نویسنده : حیدر آقایی
منبع : راسخون
دعا برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
اللهم افسح له مفسحاً فی ظلک و اجزه مضاعفات الخیر من فضلک اللهم و اعل علی بناء البانین بناءه و اکرم لدیک منزلته و اتمم له نوره و اجزه من ابتعاثک له مقبول الشهاده مرضی المقاله ذا منطلق عدل و خطبه فصل اللهم اجمع بیننا و بینه فی برد العیش و قرار النعمه و منی الشهوات و اهواء اللذات و رخاء الدعه و منتهی الطمأنینه و تحف الکرامه. (خطبه 72)
پروردگارا! در سایه ی لطفت برایش جای با وسعتی بگشای! و از فضل و کرمت چندین برابر پاداشش ده. خداوندا! کاخ پر شکوه او را از هر بنایی برتر و مقام او را در پیشگاه خود گرامی دار. نورش را کامل گردان و پاداش رسالتش را پذیرش شهادت ( و شفاعت) و قبول گفتار او قرار ده. او که دارای منطق عادلانه و طریقی که جدا کننده حق از باطل بود. بار خدایا! بین ما و پیغمبرت در جایی که نعمتش جاویدان، زندگیش خوش و آرزوهایش مطلوب خواسته های آن بر آمده در کمال آسایش ، در نهایت آرامش و همراه با مواهب و هدایای با ارزش است، جمع گردان.
اللهم اقسم له مقسماً من عدلکو اجزه مضعفات الخیر من فضلک اللهم اعل علی بناء البانین بناءه و اکرم لدیک نزله و شرف عندک منزله و اته الوسیله و اعطه السناء و الفضیله و احشرنا فی زمرته غیر خزایا و لا نادمین و لا ناکبین و لا ناکثین و لا ضالین و لا مضلین و لا مفتونین. (خطبه 106)
خداوندا! بهره ی وافری از عدل خویش به وی اختصاص ده! و از فضل وکرمت پاداش مضاعف به او عطا فرما! بار خدایا! بنای آیین او را بلندترین بناها قرار ده و او را بر سر خوان مهمانی خویش گرامی دار بر شرافت مقام او در نزد خود بیفزا و وسیله تقرب خویش را به وی عنایت کن! رفعت و بلندی مقام و فضیلت را به او عطا فرما! و ما را در زمره ی (دوستان و پیروان او) محشور گردان، در حالی که بخاطر کرده های خویش نه رسوا باشیم و نه شرمسار، نه پشیمان و نه منحرف، نه پیمان شکن و نه گمراه، نه گمراه کننده و نه فریب خورده.
دوری از سنت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
فیا عجباً و ما لی لا اعجب من خطإ هذه الفرق علی اختلاف حججها فی دینها لا یقتصون اثر نبی و لا یقتدون بعمل وصی و لا یومنون بغیب و لا یعفون عن غیب یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات المعروف فیهم ما عرفوا و المنکر عندهم ما انکروا مفزغم فی المعضلات الی انفسهم و تعویلهم فی المهمات علی آرائهم کأن کل امریءٍ منهم امام نفسه قد اخذ منها فیما یری بعری ثقات و اسباب محکمات. (خطبه 88)
شگفتا! چرا تعجب نکنم؟ از خطا و اشتباه این گروههای پراکنده، با این دلایل مختلفی که بر مذهب خود دارند، نه گام به جای گام پیغمبری می نهند و نه از عمل وصی پیغمبری پیروی می کنند. نه به غیب ایمان می آورند و نه خود را از عیب بر کنار می دارند. به شبهات عمل می کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند، نیکی در نظرشان همان است که خود نیک می شمارند و منکر و زشتی آن است که خود منکر بشمارند. در حل مشکلات به خود پناه می برند و در حوادث مهم و مهمات تنها به رأی خویش تکیه می نمایند. گویا هر کدام امام خویشتند؛ که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود می اندیشند و خود ساخته اند چنگ زده اند.
راهنمایی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
ان الله بعث رسولاً هادیاً بکتاب ناطق و امر قائم لا یهلک عنه الا هالک. (خطبه 169)
خداوند پیامبری راهنما با کتابی گویا و دستوری (برای هدایت مردم) بر انگیخت که جز افراد گمراه از آن اعتراض نمی کنند.
ره آورد بعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
ان الله بعث محمداً صلی الله علیه و آله و لیس احد من العرب یقرأ کتاباً و لا یدعی نبوه فساق الناس حتی بواهم محتلهم و بلغهم منجاتهم فاستقامت قناتهم و اطمأنت صفاتهم. ( خطبه 33)
خداوند هنگامی محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث ساخت که هیچ کس ا زعرب کتاب آسمانی نداشت و ادعای نبوت نمی نمود. او مردم را تا سرم نزل نجات سوق داد و به محیط رستگاری رسانید و در پرتو وی بر مشکلات پیروز شدند و جای پای آنها محکم شد.
دفن الله به الضغائن و اطفأ به الثوائر الف به اخواناً و فرق به اقراناً اعز به الذله و اذل به العزه کلامه بیان و صمته لسان. (خطبه 96)
به برکت وجودش، خداوند کینه ها را دفن کرد و آتش دشمنیها را یا او خاموش ساخت، بواسطه وجود او در میان دلها الفت افکند و افراد دور افتاده را در سایه آیینش برادر ساخت و نزدیکانی را ( که در ایمان به او هماهنگ نبودند) از هم دور ساخت، ذلیلان محروم در پرتو او عزت یافتند و عزیزان خودخواه به وسیله او ذلیل شدند، کلامش بیان و سکوتش زبان بود.
فان الله سبحانه بعث محمداً صلی الله علیه و آله و لیس احد من العرب یقرأ کتاباً و لا یدعی نبوه و لا وحیاً (خطبه 104)
خداوند محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث ساخت، در حالی که هیچ کس از عرب کتاب آسمانی نداشت و ادعای نبوت و وحی نمود.
اضاءت به البلاد بعدالضلاله المضمه و الجهاله الغالبه و الجفوه الجافیه و الناس یستحلون الحریم و یستذلون الحکیم یحیون علی فتره و یموتون علی کفره. (خطبه 151)
شهرهای جهان به وجود او روشن گشت بعد از آن که گمراهی وحشتناکی همه جا را فرا گرفته بود و جهل بر افکار غالب و قساوت و سنگدلی بر دلها مسلط گشته بود و مردم حرام را حلال می شمردند و دانشمندان را تحقیر می کردند و بدون آیین الهی زندگی کرده و در حال کفر و بی دینی جان می سپردند.
فانظروا الی مواقع نعم الله علیهم حین بعث الیهم رسولاً فعقد بملته طاعتهم و جمع علی دعوته الفتهم کیف نشرت النعمه علیهم جناح کرامتها و اسالت لهم جداول نعیمها و التفت المله بهم فی عوائد برکاتها فاصبحوا فی نعمتها غرقین و فی خضره عیشها فکهین قد تربعت الامور بهم فی ظل سلطان قاهر و آوتهم الحال الی کنف عز غالب و تعطفت الامور علیهم فی ذری ملک ثابت فهم حکام علیالعالمین و ملوک فی اطراف الارضین یملکون الامور علی من کان یملکها علیهم و یمضون الاحکام فیمن کان یمضیها فیهم لا تغمز لهم قناه و لا تقرع لهم صفاه. (خطبه 192)
اما به نعمتهای بزرگی که خداوند به هنگام بعثت پیامبر اسلام به آنان ارزانی داشت بنگرید که اطاعت آنان را با آیین خود پیوند داد و با دعوتش آنها را متحد ساخت (بنگرید) چگونه نعمت، پر و بال کرامت خود را بر آنها گسترد و نهرهای مواهب خود را به سوی آنان جاری نمود و آیین حق با تمام برکاتش آنها را در برگرفت، در میان نعمتها غرق گشتند و در دل یک زندگانی خرم شادمان شدند، امور آنان در سایه ی قدرت کامل استوار گردید و در سایه ی عزتی پیروز قرار گرفتند و حکومتی ثابت و پایدار نصیبشان گردید، پس آنان حاکم و زمامدار جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گشتند و مالک و فرمانفرمای کسانی شدند که قبلاً بر آنها حکومت می کردند و قوانین و احکام را درباره ی کسانی به اجراء گذاردند که قبلاً درباره ی خودشان اجراء می نمودند، کسی قدرت در هم شکستن نیروی آنان را نداشت و احدی خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.
و اشهد ان لا اله الا الله شهاده الایمان و ایقان و اخلاص و اذعان و اشهد ان محمداً عبده و رسوله ارسله و اعلام الهدی دارسته و مناهج لدین طامسه فصدع بالحق و نصح للخلق و هدی الی الرشد و امر بالقصد صلی الله علیه و آله (خطبه 195)
از روی ایمان و یقین و اخلاص و اعتقاد گواهی می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست و نیز شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده ی اوست. وی را هنگامی فرستاد که نشانه های هدایت به کهنگی گراییده و جاده های دین محو و نابود شده بود، او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت نمود. و آنها را به سوی کمال هدایت کرد و فرمان میانه روی و عدالت داد (درود بر او وخاندانش باد).
ارسله بالضیاء و قدمه فی الاصطفاء فرتق به المفاتق و ساور به المغالب و ذلل به الصعوبه و سهل به الحزونه حتی سرح الضلال عن یمین و شمال. (خطبه 213)
او را با نور و روشنایی فرستاد و از میان مخلوقش برگزید و بر همه مقدم د اشت؛ پراکندگیها را به وسیله یاو از بین برد و اتحاد و الفت ایجاد فرمود (مفاسد را ریشه کن و به جای آن مصالح گذاشت) شورشی بر ضد زورمندان به دست آن حضرت به وجود آورد (تا همه سر تسلیم فرود آوردند) مشکلات و صعوبتها را بوسیله ی او خاضع و ناهمواریها را به دست وی هموار ساخت، تا آنجا که ضلالت و گمراهی را از (هر سو) عقب راند.
سیمای یاران پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
لقد رأیت اصحاب محمد صلی الله علیه و آله فما اری احداً یشبههم منکم لقد کانوا یصبحون شعثاً غبراً و قد باتوا سجداً و قیاماً یراوحون بین جباههم و خدودهم و یقفون علی مثلالجمر من ذکر معادهم کان بین اعینهم رکب المعزی من طول سجودهم اذا ذکرالله هملت اعینهم حتی تبل جیوبهم و مادوا کما یمیدالشجر یوم الریح العاصف خوفاً من العقاب و رجاء للثواب (خطبه 97)
من اصحاب محمد صلی الله علیه و آله را دیده ام، اما هیچکدام از شما را مانند آنان نمی بینم، آنها ( در تنگنای مشکلات صدر اسلام) موهایی پراکنده و چهره هایی غبار آلوده داشتند، شب تا به صبح در خال سجده و قیام به عبادت بودند، گاه پیشانی و گاه گونه ها را در پیشگاه خدا به خاک می گذاردند، از وحشت رستاخیز همچون شعله های آتش، لرزان بودند. پیشانی آنها از سجده های طولانی پینه بسته بود و هنگامی که نام خدا برده می شد، آنچنان چشمشان اشکبار می شد که گریبان آنها تر می گردید و همچون بید که از شدت تندباد بخود می لرزیدند (اینها همه) از ترس مسئولیت و امید به پاداش الهی بود.
و انی لمن قوم لا تاخذهم فی الله لومه لائم سیماهم سیماالصدیقین و کلامهم کلام الابرار عمار اللیل و منار النهار متمسکون بحبل القرآن یحبون سنن الله و سنن رسوله لا یستکبرون و لا یعلون و لا یغلون و لا یفسدون قلوبهم فی الجنان و اجسادهم فی العمل. (خطبه 192)
من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ ملامتی نمی ترسند؛ از کسانی که سیمایشان سیمای صدیقان و سخنانشان ، سخنان نیکان است. شب زنده دارانند و روشنی بخش روز، به دامن قرآن تمسک جسته اند و سنتهای خدا و رسولش را احیاء می کنند، نه تکبر می ورزند و نه علو و برتری پیشه می سازند، نه خیانت می کنند و نه فساد به راه می اندازند، دلها و قلبهایشان در بهشت و بدن و پیکرهایشان در انجام وظیفه و عمل است.
سرنوشت امت اسلامی پس از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
طال الامد بهم لیستملوا الخزی و یستوجبوا الغیر حتی اذا اخلولق الاجل و استراح قوم الی الفتن و اشالوا عن لقاح حربهم لم یمنوا علی الله بالصبر و لم یستعظموا بذل انفسهم فی الحق حتی اذا وافق وارد القضاء انقطاع مده البلاء حملوا بصائرهم علی اسیاقهم و دانوا لربهم بامر واعظهم حتی اذا قبض الله رسوله صلی الله علیه و آله رجع قوم علی الاعقاب و غالتهم السبل و اتکلوا علی الاعقاب و غالتهم السبل و اتکلوا علی الولائج و وصلوا غیر الرحم و هجرو السبب الذی امروا بمودته و نقلوا البناء عن رص اساسه فبنوه فی غیر موضعه معادن کل خطیئه و ابواب کل ضارب فی غمره قد ماروا فی الحیره و ذهلوا فی السکره علی سنه من آل فرعون من منقطع الی الدنیا راکن او مفارق للدین مباین. (خطبه 150).
مدت های طولانی به آنها مهلت داده شد تا رسوایی را به سر حد نهایی برسانند و مستحق دگرگونی (نعمتهای خدا) گردند، تا اجل آنها به سر رسید. گروهی ( از ضعیف الایمانها) به خاطر راحتی به این فتنه ها پیوستند و دست از مبارزه در راه حق کشیدند (اما مسلمانان راستین مقاومت لازم به خرج دادند) و بر خداوند در صبر واستقامتشان منتی نگذاردند و جانبازی در راه حق را بزرگ نشمردند، تا آنکه فرمان خدا آزمایش را به سر آورد، ( این گروه مبارز) آگاهی و بینایی خویش را بر شمشیرهای خود حمل کردند و به امر واعظ و پند دهنده ی خود (پیامبرصلی الله علیه و آله) به پرستش پروردگار خویش پرداختند تا آن که خداوند پیامبرش را به سوی خویش فرا خواند. گروهی به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراکندگی آنها را هلاک ساخت و تکیه بر غیر خدا کردند و با غیر خویشاوندان (اهل بیت پیامبر) پیوند برقرار نمودند و از وسیله ای که فرمان داشتندبه آن مودت ورزند، کناره گرفتند و بناء و اساس (ولایت) و رهبری جامعه ی اسلامی را از محل خویش برداشته، در غیر آن نصب کردند.(اینان) معادن تمام خطاهایند و درهای همه ی گمراهان و عقیده مندان باطلند، آنها در حیرت و سرگردانی غوطه ور شدند و در مستی و نادانی، دیوانه وار بر روش « آل فرعون» فرو رفتند، گروهی تنها به دینا پرداختند و به آن تکیه کردند و یا آشکارا از دین جدا گشتند به مخالفت با آن برخاستند.
شکوه با پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
ملکتنی عینی و انا جالس فسنخ لی رسول الله صلی الله علیه و آله فقلت یا رسول الله ما ذا لقیت من امتک من الاود و اللدد فقال ادع علیهم بی فقلت ابدلنی الله بهم خیراً منهم و ابدلهم شراً لهم منی. (خطبه 70)
همانطور که نشسته بودم خواب چشمانم را گرفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله را بخواب دیدم و عرض کردم چقدر کارشکنیها و لجاجت و دشمنیها را که ازامتت دیدم! فرمود: آنها را نفرین کن! گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد و به جای من شخص بدی را به آنها مسلط گرداند.
شناساندن عترت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
فاین تذهبون و انی توفکون و الاعلام قائمه و الآیات واضحه و المنار منصوبه فاین یتاه بکم و کیف تعمهون و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنه الصدق فانزلوهم باحسن منازل القرآن و ردوهم ورود الهیم العظاش ایها الناس خذوها عن خاتم النبیین صلی الله علیه و آله انه یموت من مات منا و لیس بمیت و یبلی من بلی منا و لیس ببال فلا تقولوا بما لا تعرفون فان اکثر الحق فیما تنکرون. (خطبه 87)
کجا می روید؟ و رو به کدام طرف می کنید؟ پرچمهای حق برپاست و نشانه های آن آشکار است با اینکه چراغهای هدایت نصب گردیده است، باز گمراهانه به کجا می روید؟ چرا سرگردان هستید؟ در حالی که عترت پیامبرتان در میان شماست، آنها زمامهای حق اند و پرچمهای دین و زبانهای صدق، آنها را در بهترین جایی که قرآن را در آن حفظ می کنید جای دهید ( در دلها و قلوب پاک) و همچون تشنگانی برای سیراب شدن به سرچشمه ی زلال آنان هجوم آورید. ای مردم! این حقیقت را از خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله بیاموزید که: هر کس از ما می میرد در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمی شود ، پس آنچه نمی دانید مگویید که بسیاری از حقایق در اموری است کهانکار می کنید.
عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر (خطبه 194)
عترت او بهترین عترتها و خاندانش بهترین خاندانها بود.
شهادت به پیامبری پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
اشهدا ان لا اله الا الله لا شریک له لیس معه اله غیره و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله. (خطبه 35)
گواهی می دهم معبودی جز خداوند یگانه نیسه و شریک دارد و معبودی بااو نیست و گواهی می دهم محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده ی اوست.
شهادت درخت بر رسالات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
و لقد کنت معه صلی الله علیه و آله لما اتاه الملا من قریش فقالوا له یا محمد انک قد ادعیت عظیماً لم یدعه آباؤک و لا احد من بیتک و نحن نسألک امراً ان انت اجبتنا الیه و اریتناه علمنا انک نبی و رسول و ان لم تفعل علمنا انک ساحر کذاب فقال صلی الله علیه و آله و ما تسألون قالوا تدعو لنا هذه الشجره حتی تنقلع بعروقها و تقف بین یدیک فقال صلی الله علیه و آله ان الله علی کل شیء قدیر فان فعل الله لکم ذلک اتؤمنون و تشهدون بالحق قالوا نعم قال فانی ساُریکم ما تطلبون و انی لاعلم انکم لا تفیئون الی خیر و ان فیکم من یطرح فی القلیب و من یحزب الاحزاب ثم قال صلی الله علیه و آله یا ایتها الشجره ان کنت تومنین بالله و الیوم الآخر و تعلمین انی رسول الله فانقلعی بعروقک حتی ثقتی بین یدی باذن الله فوالذی بعثه بالحق لانقلعت بعروقها و جاءت و لها دوی شدید و قصف کقصف اجنحه الطیر حتی وقفت بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله مرفوفه و القت بغصنها الاعلی عی رسول الله صلی الله علیه و آله و ببعض اغصانها علی منکبی و کنتن عن یمینه صلی الله علیه و آله فلما نظر القوم الی ذلک قالوا علوا و استکباراً فمرها فلیأتک نصفها و یبقی نصفها فامرها بذلک فاقبل الیه نصفها کاعجب اقبال و اشده دویاً فکادت تلتف برسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا کفراً و عتوا فمر هذا النصف فلیرجع الی نصفه کما کان فامره صلی الله علیه و آله فرجع. (خطبه 192)
من همراه بودم هنگامی که سران قریش نزد وی آمدند؛ گفتند: ای محمد! تو ادعای بزرگی کرده ای؛ ادعایی که هیچکدام از پدران و خاندانت چنین ادعایی نکرده اند، ما از تو یک معجزه می خواهیم اگر پاسخ مثبت دهی و آن را به انجام برسانی می دانیم که تو نبی و پیامبر هستی و اگر انجام ندهی بر ما روشن می شود که ساحر و دروغگویی .پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: خواسته شما چیست؟ گفتند: این درخت را صدا بزنی که از ریشه بر آمده، جلو آید و پیش رویت بایستد . فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست، اگر خداوند این عمل را انجام دهد آیا ایمان می آورید؟ و به حق گواهی می دهید؟ گفتند: بلی. فرمود: به زودی آنچه را می خواهید به شما ارائه خواهم داد و می دانم که شما به سوی خیر و نیکی باز نخواهید گشت و در میان شما کسی قرار دارد که در درون چاه (بدر) افکنده خواهد شد و نیز کسی است که (نبرد) احزاب را به راه خواهد انداخت! سپس صدا زد : ای درخت! اگر به خدا و روز واپسین ایمان داری و می دانی که من پیامبر خدا هستم، از ریشه زمین بیرون آی و نزد من آی و به فرمان خداوند پیش روی من بایست ، سوگند به کسی که او را به حق مبعو.ث ساخت ، درخت با ریشه هایش از زمین کنده شد، پیش آمد و به شدت صدا می کرد و همچون پرندگان به هنگامی که بال می زنند و صدایی از به هم خوردن پرهایشان در هوا پراکنده می شود تا آنکه پیش آمد و در جلوی رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و شاخه هایش همچون بالهای پرندگان به هم خورد، شاخه ی بلند خود را بر روی پیامبر صلی الله علیه و آله و بعضی از آنها را بر دوش من افکند و من در جانب راست آن حضرت بودم. اما قریش هنگامی که این وضع را مشاهده کردند از روی کبر و غرور گفتند به درخت فرمان ده نصفش پیشتر آید و نصف دیگرش در جای خود باقی بماند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان داد: نیمه ای از آن با وضعی شگفت آور و صدایی شدید به پیامبر نزدیک شد آنچنان که نزدیک بود به آن حضرت بپیچد ، باز از روی کفر و سرکشی گفتند: فرمان ده این نصف باز گردد و به نصف دیگر ملحق شود و به صورت نخستین در آید! پیامبر صلی الله علیه و آله دستور فرمود: و درخت چنین کرد.
ضرورت اطاعت از اهلبیت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم واتبعوا اثرهم فلن یخرجوکم من هدی و لن یعیدوکم فی ردی فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقونهم فتضلوا و لا تتاخروا عنهم فتهلکوا. (خطبه 97)
به اهل بیت پیامبر بنگرید ، از آن سمت که آنها گام بر می دارند منحرف نشوید و قدم به جای قدمشان بگذارید، آنها هرگز شما را از جاده هدایت بیرون نمی برد و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند، اگر سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید، از آنها پیشی نگیرید که گمراه می شوید از آنان عقب نمانید که هلاک می گردید.
ضرورت رهبری پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
یا بنی اناحداً لم ینبیء عن الله سبحانه کما انبأ عنه الرسول صلی الله علیه و له فارض به رائداً و الیالنجاه قائداً فانی لم آلک نصیحه. (نامه 31)
پسرم بدان هیچکس از خدا همچون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خبر نیاورده است . بنابراین رهبری او را بپذیر و در طریق نجات و رستگاری ، او را قائد خویش انتخاب کن . من از هیچ اندرزی درباره ات کوتاهی نکرده ام.
ضرورت شناخت خدا و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام
ولا تستعجلوا بما لم یعجله الله لکم فانه من مات منکم علی فراشه و هو علی معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بیته مات شهیداً و وقع اجره علی الله و استوجب ثواب ما نوی من صالح عمله و قامت النیه مقام اصلاته لسیفه. ( خطبه 190 )
و درباره ی ان چه خداوند تعجیل آن را لازم ندانسته شتاب مکنید ، زیرا آن کس از شما که در بستر خویش بمیرد، ولی بطور شایسته معرفت خدا و پیامبر و اهل بیتش را داشته باشد ، شهید از دنیا رفته و اجر و پاداشش بر خداوند است . و ثواب اعمال شایسته ای راکه قصد انجام آن را داشته است می برد و نیتش ،جانشینش ضربات شمشیرش قرار می گیرد.
ضرورت صلوات بر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به هنگام دعا
اذا کانت لک الی الله سبحانه حاجه فابداً بمسأله الصلاه علی رسوله صلی الله علیه و آله ثم سل حاجتک فان الله اکرم من ان یسال حاجتین فیقضی احداهما و یمنع الاخری (حکمت 361)
هرگاه نیازی به درگاه حق داری با صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله شروع کن سپس حاجت را بخواه زیرا خداوند کریمتر از آن است که دو حاجت ، یکی را قبول و دیگری را رد کند.
ضرورت عمل کردن به قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله
واقتدوا یهدی نبیکم فانه افضل الهدی استنوا بسنته فانها اهدی السنن. ( خطبه 110)
به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید که بهترین راه و رسم هاست . رفتارتان را باروش پیامبر صلی الله علیه و آله تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روشهاست.
ولکم علینا العمل بکتاب الله تعالی و سیره رسول الله صلی الله علیه و آله القیام بحقه و النعش لسنته. (خطبه 169)
حقی که شما به گردن ما دارید ، عمل به کتاب و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و قیام به حق او و ترفیع سنت اوست.
عزای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
علی قبر رسول الله صلی الله علیه و آله ساعه دفنه ان الصبر لجمیل الا عنک و ان الجزع لقبیح الا علیک و ان المصاب بک لجلیل و انه قبلک و بعدک لجلل. (حکمت 292)
امام علیه السلام هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را می خواست به خاک بسپارد ، کنار قبر فرمود ، صبر و شکیبایی جمیل و زیباست ولی نه در مورد مرگ تو و بیتابی زشت وقبیح است ، اما نه در فراق تو. مصیبت مرگ تو سخت بزرزگ و سنگین است و هر مصیبتی پیش از تو و بعد از تو در برابر آن کوچک و حقیر است.
عظمت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
فما أعظم منه الله عندنا حین انعم علینا به سلفاً نتبعه و قائداً نطأ عقبه. (خطبه 160)
چه منت بزرگی خدا بر ما گذاشته که چنین پیشوا و رهبری به ما عنایت کرده تا راه اورا بپوییم.
علی علیه السلام اول مؤمن به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
انّی اوّل مؤمن بک یا رسول الله و اول من اقر بان الشجره فعلت ما فعلت بامر الله تعالی تصدیقاً بنبوتک و اجلالاً لکلمتک فقال القوم کلهم بل ساحر کذاب عجیب السحر خفیف فیه. (خطبه 192)
ای پیامبر صلی الله علیه و آله من نخستین کسی هستم که به تو ایمان دارم و نخستین فردی هستم که اقرار می کنم ، درخت با فرمان خدا برای تصدیق نبوت و اجلال و بزرگداشت برنامه و دعوتت آنچه را خواستی انجام داد اما آن ها همه گفتند : نه او ساحری است دروگو که سحری شگفت آور دارد و در سحر خویش سخت با مهارت است.
ادامه دارد ….