گوشه ای از سیره اخلاقی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی
وفای به عهد
سید ابوالحسن اصفهانی، مصداق بارز یک عالم ربّانی بود. نقل کردهاند: فردی که برای پرداخت اجاره منزل خود دچار مشکل شده بود، مسأله را با مرحوم آیت الله اصفهانی در میان نهاد، ولی فردای آن روز با شهادتِ فرزند ایشان مواجه شد و پنداشت که با این واقعه هولناک، دیگر جایی برای حلّ مشکلش نیست. با این حال، در مراسم تشییع جنازه، دید که سید به طرف وی میآید و چون به او رسید، مبلغ در خواستی را به ایشان پرداخت نمود.(1)
ساده زیستی
آیت الله اصفهانی زندگی بسیار سادهای داشت و به دور از هرگونه مظاهر فریبنده مادی میزیست. در اوایل طلبگی مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالی که بر حوزههای علمیه حاکم بود، تطبیق دهد. فشار مالی و شرایط سخت معاش به حدی بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگی کند. یکی از علما در اینباره می گوید: در خدمت آقا سید ابوالحسن اصفهانی بودم، وقتی از کوچهای که در آن خرابهای وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: من با خانوادهام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم . چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضی نیست در خانهاش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانهای دیگر اجاره کنم . (2)
نوشته اند: هنگامی که آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی ازتنگدستی سید ابوالحسن اصفهانی با اطلاع شد، 500 لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلی بخرد، ولی آیت الله اصفهانی آن 500 لیره را در کمال تنگدستی خود به تعدادی از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفی طلاب علوم دینی و تهیدستان تهیه شود.
سعه صدر
آیتالله سیّدمحمّدباقر شیرازی فرزند مرحوم آیتالله العظمی سیّدعبدالله شیرازی، نقل می کند: من 15 ساله بودم که همراه پدر و جمعی از شاگردانش، در خدمتِ مرحوم «آیتالله اصفهانی» به ساحلِ نهر کوفه رفتیم (أیّام شدّت گرمای نجف بود). در آن اوقات، علماء برای تغییر آب و هوا و استراحت در تعطیلی آخر هفته از نجف به کنار نهر کوفه میرفتند. یک مرتبه که من در آنجا از جمعیّتِ طلّاب جدا بودم، دوستانم برایم نقل کردند : ما در زیر سایه درختها در کنار نهر بودیم. «سیّد» از ما خواست که کیسه سنگینی را نزد او ببریم! وقتی کیسه را خدمتشان بردیم، دربِ آن را باز کرد و از میان آن، نامهها و اوراق فراوانی را بیرون آورد و آنها را پاره کرده و در داخل رودخانه میانداخت!! حاضرین با تعجّب از «سیّد» سؤال کردند : این کاغذها چیست و چرا این کار را میکنید؟!. سید فرمودند : اینها نامههایی است که از طرفِ مخالفینِ من به من نوشته شده و در آن به من ناسزا و بدی و اهانت ذکر شده است!! من آنها را از بین میبرم تا بعد از من به دست کسی نیافتد که باعث هتک و آزار نویسندگان آنها گردد!! (3)
منابع:
1- پایگاه خبری،تحلیلی اهل بیت علیهم السلام
2- همان
3- قصص و خواطر؛ ص 597