نویسنده: دکتر سید سلمان صفوی(1)
امیر المؤمنین علی (ع) از زبان دشمنان
الف) صفات اجتماعی علی (ع)
شکوه وعظمت علی (ع) چندان است که دشمن محارب او نیز مقهور بلندای روح والا وعاشق وشیدای اوست. صفات اجتماعی این مقتدای جوانمردان از زبان دشمن در قلم مولانا «شجاعت»، «مروت» ، «حلم» ، «رحمت» ، «کرم» ، و «کظم خشم» است.
علی (ع) چندان جوانمردانه و پاک با دشمنان خویش برخورد می کند که حتی دشمنان به صفات برجسته او معترف می شود. او ایستادگی دربرابر دشمن را با آیین جوانمردی درهم آمیخته است . گفته اند: المروه حفظ الدین و صیامه النفس وحفظ حرمات المومنین والجود وبالموجود (طبقات ، ص 418).
او از سرخشم، خودخواهی، ومنافع فردی با دشمن به مقابله برنمی خیزد، بلکه با حلم وبدون عجله – که موجب تصمیم گیریهای خام واز بین بردن جان، آبرو و حقوق اشخاص می شود- با دشمن برخورد می کند حلم وصبوری با دشمن به معنای مرعوب وی بودن نیست، بلکه با این تدبیر امکان بازگشت به حریم خانواده الهی را برای او فراهم می آورد. از آن رو که حضرت «هو» کریم است وعلی (ع) نیز ظل الله است؛ بنابراین، او هماره با مردمان که مخلوق حضرت حق اند، باکرم برخورد می کند. بدین ترتیب، کار کردن با علی (ع) واقران او دشوار نیست؛ چه، با کریمان کارها دشوار نیست. علی (ع) حصن القضاست از پس سوء القضا.
درمروت شیر ربانیستی
درمروت خود که داند کیستی؟
درمروت ابر موسیی به تیه
کامد از او خوان ونان بی شبیه
(در اول، ب 3740- 3739).
ای علی، تو در شجاعت شیر خدایی ودر جوانمردی کسی را از بلندای مقام تو آگاهی نیست. تو درجوانمردی همانند ابر موسی در بیابانی (که از آن خوان ونای بی مانند بر قوم بنی اسرائیل نازل شد).
ای علی که جمله عقل ودیده ای
شمه ای وا گوا از آنچه دیده ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد.
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زآنکه بی شمشیر کشتن کار اوست.
(همان ،ب 3754- 3752)
یا علی ، ای همه عقل و بصیرت الهی! از مکاشفات خویش به ما نیز بیاموز. همانا علی (ع) عین الناظر واذنه الواعیه ویده الباسطه است.این علی شمشیر بردباری تو جان ما را شکافت و آب حیات دانشت نفس ما را از پلیدیها پاک کرد. فعل توهمان فعل حق است که بدون شمشیر می کشد.
ب) صفات معنوی حضرت علی (ع)
علی (ع) از دید دشمن به روایت مولانا «باز عرش» ، «چشم غیب» ، «باب علم» ، «روشنگر عالم» ، «باب رحمت الهی» ، و «راهنمای حیات معنوی» است:
بازگو ای بازعرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو اداراک غیب آموخته
چشمهای حاضران بردوخته
(د اول،ب 3760- 3750)
ای باز بلند پرواز عالم لاهوت – با شکارهایی که همه گوارا، برجسته، ومعنوی اند بازگو این دم از پروردگار خویش چه دیدی؟ یا علی ، تو آن انسان کاملی که چشم دلت اسرار عالم غیب را عیان دیده ، لیک چشم دل دیگران بر ادراک اسرار غیب بسته است. تفاوت ادارک تو با دیگران بارز ومحقق است؛ چه، تو روحی قدسی ای ومظهر اسماء مقیدالهی.
عالم ار هجده هزارست و فزون
هر نظر را نیست این هجده زبون
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سوء القضا حسن القضا
(همان، ب 3764- 3763).
بدین سان، هر نظری قادر به ادراک اسرار مراتب ومدارج عوالم ناسوت، ملکوت، جبروت ، وعالم لاهوت نیست.
ای علی مرتضی که راضی شده ای به رضای حق و – به واسطه انحلال اراده تودر اراده حضرت دوست – رضای تو رضای حضرت محبوب است وای سرنوشت نیک که پس از سرنوشت بد بر من جلوه کرده ای راز بگشا.
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید، شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینه علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب، جویای باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد
(همان، ب 3772- 3769).
علی (ع) درحکم ماه است که بدون کلام به صراط حق هادی است، پس چون سخن بگوید نور علی نور می شود. علی(ع) دارای ولایت قمریه مندرج در ولایت شمسیه است. پیروی از دین مصطفوی و صراط محمدی پیروی از ولایت ومعرفت علوی است؛ زیرا علی (ع) دروازه شهر حکمت پیامبر (ص)، صاحب ولایت شمسیه ، است.
1. پیامبر راجع به مقام عظمای ولایت معرفتی ومعنوی علی (ع) می فرماید: انا مدینه العلم وعلی بابها فمن اراد المدینه و الحکمه من بابها (من شهر علمم وعلی داروازه آن.
هرکه خواهد به این شهر و حکمت در آید باید از دروازه آن، علی در آید (فروزانفر ، بی تا، ص 37).
2.امام علی 0ع) پرتو بردباری محمدی است. پیامبر با کفار ومنافقان نیز با حلم رفتار کرد.
3. آنان که در عالم وظاهر مانده اند با ارشاد وهدایت علی به عالم حقیقت واصل می شوند.
4. علی ای دروازه رحمت الهی وای درگه خدایی، که نظیری نداری، تا ابد گشوده باش!
5. حضرت محمد مصطفی (ص) رحمه للعالمین است وعلی (ع) نیز درگه رحمت خداوند است. همان سان که رحمت الهی عمومیت دارد، رحمت علی نیز عمومیت دارد. از این رو،محمد (ص) وعلی (ع) – هر دو – نور واحدند و رفتار ها وهنجارهایشان تجلی اسماء وصفات الهی است ، بلکه هر دومظهر اسماء جلالی وجمالی حضرت محبوب اند….یحبهم ویحبونه …([خداوند] آنها را دوست دارد وآنها نیز او را دوست دارند…؛ مائده آیه 54).
بازگو ای باز پر افروخته
باشه وبا ساعدش آموخته
بازگو ای باز عنقاگیر شاه
ای سپاه اشکن به خود نه با سپاه
امت وحدی یکی وصد هزار
بازگو ای بنده بازت را شکار
درمحل قهر این رحمت ز چیست؟
اژدها را دست دادن راه کیست؟
(د اول، ب 3794- 3791)
«باز» کنایت از روح قدسی است. فردی الدین عطار گوید:
برو بند قفس بشکن که بازان را قفس نبود
تودربند قفس ماندی چه باز دست سلطانی
«عنقا» یا «سیمرغ» کنایت از انسان کامل یا بی نشان صرف است. عراقی گوید:
درصومعه نگنجد رند شرابخانه
عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟
عشقم که در دو کون ومکانم پدید نیست
عنقای مغربم که نشانم پدید نیست.
«امت وحدی» درشعر مولانا اشاره است به آیه شریفه ان ابراهیم کان امه قانتا لله حنیف…. (به راستی ابراهیم پیشوایی فرمانبر خدا وحنیف بود…؛ نحل، آیه 120) وهمچنین حدیث شریف المؤمن وحده جماعه و وسعت وجود انسان کامل سبب این کلیت است (ملاهادی سبزواری، 1374 ، ص 210).
آن دشمن حربی دگر باره گفت: ای باز بلند پرواز، ای تو صاحب بالهای درخشان، ای باز الهی که بال و رخت با نور خدا منور گشته، بازگو اسرار را. ای روح قدسی و ای مأنوس حضرت شاه حقیقی، بازگو. این باز سلطانی که سیمرغ شکار می کنی ، ای پهلوانی که به تنهای – نه به یاری سپاه – سپاهی را می شکنی ، تو به ظاهر یک تن – لیک بر حسب باطن – به تنهایی یک امتی ، بازگو که من شکار باز توام، سبب این رحمت به جای قهر چیست؟ از چرایی این مهربانی به جای خشم و غضب بگو. این چه منطق بلندی است که به دشمن فرصت بازگشت به حق می دهی؟
پینوشتها:
1- آکادمی مطالعات ایرانی لندن، دانشگاه لندن:
منبع:نشریه النهج شماره 27و 28
ادامه دارد…