نویسنده: علی اکبر جهانی
در درازای تاریخ چند صد ساله حکومت عباسیان، علویان زیر شدیدترین ظلمها و شکنجه های حاکمان وقت بودند. صفحات بسیاری از تاریخ در وصف چگونگی شکنجه و کشتار و غارت شیعیان نگاشته شده است. چه بسا شمار فراوانی از آنها را در این دوران زنده زنده داخل دیوارهای کاخهای ظلمانی خویش قرار دادند و چه بسیار علویانی را که در ملأ عام گردن زدند و هنگام در خون غلتیدن آنها به خود بالیدند. چه بسا توطئه ها که نکردند تا اصل ولایت را از دلهای مسلمانان بربایند و آنها را با خویش هم رای و هم نوا کنند. ولی زهی خیال باطل از این همه تلاش و کوشش.
مورخان نوشته اند که روزگار عباسی طاقت فرساترین زمانها برای علویان و اهل بیت (علیهما السلام) بود. به اندازه ای علویان در ایذا و شکنجه حاکمان بودند که هرگاه حاکمی می خواست به حکومت برسد دفاع از حقوق از دست رفته علویان و اهل بیت را دستاویز خویش قرار می داد و محملی قوی پیدا می کرد تا مسلمانان تشنه عدل و داد را به دور خود جمع کند و به حکومت برسد، و آنگاه که به قدرت می رسید نخستین دسته ای که تیغ برنده شمشیر را برگردن خویش احساس می کرد همین شیعیان و علویان بودند.
تا جایی که بسیاری از آنها ناگزیر از فرار و عزلت می شدند و در بدترین شرایط و در حال فقر و گمنامی از دار دنیا می رفتند. اگر به گونه ای بر آنها دست می یافتند آنها را دسته دسته کشتار می کردند تا نامی از تشیع و دوستدار اهل بیت در تاریخ باقی نماند.
در مقاتل المطالبیین در وصف زندگی علویان در این دوره آمده است که متوکل، نخستین خلیفه همروزگار حضرت عسکری (علیه السلام) در زمان پدر بزرگوارش، کنیه ای شگفت و عظیم بر آل البیطالب داشت و همه را با سوء ظن و تهمت اذیت می کرد و او شدیداً زیر تاثیر آرای وزیر خویش عبیدالله بن خاقان بود؛ وزیری که نقش مهمی در تخریب افکار خلیفه نسبت به علویان داشت. حقد و کینه متوکل نسبت به ائمه و علویان تا جایی بالا گرفت که خلیفه بر آن شد قبر حسین بن علی (علیه السلام) را ویران کرده، آثار حضرت را از بین ببرد و در آنجا کشت و زرع به راه بیندازد. در این راستا افرادی را به عنوان پلیس اجیر کرد و پاسگاه هایی بر سر راههایی که به کربلا منتهی می شد وضع کرد تا هر کس را به عنوان زائر حضرت یافتند دستگیر کنند و مال او را غارت کنند و او را به اسارت بگیرند یا به قتل برسانند.(1)
در کتاب اتحاف شبراوی آمده است که پس از امام عسکری (علیه السلام) فرزندش امام دوازدهم به امامت رسیده است؛ امامی که پدرش او را همواره پنهان کرده، امرش را از خلفای وقت پوشیده می داشت؛ به جهت اینکه خلفا بسیار بر حضرت سخت می گرفتند و او بر جان فرزندش از آنها می ترسید. آنها همواره در طلب علویان و هاشمیان بودند و همواره آنها را می گرفتند و قصد حبس و قتلشان را می کردند و هر وقت مناسب می دیدند آنها را اعدام می کردند.(2)
وضعیت علویان در این زمان آنقدر سخت دهشتناک است که حتی مردمان، هنگام تزویج فرزندانشان از ترس خلفای وقت بسیاری از خواستگاران را رد می کردند. در مقاتل آمده است: محمد بن صالح حسنی از ابراهیم بن مدبر خواست که برای او به خواستگاری دختر عیسی بن موسی برود. ابراهیم به وکالت از او به خواستگاری رفت. ولی عیسی به ابراهیم پاسخ منفی داد و گفت: به خدا سوگند که دروغ نمی گویم؛ من او را به واسطه نشناختن نسب رد می کنم چون که نسبی والاتر و شریفتر از نسب او نمی شناسم و بسی افتخار است که برای هر کسی که بدین وصلت تن در دهد؛ اما بر جان و مال خویش از متوکل و فرزندانش ترسناکم. محمد بن صالح جریان خواستگاریش را در چند بیت آورده است که مطلع آن چنین است:
خطبت الی عیسی بن موسی فردّنی
فلله والی مره و عنیقها
لقد ردّنی عیسی و یعلم اننّی
سلیل نبات المصطفی و عریقها (3)
برای خواستگاری نزد عیسی بن موسی رفتم، اما مرا رد کرد؛ پناه بر خدا از این والی تندخو و بدگوار. عیسی به من جواب منفی داد در حالی که می دانست من زاده دختر مصطفی و برگرفته از آن درخت تناور و ریشه دار هستم.
گویند بدترین روزگار برای علویان در دوران حکومت عباسیان در زمان حکومت متوکل بود؛ چرا که آنها را با ایذا و شکنجه از جامعه پراکنده می کرد و هر یک از آنها به گوشه ای پناه می جست تا از شر حکومت و حبس و زندان و شکنجه در امان بماند.(4)
حال اشاره ای کوتاه داریم به برخی از افرادی که در زمان امام عسکری (علیه السلام) محبوس و زندانی شدند.
1. احمد بن محمد بن یحیی
از نوادگان حسن بن علی (علیه السلام) است. این شخص را حرث بن اسد، عامل و والی ابی الساج حبس و زندانی کرد. آن قدر در حبس ماند تا در زندان از دنیا رفت.(5)
2. ابراهیم بن موسی
از نوادگان امام حسن به شمار می رفت. محمد بن احمد، والی مدینه در عصر مهتدی، او را زندانی کرد. در زندان باقی ماند تا از دنیا رفت و در قبرستان بقیع مدفون شد.(6)
3. علی بن موسی
از نوادگان امام حسن (علیه السلام) به شمار می رود. به دست عیسی بن محمد در مکه حبس شد و در زندان دار فانی را وداع گفت.(7)
4. علی بن موسی
علی بن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر را که نسبش به امام موسی (علیه السلام) می رسد، عبدالله بن نحریر، والی و عامل طاهر، زندانی کرد و در زندان از دنیا رفت.(8)
5. عبدالله بن محمد
عبدالله بن محمد بن یوسف از نوادگان امام حسن (علیه السلام) است. او هم به دست ابوالساج، حاکم و والی مدینه، در حبس شد و در زمان حبسش از دنیا رفت.(9)
6. عقیقی
حسن بن محمد مشهور به عقیقی، که نسبش به حسین بن علی (علیه السلام) می رسد، همراه امام (علیه السلام) و گروهی از شیعیان به زندان صالح بن وصیف افتاد.(10)
7. عیسی بن اسماعیل
عیسی بن اسماعیل از احفاد و نوادگان عبدالله بن جعفر بن ابی طالب است. ابوالساج او را گرفت و در کوفه نگه داشت تا در زمان حبس خویش از دار دنیا برفت.(11)
8. محمد بن احمد
محمد بن احمد بن عیسی از نوادگان زید بن علی (علیه السلام) است. سعید حاجب او را دسگیر و زندانی کرد و در حبس از دار دنیا رفت.(12)
9. محمد بن الحسین
محمد بن الحسین عبدالرحمان از یادگاران و بازماندگان امام حسن (علیه السلام) است. عبدالله بن عزیز، عامل طاهر، او را دستگیر و در سامرا زندانی کرد.(13)
10. محمد بن الحسین بن محمد
این شخص هم از نوادگان امام حسن (علیه السلام) است. او دستگیر و زندانی شد و آن قدر در زندان سامرا بماند تا از دنیا رفت.(14)
11. موسی بن موسی
موسی بن موسی بن محمد بن سلیمان، نیز از یادگاران امام حسن (علیه السلام) است که در زندان سامرا از دنیا رفت.(15)
12. احمد بن محمد
احمد بن محمد بن احمد بن عیسی یکی از نوادگان امام زین العابدین است. به دست سعید حاجب دستگیر و زندانی شد و او و پدرش هر دو در هنگام حبس از دنیا رفتند.
نکته ها
1. یکی از مسایلی که در گذر این حبسها و زندانها جلب توجه می کند این است که همه افراد نامبرده از نوادگان ائمه معصومین (علیهم السلام) به شمار می رفتند و این مطلب گویای این است که دستگاه جبار عباسی از حضور فیزیکی علویان و نوادگان ائمه در سطح جامعه هراسی عظیم داشت. به بهانه های واهی آنها را دستگیر و زندانی می کرد البته در تاریخ از کردار و مبارزات این افراد محبوس هیچ ذکری نشده است. ولی آنچه مسلم است آنکه این افراد از دستگاه و حکومت وقت ناخرسند بودند و اگر مجالی دست می داد به افشاگری بر ضد رژیم می پرداختند.
2. اینکه بیشتر زندانیان علوی در حبس از دار دنیا رفتند؛ یعنی ده نفر از این دوازده نفر آن قدر در حبس ماندند تا اجل آنها فرا رسید یا اینکه بر اثر شکنجه و مصایبی که بر آنها وارد شد از دنیا رفتند. البته باید گفت که این شیوه حبس و زندانی کردن و گریز و مبارزه با علویان مختص به زمان امام یازدهم نیست؛ بلکه در درازای تاریخ عباسی استمرار داشته است و به مقتضیات زمان دچار شدت و ضعف می شد. شاید شدت مبارزه رسمی و علنی با علویان همان اخبار متواتر نوید بخشی باشد که در مورد ولی عصر (علیه السلام) رسیده است که این امر مسلم الظهور، دشمن را به تنگنای سیاسی کشانده بود و چاره ای جز این نداشت که علویان را زیر محاصره خویش در آورد تا از انتشار این اخبار در سطوح جامعه بکاهد. ولی دشمن را چه خیال باطلی در سر بود که ولی خدا در وقت حصر امام عسکری (علیه السلام)، در میان نظامیان و امرا پا به عرصه وجود می گذارد تا به دشمن بفهماند که آنچه در سر دارد توهمی بیش نیست. چرا که خدا می خواهد به وعده خویش تحقق بخشد که خود در کتاب شریفش فرموده است: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین (16) ما اراده کرده ایم که بر مستضعفان روی زمین منت بگذاریم و آنها را پیشوایان مردم قرار دهیم و آنها را وارثان و حاکمان زمین گردانیم.
امام و پناه بردن به خدا
تا به حال کوشش کردیم تا گوشه ای از چهره مخوف حکام عباسی را نسبت به علویان برشماریم تا روشن شود که وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی زمان امام چه قدر مخوف و دهشتزا بود. اینها یک سوی قضیه است و سوی دیگر آن، وجود مبارک حضرت امام (علیه السلام) است که آن قدر از این حبس به آن حبس و از این زندان به آن زندان منتقل شد که دیگر تحمل آن رنج و مصایب برای حضرتش دشوار می نمود. لذا چون جد بزرگوارش موسی بن جعفر (علیه السلام) به خدا متوسل شد تا او را از شر این اهریمنان برهاند و امنیت و آسایش برای او و شیعیانش فراهم آورد. آنچه در مهج الدعوات در این زمینه آمده است چنین است:
احتجبت بحجاب الله النور الذی احتجب به عن العیون و احتطت علی نفسی و اهلی و ولدی و مالی و ما اشتملت علیه عنایتی، بسم الله الرحمن الرحیم، و احرزت نفسی و ذلک کله ما اخاف و احذر بالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذالذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السموات و الارض و لایؤوده حفظهما و هو العلی العظیم و من اظلم ممن ذکر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ما قدمت یداه انا جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی اذانهم و قرا و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذا ابدا افرایت من اتخذ الهه هواه و اضلّه الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعدالله افلا تذکرون اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون و اذا قرات القرآن جعلنا بینک بین الذین لا یؤمنون بالاخره حجاباً مستورا و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی اذانهم وقرا و اذا ذکرت ربک فی القرآن وحده ولّوا علی ادبارهم نفورا و صلی الله علی محمد و آله الطّاهرین … یا عدتی عند شدتی و یا غوثی عند کربتی و یا مونسی عند وحدتی احرسنی بعینک التی لا تنام و اکنفنی برکنک الذی لا یرام … (17)
پناه می برم به حجاب خداوندی، آن نوری که بدان نور از دیده ها نهان است. و نگهداری و مراقبت می کنم خودم را و اهل بیتم را و فرزندان و مالم را و هر آنچه بدان توجه دارم با بسم الله الرحمن الرحیم. و نگهداری و حراست می کنم خودم را و هرچه را که بر آن می ترسم با استعانت از خدایی که جز او خدایی نیست. و او زنده و پایدار است و چرت و خوابی او را فرا نمی گیرد. هر آنچه در آسمان و زمین است از آن اوست. چه کسی را یاری شفاعت نزد اوست جز به اذن و اجازه او. می داند آنچه در حال حاضر نزد آفریدگان است و آنچه سپس می آید. و خلق به هیچ وجه به علم او احاطه ندارد مگر به آنچه او بخواهد؛ کرسی قدرتش آسمانها و زمین را فراگرفته است و نگهداری آسمانها و زمین او را خسته نمی کند. و اوست خدای بزرگ و بلند مرتبه و کیست ستمکارتر از کسی که متذکر آیات خدا شده و باز از آن اعراض کرده و کردارهای زشت خویش را فراموش کند. ما بر دلهای ایشان پرده ای انداختیم تا آیات ما را فهم نکنند و گوششان را از شنیدن حق سنگین ساختیم. و اگر آنها را به راه هدایت بخوانی هرگز هدایت نخواهند شد. آیا می نگری به کسانی که هوای نفس خویش را خدای خویش قرار داده و خداوند او را دانسته و در حال کردارش گمراهش کرده است و بر گوش و قلبش مهر نهاده است و بر چشمش پرده ظلمت کشیده. پس بعد از خداوند چه کسی او را هدایت خواهد کرد، آیا متذکر نخواهد شد؟ آنها کسانی هستند که خداوند بر دلها و چشمها و گوشهایشان پرده ای افکنده و آنها در زمره غافلانند.
و وقتی قرآن را قرائت می کنی میان تو و کسانی که ایمان به آخرت ندارند حجابی پوشانده قرار می دهیم. و بر دلهایشان پوششی می زنیم که درک نتوانند کرد و در گوشهایشان سنگینی می افکنیم که نتوانند بشنوند. و هنگامی که خدایت را می خوانی به پشت برگشته فرزار می کنند، و سلام و صلوات خداوند بر محمد و آل محمد و اهل بیت او باد. در تتمه دعا حضرت می فرماید: ای نیرو و توان من به هنگام سختی و گرفتاری، ای فریادرس به هنگام غم و اندوهم، ای همدم و یاورم به هنگام تنهایی مرا حفظ کن با چشمانی که هرگز نمی خوابند و مرا در حمایت خود گیر با نیروی زوال ناپذیرت.
نکته های این دعا
1. در این دعا امام از شر دشمنان خویش به خدا پناه می برد و برای این درخواست به بسم الله تمسک می جوید.
2. در این دعا حضرت به آیات چندی تمسک کرده است از جمله آیت الکرسی، که حضرت با قرائت این آیه به همه دشمنان فهمانده که محیی پایدار و مالک آسمانها و زمین کسی جز حضرت حق نیست و دیگران پشیزی ارزش ندارند و او دانا به نهان و همه امور است.
3. در آیات بعدی که در این دعا آمده است امام (علیه السلام) با زبان قرآن بیان می کند که دشمنانش فسی القلب و کوردل و کر و گنگ هستند و هرگز برای درک حقیقت آمادگی ندارند؛ چرا که پروردگار خویش را هوای نفس خویش قرار داده اند.
4. نکته ای که بسیار شایان توجه است آن است که جمله واحتطت علی نفسی و اهلی و ولدی و مالی و ماشتملت علیه عنایتی به بسم الله الرحمن الرحیم وضعیت اسف بار علویان و دوستداران ائمه (علیهم السلام) را نشان می دهد؛ چرا که امام در این وضعیت برای نگهداری حراست هرچه که مورد عنایت اوست دعا کردند.
پی نوشت ها :
(1)مقاتل الطالبین، ص 395.
(2)الاتحاف بحسب الاشراف، ص 179. حیاه الامام العسکری (ع)، ص 270.
(3)الاتحاف بحسب الاشراف، ص 179. حیاه الامام العسکری (ع)، ص 270.
(4)مقاتل الطالبیین، ص 407.
(5)همان،ص 434.
(6)همان،ص439.
(7)همان،ص438.
(8)مقاتل الطالبیین، ص 439.
(9)همان، ص 439.
(10)همان، ص 456.
(11)همان، ص 434.
(12)همان، ص 443.
(13)همان، ص 439.
(14)همان، ص 442.
(15)همان، ص 442 و 443.
(16)سوره «القصص»، آیه 5.
(17)مهج الدعوات، ص 44.
منبع: جهانی، علی اکبر، (1384)، زتدگی امام حسن عسکری(ع)، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بین الملل