اشعار نبوی (8)

اشعار نبوی (8)

بمناسبت بعثت نبی اکرم (ص)
ژولیده نیشابوری
شب گشت و تیرگی همه جا را فرا گرفت
وز نور ماه دامن گیتی ضیا گرفت
ماه رجب به شوق وصال خدای خویش
جا در درون غار حرا مصطفی گرفت
مهد صفا به غار حرا تا نهاد پای
غار حرا ز یمن قدومش صفا گرفت
پاسی ز شب گذشت که از ماورای عرش
نوری جهید و جلوه اش ارض و سما گرفت
روح الامین به غار حرا آمد و بگفت
این آیه را بخوان که دل از او جلا گرفت
اقراء باسم ربک یا ایها الرسول
کز خواندنش سزاست ره هر خطا گرفت
باید برای کشتن نمرودیان دهر
جا در درون آتش عشق خدا گرفت
تا بگسلی ز پای تو زنجیر بردگی
باید به دست خویش چو موسی عصا گرفت
محکم ببند دامن همت که ز امر حق
باید به دست خود علم اقتدا گرفت
کاخ بتان خراب کن و کاخ معدلت آباد
کن که دست توم را کبریا گرفت
تاج رسالتی که بفرقت نهاده حق
ارض و سما ز قدر و بهایش بها گرفت
برخیز و گو بخلق جهان این کلام
نغز باید برای درد خود از حق دوا گرفت
بانگی بر آر از دل و برگو خدا یکی است
آن خالقی که خلق ز وجودش بقا گرفت
« ژولیده » شاد زی که برای نجات خلق
احمد به دست خویش کتاب خدا گرفت

آتشکده مست
رضا جعفری
باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد
دندانه‌هاى کنگره قصد شکست کرد
نورى به صحن معبد زردشتیان رسید
کآتشکده ز نابى آن‌نور مست کرد
بالا بلند آمد و هر ارتفاع را
در زیر پا نهاده و پایین و پست کرد
در هر دلى نشست و به شکلى ظهور داشت
اینگونه بود کآینه را خود پرست کرد
وقتى سؤال کردم از او خود اشاره‌اى
در پاسخم به پرسش روز الست کرد
حسنش به غایت است وظهورش قیامت است
زیباترین هر آنچه که زیباتر است کرد
فیض مقدسى و تعجب نمى‌کنم
این چیزها که هست،نگاه تو هست کرد
منبع:www.payambarazam.ir

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید