اخبار وارده در باب ثواب و عقاب در عالم برزخ بسیار است و در این مقام به چند روایت اکتفا مىشود. در جلد سوم بحار از تفسیر على بن ابراهیم قمى از حضرت امیرالؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند:
هنگامى که فرزند آدم در آخرین روز دنیا و نخستین روز آخرت قرار مىگیرد، مال و فرزند و عمل او در برابرش مجسم مىشود. روى به مالش مىکند و مىگوید: به خدا قسم! من نسبت به تو حریص و بخیل بودم، حال سهم من نزد تو چیست؟
مىگوید: به اندازه کفنت از من بردار. سپس رو به طرف فرزندان مىکند و مىگوید: به خدا قسم! شما را دوست مىداشتم و حامى شما بودم. سهم من نزد شما چیست؟ مىگویند: تو را به قبرت مىرسانیم و در آن دفن مىکنیم. سپس رو به طرف عمل مىکند و مىگوید به خدا قسم! من به تو بىاعتنا بودم و تو بر من گران بودى، بهره من از تو چیست؟
مىگوید: من در قبر و قیامت همنشین تو خواهم بود تا من و تو به پیشگاه پروردگارت عرضه داشته شویم؛ اگر این شخص دوست خدا باشد، عملش به صورت خوشبوترین و زیباترین مردم با بهترین لباسها نزد او مىآید و مىگوید: بشارت باد بر تو به روح و ریحان و بهشت نعیم خدا و خوش آمدى.
مىپرسد تو کیستى؟
مىگوید: عمل صالح توأم، از دنیا به بهشت حرکت کن او غسل دهنده خود را مىشناسد. به حامل بدن خود قسم مىدهد که با تعجیل او را حرکت دهد. هنگامى که وارد قبر شد، دو ملک که آزمایشکنندگان قبرند در حالى که موهاى خود را مىکشند و زمین را با دندانهاى خود مىشکافند و صداى آنها مانند رعد، شدید و چشمهاى آنها همچون برق جهنده است، به او مىگویند: پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دین تو کدام است؟
مىگوید: پروردگارم خدا و پیغمبرم محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و مذهبم اسلام است.
مىگویند: خدا را در آنچه دوست مىدارى و راضى هستى ثابت بدارد. این همان است که خداوند فرموده: یثبت الله الذین ءامنو بالقول الثابت فى الحیوه الدنیا و فى الأخره… بعداً قبر او را تا آنجا که چشم کار مىکند، وسیع مىسازند و درى از بهشت به آن مىگشایند و مىگویند: با چشم روشنى بخواب همچون جوان خوشبخت و کامکار، این همان است که خداوند مىفرماید: أصحاب الجنه یومئذ خیر مستقراً و أحسن مقیلاً
اما اگر دشمن خداى خود باشد، عملش بازشتترین لباسها و بدترین بوها نزد او مىآید و مىگوید: بشارت باد بر تو به آب سوزان دوزخ و وارد شدن در جهنم. او غسل دهنده خود را مىبیند و به حمل کننده خود قسم مىدهد که او را معطل کند.
هنگامى که او را داخل قبر مىکنند، آزمایش کنندگان قبر مىآیند و کفن او را از برمى گیرند و به او مىگویند: پروردگارت کیست؟ پیغمبرت کیست؟ دینت کدام است؟
مىگوید: نمىدانم.
مىگویند: ندانى و هدایت نیابى. آنگاه چنان با عصاى آهنین بر او مىزنند که هر جنبندهاى از آن به وحشت بیاید جز جن و انس. سپس درى از آتش بر وى مىگشایند و به او مىگویند: با بدترین حال بخواب و او را در مکان تنگى جاى مىدهند مانند سوراخ سر نیزه که انتهاى نیزه را در آن قرار مىدهند و به اندازهاى در فشار واقع مىشود که مغز او از میان ناخن و گوشتش بیرون مىآید و خداوند مارها و عقربها و حشرات الارض را بر وى مسلط مىکند تا او را بگزند، این جریان ادامه دارد تا هنگامى که خداوند او را از قبرش مبعوث گرداند و از بس در عذاب است، آرزو مىکند قیامت بر پا شود
و نیز از امالى شیخ طوسى از حضرت صادق (علیه السلام) حدیثى نقل کرده و در آخر حدیث، امام (علیه السلام) فرمود: هنگامى که خداوند روح متوفى را قبض کرد، روح وى را به صورتى مانند صورت اصلى (دنیوى) به بهشت مىفرستد، در آنجا مىخورند و مىآشامند و هرگاه شخص تازهاى بر آنها وارد شود آنها را به همان صورتى که در دنیا داشتند مىشناسند
در حدیث دیگر فرمود: ارواح مؤمنان یکدیگر را ملاقات مىکنند و از یکدیگر سؤال مىکنند و یکدیگر را مىشناسند تا آنجا که وقتى یکى را ببینى مىگویى آرى فلان کس است
در حدیث دیگر فرمود: ارواح با صفات اجساد در بستانى از بهشت قرار دارند. یکدیگر را مىشناسند و از یکدیگر سؤال مىکنند. هنگامى که روح تازهاى بر آنها وارد مىشود، مىگویند: او را رها کنید (و به حال خود گذارید)؛ زیرا از هول عظیمى به طرف ما مىآید (یعنى وحشت مرگ) سپس از وى مىپرسند فلان کس چه شد؟ فلان شخص چه شد؟ اگر بگوید: من که آمدم زنده بود، اظهار امیدوارى مىکنند (که او هم نزد آنها بیاید) ولى اگر بگوید از دنیا رفته بود، مىگویند سقوط کرد، اشاره به این که چون اینجا نیامده لابد به دوزخ رفته است
و در جلد سوم بحار از کتاب کافى و غیر آن چند روایت نقل کرده که خلاصه آنها این است که: ارواح در عالم برزخ به زیارت و ملاقات و احوالپرسى اهل خود و نزدیکان خود مىآیند؛ بعضى همه روزه و بعضى دو روزى یک مرتبه و بعضى سه روزى یک مرتبه و بعضى هر جمعه و بعضى ماهى یک مرتبه و بعضى سالى یک مرتبه و این اختلاف به اعتبار تفاوت حالات وسعه و ضیق مقام آنها و آزادى و گرفتارى آنهاست
و در روایتى است که: مؤمن جز خوبى و چیزهایى که موجب فرح اوست از اهل خود چیزى نمىبیند و اگر چیزى باشد که روح مؤمن ناراحت مىشود، از او پنهان داشته مىشود و روح کافر جز بدى و امور ناراحت کننده او چیزى دیگر نمىبیند