نویسنده:احمد عابدینى
یکى از ویژگیهاى پیامبر اکرم(ص) رعایت مساوات بین همسران بـود که به مواردى از آن اشاره مى شود:
الف ـ پـیامبـر اکرم(ص)مهریه هر یک از زنانش را چـهارصد درهم قرار داد(مهر السنه) و فرقى بـین عایشه, حـفصه, ام سـلمه, سـوده, میمونه, زینب دختر جحش و زینب دختـر خزیمه نگذاشت(1)و ملاحظاتـى از قبیل قریشى و غیر قریشى, جوان و غیر جوان, بیوه و غیر بـیوه و امثال آن را در مهریه دخالت نداد. این تساوى حتـما اثر مثبـت خود را در ذهن زنان مى گذارد, تـا خـود را از نظر شخـصیت و سایر امور همانند یکدیگر ببینند.
اگر یکـى از آنها ویژگى خـاص یا وضـعـیت ویژه اى داشـت, در آن وضعیت, پیامبر(ص)بـه نحو دیگرى جبـران کار و فعالیت و ویژگى او را مى کرد و با زبـان یا عمل بـه گونه اى رفتار مى کرد که تساوى و برابرى, بـرترى شخصى را از بـین نبـرد, که بـه مواردى از آن در آینده اشاره خواهد شد.
على رغم اینکه هفت تن از همسـران داراى مهریه مسـاوى بـودند, ولى بـراى صفیه و جـویریه چنین مهریه اى ذکر نشده است. شاید بـه این جهت که ((صفیه)) اسیرى بـود که بـه اسارت در آمد و پیامبـر اکرم(ص) او را براى خود انتخاب(اصطفا)کرد و بـه این گونه افراد مهریه اى تعلق نمى گیرد و آزادى او مهریه اش شده است و ((جویریه)) اسیرى بود که سهم ((ثابـت بـن قیس)) انصارى شد و سپس بـا او عقد کتـابـتـى(یک نوع قرارداد آزادسـازى بـردگان)نوشت که در مقابـل پرداخت پول بـه عنوان مال الکتابـه آزاد شود. وى بـراى تهیه پول نزد پـیامبـر اکرم(ص)آمد و حـضـرت فـرمود: آیا بـهتـر از آن را نمى خواهى؟ پرسید: بـهتر کدام است؟ فرمود: پرداخت مال الکتابـه و ازدواج با من. گفت: بله. و پیامبر اکرم(ص)مال الکتابه را پرداخت و با او ازدواج کرد.(2)
بـه گمان زیاد مال الکتـابـه بـیش از چـهارصد درهم بـوده, ولى پـیامبـر اکرم(ص)آن را پـرداخت کرده است, زیرا ((جویریه)) مالى نداشت, اما پیامبـر اکرم(ص)آن را بـه عنوان مهریه قرار نداد تا او را بر دیگران برترى بخشیده باشد.
همسر دیگرى که مهریه اش با دیگران تفاوت داشت, ام حبـیبـه دختر ابوسفیان بـود. او همراه بـا شوهر خود بـه حبـشه رفت و در آنجا شوهرش نصرانى شد. پیامبـر اکرم(ص) نجاشى را وکیل کرد او را بـه ازدواج حضرت درآورد و مهریه او چهارصد دینار بود. (3
از سیره ابـن هشام و کامل بـن اثـیر معلوم نمى شود چـه کسـى این مهریه را مشخص کرده است, ولى ((ابن عبدالبر)) در استیعاب تصریح مى کند: این مقدار مهریه را نجـاشى مشخص کرده است.(4)بـنابـراین اشکالى از ناحیه برابرى مهریه ها بر پیامبـر اکرم(ص) وارد نیست. اگرچه حتى بر فرض اینکه پیامبـر اکرم(ص)این مهریه را مشخص کرده باشد, اشکالى وارد نیست, زیرا ام حبیبه علاوه بـر مهریه نیاز بـه نفقه داشت و مقدار اضافه را ممکن اسـت بـه حـسـاب نفقه و هزینه زندگیش گذاشت, زیرا هزینه زندگى بـه عهده شوهر اسـت و پـیامبـر اکرم(ص)باید آن را پرداخت مى کرد.
ب ـ علاوه بر مهریه از نظر نفقه و هزینه زندگى, پیامبر(ص)رعایت برابـرى و تساوى را مى کرد; مثلا پس از فتح خیبـر به هر کدام طبـق قول ((واقدى)) صد وسق (هشتاد وسق خرما و بـیست وسق جو)پرداخت کرد.(5)ابـن هشام در این بـاره مى گوید: و قسم لهن مئه وسق و ثمانین وسقا,(6)که معلوم نیست آیا به بـرخى صد و بـه بـرخى هشتـاد وسق داده و یا بـه هر کدام مجموعا صد وسق داده که هشتادتاى آن از یک جنس و بـقیه از جنس دیگرى بـوده است, تا بـا عبارت ((مغازى)) تـطبـیق کند و یا بـه هر کدام صد و هشتـاد وسق داده اسـت. احـتـمال اخـیر درسـت نیسـت, چـون در این صورت کلمه ((وسق)) در عبارت زاید است. احتمال اول نیز درست نیست, زیرا در این صورت باید تفصیل مى داد به کدام یک از زنان هشتاد و به کدام یک صد وسق داده است; همان طور که او و ((واقدى)) در بـاره سـهم دیگران تفصیل داده اند. بنابـراین احتمال وسط صحیح تر است. بـه هر حال ((واقدى)) که داستان و حوادث جنگها را نوشتـه, بـیان مى کند پیامبـر اکـرم(ص)سـهم آنان را بـه طور متـسـاوى پـرداخـت کـرد.
((وسق)) عبارت از شصت صاع اسـت(7)
و صاع تـقریبـا سـه کیلوگرم است. در نتیجه سهم هر زن هیجده تن مى شود که رقم نسبـتـا بـالایى اسـت, ولى احـتـمال دارد صاع و وسـق معانى دیگرى داشتـه بـاشد.
ج ـ پیامبر اکرم(ص) در سایر امور نیز رعایت تساوى و برابرى را مى کرد; مثـلا صبـحگاهان, پـس از نماز بـه حجره یکایک همسرانش سر مى زد و از آنان احوالپرسى مى کرد.
دـ او هر شب در اتـاق یکى از آنان بـه سر مى بـرد و تـساوى را کاملا رعایت مى کرد; حتى در دوران مریضى ایشان که بـه وفاتش منجر شد, رعایت تساوى را مى کرد, تا اینکه بیمارى بر او سخت شد و طبق نقل از همسرانش اجازه خواست در اتاق عایشه بماند. (8)
شاید ماندن در خانه عایشه به این جهت بود که او جوانتر بود و بیشتـر مى تـوانست از عهده کارهاى منزل و مداواى حضرت بـرآید, و شاید جـهات دیگرى داشتـه که بـعدا مورد اشاره واقع خواهد شد.(9)
ه ـ پیامبر(ص) در سفرها و جنگها رعایت تساوى را مى نمود و پیوسته قـرعـه مى کـشـید و طبـق آن یکـى از زنان را همراه خـود مى بـرد. شایان ذکر است چون زمان و مدت غزوه ها معلوم نبود, راهى بـهتر از قرعـه کشـیدن بـراى رعـایت عـدالت و بـرابـرى وجـود نداشـت.
جالب است بدانیم این همه اصرار بر تساوى و برابرى بین همسران و حتى اجازه خواستن از آنان در برخى موارد, از کسى سر مى زند که خداوند بـه او اجازه داده است بـین زنانش بـا بـرابـرى و تساوى برخـورد نکـند و زنان او نیز بـا همـین شـرط نزد او مـانده اند.
قرآن مى فرماید: ((ترجى من تشاء منهن و تـووى الیک من تـشاء و من ابتـغیت ممن عزلت فلا جناح علیک ذلک ادنى ان تـقر اعینهن و لا یحزن و یرضین بما اتیتهن کلهن; (10)نوبت هر کدام از زنها را که مى خواهى, بـه تاءخیر انداز و هر کدام را که خواهى, پیش خود جاى ده. بـر تو بـاکى نیست که هر کدام را که ترک کرده اى,[ دوبـاره] طلب کنى. این نزدیکتـر اسـت بـراى اینکه چـشمانشان روشن گردد و دلتـنگ نشوند و همگى بـه آنچـه بـه آنان داده اى, خشنود شوند.))
شایان ذکر است این اختیارات را خود همسران پیامبر اکرم(ص)بـه او دادند. هنگامى که او آنان را ـ طبـق دستور و ارشاد خداوند ـ بین ماندن نزد پیامبر(ص) و تحمل زندگى ساده آن حضرت و بـین طلاق مخیر ساخت, همگى ماندن نزد آن حضرت و بـا هر شرایطى که پیامبـر اکرم(ص)صلاح بـداند را قبـول کردند, آیات 28 و 29 سوره احزاب از این واقعه بازگویى مى کند; بنابـراین رعایت نکردن تساوى, احجافى در حق زنان نبود, بلکه همگى آن را قبول کرده بـودند و آیه قرآن نیز بر این مطلب تصریح دارد, ولى با این حال پیامبر اکرم(ص)تـمام سعى خـود را بـراى رعایت تـساوى و عدالت, بـه کار مى بـرد.(11)حتـى پـیامبـر اکرم(ص)در حال احرام رعایت مساوات را مى کـرد و هر شـب را کـنار یکـى از آنان بـه سـر مى بـرد. اگرچـه بـهره گیرى جنسى در حال احرام حرام است, ولى منافاتـى بـا رعایت تساوى بین آنان نداشت.
پیروان غیر پیرو
افرادى که ازدواجـهاى متـعدد مى کنند و خود را مسلمان و پـیرو دین پیامبـر(ص) مى دانند, بـاید بـررسى کنند بـرخوردها و کارهاى آنان تـا چـه حدى بـا بـرنامه ها و اعمال و بـرخوردهاى پـیامبـر اکرم(ص)سازگار است. اگر شخـصى بـبـیند که جـوان بـودن یک زن یا خوش سخن و زیبـابـودن او, وى را از دیگر همسرانش غافل کرده و در امور زندگى رعـایت مسـاوات را نمى کـند, بـداند او از راه و روش پیامبر(ص)بسیار فاصله دارد و طبـق فرموده قرآن حق ازدواج متعدد را ندارد, زیرا قرآن مى فرماید: ((فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع و ان خفتم الا تعدلوا فواحده; (12)با هرچه از زنان که مورد پسـندتـان واقع شود, ازدواج کنید; دوتـا, سـه تـا, چهارتا, پس اگر بیم دارید که بـه عدالت رفتار نکنید, بـه یک زن اکتفا کنید.))
روشن اسـت در آیه, ازدواج بـا بـیش از یک زن مشروط بـه رعایت عدالت است و حتى در صورت ترس از اینکه نتواند عدالت را بـرقرار کند, باید به یک همسر اکتفا کند. از اینجا روشن مى شود کسانى که ازدواجهاى متعدد مى کنند و تنها خود را در تعدد ازدواج پیرو سنت پیامبر(ص)مى دانند اما در حقوق همسران بـه عدالت رفتار نمى کنند, چقدر از قرآن و از سنت او دور هستند و در واقع پیروان غیر پیرو هستند. ازدواجهاى متعدد سزاوار شخصى است که خود را امتحان کرده باشد و بداند حوادث و حالات, او را تغییر نمى دهد و از عدالت باز نمى دارد.
محدوده رعایت عدالت
البتـه خداوند ضعف و سستـى ما را مى دانست که نمى تـوانیم بـین زنان به عدالت رفتار کنیم; از این رو ما را از متمایل شدن به یک سو نهى کرده و فرموده است: ((و لن تـسـتـطیعوا ان تـعدلوا بـین النساء و لو حرصتم, فلاتـمیلوا کل المیل فتـذروها کالمعلقه و ان تـصلحـوا و تـتـقوا فان الله کان غفورا رحـیما; (13)و شما هرگز نمى توانید میان زنان بـه عدالت(رفتار)کنید, هر چند[ بـر عدالت] حریص باشید. پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید, تا آن[ زن دیگر] را سرگشـتـه[ و بـلاتـکـلیف] رها کـنید و اگر سـازگارى نمایید و پرهیزکارى کنید, یقینا خدا آمرزنده مهربان است.))
از ((و لو حرصتم)) (هر چند تمایل شدید بـه رعایت عدالت داشته باشـید)معـلوم مى شـود مراد از عدالت در ((و لن تـسـتـطیعـوا ان تـعدلوا)) عدالتـى است که از اخـتـیار و تـوان آدمى خـارج است; بنابراین مى توان گفت مراد از آن, عدالت در مودت و محبـت است که از امور قلبـى است و اختیارى نیست.(14)بـنابـراین محدوده رعایت عـدالت, کارها و اعـمال و رفتـارهاى ظاهرى اسـت, ولى در مودت و دوستى ممکن است برخى محبوب تر از برخى دیگر باشند.
خلاصه گفتار: مردانى که قدرت برقرارى عدالت ظاهرى بین زنان را ندارند و مال و امکانات خـود را در اخـتـیار بـرخـى از همسـران مى گذارند و بیشتر اوقات خود را با یکى از آنان سپرى مى کنند, حق ازدواج متعدد را ندارند و بـى جـهت از تـعدد زوجـات مطرح شده در قرآن یا در سنت نبوى سوء استفاده مى کنند.
رعایت روحیه هر یک از همسران
یکى دیگر از ویژگیهاى پیامبر(ص)که محبت همسرانش را بـه همراه داشت, رعایت روحیات آنان و ابراز علاقه به تمامى آنان مناسب بـا شاءن هر یک بود; بـه طورى کـه هیچ کـدام احـسـاس نمى کـرد دیگرى محبوبـتـر از او نزد پـیامبـر(ص)است; مثلا وقتـى مى دید عایشه زن جوانى است که دوست دارد محبوب شوهر خود بـاشد, بـا الفاظى نظیر ((کلمینى یا حمیرا; (15)اى حمیرا! با من سخن بگو)) محبـت او را بـه خود جلب مى کرد. و وقتى بـا ((ام سلمه)) مواجه مى شد که داراى فرزندانى بود و بچه هایش را نیز بـسیار دوست مى داشت, احوال آنان را مى پـرسید و بـر آنان اسم جدیدى مى گذاشت که نشانه اعتـنا بـه آنان بـود; مثـلا او دختـر کوچـکى داشت که نامش ((زینب)) بـود و پـیامبـر اکرم(ص)او را ((زناب)) صدا مى زد و مى پـرسید: ((زناب)) کجاست, یا وقتى در حجه الوداع شتر صفیه از رفتـن ایستـاد و صفیه از شدت ناراحتى گریه کرد, پـیامبـر(ص)بـا دست خود اشکهاى او را پـاک کرد و او را دلدارى داد و دستـور داد قافله همان جـا فرود آید, در حالى که تـصمیم بـه فرود آمدن در آن مکان رانداشت.(16)
پیامبر اکرم(ص)به خاطر اهانتى که زینب بـنت جحش بـه صفیه کرد, مدتى با زینب قطع رابـطه کرد, ولى پس از اینکه زینب از کار خود پشیمان شد, پـیامبـر(ص)بـه غرفه او رفت و تـختـخوابـش را مرتـب کرد(17)و این گونه محبت خود را به او ابراز کرد.
وقتى بـه ((بـره)) دختر حارث از بـنى المصطلق که در جنگ اسیر شده, پیشنهاد ازدواج داد و او با خوشحالى پذیرفت, پیامبر(ص)اسم او را ((جویریه)) نهاد(18). و با این کارها محبت او را کاملا به خود جذب کرد.
روزى از روزها پیامبر(ص)بر جویریه گذر کرد و دید مشغول عبادت است. پس از حدود نصف روز بر او گذر کرد و باز دید مشغول عبـادت است. فرمود: آیا مى خواهى کلماتى به تـو تـعلیم کنم تـا آنها را بـگویى, و سپس بـه او یاد داد هر یک از این اذکار را سه مرتبـه بگوید: سبحان الله عدد خلقه, سبحان الله یرضى نفسه, سبحان الله زنه عرشه, سبحان الله مداد کلماته(19).
به هر حال از مجموع کلمات و رفتارى که از پیامبـر(ص)نقل شد و در لابلاى کتابـهاى روایى و تـفسیرى نمونه هاى دیگر آن را مى تـوان پیدا کرد, فهمیده مى شود این برخوردها سبـب جذب قلوب آنان مى شد.
البته این بـرخوردها در آن زمان بـراى زنان بـسیار مهم بـود, زیرا آن زمان نزدیک به جاهلیت بود, که زنان را یا مى کشتند و یا بـا آنان بـه گونه حیوان رفتار مى کردند و آنان را در ایام عادت از خانه بیرون مى کردند, و آنها را مانند سایر اموال میت به ارث مى بـردند, و نیز بـا زنان مشورت نمى شد و کسى بـه سخـن آنان گوش نمى داد و … و از طرفى تحمل این بـرخوردها بـراى جامعه آن روز بسیار سخت بـود, زیرا جامعه قبـول نمى کرد مردى بـه همسرش شخصیت اجتماعى دهد; به سخنان او گوش دهد; به او محبت کند و حتى اجازه دهد زن با او قهر کند و به تندى با وى سخن بگوید!
بـرخـى, منشـاء همه گرفـتـاریهاى پـیامبـر(ص)بـا همسـرانش را برخوردهاى خود حضرت مى دانستند و معتقد بـودند: اگر همان طور که آنان بـا زنانشان رفتار مى کردند, پـیامبـر(ص)رفتار مى کرد, زنان جـسور نمى شدند و زنان آنان نیز جـراءت نمى کردند روى حـرف مردان حرف بـزنند. در مقابـل همه این حرفها, پیامبـر(ص)تبـسم مى کرد و شاید با این تبسم, بـر ساده اندیشى بـرخى تاءسف مى خورد و هدفش و راهش را که در جـاهاى دیگر بـا صراحـت بـیان کرده, در درون خود زمزمه کرد که: من نیامده ام تـا بـا قهر و غلبـه و قدرت نظامى و زور بر دیگران برترى یابـم و حکومت کنم. من نیامده ام تا دیگران از من بترسند و همسرم در خانه به خاطر تـرس از کتـک یا تـرس از طلاق از من اطاعت کند, بـلکه آمده ام خرد انسانها را پرورش دهم و به آنان بیاموزم خودشان آزادانه راه حق را بیابـند و در آن گام نهند. بنابـراین اگر صد بـار دیگر حفصه, عایشه و … ناسازگارى کنند, آنان را بـا زور تسلیم نخواهم کرد; همان طور که حضرت نوح و حضرت لوط همسرانشان را با زور بـه راه حق نکشاندند, زیرا ((لا اکراه فى الدین)) اصلى مسلم و غیر قابـل تـشکیک اسـت. اگر خـدا مى خواست از راه زور و جبر همگان را هدایت کند, چنین مى کرد, ولى او خواست مردم اختـیار داشتـه بـاشند. خدا راه را از چاه بـراى آنها بـیان کرد, تا هر کسى هر مسیرى را خواست, انتخاب کند. ((و لو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بـوکیل(20); و اگر خدا مى خواست, آنان شرک نمىآوردند و ما تو را برایشان نگهبان نکرده ایم و تو وکیل[ صاحب اختیار] آنان نیستى)) و در جاى دیگـر فـرمود: ((فـذکـر انما انت مذکـر لـسـت عـلـیهم بمصیطر(21); پس تذکر ده, که تـو تـنها تـذکردهنده اى و بـر آنان تسلطى ندارى.)) و در باره مردم فرمود: ((و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شـاء فلیکفر(22); بـه آنان بـگو: حـق از جـانب پروردگار است. پس هر که بخواهد, ایمان بیاورد و هر کس بـخواهد, کافر شـود.)) و فرمود: ((انا هدیناه السـبـیل اما شـاکرا و اما کفورا(23); ما راه را بـه او نمودیم; یا سپاسگزار خواهد بـود و یا ناسپاس.)) بنابراین با سخن و عمل و بـا گفتار و کردار بـاید مردم را به راه راست هدایت کرد و روش و منش پیامبر(ص)چنین بود.
او مى خواست همه مردم و از جمله همسرانش را به این طریق بـه راه راست هدایت کند و بـا خـود سازگار سازد و بـه آنها اخـلاق اسلامى بـیاموزد. قهر و غلبـه و زور در این گونه موارد تاءثیرى ندارد.
نکتـه اى که در پـایان این قسمت بـیانش خالى از لطف نیست, این است که: حـوادث را بـاید در محـدوده خـود بـررسى کرد; یعنى وضع محیطى, اجتماعى و … را در نظر گرفت; مثلا ازدواج با حفصه, پاک کردن اشک چشم وى, سوار کردن او بـر مرکب خویش و دلجویى از وى و آماده کردن تختخواب زینب ممکن است امروزه امورى عادى جلوه کند, ولى در زمانى که به زن بـه عنوان موجودى پست نگاه مى شد و مردان بـه طور کلى از چـنین کارهایى سـر بـاز مى زدند, ارزش این کارها بیشتر روشن مى شود.
پی نوشتها:
1ـ سیره ابـن هشام, ج4, ص644 ـ ;647 بـحارالانوار, ج22, ص193 ـ 197 و 201 ـ 205.
2 ـ همان, ج4, ص645.
3ـ الکامل فى التاریخ, ج1, ص656.
4 ـ الاستیعاب, ج4, ص1930.
5 ـ المغازى, ج2, ص693.
6 ـ سیره ابن هشام, ج4, ص352.
7 ـ فرهنگ دهخدا, ج14, ص20498.
8 ـ سـیره ابـن هشـام, ج4, ص;643 الکامل فـى التـاریخ, ج2, ص5.
9 ـ در بـحـارالانوار, ج22, ص467 آمده است: عایشه از زنان دیگر اجازه خواست پیامبر(ص)اکرم(ص)در حجره او بـه استراحت بـپردازد.
10ـ احزاب(33), آیه 51.
11ـ بحارالانوار, ج22, ص243.
12ـ نساء (4), آیه 3.
13ـ همان, آیه 129.
>14- روایتـى در نورالثقلین ذیل آیه این نکتـه را بـیان مى کند.
15ـ مثنوى معنوى, شعر 2428.
16ـ اسدالغابه, ج7, ص169.
17ـ همان; مسند احمد, ج6, ص337.
18ـ همان, ص58.
19ـ همان, ص59.
20ـ انعام(6), آیه 107.
21ـ غاشیه(88), آیه هاى 21 ـ 22.
22ـ کهف(18), آیه 29.
23ـ دهر(76), آیه 3.