در مورد این عالم بزرگوار، حکایات فراوان و توصیهها و نامههاى زیادى به ما رسیده که شمع راه مشتاقان طى طریق هدایت است؛ اما در این جا به وصیتنامه این مرد بزرگ مىپردازیم تا ببینیم که این عارف و عالم بزرگ، پس از 80 و چند سال عمر بابرکت، به فرزند بزرگوارش، چه توصیههایى کرده است.
«و لقد وصّیناالذین اوتواالکتاب من قبلکم و ایّاکم ان اتقواالله…؛ هر آینه سفارش کردیم به پیامبران پیش از شما و به شما نیز که از خدا بپرهیزید و تقوا پیشه سازید.»
نیست جز تقوا در این ره توشهاى
نان و حلوا را بنه در گوشهاى
با تقوا به همه چیز میتوان رسید. اگر در این راه – طى طریق – به سوى خداوند، تقوا نباشد، ریاضت و مجاهدت را هرگز اثرى نیست؛ جز زیان، اثرى ندارد و نتیجهاى جز دورى از درگاه خدا نخواهد داشت. اگر آدمى یک چهله(چهل روز) به ریاضت بپردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین بر باد رفته است. در تمام عمرم، تنها یک روز نماز صبحم قضا شد. پسر بچهاى داشتم؛ شب آن روز از دست رفت. سحرگاه به من گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شدهاى؛ اینک اگر شبى، تهجد و شب زندهدارىام ترک گردد، صبح آن، انتظار بلایى را مىکشم.
انجام امور مکروه، موجب پایین آمدن مقام بنده خدا مىشود و به عکس، انجام مستحبات، مرتبه او را ترقى مىبخشد. بدان که اگر در راه سیر و سلوک، به جایى رسیدهام، به برکت بیدارى شب و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است؛ ولى اصل و روح همه اعمال، خدمت به سادات و فرزندان ارجمند رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده است.
اکنون پسرم! تو را به این چیزها وصیت و سفارش مىکنم:
1. آن که نمازهاى یومیه و واجب خویش را در اول وقت به جاى آورى.
2. در انجام حوایج مردم، هر قدر مىتوانى، تلاش کن و هرگز فکر نکن که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست؛ زیرا اگر بنده خدا در راه حق قدمى بردارد، خداوند نیز او را یارى مىکند.
فرزند آیهالله نخودکى گفت: پدر جان! بعضى اوقات، رفع حاجت دیگران، موجب رسوایى آدم مىگردد. آیهالله نخودکى گفت: چه بهتر که آبروى انسان، در راه خدا بر زمین ریخته شود.
3. سادات را بسیار گرامى و محترم شمار و هر چه دارى، در راه ایشان صرف و خرج کن و از فقر و درویشى در این کار، پروا ننما؛ اگر تهیدست گشتى، دیگر تو را وظیفهاى نیست.
4. از تهجد و نماز شب، غفلت ننما و تقوا و پرهیز را پیشه خود بنما.
5. به آن مقدار تحصیل کن تا از قید تقلید رها شوى
منبع: نشان از بىنشانها، مقدادى اصفهانى، ج 1.