الف) تفاهم در برابر تخاصم
اگر بتوانیم، خود را در نقطه نظر همسرمان قرار دهیم، به گونه ای که نحوه تفکر و بینش او را نسبت به مسایل عیناً درک نموده و از دیدگاه او نسبت به مسایل و دنیا بنگریم، به مرز تفاهم با همسر خود رسیده ایم. در چنین موقعیتی، رابطه حسنه به مفهوم عمیق آن بر زندگیمان سایه می افکند.
موقعیت هایی که تفاهم به عنوان یک عامل تعادل بخش حضور می یابد، دو گونه هستند:
1. تفاهم در خلوت
2. تفاهم در جلوت (حضور دیگران)
آن چه که در خلوت زندگی و فرصت های شخصی برای زوجین فراهم می شود، حائز اهمیت اساسی است. زن و شوهر، باید برای لحظه هایی که دور از هیاهوی زندگی، در کنار هم هستند، توجهی خاص قائل شوند و این لحظه ها را «برای هم» و «با هم» باشند. تفاهمی که زاییده چنین فرصتی باشد، رشد نموده و در حضور دیگران به بار می نشیند. مبنای تفاهم در خلوت و در حضور یکدیگر، احساس ارزشی است که هر یک برای شخصیت مقابل، قائل است؛ با این زمینه مناسب، زوجین، فرصت می یابند که در حضور دیگران، تفاهم خود را حفظ نموده و حتی با جدیت خاصی حریم یکدیگر را مراعات نمایند؛ به ویژه زمانی که همسرشان به ایراد مطالبی مناسب در حضور جمع می پردازد، همفکری و همدلی خود را با علامت تصدیق و تأیید، ابراز می دارند و مطالب بیجا و غیر ضروری او را با سکوت و پیشنهاد خویش، به مسیر گفت گوهای ثمر بخش و سازنده باز می گردانند.
بدترین همسران، آنهایی هستند که بلافاصله اثر سخن همسرشان را در دیگران خنثی می کنند.
توصیه های تربیتی
چه دستور العمل مشخصی برای دستیابی به تفاهم و رابطه حسنه وجود دارد؟ و راه های عملی وصول به آن کدام است؟ حال برخی شیوه های کاربردی وصول به تفاهم را ارائه می دهیم:
1. در هنگام گفتگوی همسرمان، با نهایت دقت به مطالب وی گوش فرا داده و آن گونه عمل نماییم که گویی جز به وی و سخنانش، به موضوع دیگری توجه نداریم، و از انجام هر عملی که مغایر با حالت توجه باشد، خود داری می کنیم.
این کیفیت، در تکنیک های مشاوره به اصطلاح «هنر خوب شنیدن» موسوم است؛ حالتی که بیانگر پذیرش طرف مقابل و مطالب وی می باشد و کاربرد فراوانی در مشاوره دارد.
2. با مطالعه در حالات و روحیات همسر خود، فهرستی از علائق و تمایلات وی، به دست می آوریم و نسبت به آن ها خود را متعهد و ملزم می دانیم. تأمین علائق اصولی همسر، و نقطه شروع سخن را بر یکی از علائق وی متکی نمودن و به ویژه در مورد تمایلاتش به گفتگو نشستن، راه را برای رشد تفاهم، هموار و تسهیل خواهد نمود.
3. از مقایسه او با دیگران به شدت بپرهیزیم. این رفتار، به رابطه حسنه آسیب وارد می کند. همسرمان انسانی است منحصر به فرد و دارای ویژگی های شخصیتی اعم از مثبت و منفی که قابل مقایسه با هیچ فرد دیگری نیست. از این رو، در مواقع ضروری، می توان او را با خودش (گذشته او) مقایسه نمود و میزان پیشرفت اخلاقی و معنوی و فکری اش را مورد تقدیر قرار داد. این عمل بر درجه تفاهم زوجین خواهد افزود.
4. نحوه برقراری ارتباط کلامی نیز از عواملی است که در ایجاد تفاهم، نقشی تعیین کننده دارد. همسرانی که می دانند از چه عبارات و کلماتی برای بیان مقصود استفاده کنند، به خوبی مسیر حرکت خویش را در زندگی هموار می نمایند.
هر واژه یا کلمه دارای نوعی بار روانی و عاطفی است و تأثیرات مسلمی را بر شنونده بر جای می گذارد. یک ارتباط کلامی موفق، رابطه ای است که هیچ یک از طرفین از کلمات تحریک آمیز و موهن، استفاده نمی کنند.
زبان ملایم و نرم و برخوردار از احترام، حق مطلب را به خوبی ادا می کند و اعتماد و اطمینان در طرف مقابل می آفریند و بر عکس، زبان تند و زننده و تحریک آمیز، برای هیچ ارتباطی مفید نیست، حتی اگر گوینده بر حق باشد.
5. در مناسبات با همسر، صداقت همچون پل ارتباطی موثر، موجب می شود که زن و شوهر، میل و رغبت وافر و کاملی برای صحبت با یکدیگر پیدا کنند و از این طریق بر رشد شخصیت خود و همسرشان بیفزایند.
لازم است برای نیل به تفاهم، صداقت را از انگیزه ها و نیات درونی، آغاز نموده، به جریان گفتگوها و مناسبات، تسری بخشید. به مصداق، «رستگاری در راستی است».[1] زن و شوهر زمانی به کاخ سعادت زندگی دست می یابند که پایه های آن را بر صداقت و درستی، پی ریزی نمایند.
ب) همگرایی در برابر واگرایی
یکی از عوامل تعیین کننده موفقیت و یا عدم موفقیت در زندگی، نحوه مدیریت کانون خانواده است. چنانچه خانواده به صورت یک حوزه متشکل و وحدت یافته و منتظم اداره شود، تصمیمات، اندیشه ها و کنش ها به سوی یک کانون جهت گیری می شود و مرکزیت مقتدر و متحدی به وجود می آید. زن و شوهر در این کانون، در کنار یکدیگر قرار می گیرند و به مرور زمان، قطب واحدی در تصمیم گیری و هدایت زندگی شکل می گیرد. چنین کیفیتی به نام «همکنشی» و یا «همگرایی» موسوم است و از طریق آن خط مشی خانواده برای حال و آینده، روشن و مشخص است و الگوی مطلوبی برای تنظیم مناسبات زوجین، فراهم می شود. در این جا، اصطلاحاً همگرایی را مترادف با هماهنگی و واگرایی را مترادف با ناهماهنگی، آورده ایم.
از ویژگی های خانواده متعادل، تشخیص مصلحت زندگی و ترجیح آن بر منفعت شخصی است و این خصوصیات در پرتو همگرایی زوجین، امکان پذیر است. قرار دادها و مقررات در این خانواده، مورد احترام است ولی آن جا که پای مصلحت بزرگتری در میان باشد، هر یک از زوجین از انعطاف پذیری روحی خاصی برخوردار است که خواسته های فردی را فدای پیشبرد اهداف زندگی خواهد نمود.
در پاره ای از موارد، همگرایی در رابطه زوجین با یکدیگر، قابل حصول است، ولی والدین در زمینه نوع برخورد با فرزندان، به واگرایی (ناهماهنگی) می رسند.
رفاقت در برابر لجاجت
روح حاکم بر خانواده «همگرا»، صمیمیت، یکدلی، یکرنگی و در یک کلمه «رفاقت» است و جو غالب بر خانواده «واگرا»، بیگانگی، فاصله عاطفی و در یک کلمه «لجاجت» است.
همان گونه که ملاحظه کردیم، همگرایی در خانواده متعادل، حوزه وحدت یافته ای را می آفریند که بستر مساعدی برای شکوفایی و خلاقیت اعضای خانواده می باشد. «واگرایی» به نوبه خود طرحی از خانواده را در می افکند که همچون دو حوزه جداگانه، شاهد به هدر رفتن انرژی های زندگی است که صرف اصطکاک و تقابل می شود.
اولین گام برای تحصیل روحیه رفاقت در زندگی مشترک، پذیرش همسر است. آن هایی که همسرشان را آن گونه که «هست، می پذیرند» نه آنچنان که «می خواهند، باشد» به این مرحله ارزشمند نائل می شوند که دوستی و رفاقت در روابط متقابلشان موج می زند.
پذیرش همسر در نگرش تحلیلی، شامل پذیرش شخصیت، افکار، علائق و سهم او در مدیریت زندگی است.
«لجاجت» و «رقابت ناسالم»، چهره دیگری از روابط زن و شوهر را به تصویر می کشد. زنان و مردانی که به همسر خود همچون رقیبی آشتی ناپذیر می نگرند، تجسم «واگرایی» و «تزلزل» در زندگی مشترک هستند. این امر به ویژه در زوجهایی که همسن بوده و یا اختلاف سنی کمی با یکدیگر دارند، مشهود است. آنان بعضا در پذیرش مدیریت زندگی دچار مشکل هستند و کانون اولیه اختلافات از همین جا نشأت می گیرد.
توصیه های تربیتی
اینک مواردی را که در حصول همگرایی (هماهنگی) زوجین، جنبه عملی و کاربردی دارد، بیان می کنیم:
1. همگرایی در زندگی مشترک میان زن و شوهر، امری نسبی است و جنبه مطلق ندارد؛ به این مفهوم که هرگز نمی توان انتظار داشت که زوجین در تمامی موارد توافق داشته و همگرا باشند، بلکه منظور این است که در غالب موارد، انتظار می رود که بتوانند سیاستی هماهنگ را در برخورد با مسایل، اتخاذ نمایند.
2. همگرایی، نسبت مستقیم با شناخت دارد، به گونه ای که با پشت سر گذاشتن سالهای اولیه زندگی، درجه شناخت و معرفت زوجین از یکدیگر، بیشتر و عمیقتر می گردد. لذا زنان و مردان جوان نباید در اولین گام های زندگی، انتظار هماهنگی کامل و تمام عیار را از همسرشان داشته باشند.
3. همه خصوصیات همسر را نباید تغییر داد. این امر منجر به ایجاد مقاومت در او شده، اعتماد به نفسش را زایل می کند. تلاش زوجین باید مصرف تغییر خصوصیاتی در همسرشان شود که همچون عایقی از حصول تفاهم آن ها جلوگیری می کند.
4. در تصمیم گیریها و انتخاب راه حل ها و برنامه ریزی های زندگی لازم است هر یک از زوجین، حقی برای همسرشان در نظر گیرند و او را از صحنه تصمیمات، دور و بر کنار نگه ندارند. مدیریت مطلوب در زندگی زمانی امکان پذیر خواهد بود که هر فرد از اهمیت نقش خود در پیشبرد خانواده، اطمینان حاصل نماید.
5. مصلحت خانواده ایجاب می کند که هر یک از زوجین به مجرد نارضایتی از همسر، او را از زندگی کنار نگذارد و جایگاهش را در خانواده و در کانون قلب فرزندان به خوبی حفظ نماید. پدری که نقش سایه در زندگی داشته و به حاشیه خانواده رانده شده است، هیچ گاه تأثیر اخلاقی بر فرزندان نخواهد داشت. مادری که از موقعیت اصلی اش محروم شده و هیچ گونه سهمی در مراحل تصمیم گیری زندگی ندارد، یقیناً مادر موفقی برای فرزندان و همسری لایق برای شوهرش نخواهد بود.
خودسنجی و همگرایی
به منظور ارائه معیاری در زمینه سنجش همگرایی زن یا مرد در زندگی مشترک، تعدادی از سوالات مربوط به این امر را مطرح می کنیم که نوع پاسخ به آن ها خود به منزله ملاک و میزان مشخصی در زمینه همگرایی یا واگرایی است:
1. آیا با شنیدن عقیده همسرتان، بلافاصله به مخالفت با او می پردازید؟
2. آیا سیاست های تربیتی و اخلاقی همسرتان را در حضور فرزندان، تخطئه می کنید؟
3. آیا در حضور فرزندتان، جنبه های مثبت شخصیت همسرتان را مورد تقدیر و تشویق قرار می دهد؟
4. آیا در حضور فرزند خود، از همسرتان انتقاد می کنید؟
5. آیا اگر متوجه اشتباه خود شدید، از همسرتان عذر خواهی می کنید؟
6. آیا این عذرخواهی را در حضور فرزندان، انجام می دهید؟
7. آیا فرزند خلافکار خود را که همسرتان با او موقتا قهر کرده است، مورد تشویق قرار می دهید؟
8. آیا وقتی از فرزند خود سوال می کنید، همسرتان دخالت می کند؟
9. آیا وقتی که همسرتان به فرزند شما توصیه ای می کند، شما در این کار دخالت می کنید؟
10. آیا فرزندتان را بر علیه همسرتان تحریک می کنید؟
[1]. نهج البلاغه، خطبه 106.
محمد رضا شرفی – خانواده متعادل(با تلخیص)، ص 62 – 72