داستانهای قرآن؛ از بینشهای آگاهانه تا رهیافت حقایق

داستانهای قرآن؛ از بینشهای آگاهانه تا رهیافت حقایق

نویسنده: آیت الله سیدمحمدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری

نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی قصص
نام این سوره قصص است و مجموعه ای از داستانهای کوتاه را در برگرفته، که پندی مشترک دارند.
ظاهر قرآن، حُکم و باطن آن دانش است، روایات اینگونه کتاب پروردگار شکست ناپذیر را توصیف کرده اند. چنانچه به ظاهر سوره ی قصص بنگریم بسیاری از احکام را از آن برمی گیریم، لیک این سوره در باطن خود، بینشهایی علمی نهفته دارد که ما را به مجموعه ی کاملی از حقایق رهنمون می شود. برجسته ترین حقیقت سوره ی قصص، این است که ظاهر دنیا چیزی از واقعیت آن است، دنیا با زر و زیور خود، آدمی را فریب می دهد و با باطن خود او را آسیب می رساند. هر که به دنیا بنگرد، گمان می برد مردمان توان چیرگی بر آن را دارند، لیک دست غیب است که در پایان، رخدادهای آن را رقم می زند. بنابراین، بر ما بایسته است که به دنیا اطمینان نکنیم و کسانی که مردم را به سوی خدا می خوانند نیز، نباید از صاحبان قدرت و ثروت دنیوی بهراسند.
سیاق سخن برای اینکه ما را به این حقیقت رهنمون شود، به درازا، درباره ی موضوعات گوناگونی سخن می گوید تا به آن حقیقت برسد؛ این موضوعات عبارتند از:
الف- سیاق به گستردگی روشن می سازد که چگونه دست غیب صاحبان رسالتهای الهی را یاری می رساند و چگونه الطاف پنهانی پروردگار توانا، رویدادها را رقم می زند تا به هدف از پیش تعیین شده ی خود برسد.
فرعون در سرزمین مصر سربرافراشت و طبقه ای از مردم را زبون داشت، این ظاهر زندگی دنیاست، امّا حقیقت آن، اراده ی پروردگار است که بر وارث نمودن فرو دستان و قدرت دادن به آنها تعلق گرفت. نیز پروردگار اراده کرد تا به فرعون و هامان و لشکریانش آنچه را که از جانب آنان (مستضعفان) بیمناک بودند، بچشاند و این کار باید به دست کسانی صورت می گرفت که فرودست آنان بودند. (آیات 1-6)
آیا بنگریم که چگونه این اراده ی برتر، تحقق یافت؟
فرعون، نوزادان پسر بنی اسرائیل را می کشد، لیک پروردگار به مادر موسی فرمان می دهد تا نوزاد خود را در صندوقی جای دهد و آن را به نیل اندازد. (آیه 7)
غلامان حلقه به گوش فرعون، صندوق را از آب برگرفتند و بر آن شدند تا موسی (علیه السلام) را بکشند، لیک دست غیب موسی (علیه السلام) را تنها نگذاشت، چه، خداوند در دل همسر فرعون انداخت که از کشته شدن او جلوگیری کند تا دشمنِ جان و مایه ی اندوه فرعون در خانه او پرورش یابد. (آیات 8-9)
چیزی نمانده بود مادر موسی با بیقراری بر فرزند خویش، راز او را برملا سازد، لیک پروردگار قلب او را استوار ساخت. (آیات 10- 11)
خانواده ی فرعون در پی دایه ای بودند که از قوم بنی اسرائیل نباشد، امّا خداوند شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بود، تا موسی (علیه السلام) را به مادرش بازگرداند و چشم او را روشن نماید و او را از غم برهاند. (آیات 12-13)
هنگامی که موسی (علیه السلام) از نظر بدنی و عقلی به رشد و کمال رسید و به بلوغ شرعی دست یافت، پروردگار، نبوت را به او ارزانی داشت، لیک این نبوت، به سبب خویشاوندی موسی (علیه السلام) با خداوند نبود، بلکه پاداش کردار و نیکوکاری اش بود. (آیه 14)
سپس قرآن گوشه ای از کشمکش میان مؤمنان به رسالت الهی و دشمنان آنان را عرضه می کند و موضع موسی (علیه السلام) را روشن می سازد که یاور مردی ستمدیده از پیروان خود شد، پس از پیروزی بر دشمن، موسی (علیه السلام) از پروردگار خویش آمرزش طلب می کند تا بر این پیروزی فریفته نشود و به خود نبالد. آنگاه موسی (علیه السلام) با پروردگار خویش پیمان می بندد تا نیرو، دانش و حکمت خدا داده را جز برای نیکی و در راه خدا و دفاع از حق به کار نگیرد. پایبندی به این پیمان فردای آن روز جلوه گر شد، همان مرد ستمدیده ی بنی اسرائیلی دیگر بار از او در برابر فرد دیگری یاری خواست، لیک موسی او را گفت که این بار برحق نیست، بلکه تنها راز مخفی شدن موسی (علیه السلام) در شهر را برملا ساخته و این، توجه نیروهای فرعون را برانگیخته است. (آیات 15-19)
در پی این رخداد، فرعون و سران قومش درباره ی موسی (علیه السلام) رأی زدند تا او را بکشند، خداوند نیز مردی مؤمن را برانگیخت تا موسی (علیه السلام) را از تصمیم آنان آگاه سازد و پروردگار خود، کوچ او به سرزمین مدین را تدارک دید و کسانی را در آن سرزمین، برای استقبال از او تعیین کرد. (آیات 20-28)
بر دوش کشندگان رسالتهای الهی اینگونه در می یابند که پروردگار با آنهاست و رخدادهایی پنهان به سود صاحبان رسالت و برخلاف منافع ستمگرانِ سرکش رقم می خورد، پس پیامبران سست و اندوهگین نشوند.
ب- الطاف پنهانی پروردگار بدان معنی نیست که مؤمنان به رسالتهای الهی، بر بستر نرم آرزوها آرام گیرند، بلکه آنان باید همواره به دنبال هشیاری باشند و از دشمنان خویش با تیزهوشی، نظم شدیدتر و جانفشانی بیشتر، برتری جویند، امّا چگونه؟
پروردگار در سوره ی قصص- که آموزه های بلندی را در پیرامون شیوه های نهضت رسالت، از آن الهام می گیریم- داستان همسر فرعون و مؤمن آل فرعون را برای ما بازگو می کند، این دو نفر به ظاهر در حکومت فرعون جای داشتند، لیک در باطن به سود و منفعت رسالت الهی کار می کردند. همچنین قرآن بیان می دارد جریان موسی (علیه السلام)، جریانی هوشمندانه و محتاط بود، چه خواهر او با احتیاط بسیار، صندوق را دنبال می کرد. (شاید به این سبب که کم سنّ و سال بود، یا بانویی جوان که توجه کسی را جلب نمی کرد).
امّا پیامبر خدا موسی (علیه السلام)، پنهانی به شهر درآمد بی آنکه مردمش متوجه باشند، لیک مرد گمراهی از بنی اسرائیل، راز او را برملا ساخت و تمامی روند کار را به مشکل دچار کرد. قرآن ما را از انجام دادن چنین رفتارهایی برحذر می دارد و بیان می کند چگونه موسی هنگام بیرون رفتن از شهر در هراس بود و چگونه در طرحی انعطاف پذیر، سرزمین مدین را برگزید، چرا که همواره از خداوند می خواست او را به راهی راست هدایت کند.
در جایگاه دیگری از سوره (آیه 54) با ستایش و تمجید قرآن از صبرپیشگان و اهل تقیه روبه رو می شویم، اینان باقی ماندگان مؤمنان اهل کتابند که به ویژگیهای صبر، دفع بدی با نیکی، انفاق، روی برتافتن از سخنان بیهوده و عدم ستیزه گری با نادانان آراسته هستند، این ویژگی ها برنامه ی پیروان رسالت در روزگار تقیه و کار پنهانی است.
در سیاق سوره ی قصص از ویژگیهای مهاجران در راه خدا، آگاه می شویم؛ نیکی به مردم و پاسداشت ارزشهای رسالت به رغم دشواریهای هجرت، وفا نمودن به حقوق (موسی از میان دو مدّت زمانی که حضرت شعیب تعیین نمود، مدت زمان بلندتر را به پایان برد) و ریشه دواندن در سرزمین های هجرت از رهگذر ازدواج، از نخستین ویژگیهای مهاجران در راه خداست.
ج- گویا سوره ی قصص بر نقش رهبر و صفات او تمرکز می کند و پس از بیان اراده ی خداوندی بر رهایی دادن ستمدیدگان، به گونه ای مستقیم داستان تولّد موسی (علیه السلام) را بازگو می نماید و آنگاه شخصیت او را در صورت رهبری پنهان، تجلّی می یابد، سپس به ناگهان در صحنه ی کشمکشی پدیدار می گردد تا یکی از پیروان خویش را یاری رساند و آنگاه دستگاه حکومت او را به سبب این رخداد، تحت پیگرد قرار می دهد و ویژگی نیکوکاری برجسته ترین ویژگی موسی (علیه السلام) پیش از بعثت او می شود. سیاق سخن تأکید دارد که برانگیخته شدن موسی (علیه السلام)، پس از برخورداری از دانش و حکمت بوده (و کذلک نجزی المحسنین) و او در جانب غربی درخت با نادیده گرفتن جان و تمامی پیوندهای دنیوی خویش و با دریافت وحی برانگیخته می شود.
د- در نقطه مقابل موسی (علیه السلام)، شخصیت پیشوای کفر (فرعون) و نماد ثروت هنگفت (قارون) و نمونه دیوان سالاری فاسد (هامان) نمایان می شود. (آیات 29-42)
هـ- سوره ی قصص با هدف هشدار دادن، به ویژه به کسانی که از پیش ایمان نیاورده اند، یادآور می شود وحی از موسی (علیه السلام) تا پیامبر خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ادامه داشته است. رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، که به رسالت موسی (علیه السلام) شبیه است، رخدادی غیبی است که پروردگار گمراهان را به آن بیم می دهد و آنان را می گوید که عذاب سختی در پیش دارند. گمراهان تنها از هوسهای خود پیروی می کنند، زیرا همواره خواهان معجزات جدیدی هستند، برای نمونه می گویند: چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزاتی شبیه به معجزات موسی (علیه السلام) نمی آورد، با اینکه خود به آنچه موسی (علیه السلام) فرود آورد، کفر ورزیدند. (آیات 43-50)
پس از اینکه سیاق آیات، ویژگیهای مؤمنانِ راستگو از اهل کتاب را، که در ایمان آوردن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شتاب می ورزند، بیان می کند (آیات 51-65) ، شبهه ی دیگری را روشن می سازد که منکران نبوت بدان چنگ در می زنند، آنان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گویند: اگر ایمان آوریم، می ترسیم آرامشی را که در آن آسودگی یافته ایم، از دست بدهیم. (آیه 57) . پروردگار در پاسخ آنان می گوید:
اوّل: پروردگار است که این آرامش و آسودگی را برای آنان فراهم کرده است.
دوم: سرمستی (شاد شدن از امنیت و فریفته شدن از آن) بسیاری از نسلهای پیشین را به هلاکت رساند، لیک پروردگار، سرمستان را به هلاکت نمی رساند مگر اینکه پیش از آن فرستاده ای برانگیزد تا آیات پروردگار را بر آنان بخواند.
سوم: لذتهای دنیوی در آخرت اندک و ناچیز است و کسانی که خداوند از دنیا بهره مندشان ساخته و برای حساب و کتاب روز رستاخیز آماده شان کرده است، با کسانی که پروردگار به آنان وعده ی نیکی داده و با پروردگار دیدار می کنند، یکسان نیستند. (آیات 58-61)
و: در پایان سوره ی قصص، پروردگار ما را از شرک به او برحذر می دارد، که همتایانی نیرومند یا ثروتمند را برای او به شریکی بگیریم. خداوند، پیشوایان گمراهی و پیروان آنها را (که در فرمانبرداری، آنان را شریک خدا قرار دادند) در روز حسابرسی گرد می آورد، پس پیشوایان از برخی پیروان خویش دوری می جویند و اخبار بر آنان پوشیده می گردد و از یکدیگر نمی توانند بپرسند. (آیات 62- 66) پروردگار هشدار می دهد تنها اوست که رهبری را برمی گزیند و از آنچه با او شریک می گردانند، برتر است. خداوند، چیرگی خود بر آفریدگان را یادآور می شود و اینکه اگر او روشنایی روز را نابود سازد و یا شب را جاوید گرداند، ما چه می توانیم انجام دهیم؟ (آیات 67-73)
پس از این، سیاق آیات دیگربار پدیده ی شرک را پی می گیرد، لیک این بار آن را با داستان ثروتمندان برمی رسد؛ این بررسی از داستان قارون آغاز می شود که از قوم موسی (علیه السلام) بود و بر آنان ستم کرد و سرانجام به هلاکت رسید؛ خداوند قارون و خانه اش را در زمین فرو برد و کسی بر یاری او توان نیافت. (آیات 74-76)
در (آیات 77-88) خداوند موضع درست در برابر قدرت و ثروت را مشخص می سازد که بر اساس آن، باید خود را از آنها برتر بدانیم، چه، خداوند، سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهد که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام خوش از آنِ پرهیزگاران است.
قرآن ما را به انجام دادن کارهای نیک برمی انگیزد، چون هر که نیکی به میان آورد، برای او پاداشی بهتر از آن خواهد بود، و کسانی که کارهای بد کرده اند مگر سزای کرده های خویش را، نخواهند یافت.
پروردگار، فرستاده ی خویش را بشارت می دهد که به وعده گاه خود باز می گردد. خداوند روشن می سازد قرآن رحمتی از سوی اوست و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بایسته است با کافران پیکار کند و با فشارهای آنان رویارویی نماید.
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید