نویسندگان : پور سید آقایی ، جباری ، عاشوری ، حکیم
فصل 2 : نگاهى کوتاه به زندگانى امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف )
در این فصل قبل از این که به تفضیل به تاریخ امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) بپردازیم مرورى خلاصه خواهیم داشت به زندگانى آن حضرت از هنگام تولد و حوادث پس از ولایت ، تا مراحل مختلف حیات آن امام .
1 – میلاد
دوازدهمین امام شیعیان ، فرزند امام حسن عسگرى علیه السلام ، در سپیده دم (21) جمعه ، نیمه شعبان (22) ، سال (255 ه(23) / 869 م ) در ((سامرا))چشم به جهان گشود؛ سال تولد آن حضرت (254(24) ، 256(25) ، 257(26) و 258(27) ه) نیز گفته شده است (28) ، این اختلاف مى تواند به دلیل پنهان نگاه داشتن تولد آن حضرت بوده باشد.(29)
اصل ولادت مهدى جزء مسلمات تاریخ است و به جز ائمه ، عالمان ، مورخان و محدثان شیعه ، بسیارى از مورخان و محدثان اهل سنت نیز بدین امر تصریح کرده اند؛ در برخى کتاب هاى پژوهشى بیش از 65 تن ، از این عالمان و نام کتاب هاى آنان آمده است (30) .
2 – نام
نام آن حضرت ، ((محمد))همان نام جدش رسول الله صلى اللّه علیه و آله است (31) . تمامى مورخان و محدثان معتقدند که پیامبر صلى اللّه علیه و آله خود این نام را بر او نهاده بود(32) . این همنامى بى دلیل نیست ، بلکه گویاى این حقیقت است همچنان که پیامبر صلى اللّه علیه و آله با طلوع خود، جهانیان را از گمراهى و جهل نجات داد، دوازدهمین فرزندش نیز با ظهور خود بشریت را از تاریکى و ضلال خواهد رهانید.(33)
3 – القاب
القاب مشهور آن حضرت عبارتند از: ((مهدى )) ، ((قائم )) ، ((منتظر)) ، ((حجت )) ، ((خلف صالح )) ، ((بقیه الله )) ، ((منصور)) ، ((صاحب الامر)) ، ((ولى عصر)) ، و ((صاحب الزمان )) ، که معروفترین آنها ((مهدى ))است (34) . هر یک از این القاب را وجه یا وجوهى است ؛ مثلا آن حضرت را ((مهدى ))مى گویند از آن جهت که هدایت ، به حق مى کند، و ((قائم ))مى گویند چون قیام به حق مى کند و ((منتظرش ))گویند چون مؤ منان در انتظار قدوم اویند، و ((حجت )) نامند از آن رو که حجت و گواه خدا بر خلق است (35) . در نگین انگشتر حضرت نیز همین لقب نقش شده است ؛ به نقل ((کفعمى )) عبارت انگشترى حضرت این گونه است : انا حجه الله و خاصته .(36)
4 – مادر
درباره مادر آن حضرت ، روایات گوناگونى وارد شده است ؛ ((مسعودى )) آن بانوى بزرگوار را کنیزى به نام ((نرجس ))مى داند(37) . ((شهید)) ، نام او را ((مریم )) ، دختر ((زید علویه ))ذکر مى کند(38) . ((شیخ طوسى )) در روایتى نام او را ((ریحانه ))خوانده ، اما بلافاصله اضافه مى کند که او به ((نرجس )) ، ((صیقل ))(صقیل ) و ((سوسن ))نیز گفته مى شده است (39) . ((شیخ مفید))تنها اسم ((نرجس ))را براى آن بزرگوار ذکر مى کند(40) . در روایت ((حکمیه ))عمه امام عسکرى علیه السلام نیز تنها همین نام ذکر شده .(41) برخى از محققان مى گویند: امکان دارد نام اصلى او همان ((نرجس ))بوده باشد و دیگر اسامى ، به جز ((صقیل )) (42) را بانوى او ((حکمیه )) ، دختر امام جواد علیه السلام به وى داده باشد. مردم آن زمان ، کنیزان را براى خوش آمد گویى به اسامى گوناگون مى خواندند و ((نرجس )) ، ((ریحانه ))و ((سوسن )) ، همه اسامى گل ها هستند،(43) ((صدوق ))روایتى را نقل نموده که این احتمال را تقویت مى کند؛ او به سند خود از ((غیاث )) ، روایت کرده است که گفت : جانشین امام حسن عسگرى علیه السلام در روز جمعه به دنیا آمد؛ مادر آن حضرت ((ریحانه ))بود که ((نرجس )) ، ((صیقل ))و ((سوسن )) نیز نامیده مى شد. جون در وقت حاملگى درخشش و نورانیت خاصى داشت ، ((صیقل ))نامیده مى شد.(44)
((سید محمد صدر))نیز در کتاب خود در مورد تعدد نام هاى آن حضرت تحلیلى جامع و مناسب ارائه مى دهد(45) .
درباره ملیت مادر دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) نیز اقوال مختلف است ، ((صدوق ))مطابق روایتى او را ((ملیکه )) ، دختر ((یشوع )) ، پسر قیصر روم و مادرش را از نسل ((شمعون ))یکى از حواریین مسیح مى داند که ، توسط نیروهاى اسلامى به اسارت درآمد و به صورت کنیز در معرض فروش قرار گرفت و به وسیله فرستاده امام هادى علیه السلام از بازار برده فروشان ((بغداد))خریده ، و به محضر امام هادى علیه السلام در ((سامرا))فرستاده شد(46) .
((کلینى ))مى گوید: مادر ((قائم )) ، کنیزى از ((نوبه )) ، استان شمالى ((سودان ))بوده است (47) .
((نعمانى ))و ((صدوق ))احادیث دیگرى را روایت مى کنند حاکى از آن که مادر ((قائم )) ، کنیزى سیاه بوده است (48) . ((شیخ طوسى )) (49) روایتى نقل مى کند که بعضى از محققان همان را ترجیح مى دهند(50) . به گفته او: آن بانو کنیزى بود که در خانه بعضى از خواهران امام دهم (حکیمه )، بزرگ شده بود، و چون امام علیه السلام سیماى او را دید پیش بینى کرد که او فرزندى با عنایت خاص الهى به دنیا خواهد آمد.(51)
از اینها که بگذریم ، آنچه اهمیت دارد و مفید فایده است این نکته است که ، آن بانوى بزرگوار در عظمت و برترى به آنجا رسید که مادر امام زمان شد و ((حکیمه )) ، عمه امام عسکرى علیه السلام – که خود از بزرگ بانوان خاندان امامت است – او را بانوى خود و بانوى خانواده خویش مى خواند و خود را خدمتگزار او مى دانست (52) و پیامبر صلى اللّه علیه و آله (53) امیرالمؤ منین علیه السلام (54) و صادقین علیهم السلام (55) او را از بهترین کنیزان و سرور و سیده آنان مى خواندند.
در پایان ، ارائه روایتى در رابطه با ولایت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) از زبان ((حکیمه )) ، عمه امام عسکرى علیه السلام که گزارش نسبتا دقیقى از تولد امام را در بردارد، بسیار مناسب است . این روایات در زمان ((مسعودى ))متوفاى (345 ه)موثق تلقى مى شده است (56) . ((شیخ مفید))از قول ((حکیمه )) ، دختر امام جواد علیه السلام این گونه نقل مى کند:
((ابو محمد حسن بن على علیهماالسلام با پیکى مرا به نزد خود خواند و گفت : ((اى عمه ، امشب افطار را در نزد ما بگذران ؛ زیرا پانزدهم شعبان است ، امشب خداى متعال ((حجت ))خود را در زمین ظاهر خواهد کرد)) ، از او پرسیدم : ((مادرش کیست ؟))فرمود: ((نرجس )) ، گفتم : ((جانم فدایت ! ولى آثار حاملگى در او وجود ندارد))فرمود: ((آنچه گفتم ، همان خواهد شد)) . بنابراین ، وارد شدم و سلام کردم ، ((نرجس )) پیش آمد تا کفش هایم را از پا در آورد و به من گفت : ((بانوى من ! حال شما چطور است ؟))بدو گفتم : ((تو بانوى من و بانوى خاندان منى )) ، ولى او از سخن من امتناع ورزید و پاسخ داد: ((اى عمه ! چه مى فرمائید؟)) ، بدو گفتم : ((دخترم ! امشب خداوند متعال پسرى به تو عطا مى فرماید که مولاى این جهان و آن جهان خواهد بود)) ، او خجالت زده و سرخ شد، پس از آنکه نماز عشا به جاى آوردم ، افطار کردم و به خواب رفتم ، نیمه شب از خواب برخاستم تا نماز عشا به جاى آورم ، نماز خواندم در حالى که ((نرجس ))در خواب بود، بدون آن که اثرى از وضع حمل در او دیده شود. آنگاه نشستم و نماز نافله خواندم ، پس از آن به رختخواب رفتم و دوباره بیدار شدم ، ولى او هنوز در خواب بود. آنگاه برخاست ، نماز نافله را به جاى آورد و دوباره دراز کشید.
((حکیمه )) ، ادامه مى دهد: ((از اطاق خارج شدم تا طلوع فجر را ببینم و نخستین مرحله طلوع را دریابم ، ولى او هنوز خوابیده بود. از این رو، از انتظار امام عسکرى علیه السلام (در این باره ) مردد شدم ، درست در همان لحظه ، امام از جاى خود صدا زد، اى عمه ! عجله نکن ، امر نزدیک است ! من نشستم و سوره هاى حم سجده (سوره 40) و یس (سوره 36) را تلاوت کردم ، در همان لحظه او (نرجس ) با هوشیارى از خواب برخاست ، من به سوى او روان شدم و گفتم : ((سلام خدا بر تو باد، آیا چیزى احساس مى کنى ؟))او پاسخ داد: ((اى عمه ، آرى !)) ، آنگاه بدو گفتم : ((خود را جمع کن و آرامش قلبى را به دست آر.))در عین حال در آن لحظه احساس خواب کرده و چرت بر من غالب شد؛ پس از آن ، با صداى مولایم از خواب برخاستم و چون پوشش را از او بلند کردم ، حضرتش را دیدم به حال سجده بر زمین افتاده بود، او را بر دامان گرفتم و متوجه شدم پاک و تمیز است .
((ابو محمد)) ، مرا صدا زد و گفت : ((اى عمه ! پسرم را برایم بیاور))و چنین کردم …، پس از آن امام عسکرى علیه السلام زبان بر کامش گذاشت و با آرامى دستش را به چشم ها، گوش ها و آرنج هایش کشید؛ سپس گفت : ((اى پسرم ! سخن بگو)) ، کودک لب به سخن گشود و پاسخ داد: ((شهادت مى دهم که خدائى جز خداى یکتا نیست ، او یکتا است و شریک و انبازى ندارد، شهادت مى دهم ، محمد صلى اللّه علیه و آله پیامبر خدا است ؛ سپس بر امیرالمؤ منین علیه السلام سلام کرد، و بر امامان به ترتیب ، تا در نام پدرش توقف کرد، آنگاه از ادامه سخن باز ایستاد.))
((ابو محمد))گفت : ((اى عمه ! او را نزد مادرش ببر، تا وى را سلام گوید و سپس او را به من بازگردان )) ، چنین کردم و او را باز گردانده و در همانجا گذاشتم ، امام عسکرى علیه السلام به من فرمود: ((اى عمه ! 7 روز دیگر براى دیدار او بیائید)) ، روز بعد آمدم تا به ((ابو محمد)) ، سلام گویم ، پرده را بالا زدم تا مولایم را ببینم ، ولى او را ندیدم . از این رو، از امام پرسیدم : ((جانم به فدایت ! براى مولاى من چه اتفاقى افتاده ؟)) ، حضرتش پاسخ فرمود: ((اى عمه ! او را به همان کس که مادر موسى فرزندش را بدو سپرد، سپردیم .))
((حکیمه ))مى گوید: ((روز هفتم آمدم و به او سلام گفتم و نشستم ، ((ابو محمد))فرمود: ((پسرم را نزد من بیاور)) ، او را قنداق کرده در قطعه اى پارچه آوردم ، امام آنچه را که در روز نخست به هنگام تولد انجام داده بود تکرار کرد و کودک ، آنچه را که از قبل گفته بود، گفت ، آنگاه این آیه قرآن را تلاوت کرد:
((بسم الله الرحمن الرحیم ، و ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین ، منت نهاده و آنان را پیشوایان خلق و وارثین قرار دهیم ، و در زمین به آنها قدرت و نمکین ببخشیم و به چشم ((فرعون ))و ((هامان ))و لشکریانشان آنچه را که از آن اندیشناک و ترسان بودند بنمائیم .(57) )) (58)
5 – ولادت پنهانى
در دوران امامت عسکریین علیهماالسلام در میان حاکمان ((بنى عباس )) نگرانى عمیقى به وجود آمده بود، این نگرانى مربوط به اخبار و احادیث فراوانى بود که توسط پیامبر صلى اللّه علیه و آله و ائمه علیهماالسلام بشارت به تولد فرزندى از امام حست عسکرى علیه السلام مى داد که دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد(59) . از این رو، آن دو بزرگوار به ویژه امام حسن عسکرى علیه السلام سخت تحت نظر بود و دستگاه خلافت تلاش مى کرد تا از تولد چنین فرزندى جلوگیرى کند.(60)
به همین علت بود که دوران حمل و تولد امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) از مردم پنهان داشته مى شد. به گفته امام رضا علیه السلام از ویژگى هاى آن حضرت ولادت پنهانى است . خفى الولاده و المنشا . در بسیارى از احادیث نیز گفته شده است که مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) شباهت هایى به حضرت ابراهیم و حضرت موسى دارد.(61)
پس از ولادت نیز، جز اصحاب و یاران خاص امام عسکرى علیه السلام کسى فرزندش مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) را نمى دید آن هم به صورت پراکنده . در دوره اختفاى زندگى حضرت ، به تعدادى از این افراد اشاره خواهیم کرد.
… ادامه دارد.
پی نوشت:
21- کمال الدین ، ص 427-428.
22- اکثر مآخذ شیعه در تعیین این روز اتفاق نظر دارند.
23- الارشاد، شیخ مفید، ص 346؛ الکافى ، ج 1، ص 514؛ الغیبه ؛ شیخ طوسى ، ص 141-143؛ کمال الدین ، صدوق ، ص 430؛ اعیان الشیعه ، ج 2، ص 44؛ حیاه الامام مهدى علیه السلام ، باقر شریف القریشى ، ص 29؛ تاریخ ابن خلکان (وفات الاعیان )، ج 3، ص 316؛ الاتحاف بحب الاشراف ، ص 178؛ ینابیع الموده ، ص 452؛ تاریخ الاسلام ، دکتر حسن ابراهیم حسن ، ج 3، ص 193.
24- بحار الانوار، ج 51، ص 16 (به نقل از: کمال الدین ).
25- کمال الدین : ص 432؛ اثبات الوصیه ، ص 231، الکافى ، ج 1، ص 329 و 514؛ حیاه الامام محمد المهدى علیه السلام ، باقر شریف القریشى ، ص 29؛ تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 121.(لازم به یادآورى است که پس از سال (255 ه) این سال از بقیه سال هاى دیگرى که ذکر شده مشهورتر است )
26- ر.ک : تاریخ اهل بیت ، ص 88، پاورقى .
27- کشف الغمه ، ج 2، ص 437؛ بحارالانوار، ج 51، ص 23.
28- براى بررسى این اقوال و اندازه اعتبار هر یک ، ر.ک : تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 115-122. شایان ذکر است که در میان برخى از فرقه هاى اشعرى کسانى بوده اند که تولد امام را 8 ماه پس از رحلت امام عسکرى علیه السلام دانسته اند. این سخن نه تنها با روایات زیادى تعارض دارد که با عقیده شیعه نیز مبنى بر خالى نمودن زمین از حجت ، توافق ندارد. (المقالات و الفرق ، ص 114، فرقه سیزدهم ).
29- امام رضا علیه السلام مى فرماید: ((… حتى یبعث الله لهذا الامر غلاما منا، خفى الولاده و المنشا، غیر خفى فى نسبه )) ، الکافى ، ج 1، ص 341.
30- ر.ک : خورشید مغرب محمد رضا حکیمى ، ص 18-20.
31- ر.ک : منتخب الاثر، صافى گلپایگانى ، ص 182-184؛ بحار الانوار، ج 51، ص 2، 5، 15، و 38.
32- حیاه الامام محمد المهدى علیه السلام ، باقر شریف القریشى ، ص 27(به نقل از: عقد الدرر).
33- بحار الانوار، ج 52، ص 338؛ الارشاد، ج 2، ص 384.
34- اعیان الشیعه ، ج 2، ص 44؛ حیاه الامام محمد االمهدى علیه السلام ، باقر شریف القرشى ، ص 27؛ بحار الانوار، ج 51، ص 28-43.
35- ر.ک : بحار الانوار، ج 51، ص 28 – 31؛ حیاه الامام محمد المهدى علیه السلام ، باقر شریف القرشى ، ص 27-28.
36- اعیان الشیعه ، ج 2، ص 44.
37- اثبات الوصیه ، ص 248.
38- بحار الانوار، ج 51، ص 28 (به نقل از: الدروس ) شایان ذکر است که شهید، این قول را به صورت ((قیل ))آورده است .
39- الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 241 و نیز، ر.ک : کمال الدین ، ص 431.
40- الارشاد، ص 390.
41- کمال الدین ، ج 2، ص 89، بحار الانوار، ج 51، ص 12 (به نقل از: کمال الدین )
42- صقیل ، به معناى زدوده و صیقلى است . به گفته سید محمد صدر، خانواده امام علیه السلام وقتى دیدند آثار حمل در این کنیز مشاهده نمى شود علاوه بر اسم گل هاى ((نرجس )) ، سوسن و ریحانه ))نام تازه اى براى وى انتخاب کردند که ((صقیل ))بود. (تاریخ الغیبه الصغرى ، ص 243)؛ در روایتى دیگر علت این نام را نورانیت و درخشش آن بانو به خاطر حمل فرزندى نورانى مى داند (قیل لسبب الحمل صقیل ) (کمال الدین ، ص 432)، مرحوم مجلسى در توضیح آن مى نویسد: انما سمى صیقلا او صقیلا لما اعتراه من النور و الجلاء بسبب الحمل المنور. یقال : صقل السیف و غیره اى حلاه فهو صقیل و لایبعد ان یکون تصحیف الجمال . (بحار الانوار، ج 51، ص 15).
43- تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 114.
44- کمال الدین ، ص 432.
45- ر.ک : تاریخ الغیبه الصغرى ، ص 242.
46- کمال الدین ، ص 317 (در مورد نقد و بررسى این روایت ، ر.ک : تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 114-115.
47- الکافى ، ج 1، ص 323 (به نقل از: تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 115).
48- الغیبه ، نعمانى ، ص 84، 85 و 120؛ کمال الدین ، ص 329 (به نقل از: همان ).
49- الغیبه ، ص 244؛ بحار الانوار، ج 51، ص 22.
50- تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 115.
51- الارشاد، ص 390 (به نقل از: همان ، ص 115) و نیز، ر.ک : بحار الانوار، ج 51، ص 12 (به نقل از: کمال الدین ، ج 2، ص 89)، الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 244.
52- ((انت سیدتى و سیده اهلى )) ، کمال الدین ، ص 424، ((بل اخدمک على بصرى ))همان ، ص 427.
53- الارشاد، شیخ مفید، ص 275-276؛ الکافى ، ج 1، ص 323؛ اعلام الورى ، ص 330؛ بحار الانوار، ج 50، ص 21.
54- بحار الانوار، ج 51، ص 36 (بابى ابن خیره الاماء)؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 382؛ الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 470 و 478.
55- کمال الدین ، و الغیبه ، نعمانى (به نقل از: حیاه الامام محمد المهدى علیه السلام ، ص 240، باقر شریف القریشى ، ص 22.
56- ر.ک : تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 119.
57- قصص / 5 و 6.
58- کمال الدین ، ص 424-426.
59- ر.ک : منتخب الاثر، صافى گلپایگانى ، فصل دوم ، باب 25 و 34.
60- امام حسن عسکرى علیه السلام در ضمن روایتى ، یکى از علل مخالفت و موضع گیرى بنى امیه و بنى عباس با اهل بیت علیهماالسلام را وجود همین اخبار متواتر مى داند. (ابو محمد بن شاذان ، عن ابى عبدالله بن الحسین بن سعد الکاتب ، عن ابى محمد علیه السلام قال : قد وضع بنى امیه و بنى عباس سیوفهم علینا لعلیتن احدهما… و ثانیهما انهم قد وقفوا من الاخبار المتواتره على ان زوال ملک الجبایره و الظلمه على ید القائم منا و کانوا لایشکرون انهم الجبابره و الظلمه ، فسعوا فى قتل اهل بیت رسول الله صلى اللّه علیه و آله و اباده نسله طمعا منهم من الوصول الى منع تولد القائم علیه السلام او قتله …) منتخب الاثر، ص 291.
ما از تلاش حکومت عباسى براى یافتن فرزند امام عسکرى علیه السلام در فصل هاى آینده بیشتر گفت وگو خواهیم کرد.
61- همان ، ص 286 (پاورقى ).
منبع:کتاب تاریخ عصر غیبت