اخلاق فردی نبوی (2)

اخلاق فردی نبوی (2)

نویسنده : سید مسعود میردامادی
منبع : راسخون

تبیین خوف :
خوف به معنی ترس می باشد.خوف یکی از صفات نیک است وانسان را از بدبختیهای دنیا وآخرت نجات می دهد ، مثل خوف از خدا،خوف از عذاب آخرت ، خوف از ذلت دنیا وآخرت.(28)
ترس، یک غریزه و در سرشت آدمی است،نیروی بازدارنده است.اگر انسان از خدابترسد خودرا آلوده به انواع گناهان نمی سازد، پس، رحمت الهی وعامل رستگاری انسان خواهد بود . (29)

خوف از خدا :
زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) بر اساس قرآن کریم تنظیم شده بود ، از این رو یکی از آیاتی که حضرت مکرر آن راتلاوت می کرد ، این آیه بود : قل انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم.(30) یعنی : اگر من معصیت کنم، از عذاب دردناک روز بزرگ هراسناکم .تا اینکه سوره مبارکه فتح ،نازل شد: انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک وما تأخر.(31)
یعنی : ما تو را پیروزی بخشیدیم ، چه پیروزی درخشانی ،تاخداوند از گناهانت وآینده تو در گذرد. وخداوند با وعده غفران ، به رسولش تسکین داد.(32)
شبی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) در خانه ام سلمه بود، نیمه شب بود که ام سلمه بیدار شد ومتوجه گشت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) در بستر نیست، نگران شد که چه پیش آمده است، حسادت زنانه او را وادار کرد تا تحقیق کند ؛ از جا حرکت کرد و به جستجو پر داخت . دید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در گوشه ای تاریک ایستاده دست به آسمان بلند کرده، اشک می ریزد و می گوید :
خدایا چیزهای خوبی که به من داده ای از من نگیر، خدایا من را مورد شماتت دشمنان وحاسدان قرار نده ، خدایا مرا به سوی بدیهایی که مرا از آنها نجات داده ای بر نگردان ، خدایا مرا هیچگاه به اندازه یک چشم بر هم زدن هم به خودم وا مگذار .
شنیدن این جملات بااین حالت، لرزه بر اندام ام سلمه انداخت رفت ودر گوشه ای نشست وشروع کرد به گریستن ، گریه ام سلمه به قدری شدید شد، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) آمدند و از او پرسیدند : چرا گریه می کنی؟
ام سلمه جواب داد : چرا گریه نکنم ؟ شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا داری ، این چنین از خداوند ترسانی،از او می خواهی که تو را به خودت یک لحظه وانگذارد ، پس وای به حال مثل من .
پیامبر به او فرمود : ای ام سلمه چطور می توانم نگران نباشم و خاطر جمع باشم در حالی که ، یونس پیغمبر یک لحظه به خود وا گذاشته شد وآمد به سرش آنچه آمد .(33)

تسلیم به رضای خدا:
تسلیم به معنای طاعت به کار رفته است ،یعنی از حکم خداوند در دل خویش تنگی احساس نکند وتسلیم محض باشد.(34) و رضا به معنای ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر ، قولاً و فعلاً و صاحب مرتبه رضا ، پیوسته در لذت وبهجت و سرور و راحت است. (35)
اگر ناراحتی و یا معصیتی به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می رسید، باعث تألم خاطر ایشان می شد و حتی گاهی مواقع اشک می ریختند ، ولی بی تابی نمی کردند ، هیچ گاه زبان به شکوه از خداوند باز نمی کردند و سخن هایی که باعث غضب خداوند گردد ، بر زبان نمی راندند وخودشان را تسلیم وراضی به تمام اموری که خداوند بر ایشان مقدر کرده بود ، می نمودند.
در روایت آمده است: ابراهیم، تنها پسر کوچک پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، که او را بسیار دوست می داشت ، فوت کرد.وقتی ابراهیم مرد ، اصحاب ، یعنی دوستان نزدیک پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دیدند که ایشان گریه می کردند و می فرمودند : از اینکه دلم می سوزد و اشکم می ریزد ، تعجب نکنید ، بلکه به من امر شده که به حکم خدای آفریننده راضی باشم وتسلیم . و می فرمود : ای ابراهیم فراق تو به سختی ما را اندوهناک می سازد ؛ یکی از اصحاب نزدیک پرسید : آیا اظهار اندوه برای پیامبر، در چنین پیش آمدی جایز است؟ پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند :
طبیعت بشر چنین اقتضا می کند و من نیز بشری هستم ؛ محبت و عاطفه برکت و رحمت است از طرف خدا ، پس هر بشری باید محبت داشته باشد و فرزندش را دوست بدارد و اگر فرزندش از بین رفت اندوهناک شود . هر کس حق دارد اندوهناک شود ولی نباید آنقدر بی تابی کند که خدا را به خشم بیاورد.(36)

شکر:
شکر یعنی ثنا گوئی در مقابل نعمت ،و شکر، اعتراف به نعمت است ، توام با نوعی تعظیم.(37) یکی از راههای افزایش نعمتها شکر گزاری است . هر مقدار در برابر نعمتها شکر کند ،به همان میزان نعمتها فزونی می گیرند. (38)
در حدیث موثق از امام جعفر صادق (علیه السلام) منقول است که: حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )در سفری بر ناقه ای سوار بود،ناگاه به زیر آمد و پنج سجده به جا آورد ، چون سوار شد، صحابه گفتند: یا رسول الله کاری کردی که پیشتر نمی کردی ، فرمود : بلی جبرئیل مرا استقبال کرد و پنج بشارت داد. من برای هر بشارتی سجده شکری ادا کردم.(39) در روایتی، حضرت امام باقر(علیه السلام ) فرمودند : آن حضرت هر گاه از خواب بیدار می شد ، سجده شکری می کرد.(40)

تبیین حیا :
حیا به معنی شرم می باشد.(41) آثار شرم که همان نرم خوئی و به یاد داشتن خدا در نهان و آشکار است ، در سیره و روش زندگی ایشان بارز بود . حال دو مورد از حیا که از پیامبر ، نقل شده در زیر به عنوان نمونه می آوریم :

حیا در خانواده :
ابو طالب او را همیشه در کنار بستر خود می خوابانید . ابو طالب می گوید : روزی به او گفتم، رخت از تن به در آور و داخل بستر شو ، دیدم دستور مرا با کراهت تلقی کرد و چون نمی خواست مخالفت بکند ، به من گفت: عمو روی خود را از من بگردان تا بتوانم جامه ام را به در آورم ، من از سخن او در این سن و سال کم بسی متعجب شدم.(42)

حیا از فرشتگان :
از وصایای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) به ابوذر آمده است : یا اباذر استحیی من الله فانی والذی نفسی بیده لا ظل حین اذهب الی الغائط متقنعا بثوبی استحیی من الملکین اللذین معی . ای اباذر از خدا شرم داشته باش ، به خدا سوگند من هنگامی که برای قضای حاجت می روم ، از شرم دو فرشته همراهم ، چهره خود را با جامه ای که بر تن دارم ، می پوشانم.(43)

تبیین ادب:
ادب در لغت به معنای زیرکی آ مده است . هر که حد واندازه هر چیزی را نگه دارد ، به او گویند با ادب است . وگاهی ادب به معنای تربیت کردن است.(44)
روزی عایشه ، همسر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حضور رسول اکرم نشسته بود که مردی یهودی وارد شد . هنگام ورود به جای سلام علیکم گفت : السام علیکم ، یعنی : مرگ بر شما . طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد . او هم به جای سلام گفت : السام علیکم ، یعنی : مرگ بر شما . معلوم بود، که تصادف نیست ، نقشه ای است که با زبان ، رسول اکرم را آزار دهند ، عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که : مرگ بر خود شما و… . رسول اکرم فرمود : ای عایشه ، ناسزا مگو ! ناسزا اگر مجسم گردد ، بد ترین و زشت ترین صورتها را دارد . نرمی و ملایمت و بردباری ، روی هر چه گذاشته شود ، آن را زیبا می کند و زینت می دهد ، واز روی هر چیزی بر داشته شود ، از قشنگی و زیبایی آن می کاهد. چرا عصبی و خشمگین شدی ؟ عایشه گفت : مگر نمی بینی یا رسول الله که اینها با کمال وقاحت وبی شرمی به جای سلام چه می گویند؟! پیامبر فرمود : چرا ، من هم در جواب گفتم : (علیکم) ، یعنی : بر خود شما. همین قدر کافی بود . (45)

تبیین نظم
نظم یعنی : آراستن و چیزی را به چیزی منظم کردن . و همچنین وزن و ترتیب دادن . (46)
نظم و انضباط از نظر پیامبر اکرم جایگاه رفیعی داشت وبر روی آن تأکید زیادی می کردند ، وخود نیز در عمل چنین بودند . آثار نظم در تمام زندگی ایشان نمایان بود .
ابوذر غفاری روایت کرده است که: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود : علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله ان یکون له ثلاث ساعات: ساعه یناجی فیها ربه عزوجل و ساعه یحاسب فیها نفسه و یتفکر فیما صنعالله عز وجل و ساعه یخلو فیها بحظ نفسه من الحلال فان هذه الساعه عون لتلک الساعات و استجمام للقلوب و توزیع لها.(47) یعنی : برای هر عاقلی که ضمام عقل از کفش بیرون نرفته است ،لازم است ، وقت خود را به سه قسم تقسیم کند . زمانی را برای مناجات با پروردگارش قرار دهد و زمانی را برای محاسبه نفس و تفکر در مخلو قات الهی و زمانی را برای بهره بردن نفس از حلال قرار دهد ،که این وقت کمکی برای دیگر او قات است و سبب خورسندی خاطر و آسودگی دل می گردد.
در روایتی از امام حسین (علیه السلام) آمده است : از پدرم پرسیدم ؛ رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) در درون منزل چگونه بود ؟ فرمود : با اجازه وارد می شد و وقت خود را به سه بخش می نمود ؛ بخشی برای خدا و بخشی برای خانواده وبخشی برای خود . سپس بخش ویژه خود را با مردم تقسیم می نمود . سهمی را برای دیدار خاص و عام قرار می داد و چیزی از آن نمی کاست.(48)

نظم در کفش ولباس :
ام سلمه گوید : بهترین لباسها نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) پیراهن بود . اسماء دختر یزید گوید : آستین پیامبر اکرم تا آرنج ایشان بود و نیز روایت شده که آن حضرت پیراهنی می پوشید، که بلندی آن تا پشت پا و آستینش تا مچ دست بود . (49)
عبید بن خالد گفته است : روزی در یکی از راههای مدینه راه می رفتم ؛ شخصی از پشت سر گفت : لباس هایت را بالا بگیر که پاکیزه تر بماند و عمرش بیشتر شود . نگریستم ، دیدم ، پیامبر اکرم است . عرض کردم ای رسول خدا این لباس ساده ای است . فرمود : آیا از من پیروی نمی کنی ؟ نگاه کردم، دیدم لباس ایشان تا نیمه ساق ایشان بود . (50)
ابن عباس گوید : در کفش ایشان دو حلقه بود که انگشتان ایشان در آن قرار می گرفت . (51)
ابوهریره از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل می کند ، که فرمود : با یک لنگه کفش راه نروید ، یا یک لنگه دیگر را هم بپوشید ، یا برهنه پا قدم بردارید.(52)

نظم در مو:
ام هانی خواهر امیر المو منین (علیه السلام) گوید : پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در یکی از دفعات که به مکه تشریف فرما شد ، چهار گیسوی خود را بافته بود .(53)
روایت است که آن حضرت در حج و عمره موی سر خود را تراشیدند.(54)
از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل است که : آن حضرت یک روز در میان موها را شانه می زد.(55)

تبیین نظافت :
نظافت از ماده نظف به معنای پاکیزه کردن و پاک گردیدن می باشد.(56) برخی فکر می کنند ،تنها زنان باید خود را زینت کنند و آرایش را برای مردان صلاح نمی دانند ، در صورتی که در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) و امامان معصوم (علیهم السلام ) عطر زدن ، آرایش کردن ، رنگ زدن مو و نظافت ، برای همه ارزشمند و لازم است.(57)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) پاکیزگی و آراسته بودن را بسیار دوست می داشتند ، هیچ گاه ایشان ژولیده ونامرتب در انظار دیده نشدند ( البته به غیر از مواقع جنگ یا بعد از آن ) . بر مسواک کردن و عطر زدن خیلی سفارش می نمودند ، چنانچه می فرمودند : اگر مایه رنج امت خود نمی شدم ، دستورشان می دادم که هنگام هر نماز، مسواک کنند.(58)
ومی فرمایند : سه چیز است که برهر مسلمانی لازم است ؛ غسل جمعه و مسواک زدن و استعمال بوی خوش.(59)
در اصول کافی حدیثی هست که می فرماید : خانمی عطر فروش به نام زینب عطاره بود ، او به خانه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می آمد و اصحاب و اهل خانه از او عطر می خریدند و گاهی خود پیامبر نیز از او عطر خریداری می کردند .
حضرت یک روز که به منزل تشریف آوردند ، بوی عطر استشمام کردند و پی بردند که زینب عطاره آنجاست ، به او فرمودند : شما هر وقت به خانه ما می آئی، خانه ما خوش بو می شود ؛ او که خانم مؤدبی بود ، عرض کرد : یا رسول الله بوی شما از عطر من خوشبو تر است ، خانه شما به واسطه عطر شما خوشبو است.(60)
از اینکه دیگران از ایشان بوی بد استشمام کنند ، خیلی ناراحت می شدند. روایت شده که آن حضرت ، سیر و پیاز و تره و گیاهان بد بو تناول نمی کردند.(61)
با اینکه زندگی ساده و بی آلایشی داشتند ،اما همیشه منزلشان ، لباسها و سر و صورت آن حضرت، تمیز بود و می درخشید. و خود در تمیز کردن منزلشان می کوشیدند. و مصداق و الگویی برای مسلمانان بودند و می فرمود: النظافه من الایمان.

نظافت بدن:
موی سرش را که تا بنا گوشش می رسید، با برگ سدر می شست و شانه می کرد و روغن بنفشه می مالید و خود را با مشک وبخور عنبر، خوشبو می کرد ، به حدی که از هر جا عبور می کرد ، تا مدتی بوی عطرش به مشام می رسید . بالخصوص جمعه به مردم تو صیه می نمود، خود را شستشو داده و معطر سازند ، که بوی بد از آنها استشمام نشود و آنگاه در نماز جمعه حضور یابند . شانه و عاج و سرمه دان و آینه و مسواک را جزء اسباب مسافرت بر می داشت.(62)

نظافت دهان:
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شب ها پیش از خواب و صبح ها پس از بیداری مسواک می فرمود .
مسواک پیامبر ، چوب اراک بود ، که در محکم کردن لثه های دندان و زدودن چرک و بقایای غذا نقش موثری دارد .
روزی عبدالرحمان برادر عایشه ، در حالی که چوب سبز و تازه ای در دست داشت برای عیادت پیامبر، آمد و نزد پیامبر نشست ، عایشه از نگاه های پیامبر دریافت که پیامبر ، می خواهد با آن چوب مسواک کند ، از این جهت فوراً آ نرا گرفت و در اختیار پیامبر گذارد و رسول خدا با دقت ، دندانهای خود را مسواک کرد.(63)

نظافت منزل :
خانه پیامبر عظیم الشأن اسلام با همه سادگی و بی تجملی ، همیشه پاکیزه بود ؛ تأکید می نمودکه زباله ها را به هنگام روز بیرون برند ، تا شب در خانه نماند.(64) در روایت آورده اند که : پیامبر اسلام اکثر او قات خانه خودرا ، خود جارو می کرد.(65)
فهرست منابع :
1- قر آن کریم ؛ ترجمه الهی قمشه ای ؛ مر کز نشر : طاهری ،1361
2- نهج البلاغه ؛ ترجمه سید جعفر شهیدی ؛ مرکز نشر : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی چاپ شرکت افست ، چاپ پنجم .
3- ابن هشام ؛ زندگانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) ؛ ترجمه هاشم رسولی محلاتی؛ مرکز نشر : اسلامیه ، چاپ 1348
4- پاینده، ابو القاسم ؛ نهج الفصاحه ؛ مرکز نشر : جاوید ، تابستان 1363
5- آیت الله جوادی آملی ؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم ،ج 8 و9 ؛ مرکز نشر : اسراء ، چاپ اول ،1376 .
6- آیت الله جوادی آملی ؛ حکمت عبادات ؛ مرکز نشر : اسراء ، چاپخانه اسوه ، چاپ دوم .
7- دشتی ، محمد ؛ فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام ) ؛ مرکز نشر : مشهور .
8- دلشاد تهرانی ، مصطفی ؛ سیره نبوی منطق عملی ، ج1؛ مرکز نشر : سازمان چاپ و نشر فرهنگ و ارشاد اسلامی ، چاپ دوم ، 1376 .
9- رشید پور ، مجید ؛ مبانی اخلاق اسلامی ؛ مرکز نشر : هجرت ، 1373.
10-ری شهری ، محمد ؛ میزان الحکمه ، ج3؛ مترجم : حمید رضا شیخی ؛ مرکز نشر : دار الحدیث ، 1381.
11 – آیت الله سبحانی ، جعفر ؛ فروغ ابدیت ، ج 2و1؛ مرکز نشر : مرکز مطبو عاتی دار التبلیغ اسلامی ، 1351.
12- سپهر ، میرزا تقی لسان الملک ؛ ناسخ التواریخ ، ج 4و1 ؛ مرکز نشر : کتابفروشی اسلامی ، چاپ دوم .
13 – سعیدی ، سید غلامرضا ؛ داستان هائی از زندگی پیغمبر ما ، ش 51 ؛ مرکز نشر : دفتر تبلیغات اسلامی ، شهویور 1348.
14 – سیاح ، احمد ؛ فرهنگ جامع عربی – فارسی مصور ؛ مرکز نشر : کتاب فروشی اسلامی ، چاپ چهاردهم .
15 – شوشتری مهرین ، عباس؛ خاتم النبیین و آموزش اسلام ؛ مرکز نشر : سپهر ، 1324
16 – طبرسی ، رضی الدین ابی نصر الحسن الفضل ؛ مکارم الاخلاق طبرسی ؛ مترجم : سید ابراهیم میر باقری ؛ مرکز نشر : فراهانی .
17- علامه عسگری ، سید مرتضی ، نقش عایشه در تاریخ و احادیث اسلام ، ج 4و1 ؛ مرکز نشر ج 1: نشر مجمع علمی اسلامی ، چاپ سپهر ؛ مرکز نشر ج 4: دانشکده اصول دین ، 1378 .
18- عماد زاده ، حسین ؛ زندگانی محمد(صلی الله علیه وآله ) ؛ مرکز نشر : طلوع ، تهران خیابان ناصر خسرو .
19 – قرشی ، سید علی اکبر ؛ قاموس قرآن ، ج 7-1 ؛ مرکز نشر : دارالکتب الاسلامیه ، چاپ فردوسی .
20- قمی ، شیخ عباس ؛ توتیای دیدگان ، زندگانی خاتم پیامبران ؛ مرکز نشر : آفاق چاپ اول 1375.
21 – قمی ، شیخ عباس ؛ متهی الآمال ، ج 1 ؛ مرکز نشر : نشر و چاپ محمد حسن علمی .
22- کلینی ، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق ؛ اصول کافی ، ج 2 ؛ مترجم هاشم رسولی ؛ مرکز نشر : دفتر نشر و فرهنگ اهل بیت ( علیهم السلام ).
23 – علامه مجلسی ، محمد تقی ؛ حیاه القلوب ،ج3 ؛ مرکز نشر : نشر سرور ، چاپ اول 1376.
24- آیت الله مصباح یزدی ؛ ماهنامه سیاسی فرهنگی اجتماعی ؛ مرکز نشر : راه میانه ، ش44، سال پنجم ، مرداد 83 .
25- مجتهد زنجانی، سید ابوالفضل؛ محمد خاتم پیامبران، ج 1؛ مرکز نشر: انتشارات حسینیه ارشاد، چاپ اول 1347.
26 – استاد مطهری ، مرتضی ؛ داستان راستان ، ج 2و1 ؛ مرکز نشر : صدرا ، چاپ 22.
27- آیت الله مکارم شیرازی ؛ زهرا علیها السلام برترین بانوی جهان ؛ مرکز نشر : نشر سرور ، چاپ یازدهم .
28- نراقی ، ملا احمد ؛ معراج السعاده ؛ مرکز نشر : نشر و چاپ علمی ، چاپ سوم ، تابستان 1364.

پی نوشت ها :

28. قاموس قرآن سید علی اکبر قرشی ،ج 2 ،ص 313
29. فرهنگ سخنا ن امام حسین (علیه السلام) محمد دشتی ،ص 193
30. قرآن کریم ،انعام 15
31. قرآن کریم ،فتح 1و2
32. تفسیر مو ضوعی قرآن کریم ،آیت الله جوادی آملی ،ج8،ص 318
33. داستان و راستان ،استاد مطهری ،ج1، ص 104
34. قاموس قرآن سید علی اکبر قرشی ،ج1 ،ص 301
35. معراج السعاده ،ملا احمد نراقی ،ص 576
36. داستانهایی از زندگی پیغمبر ما ،سید غلامرضا سعیدی ، ش 51 ،ص 101 و 102
37. قاموس قرآن سید علی اکبر قرشی ،ج 4 ، ص 62
38. فرهنگ سخنا ن امام حسین (علیه السلام) محمد دشتی، ص 467
39. حیات القلوب،علامه مجلسی ، جلد 3،ص 306
40. همان جلد 3،ص 329
41. قاموس قرآن سید علی اکبر قرشی ،ج 2 ،ص 215
42. محمد خاتم پیامبران ، سید ابو الفضل مجتهد زنجانی ، ج1، ص 380
43. میزان الحکمه ، محمد ری شهری ،ج 3 ، ص 1358
44. مبانی اخلاق اسلامی، مجید رشید پور، ص 235
45. داستان و راستا ن ،استا د مرتضی مطهری ،ج1، ص 128
46. فرهنگ جامع عربی و فارسی مصور ، احمد سیاح ، ج 4 ، ص 281
47. سیره نبوی منطق عملی ، مصطفی دلشاد تهرانی ،ج 1،ص 665
48. نقش عایشه در احادیث اسلام ، علامه مرتضی عسگری ،ج4 ،ص 278
49. توتیای دیدگان ، شیخ عباس قمی ، ص 382و383
50. همان ، ص 388
51. همان ، ص 385
52. همان ، ص 385
53. همان ، ص 380
54. همان ، ص 380
55. همان ، ص 381
56. فرهنگ جامع عربی و فارسی مصور ، احمد سیاح ، ج 4 ، ص 281
57. فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السّلام)، محمد دشتی ، ص ، 346
58. نهج افصاحه ،ابو القاسم پاینده، کلام 2357
59. همان ،کلام 1256
60. ماهنامه سیاسی ،فرهنگی،اجتماعی راه میانه ،آیت الله مصباح یزدی ،ش44،ص6
61. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ص 31و مکارم الاخلاق طبرسی ، ج1 ،ص60
62. محمد خاتم پیامبران ، سید ابو الفضل مجتهد زنجانی ، ج1، ص397تا 391
63. فروغ ابدیت ، آیت الله جعفر سبحانی ، ج 2 ، ص 868
64. محمد خاتم پیامبران ، سید ابو الفضل مجتهد زنجانی ، ج1، ص 391
65. خاتم نبیین و آموزش اسلام ، عباس شوشتری ،ص301

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید