نویسنده: آیت الله سیدمحمّدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری
نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی صافّات
سوره ی صافات، با آیات والای خود، ما را به همان اندیشه ها و حقایقی رهنمون می سازد که آیات سوره یاسین بر آن تأکید می کرد، بگذریم که سوره ی صافات، آن اندیشه ها و حقایق را با افزودنیهای دیگر و در سبک تربیتی- روانی نوینی ارایه می دهد.
سوره، آیات خود را با یادکردِ فرشتگانی می آغازد، که در انتظار فرمان پروردگار به صفت ایستاده اند و از همین روست که این سوره، نام «الصافات» (صف بستگان) به خود گرفته است، همانگونه که آیات پایانی سوره، برای ما از جنّیان و فرشتگان سخن می گوید و به شبهه افکنی نادانان در پیرامون پیوند آنان با پروردگار پاسخ می دهد، زیرا نادانان می پنداشتند که این دو گروه از آفریدگان با پروردگار، پیوند خویشاوندی دارند. (آیه 158) برخی پا را فراتر نهاده، بر آن شدند که جنیان، نتیجه ی مستقیم پیوند زناشویی میان فرشتگان و پروردگارشان می باشند- پاک است پروردگار از پندار مشرکان.
سوره ی صافات در میانه ی آیات خود، از پیامبران سخن می گوید، پیوند این سیاق با سیاقِ پیشین این گونه است: هنگامی که قرآن لغزش زشت نادانان را در پنداری که در پیرامون پیوند فرشتگان و جنیان با پروردگار داشتند، آشکار ساخت، ناگزیر باید به لغزشی شبیه به آن، اشاره کند که دیگران در آن فرو افتادند، آن هنگام که پنداشتند پیوندی مشابه، میان پروردگار و پیامبران در میان است، این پندار از ارزیابی آنان نسبت به معجزاتی برخاسته بود که بارها و بارها به دست پیامبران تکرار شده بود، بدون اینکه دیگران توانایی انجام دادن چنین معجزاتی را داشته باشند. نادانان، این معجزات را گواهی گرفتند که پیامبران فرزندان پروردگارند و از همین رو است که می بینیم آیات قرآن، سخن خود درباره ی این موضوع را با گستردگی عرضه می دارد و بر این حقیقت تأکید می ورزد که پیامبری پیامبران از روی اسباب ذاتی و تکوینی شخصیت آنان نبوده، بل پروردگار، این جایگاه را تنها از آن رو به آنان ارزانی داشت که باوری ژرف و کرداری راستین داشتند و به هنگام پا پیش نهادن از خود دلیری نشان داده، به مردمان نیکی می کردند. شاید یادکرد پیامبران در این سوره با این جنبه از زندگانی آنان در پیوند باشد تا سخنان نو آفریده ی نادانان، ردّ شود.
با این نگاه، می توانیم بگوییم که روند عمومی سوره ی صافات بیان پیوندهای درستی است که میان پروردگار و دیگر آفریدگان برقرار است، این پیوند در جای خود در ایجاد، آفرینش، نوآوری، روزی رسانی و … جلوه گر می شود، امّا آنچه در مرتبه ی پایین تر این پیوند قرار دارد این است که نردبانی هست که آفریدگان، تنها با نوردیدن آن، به پروردگار خویش نزدیک می گردند و این نردبان نیست مگر ایمان و کردار شایسته.
هنگامی که در مجموعه بینشهای سوره اندیشه می کنیم، مسؤولیت در آشکارترین شکل خود، چنان جلوه گر می شود که هوش از سر آدمی می رباید، جلوه گاه این مسؤولیت، این سخن پروردگار است که می فرماید: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ» بازداشتشان نمایید که آنها مسؤولند. (آیه 158) (آیه 24)
شرک ورزیدن به پروردگار از رهگذر باور داشتن خداوندی فرشتگان، جنیان و یا دیگر خدایان دروغین، توجیهی روانی دارد و آن اینکه آدمی در پی گریختن از مسؤولیت خویش است.
روز رستاخیز، روزی است که مسؤولیت در آن به گونه ای آشکار و تردیدناپذیر، نمایان می شود و در آن هنگام بانگی بلند برمی آید و ستمگران به پا خاسته، کیفر پروردگار را درمی نگرند. در همین هنگام مسؤولیتی که همواره در سرای دنیا از آن گریزان بودند، رُخ می نماید و توجیهات آنان را، که می پنداشتند می توانند آن را وسیله ای برای گریز از بار مسؤولیت قرار دهند، باطل می کند.
آنچه ناگفته ماند این است که وجود خدا در سرای آخرت، گویاترین گواه بر مسؤولیت آدمی در دنیاست، بنابراین هرگاه در جامعه ای به سر بردیم که ستم بر آن حکومت می کند و ما در برابر آن خاموشی گزیدیم و به خواری و پستی تن در دادیم، این خود دلیلی بر مسؤولیت ما در برابر وضع پیش آمده است، هرچند آن را با فرهنگ جبرگرایی یا فلسفه انتظار توجیه کنیم.
محور مسؤولیت، دیگر محورهای سوره را به یکدیگر پیوند می دهد که برجسته ترین آنها این محورهای سه گانه است:
1- نپذیرفتن همتایانی که نادانان، آنها را به خدایی می گیرند، تا مگر یاریشان کنند. هدف نادانان از پرستش خدایان دروغین، گریز از جزای کردارشان است، لیک هیهات، زیرا فرشتگان در برابر پروردگار خود، صفی بشکوه بسته اند و اهریمنان در رسیدن به آسمانها راهی ندارند و شهابها در کمین آنهایند و مستکبران برای محاسبه ای سخت احضار خواهند شد.
2- پیامبران و اولیا، بندگان گرامی خدایند و برای کسی که خداوند خشنود نباشد، شفاعت نمی کنند و در رویارویی با سنتهای الهی نمی توان بر ایشان تکیه کرد و این چگونه خواهد بود در حالی که ایشان از آن رو به جایگاه خویش رسیدند و بندگان مخلص پروردگار بودند و برای رهبران شرعی خویش وفاداری و مهری راستین داشتند. پروردگار نیز آنان را از پلیدیهای شرک و پیامدهای فشارهای اجتماعی و تاریخی رهاند.
3- ویران کردن پایه های توجیهاتی که گنهکاران در ارتکاب گناهان، بدان تکیه می کنند، چه، آنها می پندارند که در انجام دادن گناه، مجبور بوده اند.
صحنه هایی که قرآن از روز مسؤولیت و جزا برای ما ترسیم می کند، با این محور در پیوند است.
نظم قرآنی، محور نخست و پایانی را به تدریج آورده، سپس محور دوم را یادآور می شود و آن را چونان گواهی بر روشن سازی آن دو محور ارایه می دهد، چه، قرآن برای حقایق نمونه هایی می آورد و زندگانی پیامبران، از زیباترین نمونه هایی است که در قرآن آمده است؛ پیامبرانی که باید بامدادان و شباهنگام بر آنان درود فرستیم تا مؤمنان، آنها را سرمشقی روشن قرار دهند، از جمله ی اینان ابراهیم (علیه السلام) است که از پیروان نوح (علیه السلام)، پیر پیامبران بود.
قرآن، هنگامی که برای ما حقیقت یا حکمی را روشن می سازد، بی درنگ، نمونه هایی چند، فراپیش می نهد، این مثالها تنها برای شرح آن حقیقت یا حکم آورده نمی شود، بلکه هدف از ارایه ی آنها بیان حدود و جنبه های آن حقیقت یا حکم نیز هست، زیرا روان آدمی نه تنها بر تحریف واژه ها و تهی نمودن آنها از معانی حقیقی خود، و بدل کردنشان به پوسته هایی بی مغز و بی اثر، تواناست، بلکه می تواند به این واژگان معانی ناآشنایی بخشد که با معانی حقیقی آن به هیچ روی پیوندی ندارد.
برای آنکه برخی مفسران سطحی نگر یا کسانی که دستخوش وسوسه های نفس شده اند، کردار و کژرویهای مردمان را توجیه نکنند و قرآن را بر پایه ی هوای نفس و رأی خویش تفسیر ننمایند، پروردگار، هیچ آیه ای را در قرآن فرونگذاشته مگر اینکه با نمونه هایی تاریخی آن را روشن ساخته است، چندان که، کس را یارای انکار، تبدیل و تأویل آن به معانی دیگر، نباشد.
گویا قرآن بر آن بوده تا معانی واقعی و حقیقی پیروی را روشن سازد، این معنا، نپذیرفتن بتهای درونی با توحید ناب و ردّ بتهای بیرونی- همان بتهایی که صورت ظاهری بتهای درونی اند- در واقعیت موجود است و سپس تسلیم در برابر خدا و جانفشانی و ایستادگی در راه او.
پروردگار آنگاه در پایان، معنای حقیقی اخلاص را برای ما یادآور می شود، بر اساس این معنا، آدمی باید از عوامل و فشارهای مخالف حق، دور باشد.
جامعه گاه مؤمنان را در تنگنا قرار می دهد و بر آنان فشار می آورد تا به سمت و سویی روند، لیک فرمانبری از خدا و اهدافی که بدان اشتیاق دارند، بر آنان فشار می آورد تا به راهی دیگر روند، در این هنگام، بر مؤمنان بایسته است تا با تکیه بر ایمان و توکل به خدا، این فشارها را به چالش کشند و بدانند سرفصل کتاب نبوت پیامبران و فرستادگان و برجسته ترین کردار ایشان، به چالش کشانیدن واقعیت اجتماعی فاسد بوده که پیروزی پیامبران در این مبارزه و چالش، سبب والایی آنان شده است.
در آیات پایانی، پروردگار، پندهای این سوره را چکیده می کند، روشن ترین این پندها آن است که بندگان خالص خدا، همان کسانی هستند که پروردگار خالص گرداند و ایشان نیز خود را برای او خالص کرده اند و عواملی که بر دیگران اثر نهاده، بر آنان کارساز نیست.
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.