چاه طبیعت و سرگرمی بنوش با هزار نیش

چاه طبیعت و سرگرمی بنوش با هزار نیش

شخصی در بیابان می رفت در چاه افتاد، چوبی وسط چاه بود گرفت تا نیفتد، دید قعر چاه اژدهایی دهان باز کرده است. یک طرف موش سفید و یک طرف دیگرش موش سیاه، از دو طرف چوب را می جوند و آن را باریک می کنند. راستی که چه ترسی دارد لیکن چشمش به گوشه چاه افتاده و می بیند مقداری عسل در خاکها ریخته شده، زنبورها هم آمد و شد دارند.
اژدها و موشها را فراموش کرده با نیش زنبورها و خاک آلوده بودن عسل می سازد و مشغول خوردن می شود خیلی هم خوشوقت است که اقبالش یاری کرده به چنین نعمتی رسیده است.
چاه عالم طبیعت، دنیاست. اژدها همان مرگ است و چوبی که وسط چاه به دست گرفته، عمر است و شب و روز همان دو موش سیاه و سفید است که عمر را کم می کند تا بیفتد در دهان مرگ، ظرف عسل شهوات دنیاست که هر نوشش با هزار نیش و ناراحتی همراه است.
نوش مطلق خوشی محض در این زندگی دنیا نیست، نه در خوردنیها و پوشیدنیها، نه بهره برداری جنسی، خوشی مطلق در عالم دیگر است، نوشی که دیگر نیش ندارد به شرطی که با نور تقوا و ولایت از اینجا بروی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید