آورده اند که در زمان حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شخصی به خدمت آن حضرت آمد و گفت یا رسول الله گناهی کرده ام، اگر توبه کنم خدای تعالی مرا می آمرزد؟ حضرت فرمود: بلی، چرا که خداوند عالمان ستار العیوب است و غفار الذنوب.
آن مرد گفت: یا رسول الله مشکل است این گناه که از من صادر شده خدای تعالی ببخشد.
حضرت فرمود: قتل کرده ای
گفت: نه
حضرت فرمود: پس گناه خود را به من بگو!
آن مرد گفت: یا رسول الله من مردی می باشم بناش یعنی کفن دزدی می کنم، از جمله روزی دختری از بزرگان فوت شده بود، دانستم که او را کفن خوش قماش خواهند کرد، شب رفتم کفن او را باز کنم، شیطان مرا فریب داد، یا رسول الله، هم کفن او را بیرون آوردم و هم با او جمع شدم و مهر بکارت او را بردم و در همان ساعت صدائی به گوشم خورد که ای فاسق فاجر من پاک بودم مرا پلید ساختی، خدای تعالی جوابت بدهد! حضرت چون این سخن را از آن مرد شنید گفت: دور شو ملعون! آن مرد از شهر بیرون شد و روی به صحرا نهاد و چهل شبانه روز گریه و زاری می کرد و از خداوند طلب عفو و بخشش می کرد و می گفت: خدوندا، همه کس به درگاه تو پناه می آورد و رسول تو مرا از درگاهت راند، و بعد از چهل شبانه روز جبرئیل (علیه السلام) به آن حضرت نازل شد و گفت: خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید که ما تو را وسیله آمرزش عاصیان قرار دادیم، چرا این مرد را از درگاه ما ناامید کرده ای؟ او را دریاب که توبه او قبول شد، و همچنین هر کس به قصد توبه به درگاه ما روی آورد، البته گناه او را می آمرزیم.(3)
این درگه ما درگه ناامیدی نیست – صد بار اگر توبه شکستی باز آی