نویسنده: محتشم مؤمنی
ظلم ستیزی وعدالت طلبی
بدون تردید عنصر رهبری نقش کلیدی در میان تمامی نهضت های اصلاحی و اجتماعی در طول تاریخ بشریت از آدم تا خاتم و تا قیام مصلح کل امام مهدی(عج) را دارد که در این میان نهضت عاشورا در ردیف برترین و والاترین حرکتهای انسانی با اهداف مقدس و متعالی قرار دارد. این نوشتار در مقام اثبات این نکته بود که رهبری آگاهانه و مؤمنانه امام حسین(ع) درجریان نهضت کربلا، ریشه در آموزه های بنیادینی دارد که آن امام همام در مکتب پدر آموخته و آنها را در طول حرکت اصلاحی خود از مدینه تا کربلا به مرحله اجرا درآورده است. در بخش نخست این مقاله به محور حق طلبی و حرکت بر مدار حق اشاره شد. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می گیریم.
2- استقبال از مرگ و شهادت:
در میان تمامی حوادث و وقایعی که در طول حیات انسان بوقوع می پیوندند، بدون تردید «مرگ» مهمترین و بزرگترین حادثه ای است که هر انسانی با آن مواجه خواهد شد. چرا که با وقوع آن، آدمی مجبور به ترک دنیایی است که سالها در آن زیسته و با اسباب و لوازم آن خو گرفته و با اهل آن موانست داشته و جسم و جانش با حب آن عجین گشته است. در مقابل وارد عالمی می شود که کمتر آشنایی با آن داشته و نمی داند چه حوادث و وقایعی را از سر خواهد گذراند و به همین خاطر همواره و در طول تاریخ بشریت، «مرگ» به عنوان یک حادثه دهشتناک و خطیر برای آدمیان تجلی نموده است و به لطایف الحیل از آن می گریزند و از وقوعش کراهت داشته و آن را ناخشنود می دارند.
ولی باید دانست که این کراهت و ناخشنودی از مرگ، تنها مخصوص آن عده از انسانهاست که اولاً دنیا را به غلط محل دائمی زندگی پنداشته و گمان کرده اند آخرین منزل هستی آنهاست و به همین خاطر برای آنکه در بهره برداری از نعمتهای آن از همگنان خویش عقب نمانند، به منظور دست یابی به ظواهر دنیوی دست به هر عمل نامشروع و مشروعی زده اند و د رنتیجه مختصر دنیایی برای خود تدارک دیده و سخت بدان دلبسته اند و ثانیاً مرگ را به منزله ورود در عالم و «نیستی» دانسته و می پندارند با وقوع آن به طور کامل «نیست و نابود» می شوند و دیگر فرصتی برای حیات مجدد به دست نخواهند آورد. اما در این میان گروه اندکی هستند که چشم جهان بین و دیده باطن خویش را بر روی حقایق عالم هستی گشوده و یقین نموده اند که «مرگ» چیزی نیست جز پلی که آنان را از دنیایی پر زحمت و سرشار از نامرادی ها به جهانی سراسر روح و ریحان و آرامش و آسایش وارد می کند. از نظر آنان «مرگ» نه بسان اژدهایی است که دهان گشوده باشد برای بلعیدن هستی شان بلکه «قاصد»ی است مهربان و خوش خبر که از عالم قدس و ملکوت آمده و آنها را به حیات ابدی همراه با سعادتی بی زوال فرامی خواند.
بدون شک در سر سلسله این گروه از انسانها، کسی نیست جز پیشوای نخستین شیعیان، مولای متقیان علی(ع). او که درباره اشتیاق خویش به مرگ و شهادت و نهراسیدن از این حادثه فرمود: «سوگند بخدا انس پسر ابوطالب بمرگ بیشتر است از انس طفل به پستان مادرش…» (8)
و آنگه که شمشیر شقی ترین فرد تاریخ فرق مبارکش را شکافت و در آستانه جدا شدن از این سرای پر رنج قرار گرفت، مشتاقانه از رستگاری خویش در اثر مرگ و شهادت سخن گفت و در طول حیات پر برکتش نیز هرگز در خاطره تاریخ ثبت نشده که حتی با اشاره و کنایه با کراهت از مرگ سخن گفته باشد.
امام حسین(ع) نیز که در مکتب چنین پدری تربیت شده بود، همچون او بارویی گشاده به استقبال مرگ و شهادت رفت و با آنکه می دانست عاقبت و سرانجام حرکتی که از مدینه آغاز کرده، در کربلا با شهادت رقم خواهد خورد، لحظه ای در تداوم نهضت خویش تردید نکرد و بارها و بارها در طول این مسیر پرنشیب و فراز و به مناسبت های گوناگون از اشتیاق خویش به شهادت سخن گفت و اینکه هرگز هراسی از مرگ نداشته و آن را جز سعادت جاوید و عزت ابدی نمی داند و از جمله به هنگام مواجهه با سپاه حر در منزل «ذوحشم» خطاب به آنان فرمود:
«من آن نیستم که از مرگ بترسم، هر مرگی در راه رسیدن به عزت و احیای حق چه آسان است، مرگ در راه عزت اسلام جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت جز مرگی که ا ز زندگی تهی است نخواهد بود. آیا از مرگم بیم می دهی؟! هیهات که نشانت نگرفت و پندارت ناکام ماند. من آن نیستم که از مرگ بهراسم. روحم برتر و همتم والاتر از آن است که از بیم مرگ به زیر بار ستم روم. آیا شما به بیشتر از کشتن من توان دارید؟! خوشا به مرگ در راه خدا…» (9)
و به هنگام خروج از مکه به سمت کوفه نیز خطاب به اطرافیان خود فرمود:
«مرگ همچون گردن بند دختران، آویزه گلوی بنی آدم است و من چونان اشتیاق یعقوب به یوسف، دیدار گذشتگان خود را چه مشتاقم…» (10)
3- پرهیز از پذیرش ذلت:
یکی از آموزه های مهم و اساسی مکتب علوی (ع) به پیروان خویش، پرهیز از «ذلت» و تن دادن به «خفت و خواری» است. چرا که خداوند عزیز هرگز راضی نمی شود که بنده او برای غیر حضرتش خضوع و خشوع نموده و تن به خواری دهد. از همین رو علی(ع) به عنوان کسی که ماموریت پیدا کرده تا پس از پیامبر اکرم (ص) ، امر هدایت مردمان را به سوی تعالیم الهی و مکارم عالیه اخلاقی برعهده گیرد، همواره بر این نکته اساسی تاکید می فرمود که یکی از بالاترین سرمایه های وجودی انسان «عزت نفس» است و این سرمایه ارزشمند را هرگز نباید از دست بدهد هر چند به قیمت از دست دادن حیات مادی و در آغوش مرگ خفتن باشد، همچنانکه در عبارتی بسیار مختصر ولی پر معنا این حقیقت را در دو کلمه بیان فرموده که:
«المنیه و لا الدنیه : مرگ بهتر از تن به ذلت دادن است» (11)
آن حضرت و در صحنه های گوناگون جنگ با دشمنان همواره این نکته را به اصحاب خود یادآور می شد که چاره ای از جنگ نیست و هر کس از جنگ بگریزد جز جامه ذلت بر تن نخواهد کرد پس لاجرم برای حفظ عزت خویش باید به استقبال از جنگ شتافت: خدا شما را بیامرزد به جنگ با دشمن خود بروید و خود را به زمین گران مسازید که به خواری تن دهید و به بیچارگی برگردید…»(12)
و البته آن حضرت(ع) خود نمونه کامل این معنا بود و هرگز در زندگی خویش گرد ذلت نگردید و حاضر نشد به بهای حیات چند روزه دنیوی «عزت نفس» خود را به مخاطره اندازد زیرا معتقد بود که: «بهای جان آدمی تنها بهشت است و هر که جز به آن خود را بفروشد زیان کرده است.»(13)
و اما در جریان نهضت عاشورا نیز می توان به خوبی مشاهده کرد که رهبر بی بدیل این نهضت الهی با تأسی به سیره سلف صالح خویش در کنار اهداف مقدس و متعالی که تعقیب مینمود، پرهیز از ذلت پذیری را نیز مدنظر قرارداد و از آنجا که یقین داشت مصالحه با ستمگران و کنارآمدن با موجوداتی پلید همچون یزید و اطرافیانش که حتی ظواهر دین را نیز رعایت نمی کردند و گستاخانه احکام الهی را زیرپا می گذاشتند، چیزی جز ذلت و بیچارگی را بدنبال نخواهد داشت، مرگ و استقبال از شهادت را بر چنان زندگی خفت باری ترجیح داد و فریاد برآورد که: «آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده میان دو چیز پافشرده است: کشتن ما و ذلت ما! هیهات که ما ذلت را بپذیریم! خدا و پیامبر و نیاکان پیراسته و دامنهای پاک و سرافرازان غیور و دلاوران باغیرت آن را نمی پذیرند! (آری) پیروی فرومایگان را برقتگاه بزرگواران نگزینند!» (14)
4- ظلم ستیزی و عدالت طلبی:
یکی از شاخصه های وجود مبارک امیر مؤمنان علی(ع) که دوست و دشمن بدان معترف بودند و آن شخصیت الهی بوسیله آن در میان ملل و نحل گوناگون شناخته شده و شهره خاص و عام گردیده است، اهتمام زایدالوصف آن حضرت به امر «برقراری عدالت» و «مبارزه با بیدادگری»، است. این مسئله تا بدان پایه از اهمیت قراردارد که جرج جرداق محقق و نویسنده مشهور مسیحی در بیان علت به شهادت رسیدن علی(ع)، بیان میدارد که؛ «قتل فی محراب عبادته لشده عدله: در محراب عبادت به شهادت رسید بواسطه آنکه شدیداً به اقامه عدل عنایت می نمود.»
با مراجعه به سخنان و مکتوبات به جای مانده از آن امام همام (ع) این موضوع به خوبی دریافت می شود که آن حضرت اولا خود بسیار مراقب بود که مبادا کوچکترین ظلمی از ناحیه ایشان به بندگان خدا و جامعه اسلامی وارد شود، همانطور که در خطبه 224 نهج البلاغه می خوانیم: «سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روی خارهای شعدان به سر ببرم و یا باغل و زنجیر به این سویا آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم. و چگونه بر کسی ستم کنم بخاطر نفس خویش که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود، و در خاک، زمانی طولانی اقامت می کند؟»(15)
و ثانیاً همواره اطرافیان و کارگزاران خود را به امر مهم مبارزه با ستم فرخوانده و از آنان می خواهد که در طول حیات خود همواره حامی مظلومان و دشمن ستمکاران باشند، همچنانکه در وصیت خویش به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پس از ضربت ابن ملجم علیه اللعنه ، خطاب به آنان میفرماید: «دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید.»(16) یقینا صالحترین افراد برای اجرای این وصیت در درجه نخست فرزندان بلافصل آن حضرت یعنی حسنین علیهم السلام می باشند که صدالبته هر دوی این بزرگواران بعد از شهادت پدر، به خوبی به این سفارش علوی جامعه عمل پوشیدند، و بویژه امام حسین(ع) که با قیام عدالتخواهانه خود و مجاهدت بی نظیر در این راه به روشنی اثبات کرد که آموزش های پدر در روح و جانش استقراری تام و تمام یافته و از همین رو یکی از مهمترین اهداف خود را در نهضت عاشورا مبارزه با سلطان جائری اعلام فرمود که در راه ظلم بربندگان خدا و دین اسلام هیچ حد و مرزی قائل نبود:
«هان ای مردم! رسول خدا(ص) فرمود: هر که فرمانروایی ستمگر را ببیند که حرام های خدا را حلال می شمرد، پیمان خدا را می شکند، با سنت رسول خدا(ص) مخالفت کرده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار می کند و او با کردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست که او را در جایگاه (پست و عذاب آور) آن ستمگر درآورد. بدانید اینان به پیروی شیطان چسبیده اطاعت خدای رحمان را ترک گفته، تباهی ها را آشکار ساخته، حدود خداوندی را تعطیل کرده، بیت المال را در انحصار خود در آورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساخته اند و من از هر کس دیگر سزاوارترم که بر اینان شوریده در برابرشان بایستم.» (17)
5- برپا داشتن نماز:
بنا به فرموده خداوند عزیز در آیه 41 سوره مبارکه «حج»، برپا داشتن و اقامه نماز در سطح جامعه وفراهم آوردن زمینه مساعد برای اجرای این فریضه الهی، یکی از مهمترین اموری است که صالحان در طول حیات خود تعقیب کرده و چنانچه زمینه ای فراهم شود تا به حکومت رسند در سرلوحه نخستین اقداماتشان همانا اقامه نماز قرار خواهد داشت.
امام علی «ع» که خود به حق قرآن ناطق بود و در راه اجرای دستورات الهی هرگز مسامحه نمی نمود، چه در دوران قبل از خلافت و چه در دوران حکومت چهارساله خود، اهتمام بسیاری به این امر و فریضه الهی داشت و حتی در سخت ترین شرایط فردی نظیر لحظات پایانی حیات دنیوی که در بستر شهادت خفته بود و هولناک ترین شرایط اجتماعی نظیر صحنه های نبرد وجهاد، از اقامه نماز غفلت نورزید و با عمل و سخن اهمیت این امر را برای مردمان روشن فرمود.
آن حضرت «ع» نه تنها خود براقامه این فریضه الهی همتی والا داشت بلکه به مناسبت های گوناگون خویشان و اصحاب خود را با سخن وعمل متوجه اهمیت نماز فرموده و آنها را به برپا داشتن آن سفارش می کرد.
امام (ع) همچنین در وصیت خویش به حسنین علیهم السلام پس از آنکه بوسیله ضربت ابن ملجم در آستانه شهادت قرار گرفتند. سخن از نماز رانده و آن دو فرزند گرامی خویش و جمیع شیعیان خود را به امر نماز سفارش فرموده:
«والله الله فی الصلاه فانها عمود دینکم: خدا را! خدا را! درباره نماز چرا که ستون دین شماست.» (18)
البته باید توجه داشت که مطالعه امر نماز در سیره امام علی (ع) و بحث و بررسی پیرامون آن، کاری گسترده است که در این مقال نمی گنجد و ما فقط اشاره مختصری به این موضوع به عمل آوردیم.
رهبر حماسه جاودانه کربلا، امام حسین، همچون پدر بزرگوارش در طول حیات پربرکت خود، توجهی کامل به امر نماز داشت و پیوسته به این فریضه الهی مداومت می نمود. ایشان علاوه بر نمازهای فریضه، بر انجام نوافل نیز اهتمامی ویژه داشت تا بدانجا که از فرزند گرامی شان امام سجاد (ع) نقل شده که فرمودند:
«کان یصلی فی الیوم وو اللیله ألف رکعه : او (امام حسین (ع)) در هر شبانه روزی هزار رکعت نماز می خواند.» (19)
ولی بدون تردید مهمترین نمازی که امام حسین (ع) در طول حیات خود اقامه فرمود و همچون خورشیدی تابناک در خاطره تاریخ می درخشد، نمازی است که به پیروی از پدر بزرگوارش در میدان جنگ و در بحبوحه جهاد در روز عاشورا اقامه فرمود. نمازی که بی شک برتر است از هزاران هزار نماز فرشتگان در عرش اعلی، چرا که بازگو کننده اهمیتی است که نماز در میان عبادات و فرائض دارا میباشد، و هرگز خاطره تاریخ اسلام و سایر ادیان بیاد ندارد کسی همچون امام حسین (ع) اینگونه به تبلیغ و ترویج نماز پرداخته باشد:
«پی در پی اصحاب امام علیه السلام کشته می شدند و چون یک نفر یا دو نفر از آنان به شهادت می رسید پیدا بود. ولی از لشکر انبوه ابن سعد هرچه کشته می شد نمودار نبود. ابو ثمامه صائدی چون چنین دید عرض کرد: یا ابا عبدالله! جانم فدایت باد، می بینم که اینان به تو نزدیک شده اند. به خدا سوگند تو کشته نشوی تا من بخواست خدا پیش از تو کشته شوم. دوست دارم پروردگار خود را در حالی دیدار کنم که این نمازی را که وقتش رسیده خوانده باشم، امام علیه السلام سر برداشت و فرمود: «نماز را یادآوردی خدا تو را از نمازگزارانی که در یاد اویند قرار دهد، آری اینک اول وقت نماز است.» سپس فرمود: «بخواهید از ما دست بردارند تا نماز گزاریم».
حصین بن تمیم گفت: «نماز شما پذیرفته نیست!!»
حبیب بن مظاهر گفت: ای درازگوش! آیا پنداری که نماز آل رسول (ص) پذیرفته نیست و نماز تو پذیرفته است؟!
ابو مخنف گوید: امام (ع) خود اذان گفت و چون تمام کرد ندا داد: «وای بر تو ای عمربن سعد! آیا آیین های اسلام را از یاد برده ای؟! چرا دست از جنگ نمی کشی تا نماز گزاریم و به جنگ برگردیم؟!»
ابن سعد پاسخی نداد و امام فرمود: «شیطان بر او چیره گشته است.» ] آنگاه [ امام به زهیربن قین و سعیدبن عبدالله فرمود: «جلو بایستید تا نماز ظهر را ادا کنم.» آنان پیش ایستادند و امام در جماعت حدود نیمی از اصحاب خود نماز را نماز خوف گزارد.» (20)
از همین رو در زیارت نامه های متعددی که درباره آداب زیارت امام حسین (ع) نقل گردیده، همواره این جمله درخشان به چشم می آید که:
«اشهد انک قد اقمت الصلاه و اتیت الزکوه …: شهادت میدهم به اینکه تو نماز را بر پا داشتی و زکات را ادا نمودی…»
پی نوشت:
8-نهج البلاغه فیض خطبه پنجم.
9-فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 403
10-همان ص .369
11-نهج البلاغه، حکمت 396
12-نهج البلاغه فیض نامه 62
13-نهج البلاغه فیض حکمت 496
14- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص .474
15-نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 459و460
16- همان، نامه 47 صص 558 و .559
17-فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)صص 404و405
18-نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه .47
19-فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 755
20-همان، صص 498و499