نویسنده: سهیلا کرمی *
چکیده
این مقاله حیات قهرمانان تاریخ اسلام و پیشوایان علم و سیاست را دفتری برای عبرت آموزی دانسته و آیت¬الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی را به عنوان یکی از تندیس های علم و حلم و تقوا معرفی نموده که از کیاست و درایت و حُسن اداره در حوزه¬های علمیه برخوردار بوده است. یکی از ویژگیهای بارز این مرجع عالیقدر تشرف به خدمت امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و نیابت ایشان می¬باشد. دیگر ویژگیهای ذاتی و اکتسابی وی با رویکرد به زندگینامه آیت¬الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و بیان فعالیتهای سیاسی و مذهبی وی در این مقاله نمودار است.
مقدمه
فقها، حصون اسلام، دژهای محکم ایمان، نگهبانان آگاه شریعت و آئین الهی هستند. آنان درطول تاریخ پیش قراولان مبارزه با استبداد و استعمار و بیدادگری بوده اند، چه مشقتها و ناملایماتی که در این راه متحمّل گردیده اند، به حدّی که اغلب جان خود را فدای آرمان الهی خود نموده و در راه آرمان به فیض شهادت نائل آمده اند.
در دنیای نیرنگ و زور از «حدیث اخلاص» و «قلّه های شجاعت و ایثار» سخن باید گفت و به فروافتادگان چاه ذلّت و غفلت، صدرنشینان بلندای اندیشه و جهاد را نشان باید داد.
در برابر مجسمه های دروغین آزادی باید «تندیس پارسایی» را مطرح کرد و در روزگاری که جارچیان اقتصاد غربی، طبل توخالی «توسعه» را به صدا آورده اند، باید به «آوای بیداری» و «فریاد فضیلت» گوش فرا داد.
از آنجا که تدوین زندگینامه ستاره ها وظیفه ماست، زیرا نگهبانان ظلمت، همیشه از نور می گریزند و جلّادان فکر و فرهنگ هرگز از «یاوران عقل و وحی» به نیکی سخن نخواهند گفت و شیفتگان ترانه تنبلی «سوره پرواز» را با آوازخوش نخواهند خواند، براین اساس مؤلف به بررسی زندگی یکی از این ستاره های علم ومعرفت، فقیه بزرگ سیدابوالحسن اصفهانی پرداخته است.
در بسیاری از آیات قرآن شرح حال و سیرت گذشتگان ذکر شده است و در ذیل هر داستانی، انسان با خرد را به گرفتن نتیجه اخلاقی از آن رهنمون می شود. همچنان که خداوند در آیه 109 سوره یوسف می فرماید:
«آیا در روی زمین نمی گردند تا بنگرند که پایان کار پیشینیان چه بوده است؟ و سرای آخرت پرهیزکاران را بهتر است، چرا نمی اندیشند؟»
و در همین سوره هدف از بیان داستان انبیاء را عبرت گیری اهل اندیشه می داند.
براین اساس شایسته است که در علل و اسباب به وجود آمدن حرکت ها و جنبش های تکاملی که در جوامع بشری و هر مقطعی از زمان وجود داشته اند؛ نیک تأمّل کرد و در آنها به دیده عبرت نگریست. این نکته یکی از هدف¬های اساسی در بررسی حیات قهرمانان تاریخ اسلام و پیشوایان علم و سیاست است.
فقیه بزرگوار و مرجع عالیقدر عصرخویش، آیت¬الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی از فقهاء و مراجع بزرگ معاصرند؛ که در کیاست و درایت و حسن اداره حوزه های علمیه شهرت بسزا و نام پرآوازه ای دارند.
سید ابوالحسن اصفهانی
او یکی از مراجع اعلای دینی، زعیم اعظم، فقیه مؤیّد، زمامدار تشیع و از آیات و مراجعی بوده که به فیض ملاقات حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء رسیده و مورد تأییدات غیبی بوده اند. در طول تاریخ غیبت کبری،کمتر مرجعی به کیاست و فراست و سعه صدر و بخشندگی ایشان بوده است.
یکی از کرامت های امام عصر(علیه السلام) به این نایب بزرگوار و زعیم امت، توقیع شریفی است که برای آن بزرگوار توسط شیخ محمد کوفی شوشتری می فرستند، متن مبارک آن نام این است:
«به او بگو: خودت را برای مردم ارزان کن، و خودت را در دسترس همه قرار بده! و محل نشست خود را دهلیز خانه ات انتخاب کن تا مردم سریع و آسان با تو ارتباط داشته باشند! حاجت های مردم را برآور! ما یاری ات می کنیم.»
آن بزرگوار، به مقام نیابت امام زمان(علیه السّلام) در به عهده گرفتن ولایت و زعامت امت بوده است؛ تا جایی که یکی از تشرف یافتگان به محضر امام زمان(علیه السّلام) می گوید:
« … پس از تشرّف به محضر امام زمان تا سؤالاتم را از آن حضرت بپرسم، اما آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را به جای آن حضرت دیدم. سئوالات خویش را پرسیدم و جواب گرفتم. در همان روز به خدمت آن بزرگوار مشرف شدم سئوالات خویش را مطرح کردم. آن بزرگوار عین همان جواب ها را به من داد و آن گاه لبخندی زد و از من پیمان گرفت که تا زنده است، ماجرا را با کسی بازگو نکنم.»
امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند:
«امروز در نظرشیعه، آن روحانی که احترامش از همه بیشتر و شتر تقلید در خانه او زانو به زمین زده، رئیس روحانیون آقای آقاسیدابوالحسن اصفهانی است، شما از این مرد بزرگ، کدام محافظه کاری و حرف خرافی شنیدید؟»
ولادت در آغاز پویش علمی
ابوالحسن محمدبن عبدالحمید بن محمد موسوی اصفهانی، از علمای امامیه، در سال 1284 ه . ق در دهکده کوچک « مدیسه» لنجان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد.
وی در اصل از سادات موسوی شهر بهبهان بود. علت اینکه او در مدیسه متولد شد، این بود که پدربزرگ وی سید عبدالحمید از شهر بهبهان به دهکده مدیسه نقل مکان کرده بود.
سید عبدالحمید از علمای وارسته نجف، و از شاگردان شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر و شیخ موسی پسرشیخ جعفر کاشف الغطاء بود. او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر به کار تدریس و انجام امور شرعی اشتغال داشت. عبدالحمید، شرحی نیز برکتاب «شرایع الاسلام» نوشت که «شرح الشرایع» عنوان گرفت. سرانجام مرگ او را در ربود و در اصفهان مدفون شد.
سیدمحمد، پدر سید ابوالحسن نیز در همان ایامی که سید عبدالحمید به منظور فراگیری علوم دینی به عراق مهاجرت کرده بود، درکربلا متولد شد، ایشان اگرچه از زمره عالمان شمرده نمیشد، مردی خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.
وی تحصیلات اولیه را در اصفهان در مدرسه «نیماورد» به انجام رساند و از محضر میرزاابوالمعالی کلباسی استفادهها برد. سپس در سال 1307 هـ . ق به قصد ادامه تحصیلات، عازم حوزه علمیه نجف گردید و در محضر درس بزرگان و فضلای حوزه نجف شرکت جست. حوز درس آیتالله آخوند خراسانی او را به خود جلب نمود و در حوزه درس او بود؛ که به درجه عالیه اجتهاد نائل آمد. پس از رحلت آیتالله آخوند خراسانی در سال 1329، مرجعیت عامّه با آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی بود. او احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود. پس از درگذشت او در سال 1338، آیتالله نائینی وآیتالله اصفهانی، هر دو به عنوان مرجع تقلید معروف و مشهور گردیدند؛ تا اینکه آیتالله نائینی در سال 1355، هم سال با فوت آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری درگذشتند. مرجعیت به صورت تمام به آیتالله اصفهانی در نجف و اغلب بلاد شیعه، محرز و مسجّل گردید. ایشان رسالهای نگاشتند، که نام آن «وسیله النجاه» میباشد که ترجمه فارسی آن «صراط النجاه» و ترجمه اردویی آن «طریق النجاه» میباشد.
دخالت در امور سیاسی
الف: انقلاب 1920 عراق
سید ابوالحسن اصفهانی به صورت فعّالانه در برابر یورش انگلیس به عراق در سال (1332 هـ . ق / 1914 م) ایستادگی کرد؛ در آن زمان عراق در متن معرکه قرار داشت. شعلههای مقاومت در برابر اشغالگران از نجف اشرف زبانه کشید و مردم مسلمان عراق به ندای جهاد مرجعیت لبیک گفتند در نهایت این تحریکات به انتفاضه سال (1337 هـ . ق / 1918 م) نجف انجامید.
دو سال از انتفاضه نجف سپری نشده بود؛که انقلاب بزرگ 1920 عراق به وقوع پیوست. آن هم در شرایطی که لبنان و سوریه و فلسطین و جای جای سرزمینهای اسلامی دیگر تحت قیومیت فرانسه و انگلیس در آمده بودند و بخش های شمالی ایران نیز به اشغال روسها درآمده بود. از اینرو مرجعیت به مقابله با اشغالگری پرداخت. بعضیها گفتهاند که مرجعیت نیز طرح جایگزین خود را برای اشغالگری ارائه داد، ولی نظر دیگری میگوید که هدف انقلاب 1920 که تحت رهبری علمای نجف و کربلا به وقوع پیوست، برپایی حکومت اسلامی در عراق از سیطره بیگانگان بود. از این رو برای تحقق این هدف علما ندای وحدت شیعه و سنّی را مطرح کردند و علاوه بر یکپارچگی قبائل عرب، به هماهنگی بین اعراب و کُردها نیز فراخواندند.
سید ابوالحسن اصفهانی در انقلاب 1920 سلاح بدست گرفت و همراه مجاهدین به جبهههای نبرد شتافت، اما به اصرار رهبران انقلاب، به نجف اشرف بازگشت. نقش ارزنده ایشان به عراق منحصر نمیشود؛ بلکه در هیأتی که برای برنامهریزی و کسب آمادگی جهاد علیه ارتش روسیه که در سال (1920 م / 1329 هـ . ق) تشکیل گردید و شمال ایران را به اشغال خود درآورده بودند، نیز مشارکت ورزید.
حرمت مشارکت در انتخابات
پس از انقلاب 1920 مراجع بارزی چون مرحوم اصفهانی و میرزای نائینی نقش مقابله گرانه با قیمومیت را ادامه دادند و بیعت با ملک فیصل اول را رد کردند، کسی که انگلیسیها او را به عنوان پادشاه عراق تعیین کرده بودند. بدین ترتیب آن استقلال کاملی که سابقاً برای عراقی میخواستند ایجاد نشد.
سید ابوالحسن اصفهانی فتوا به حرمت مشارکت در انتخابات مجلس نمایندگان داد. البته تا زمانی که مجلس معاهده و قیومیت انگلیس بر عراق را ملغی اعلام نکند. متن فتوای آیتالله اصفهانی عبارتست از:
«بسم الله الرحمن الرحیم- سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقی، وظیفه دینی بر همه مسلمانان لازم میگرداند که در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامی تا آنجا که قدرت دارند بکوشند و بر همه ما واجب و لازم است؛که سرزمین عراق را که شاهد، ائمه هدی علیهم السلام و مراکز دینی ما در آنجا است؛ از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینی آن دفاع کنیم. من شما را بر این موضوع دعوت کرده و ترغیب مینمایم. خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق فرماید. «ابوالحسن الموسوی الاصفهانی»
ب: حوادث مسجد گوهرشاد
فاجعه مسجد گوهر شاد مشهد، یکی از دهها و صدها حوادث جنایت بار دوران رضاخان پهلوی است؛که مردم مسلمان را در راه حمایت از روحانیت به خاک و خون کشید. آن روز مردم در اعتراض به دستگیری آیتالله سید حسین قمی دست به تظاهرات زده بودند. وقتی خبر به رضاشاه رسید که دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع کردهاند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هیچ نوع رحم به صغیر و کبیر و زن و مرد نکنند. پس از این ماجرا، (آیتالله سید حسین قمی) در باغ سراج الملک شهر ری محبوس گردید و هر گونه تماس با ایشان ممنوع اعلام شد. بعد از یک ماه در آخر ماه ربیعالثانی بود که او را به اتفاق فرزندش و جمعی دیگر به اعتاب مقدسه تبعید کردند، وقتی آیتالله سید حسین قمی وارد کربلا شد، آیتالله العظمی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، دامادشان آقای سید میرزا را با نامهای به نمایندگی از خود خدمت ایشان اعزام نمود و آقا سید میرگفته بود: آقا به من دستور دادهاند از طرف ایشان دست شما را ببوسم، این عمل آیتالله اصفهانی؛ مرجع تقلید اسلامی اثر خود را بخشید و به ترتیب آیتالله اصفهانی رضایت خود را از اعمال و خدمات آن عالم ربانی و نارضایتی و خشم خود را از اعمال فجیع دولت سرسپرده رضاخانی اعلام نمودند.
آثار قلمی
مشهورترین اثر آیتالله اصفهانی، کتاب جامعی در فقه به نام «وسیله النجاه» است که شامل اکثر مسائل فقهی مورد نیاز مسلمانان آن عصر بود بسیاری از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشتهاند. دیگر تألیفات آیتالله اصفهانی عبارتند از :
1ـ انیس المقلدین
2 ـ حاشیه بر تبصره علامه
3 ـ حاشیه بر العروه الوثقی
4ـ حاشیه بر نجاه العباد
5ـ ذخیره العباد
6 ـ شرح کفایه الاصول
7ـ منتخب الرسائل
8ـ مناسک حج
9ـ وسیله النجاه الصغری
10ـ ذخیره الصالحین.
شاگردان
در مکتب علمی آیتالله اصفهانی بسیاری از دانشوران فقه و اصول و مجتهدان عالیقدر و گرانمایه حاضر میشوند؛ که برخی از آنان عبارتند از حضرت آیات: سید محمود شاهرودی، سردار کابلی، سید علی یثربی کاشانی، میرزا آقا اصطهبانانی محمدتقی آملی، شیخ هاشم آملی، محمدرضا طبسی، سید ابوالحسن شمسآبادی، سید عبدالله شیرازی، شیخ علی علیاری تبریزی، علامه طباطبایی، میرزا مهدی آشتیانی.
ویژگیهای اخلاقی
او دارای صفات کریمه و همت بلند بود و در کیاست و درایت و مدیریت، گوی سبقت را از دیگر همردیفان خود برده بود به حدّی که مجلس درس ایشان از پرجمعیتترین درسهای حوزه نجف بود با توجه به سهولت بیانات و شیوه تدریس همگان میتوانستند نسبت به فهم خویش از آن بهرهمند گردند.
از جمله صفات بارز در ایشان عبارتند از :
1ـ عفو و گذشت
در سال 1349 هـ . ق شخصی که به سببی با آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی خصومت و کینهای شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکی زد و فرزند عالم و فاضل وی را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجیعی او را کشت. پس از دستگیری قاتل، آیتالله اصفهانی شخصی را به نمایندگی از طرف خود به دادگستری فرستاد تا اسباب آزادی او را فراهم کند. آیتالله اصفهانی این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتی همگان گردید.
2ـ سادهزیستی :
یکی از علما در این باره میگوید:
«در خدمت آقا سیدابوالحسن اصفهانی بودم، وقتی از کوچه ای که در آن خرابهای وجود داشت، گذر کردیم. فرمود: من با خانوادهام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضی نیست در خانهاش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانهای دیگر اجاره کنم.»
3ـ سخاوتمندی و ایثار و دستگیری از دیگران :
وی پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید و هر روز از اطراف و اکناف عالم، پول و وجوهات شرعی بسیاری به دستشان میرسید، باز همچنان به زندگی ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه میداد، و به زخارف دنیوی به دیده حقارت مینگریست؛ با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکی و نه خدمتکاری داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگی به وی یاری رساند. با این حال کمتر روزی اتفاق میافتاد که نیازمندی به آیتالله اصفهانی مراجعه کند و با دست خالی باز گردد.
4ـ دورنگر و ژرفاندیش
آیتالله امین جبل عاملی درباره آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی میگوید:
«در سال 1352 هـ . ق که به عراق سفر کردم او را مورد ارزیابی قرار دادم، دیدم که مردی است دارای فکری بزرگ که میدان اندیشهاش وسیع است. در علم فقه بسیار وسعت نظر دارد، دورنگر است و ژرفاندیش، دارای رأی صائب است و تدبیری نیکو و بسیار موقعیتشناس است.»
5ـ شهادت در فتوا
آیت¬الله اصفهانی در بیان احکام الهی و آنچه به نظرش صحیح میرسید، بسیار باشهامت بود و از کسی باکی نداشت. او مصداق بارز آیه شریفه «یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم» بود. در راه خدا مجاهده میکرد و از سرزنش ملامتگران هراسی به خود راه نمی داد.
امدادهای غیبی
عنایات امیرالمؤمنین(علیه السّلام) بر آیتالله اصفهانی ـ مرحوم آیتالله طبسی (م 1405 ق) به یک واسطه از آیتالله خویی نقل میکند که:
«یکی از معاصران سید ابوالحسن اصفهانی که از سادات و علمای محترم نجف اشرف بود، اجاره منزلش مدتی به تأخیر افتاده بود. صاحب منزل هر روز بر او فشار میآورد؛ که اگر تا فردا اجاره منزل را پرداخت نکنی، اثاثیهات را به کوچه خواهیم ریخت. این وضع باعث ناراحتی شدید آن مردم محترم شده بود. در یکی از روزها وقتی با تهدید صاحب خانهاش مواجه میشود، با افسردگی خاطر به حرم امیرالمؤمنان(علیه السّلام) مشرّف میشود، و از ایشان استمداد میجوید. در همان حال که مشغول راز و نیاز و دعا و توسل بود، در عالم رویا خود را در محضر علی(علیه السّلام) میبیند. او از وی میپرسد: چرا این همه ناراحتی؟ و آن مردم محترم داستان به تأخیر افتادن کرایه منزل خویش را عرض میکند. امام در پاسخ میفرمایند: «ما حالا تو را میبینیم» سید محترم عرض میکند: آقا، من هر شب دو ساعت، سعادت مشرف شدن به حرم شما را دارم! امیرالمؤمنان(علیه السّلام) باز هم میفرمایند: نه، ما حالا شما را میبینیم. با این حال مسألهای نیست، مطلب شما را حواله دادیم، که آن شخص کسی جز آیتالله اصفهانی نبود.»
ارتباط مردمی
در عرصه فعالیتهای اجتماعی سید ابوالحسن اصفهانی ارتباط مستقیمی با مردم برقرار ساخت، در خانههایشان به دیدارشان میرفت و مواظب سلامت جسمی ایشان بود. آن مرجع عظیم الشأن گروههایی از پزشکان را برای معاینه بیمارانی که در مناطقشان طبیب واردی یافت نمیشد میفرستاد.
سید ابوالحسن اصفهانی شخصیتی بینظیر، نبوغی کمنظیر و دستی با سخاوت داشت. عقلی نافذ و جایگاه علمی والایی در فقه و اجتهاد داشت. او مصلحی کبیر بود و نگاهی دوراندیش و دارای حسن تدبیر بود و این ویژگیهای ممتاز باعث گردید که به مرجعیت عامه دست پیدا کند.
همسر و فرزندان
سید ابوالحسن دو همسر داشت:
1ـ دختر حاج عبدالرحیم بوشهری؛ سید از این همسرش فرزندی نداشت.
2 ـ دختر حاج ابوتراب که سید از او صاحب چهار پسر و پنج دختر شد. که اسامی فرزندان سید بدین شرح است:
1ـ علامه شهید محمد حسن اصفهانی. وی در روز سهشنبه 24 ربیعالاول 1322 ق پا به عرصه وجود نهاد. و در سال 1349 ق در صحن حضرت علی(علیه السّلام) در دوران حیات پدرش به شهادت رسید.
2ـ حجتالاسلام و المسلمین سید محمد که در روز دوشنبه 25 ربیع الاول 1326 ق به دنیا آمد.
3ـ آیتالله سید علی که در روز 19 ذیالحجه 1332 ق از مادر زاده شد.
4ـ حجتالاسلام سید حسین که به سال 1338 ق به دنیا آمد.
5ـ فاطمه که به همسر حجتالاسلام سید میر بادکوبهای درآمد.
6ـ رباب که به همسری آیتالله سید حسین اصفهانی بروجنی درآمد.
7ـ مریم بیگ همسر حجتالاسلام سید جواد شکوری.
8ـ زهرا بیگم که همسر سید حسین علوی شوشتری بود.
درگذشت
مجسمه علم و حلم و تواضع و پیکر تقوی و ورع و در سخاوت و کرم در زمان خود بیعدیل و در بسط و سعه صدر درگذشته و حاضر کم بدیل بوده است، پس از فوت مرحوم علامه طباطبایی آیتالله حاج سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه رحمه الله علیه سیاست علماء امامیه و زعامت شیعه به وی منتهی و بالغ بر سی و سه سال بر دلهای اغلب مسلمین حکومت داشت و شهرتش به تمام جهان رسیده بود. در مرگش چنان انقلابی برخاست که در ایران و عراق و سایر ممالک که تاریخ مثل آن را کمتر دیده و شنیده است. گذشته از مقامات ظاهری در معنویات از مراجع معدوده بود، به گفته بعضی از ثقات بیواسطه با حضرت ولیعصر اروحنا الفداه ارتباط داشته است.
وفات او در روز دوشنبه نهم ذیالحجه 1365 هـ . ق، مطابق به سیزدهم آبان 1325 هـ . ق، ساعت شش بعدازظهر در کاظمین رخ داد. رحلت این عالم ربانی چنان شور و غوغایی در مردم عراق، ایران و پاکستان و هندوستان و تمام بلاد شیعهنشین ایجاد کرد که تا آن روز بیسابقه بود.
* سهیلا کرمی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد.
منابع و مآخذ :
1. حسینی میبدی، سید ناصر، انتشارات اردشیر، سراجالمعانی.
2. زاهدی، قاضی، شیفتگان حضرت مهدی(علیه السّلام) ، جلد اول.
3. امین عاملی، سید محسن، (1353 هـ. ق)، اعیان الشعیه، چاپ دمشق.
4. اصغرینژاد، محمد (1373 هـ. ش)، سید ابوالحسن اصفهانی، شکوه مرجعیت، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
5. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، (1385 هـ . ش)، سازمان تبلیغات اسلامی، گلشن ابرار.
6. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم (1372)، فقهای نامدار، ناشر: کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره)، قم.
7. دوانی، علی. نهضت روحانیون، بنیاد فرهنگی امام رضا(علیه السّلام).
8. نور علم (مجله)، دوره سوم، شماره چهارم، مهرماه 1367.
9. مختاری، رضا (137.)، سیمای فرزانگان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ـ قم.
10. شاهرودی، جلالی، و فیات العلماء.
11. رازی، محمد شریف (1370)، گنجینه دانشمندان، قم، چاپ اول.
پی نوشت :
1 . زاهدی، ج 1، ص 116.
2 . میبدی، مقدمه کتاب.
3 . رامین عاملی، 1353 ه .ق، ص 231، ج 2.
4 . تألیف محقّق حلی.
5 . اصغری نژاد، 1373، ص 18.
6 . سید محسن امین عاملی در این باره میگویند: آنچه ما از او در شهر نجف اشرف به سال 1353 هـ . ق شنیدیم این بود: او گفت که پدرش از اهلم علم نبود … امین عاملی، 1353 هـ . ق، ص 323، ج 2.
7. جمعی از پژوهشگران حوزه، 1373، ص 585.
8 . عقیقی بخشایشی 1372، ص 435.
9 . عقیقی بخشایشی، 1372، ص 439.
10. دوانی، ج 2، ص 161.
11 . مجله نور علم، دوره سوم، ش 4 مهر 67، ص 111.
12 . جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم 1385، ص 587.
13 . عقیقی بخشایشی 1372، ص 438.
14 . جمعی از پژوهشگران 1385، ص 588، مختاری، 1373، ص 336، عقیقی بخشایشی، 1372، ص 438.
15 . شاهرودی، ص 240.
16 . جمعی از پژوهشگران، 1385، ص 588.
17. رازی، 1370، ج 1 ، ص 220.
18. جمعی از پژوهشگران، 1385، ص 588.
19. اصغری نژاد، 1373، ص 66.
20. اصغرینژاد، 1373، ص 94.
21 . رازی، 1370