تیمور تاش و ملای رومی

تیمور تاش و ملای رومی

در شماره ششم از سال دوم مجله نمکدان مینویسد: شبی در انجمن ادبی ایران یکی از اعضاء کنفرانسی راجع بشرح حال و حیات و ادبیات جلال الدین (ملای رومی) داد.
روز دیگرش وزیر دربار سابق (تیمور تاش) برئیس یا نائب رئیس انجمن گفت که ما مشغولیم به فناء و اضمحلال ملاها و قصد داریم هر چه ملّا در ایران است زنده بگور کنیم، تازه شما ملاهای قدیم و مرده را از گور بیرون میآورید، و در اطراف ملای رومی کنفرانس میدهید!
رئیس یا نائب رئیس بصورت، اعتذار میجوید که: این کنفرانس از نقطه نظر ادبی، و جنبه شاعری جلال الدین در نظر گرفته شده نه جنبه ملائی او.
وزیر دربار بر تغیر خود افزوده و میگوید: اشعار او هم اغلب مهمل است، مانند اینکه میگوید:
ما همه شیران ولی شیر علم —– حمله مان از باد باشد دمبدم
این چه شعری است و چه معنی دارد؟
چندی نگذشت که آقای وزیر دربار از کار خلع و بازداشت شد.
یکی از نزدیکان و دوستانش میگفت: در آن چند روزیکه دولت مشغول تنظیم پرونده او بوده و دو سیه اعمال او را ترتیب میداد، تیمور تاش در اطاق بازداشت قدم میزد و هر دم این شعر را میخواند.
ما همه شیران ولی شیر علم —– حمله مان از باد باشد دمبدم
نکته سنجی گوید: افسوس که بیت روم آنرا نخوانده، و اگر ایشان راضی نشده اند بخواهند ما میخواهیم و میگوئیم؛ ای باد برو بگوش او هم بخوان.
حمله مان پیداست و ناپیداست باد —– جان فدای آنکه ناپیداست باد
آری آنکه ناپیدا است خدا است که شیر علم را (وزیر دربار) نیکو بباد داد.
این شیر علم در نتیجه غرور و خود بینی و طغیان، بمرحوم دانشمند معظم آقای میرزا طاهر تنکابنی تهرانی گفته بود ؛ با علم و ادب و منطق و فیزیک و شیمی ثابت میکنم که خدائی نیست و آنچه میپرستید خیال وهم است.
میرزا فرمود: منهم نزدیک با شما همعقیده شوم.
وزیر دربار پرسید، دلیل شما چیست؟
فرمود: دلیل من شما است بر سر کار، زیرا اگر خدائی بود، شما نبایست تاکنون دوام کرده باشید.
پس از چندی مرحوم میرزا تبعید شد، و در تبعید میرزا وزیر دربار از کار برافتاد.
پس جان فدای آنکه ناپیدا است باد.
نتیجه

آری همینطوریکه نصب و عزل وزراء و امراء و سائر صاحبمنصبان مملکت بدست شهریار میباشد، و شاه مملکت میتواند در یکدقیقه وزیریرا معزول و دیگریرا بمقام نصب کند: پروردگار جهان نیز نسبت ببندگان خود سلطنت کامل و حکومت تمامی دارد، نظم و تربیت جهان، هستی و فناء موجودات، هرگونه موفقیت و خوشبختی و مقام، در تحت اختیار و قدرت آفریدگار جهان می باشد.
آری ما باید متوجّه شده و بدانیم که: ما از خود قدرت و سلطنتی نداریم، ما نمی توانیم از محیط حکومت و نفوذ و قدرت پروردگار جهان بیرون رویم، ما نمیتوانیم زندگی و تندرستی و شخصیّت و خوشبختی و موفقیت خود راحفظ کنیم، ما نمی توانیم در مقابل نیروهای جهان که بحکم پروردگار متعال دقیقترین وظیفه خود را انجام میدهند ایستادگی خود نمائی کنیم.
ما امروز ثروتی داریم یا عنوان و اعتباری پیدا کرده ایم، یا بدن سالم و فکر صحیحی داریم، یا نفوذ و قدرتی بدست آورده ایم: بایست بفهمیم که همه اینها ممکن است در یکدقیقه محو و نابود بشود، چنانکه هزاران مرتبه این حالت را در دیگران مشاهده نموده ایم.
ما بنده عاجز و موجود نیازمند و فقیری هستیم، و در همه حال لازم است در مقابل عظمت و جلال و حکومت خدای خود خاضع و خاشع بوده و روی نیاز و فقر بدرگاه متعال او بیاوریم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید