انسان، حال و آینده و تلاش و سرنوشت

انسان، حال و آینده و تلاش و سرنوشت

نویسنده: آیت الله سیدمحمّدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری

نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی مدثر
پس از آن که وحی، پیامبر جامه به سر کشیده را وامی دارد تا با بیم دادن، رنجهای رسالت را بر دوش کشد و خدای را تکبیر گوید و جامه ی خود را از هرگونه پلیدی مادّی و معنوی پاکیزه کند و از پلیدی دور شود، او را از منّت نهادن بر خدای باز می دارد، زیرا این کار، خیر را جلو می گیرد. سپس پروردگار، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرمان می دهد تا برای او شکیبایی ورزد و این شکیبایی برای هر داعی حق و رسالت بر دوش گیرنده ای بایسته است. آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی خواهد بر واقعیت منحرف و بازمانده بشورد؟ پس باید بداند در این راه با بسیاری از دشواریها و فشارهای مخالف، روبه رو می گردد و او باید همچون شرطی برای پایداری و رسیدن به هدف، شکیب ورزد و تحمل کند. (آیات 1-7)
از آن رو که چیرگی نیروهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامیِ سرکش و کجرو برای مؤمن دردآور است و او در کیفر دیدن و نابودی آنها شتاب می ورزد، قرآن با توجه دادن مؤمن به روز رستاخیز، دردش را آرامش می بخشد، زیرا در آن روز از دشمنان رسالت و مؤمنان، انتقام گرفته خواهد شد و بدان روز در صور دمیده خواهد شد، تا اعلان گردد روز ناگواری که بر کافران و همانندان آنان، آسان نیست، آغاز گشته و آنان بدان روز با کیفرهای رنگ رنگِ جاودانی که تاب برده نمی شود، روبه رو می گردند… و چگونه آفریده ی ناتوان، انتقام پروردگار بزرگ را تاب آورد؟ (آیات 8-10)
بدین سان رهنمون می شویم که گویا محور سوره این است: جدال پیامبر با کانونهای قدرت که ناگزیر باید با اقتدار، آنها را به چالش کشاند.
سیاق، اندیشه های باطلی را بر می رسد که سلطه گران و خوشگذرانان برای حمایت از موقعیت رهبری خویش، به آنها چنگ در می زنند، از جمله ی این اندیشه ها آن است که می پندارند اگر خدا از آنان خشنود نبود، نعمتهای خود را بر آنان گسترده نمی ساخت.
بنابراین نعمتهایی که در دست کافران و سرکشان است، گواه آن نیست که خداوند آنان را دوست می دارد و یا اینکه روش آنان در زندگانی درست است، آری آنان دارایی بسیار دارند و پیروان و فرزندانی فراوان و وسایل عیش زیادی برای آنان آماده است که از آن سیر نمی شوند، بلکه بر افزایش آن طمع دارند… لیک آنان از راه راست منحرفند و با آیات پروردگار دشمنی می کنند و سپس درخور عذاب و انتقام خدا می شوند.
معیار درست سنجش، مادّه نیست بلکه ارزشها هستند و دنیا نیست بلکه آخرت است و خوشگذرانان با ارزشهای حق سرستیز دارند و در آخرت در شمار زیانباران هستند و در آنجاست که برای آنها نعمت و یارانی باقی نمی ماند و به سان دنیا گرامی داشته نمی شوند، بلکه واقعیت آنها به عذابی پردرد و خوارکننده بدل می شود و هر نعمتی که به آنها ارزانی داشته شده، برای آنان ناخوشی می شود، چه، آن را سپاسی نمی گفتند… آنان از همه ی مردمان عذابی سخت تر دارند، چرا که از بخشش پروردگار به آنان بسیار داده شده بود و بالارفتن از گردنه ی عذاب، سخت ترین کیفری است که می بینند. (آیات 11-17)
کیفر دادن کافران، تنها انتقامی بیهوده نیست، بلکه این انتقام بر پایه ی حسابی دقیق و از سرِ دانایی و دادگری است. اگر به دنبال سبب عذاب دادن کافران باشیم آن را در روش اشتباه و گمراهی می یابیم که آنان در زندگانی داشتند، همان روشی که بر اندیشه های کجرو و ارزیابی های اشتباه تمرکز داشت… و این به راستی همان مسؤولیتی است که نفرین، کشتار و عذاب را بر آنان فرود آورد. کافران همان کسانی بودند که رو ترش می نمودند و چهره در هم می کشیدند و آنگاه پشت می کردند و تکبّر می ورزیدند و این موضعِ ارزشی، رهبرانه و حزبی آنان در برابر حق بود، بلکه آنان پا را فراتر نهادند و به حق، تهمتهای کم بهای باطلی زدند، آنگاه که گفتند: این [قرآن] جز سحری که به برخی آموخته اند، نیست و گفتند: بلکه از بربافته های بشر است نه پیامی از سوی خدا. کافران این تهتمها را بدون گواه به قرآن بستند، تنها برای آنکه از ارزش بکاهند و از زیر بار مسؤولیت شانه خالی کنند و مردمان را از راه هدایت و آگاهی گمراه سازند. (آیات 18-25)
از این رو اگر پروردگار ستیزه گران را عذاب کند، حق خواهد بود، زیرا آنان با او مبارزه می کردند و با حق دشمنی می ورزیدند، به ویژه بزرگان و سران خوشگذران آنها، مانند حاکمان سرکش و ثروتمندان و مدعیان دانش، بدین سبب پروردگار جبار یکایک آنها را به سخت ترین عذابها وعده می دهد. پروردگار برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان مکتبی که در خط رویارویی و در جبهه ی چالش و جدال باطل قرار دارند، تأکید می ورزد که کافران ستیزه گر و بزرگان و سران آنها در سَقَر وارد خواهد کرد، که از نظر زبانه های آتشین، گرما و هراس از سخت ترین گونه های عذاب به شمار می آید، چندان که بشر را یارای تصور آن نیست و نمی داند که سقر چگونه است. لیک قرآن به برخی از ویژگیهای دهشتناک سقر اشاره می کند و درباره ی آن می گوید: نه باقی می گذارد و نه رها می کند و پوستها را سیاه می گرداند… منظره ی ترسناک دیگری وجود دارد که فرشتگانی خشن و سختگیر آن را پدید می آورند، آنان نوزده فرشته هستند… پروردگار اینگونه می گوید. امّا مؤمنان؛ پوست بدنشان به لرزه می افتد سپس به یاد خدا نرم می گردد و اینگونه تنها با شنیدن سخن پروردگار، بیم و تقوای آنان افزایش می یابد، زیرا حقیقتِ امر، برای آنان مهم است نه جزئیات آن و به همین سبب در چگونه بودن فرشتگانی که بر سقر نگهبانند و در اندازه، وزن و شمار آنان و … اختلاف نمی ورزند، همانگونه که کافران و کسانی که در دلهایشان بیماری بود، در آن اختلاف ورزیدند و خویش را فریب داده، گفتند: خداوند از این وصف کردن، چه چیزی را اراده کرده است؟ آنان از هدف و حکمت این وصف گمراه شدند و ندانستند که جز تذکری برای بشر نیست. (آیات 26-31)
نه چنین است [که می پندارند]، سوگند به ماه و به شامگاه چون پشت کند و به بامداد چون آشکار شود… پروردگار این گونه سوگندهایی سخت، سترگ و پیاپی یاد و تأکید می کند اگر آدمیان خرد ورزند، قرآن کتابی بزرگی است که اندرز و هشدارهای سترگی دربردارد، بلکه این کتاب در راه و سرنوشت آدمی نقطه ای بنیادین و بایسته به شمار می آید، چه، پیشرفت و پس ماندگی فرد یا امّت در گرو موضعی است که آنها در برابر حقایق این تذکر الهی برای بشر، می گیرند. (آیات 32-37)
در سیاق سخن از آخرت و عذاب سقر، قرآن ما را به سوی آیه ی مهمی از این سوره، بلکه به سوی روش عمومی اسلام، سوق می دهد و این بدان هنگام است که میان آینده و اکنون آدمی و تلاش و سرنوشت او، پیوندی برقرار ساخته، تأکید می ورزد که آدمی خود مسؤول کردار خویش است و زندانی شدن در آتش در دستان اوست، همانگونه که رهایی از آن و درآمدن به بهشت جاویدان نیز… پروردگار، مردمان را یکایک در برابر حقیقتی سترگ و مهم قرار می دهد که بایسته است آن را فراچشم خویش نگاه دارند و در زندگانی بر اساس الهامات و ضروریات آن حرکت کنند، چه، آدمیان، همگی در گرو شهوتها، گمراهیها و فرمانهای منحرف و اشتباه نفس خویش هستند، مگر آنکه به ریسمان ایمان چنگ در زنند و از روش آن پیروی کنند و نفس خویش را از زندان خطرناک آن بیرون آورند، همانگونه که بهشتیان چنین کردند و در حق آنان چنین می کنند. (آیات 38-39)
از رهگذر گفتگویی روایی که میان بهشتیان و گنهکاران صورت می گیرد و قرآن را بازگو می کند، آیات الهی ما از مهمترین پایه های گناه، آگاه می گرداند. پایه هایی که آدمی را به سقر می برد و پروردگار ما را از آن پروا داده است. بدین سان، قرآن پرسشی را پاسخ می دهد، که خود را بر انسانی که حقیقت سقر را می داند و در پی رهایی از گزند و دوری از اسباب آن است، تحمیل می کند. این چهار اسباب اساسی بر پایه ی سخن خود گنهکاران از این قرارند:

1- نماز نگزاردن.
2- اطعام نکردن بینوایان.
3- هم آواز شدن با آنان که سخن باطل می گفتند.
4- دروغ انگاشتن آخرت.
آن که اجل او فرا می رسد و پروردگار خویش را با این گمراهی دور و گناهان بسیار، دیدار می کند، چه امید و انتظاری می توان برای او داشت؟ (آیات 40-47)
هر که در گناهان چهارگانه ی بزرگی که یاد کردیم، فرو رود، بی گمان، دوزخ فرجام کار او خواهد بود، زیرا کردار شایسته ای ندارد که او را از عذاب برهاند و رحمتی از سوی پروردگار نیز او را در برنمی گیرد، چرا که با او سر ستیز داشته، جنگیده است و کسی برای او شفاعت نمی کند و- از باب مثال- اگر کسی هم برای او شفاعت کند، به هیچ روی، شفاعت او پذیرفته نیست، چه، شفاعت، کسی را در بر می گیرد که روند عمومی زندگانی او، روندی سالم بوده، سپس او برخی گناهان را مرتکب شده باشد… و گنهکاران چنین نیستند. (آیه 48)
در پایان سوره، قرآن رویگردانی گنهکاران از اندرزهای الهی و رحمت پروردگار را که در آیات هدایت جلوه گر شده، زشت می شمارد، چرا که آنان با کاری بزرگ و آتشی که نه باقی می گذارد و نه رها می کند، رو به رو خواهند شد… و از آن رهایی نخواهند یافت، مگر آنکه به آن اندرزها روی آورند و در پرتوی بینشها و رهنمونی های آن رفتار کنند. کافران- هنگامی که از آیات الهی رویگردان می شوند- به راستی مانند گله ای از درازگوشان می باشند که شیری به آنها حمله برده است و نمی دانند به کجا بگریزند و راه چاره چیست؟ در همان حال، آیات الهی برعکس این آمده، تا دست آنان را بگیرد و به ساحل آسایش، رحمت و نیکبختی برساند و برای آنان سزاوارتر است که از این آیات استقبال کنند، قرآن می فرماید: «بلکه هر مردی از ایشان می خواهد که نامه هایی سرگشاده دریافت کند» و این هرگز روی ندهد، «امّا نه چنان است، بلکه آنان از آخرت نمی ترسند»… و در حقیقت کفر ورزیدن به آخرت و حاضر نبودن آن در آگاهی بشر، بزرگترین عامل انحراف، توجه نکردن به اندرزها و اثر نپذیرفتن از آن است. (آیات 49- 53)
قرآن، گزافه های کسانی را پاسخ می دهد که از آخرت روی گردانیده، در برابر حق تکبّر ورزیدند، همانهایی که گفتند: «این قرآن، جز سحری که به برخی آموخته اند نیست. این غیر از سخن بشر نیست». قرآن در آیات سه گانه (54-55-56) این سخنان را به گونه ای عینی و قطعی رد می کند و در همان هنگام از نقش قرآن سخن می راند که یادآوری پروردگار و حق است و آدمی باید به هدایت آن پاسخ گوید، لیک او بر چنین کاری مجبور نیست، بلکه مختار است، اگرچه توفیق اندرزپذیری و هدایت یابی، مگر به اراده ی پروردگار به دست نمی آید، که او سزاوار ترس و آمرزش است. دانستن این حقیقت برای آدمی ضرور است، چه، این حقیقت روحیه ی توکل به خدا و زاری در پیشگاه او را در نهاد آدمی زنده می سازد و او را از غرور برخاسته از اعتماد بر خویشتن، دور می سازد.
چکیده ی سخن این که: درونمایه ی اصلی سوره، ایستادگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر کانونهای قدرت جاهلی است، لیک این سوره درونمایه های مهم دیگری را نیز بررسی می کند و آن این که: ثروت، قدرت و دیگر نعمتهای الهی، تنها آزمونی هستند و گواهی بر خشنودی پروردگار از دارندگان آنها نمی باشند و آدمی در گرو تلاش خویش است و او باید برای هدایت خود، کوشش کند و او بدین هدایت، مجبور و ناگزیر نیست.
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید