درباره فتح خیبر مورخان و سیره نویسان اسلام مطالب زیادی نوشته اند، در این جا می آوریم. سپس به تجزیه و تحلیل آن می پردازیم. متون و صفحات تاریخ اسلام در این غزوه نشان می دهد که اگر جانبازی و دلاوری خارق العاده امیرمؤمنان نبود، دژهای خطرناک خیبر گشوده نمی شد. اگر چه برخی از نویسندگان دچار تحریف حقایق شده اند و افسانه ای را در ردیف حقایق جلوه داده اند ولی عده قابل ملاحظه ای از نویسندگان محقق شیعه و اهل تسنن سهم علی (ع) را در این مبارزه ادا نموده اند اینک متن این واقعه تاریخی به طور فشرده از کتب تاریخی نقل می شود:
هنگامی که امیرمؤمنان (ع) از ناحیه پیامبر مأموریت یافت دژهای وطیح و سلالم را بگشاید. (دژهایی که دو فرمانده قبلی موفق به گشودن آنها نشده بودند و با فرار کردن ضربه جبران ناپذیری بر حیثیت ارتش اسلام زده بودند) زره محکی را بر تن کرد و شمشیر مخصوص خود ذوالفقار را حمایل نموده و هروله کنان و با شهامت خاصی که شایسته قهرمانان ویژه میدانهای جنگ است به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را که پیامبر (ص) به دست او داده بود، در نزدیکی خیبر بر زمین نصب نمود در این لحظه در خیبر باز گردید، و دلاوران یهود از در بیرون ریختند، نخست برادر مرحب، جلو آمد هیبت و نعره او چنان مهیب بود که سربازانی که پشت سر علی (ع) بودند، بی اختیار عقب رفتند ولی علی (ع) مانند کوه پای بر جا ماند، لحظه ای نگذشت که جسد مجروح حارث بر روی خاک افتاده و جان سپرد. مرگ برادر، مرحب را سخت غمگین و متأثر ساخت. او برای گرفتن انتقام برادر در حالی که غرق سلاح بود و زره یمانی بر تن و کلاهی که از سنگ مخصوص تراشیده شده بود بر سر داشت در حالی که کلاه خود را روی آن قرار داده بود، جلو آمد و به رسم قهرمانان عرب اشعار زیر را به عنوان رجز می خواند:
قد علمت خیبر انی مرحب – شاکی السلاح بطل مجرب
یعنی در و دیوار خیبر گواهی می دهد که من مرحبم، قهرمان کارآزموده و مجهز با سلاح جنگی هستم.
ان غلب الدهر فانی اغلب – و القرن عندی بالدماء مخضب
یعنی: اگر روزگار پیروز است، من نیز پیروزم، قهرمانانی که در صحنه های جنگ با من روبرو می شوند، با خون خویشتن رنگین می گردند.
علی (ع) نیز رجزی در برابر او سرود و شخصیت نظامی و نیروی بازوان خود را به رخ دشمن کشید و چنین گفت:
انا الذی سمتنی امی حیدره – ضرعام آجام و لیث قسوره
یعنی: من همان کسی هستم که مادرم من را حیدر (شیر) خواند، مرد دلاور و شیر بیشه ها هستم.
عبل الذارعین غلیظ القصره – کلیث غابات کریه المنظره
یعنی: بازوان قوی و گردن نیرومند دارم، در میدان نبرد مانند شیر بیشه ها صاحب منظری مهیب هستم.
رجزهای دو قهرمان پایان یافت. صدای ضربات شمشیر و نیزه های دو قهرمان اسلام و یهود وحشت عجیبی در دل ناظران به وجود آورد. ناگهان شمشیر برنده و کوبنده قهرمان اسلام، بر فرق مرحب فرود آمد، سپر، کلاه سنگی و سر را تا دندان دو نیم ساخت. این ضربات آنچنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند پا به فرار گذارده به دژ پناهنده شدند و عده ای که فرار نکردند با علی (ع) تن به تن جنگیده و کشته شدند. علی (ع) یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب نمود، در این کشمکش یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سپر علی (ع) زد، سپر از دست وی افتاد، علی (ع) فوراً متوجه در دژ گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان کارزار بحای سپر به کار برد پس از آنکه آن را بر روی زمین افکند هشت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام از آن جمله ابورافع سعی کردند که آن را از این رو به آن رو کنند، نتوانستند در نتیجه قلعه ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده بودند در مدت کوتاهی گشوده شد. یعقوبی در تاریخ خود می نویسد: در حصار از سنگ و طول آن چهار ذرع و پهنای آن دو ذرع بود، شیخ مفید (ره) در ارشاد به سند خاصی از امیرمؤمنان سرگذشت کندن در خیبر را چنین تعریف می کند: من در خیبر را کنده به جای سپر به کار بردم و سپس در پایان نبرد آن را مانند پل بر روی خندقی که یهودیان کنده بودند، قرار دادم سپس آن را میان خندق پرتاب کردم مردی پرسید آیا سنگینی آن را احساس نمودی؟ فرمود: به همان اندازه سنگینی که از سپر خود احساس می کردم. نویسندگان سیره، مطالب شگفت انگیزی درباره قلعه های خیبر و خصوصیات آن و رشادتهای علی (ع) که در فتح این دژ انجام داده، نوشته اند و این حوادث هرگز با قدرتهای معمولی بشری وفق نمی دهد ولی خود امیر مؤمنان در این باره توضیح داده و شک و تردید را از بین برده است، زیرا آن حضرت در پاسخ شخصی چنین فرمود: ما قلعتها بقوه بشریه و لکن قلعتها بقوه الهیه و نفس بلقاء ربها مطمئنه رضیه یعنی: من هرگز آن در را با نیروی بشری از جای نکندم، بلکه در پرتوی نیروی خدادای و با ایمانی راسخ به روز بازپسین این کار را انجام دادم.