7. اخلاق و روحیات ناپسند
دنیازدگی و رفاهطلبی
از آفات بزرگی که معمولاً دامنگیر رجال سیاست میشود، دنیازدگی و فریفتگی به زرق و برق دنیاست. امام علی(علیه السّلام) با دنیا اینگونه سخن میگوید:
ای دنیا! از من دور شو. مهار تو را بر پشتت نهادم و از چنگالت رهایی یافتم، و از دامهای تو رسته و از لغزشگاههای تو دوری گزیدهام. کجایند بزرگانی که به بازیچههای خود فریبشان دادی؟ و کجایند امتهایی که با زر و زیورت آنان را فریفتی؟ که اکنون در گورها گرفتارند و در درون لحد پنهان!، ای دنیا! به خدا سوگند، اگر شخصی دیدنی بودی و قالبی حس کردنی داشتی، حدود خدا را بر تو جاری میکردم، به جهت بندگانی که آنان را با آرزوهایت فریفتی، و ملتهایی که به خاک هلاک افکندی، و قدرتمندانی که تسلیم نابودی کردی و هدف انواع بلاها قرار دادی که دیگر نه راه پس دارند و نه راه پیش.
اما هیهات، کسی که در لغزشگاههای تو قدم بگذارد سقوط خواهد کرد و کسی که بر امواج تو سوار گردد غرق میشود. اما کسی که از دامهای تو رست پیروز میشود و آن کس که از تو به سلامت بگذرد نگران تنگی جایگاهش (در قبر) نیست؛ زیرا دنیا در پیش او چونان روزی است که گذشت. از برابر دیدگانم دور شو. سوگند به خدا، رام تو نمیگردم تا خوارم سازی، و مهارم را به دست تو نمیسپارم تا هر کجا که خواهی مرا بکشانی… .38
سیاستهای اقتصادی خلفای نخستین در تدوین دیوان و اختلاف پرداختهای توجیهناپذیر و بهدست آوردن غنایم فراوان در جریان فتوحات و عواملی دیگر، موجب دنیازدگی زمامداران و مردم شد. نمونه آن، سعید بن العاص اموی بود که در دوران امارتش بر کوفه گفت: «ان السواد بستان لقریش و بنیأمیه». این سخن مورد اعتراض مالک اشتر و کوفیان قرار گرفت.39
یکی از آثار طبیعی رسیدن به قدرت و حکومت، تمکّن مالی است. هرکس به امکانات زیاد دسترسی پیدا کند، روح رفاه طلبی و تجمل گرایی در او زنده میشود؛ گرچه در گذشته حتی با آن مخالف بوده باشد.
پیدا شدن روح رفاهزدگی و تجملگرایی مانع بسیاری از خدماتی است که مدیران جامعه میتوانند برای تودههای مردم انجام دهند. این رفاه زدگی در زوایای مختلف زندگی از قبیل خرید خانه، اتومبیل، برپایی مهمانیهای آنچنانی بروز میکند که با پارسایی و سادهزیستی، که از زمامداران باید انتظار داشت، منافات دارد.
امام علی(علیه السّلام) از خرید خانه هشتاد دیناری توسط قاضی شهر کوفه (شریح) انتقاد میکند و او را از این که خانه را از غیر مال حلال تهیه کرده باشد، برحذر میدارد.40 همچنین وقتی خانه مجلل و بزرگ یکی از کارگزاران حکومتی را مشاهده کرد، فرمود:
سکههای طلا و نقره سربرآوردند و خود را آشکار ساختند. همانا این ساختمان مجلل و با شکوه توانگری تو را میرساند.41
مسعودی گزارشهای کوتاهی از ثروت عثمان و برخی از عمّال و صحابه را در دوران او چنین آورده است:
عثمان در مدینه خانهای با سنگ و آهک با درهایی از چوب ساج و عرعر ساخت و در مدینه اموال و باغها و چشمههای بسیار داشت. طلحه در کوفه خانههایی ساخت که هم اکنون ـ زمان مسعودی ـ در محله کناسه به نام «دار الطلحتین» معروف است و در مدینه نیز خانهای با آجر و گچ و ساج ساخت. زبیر خانهای در بصره داشت که اکنون (یعنی سال 332 ق.) معروف است و تجّار و مالداران و کشتیبانان بحرین و دیگران آنجا فرود میآیند. او در مصر و کوفه و اسکندریه نیز خانههایی داشت. عبدالرحمن بن عوف خانه وسیعی ساخت که طویله آن گنجایش 100 رأس اسب، 000/1نفر شتر و 000/10 رأس گوسفند داشت و پس از وفاتش یک چهارم از یک هشتم داراییاش 000/84 دینار بود. سعید بن مسیب میگوید: وقتی زید بن ثابت مُرد چندان طلا و نقره از خود بهجا گذاشته بود که آنها را با تبر میشکستند. این مقدار غیر از اموال و املاک دیگری بود که قیمت آن به 000/100 دینار میرسید. سعد بن ابیوقاص در عقیق خانههای مرتفع و وسیع بنا کرد و بالای آن، ایوانهایی ساخت.42
ولی امام علی(علیه السّلام) الگوی تمام عیار پارسایان و پیشوای همه رهبران تاریخ بشر، هنگام ورود به خزانه بیتالمال بصره، وقتی نگاهش به طلاها و نقرهها افتاد با بی اعتنایی فرمود:
یا صَفْراءُ و یا بَیضاءُ غُرّی غیری، المالُ یَعْسوبُ الظَلَمه و أنا یعسوب المؤمنین.43
ای سیمها و زرها غیر مرا فریب دهید، مال نگهدارنده ظالمان است و من نگهدارنده مؤمنان هستم.
همو زمانی رفتن عثمان بن حنیف والی بصره را به مجلسی که فقرا در آن حضور نداشتند، دور از شأن والی خود بیان کرد و فرمود:
ای عثمان بن حنیف! من نفس خود را با تقوا ریاضت دادهام، تا در قیامت در امان و ثابت قدم باشد. من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاکیزه و مغز گندم و بافتههای ابریشم برای خود غذا و لباس تهیه کنم؛ اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود… درحالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا شکمی سیر نخورد… .44
بدینترتیب رفاهزدگی زمامداران و رهبران یکی از عوامل آسیب پذیری نظام سیاسی و نیز سبب از بین رفتن اقتدار شخصیت آنان است.
قدرتطلبی
یکی از پدیدههای شوم اخلاقی در قاموس سیاست و سیاستمداران، قدرتطلبی است. قدرت و حکومت چیزی است که افراد غیرمهذب، حریصانه به دنبال آنند و کمال مطلوب خود را در آن میجویند؛ غافل از آنکه قدرت، نعمتی زوالپذیر و از خطرناکترین نعمتهاست. امام علی(علیه السّلام) میفرماید:
همنشین قدرت و سلطنت سلطان و حاکم، شیر سواری را ماند که دیگران غبطه او را میخورند، ولی خود میداند که در چه جایگاه خطرناکی است.45
امیرالمؤمنین(علیه السّلام) فلسفه مبارزات سیاسی و نظامی خود را چنین بیان میکند:
خداوندا! تو خود میدانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و ثروت دنیا نیست، بلکه میخواهیم نشانههای از میان رفته دینت را باز گردانیم، و در سرزمینهای تو اصلاحات انجام دهیم، تا بندگان ستم دیدهات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده دینت دو باره اجرا گردد.46
در جای دیگر راجع به حق مسلم خویش و سزاوارتر بودنش به حاکمیت اسلامی سخن میگوید، ولی یادآوری میکند تا زمانی که اوضاع مسلمانان روبهراه باشد و جز بر من، بر دیگری ستم نشود، برای رضای خدا سکوت خواهم کرد.47 همچنین در نامهای به مردم مصر این مطلب را یادآوری میکند:
وقتی دیدم دین محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از بین میرود، برخاستم و حکومت را پذیرفتم … تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نابود سازند؛ پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنهای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت بر شماست.48
پس به دست گرفتن قدرت اگر با انگیزه خدمت به مردم و رشد جامعه باشد، پسندیده است؛ اما فی نفسه قدرتطلبی امری ناپسند و موجب آفات فراوان برای حاکم و جامعه است.
زراندوزی
انباشتن ثروت ـ بهویژه برای رجال سیاسی ـ آفت است. فریاد ابوذر غفاری در مدینه از زراندوزیهای عثمان و اطرافیان، گرچه او را به تبعید و مرگ در غربت (ربذه) کشاند،49 اما فریادهای او همچنان در گوش تاریخ طنینانداز است. امام علی(علیه السّلام) به ابوذر فرمود:
ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدی و به او امیدوار باش. این مردم [حاکم و اطرافیانش] برای دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان… ای ابوذر! اگر تو هم دنیای آنان را پذیرفته بودی، تو را دوست میداشتند و اگر سهمی از آنان برمیگرفتی، دست از تو برمیداشتند و چون دیگران در امان بودی.50
حضرت علی(علیه السّلام) به قُدامَه بن عِجْلان، یکی از کارگزاران خود در کَسْکَر، که دارایی خزانه را ربوده و به سوی حجاز گریخته بود، نوشت:
تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است؛ آن گونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی.51
گزارش مهمی به روایت ذهل بن حارث در این زمینه آمده است. او میگوید: مصقله مرا به محل اقامت خود فراخواند و غذایی آماده ساخت و خوردیم. سپس گفت: به خدا سوگند، امیرمؤمنان این ثروتها را از من میخواهد و من برآن توانایی ندارم. ذهل میگوید که به او گفتم: اگر مایلی یک هفته دستور را به اجرا نگذار تا ثروتها را گردآوری کنی. گفت: به خدا سوگند، نمیخواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل کنم یا از کسی درخواست کنم. به خدا قسم، اگر پسر هند یا پسر عفّان، آن ثروت را مطالبه میکردند، آن را برای من میگذاشتند. ندیدی که چگونه در حکومت عثمان، اشعث بن قیس، صدهزاردرهم از مالیات آذربایجان را هر ساله خرج میهمانی میکرد؟ ذهل میگوید که به او گفتم: این مرد [علی بن ابیطالب] بدین رأی معتقد نیست و چیزی را به تو نخواهد بخشید. یک شب از این گفتوگو نگذشت که مصقله به معاویه پیوست.52
سیره امام علی(علیه السّلام) نیز بر عدم زراندوزی او گواهی میدهد تا آنجا که درباره خود میگوید:
از دنیای شما تنها به دو جامه کهنه و دو قرص نان کفایت کردم؛ و گرچه شما توان زندگی علیگونه را ندارید، ولی با تلاش و پاکدامنی و درستی مرا یاری رسانید.53
امتیازخواهی
یکی از نقاط ضعف رهبران و زمامداران جوامع، امتیاز خواهی برای خود و نزدیکانشان است. امام علی(علیه السّلام) مالک اشتر را از امتیاز خواهی برحذر میدارد:
ای مالک! مبادا در آنچه همه مردم مساویاند، امتیازی برای خود در نظر بگیری… زیرا بهزودی پردهها کنار میرود و انتقام ستمدیدگان را از تو باز میستانند… .54
عثمان در شش سال دوم خلافتش در کار رعیت سستی کرد و خویشان و بستگان نزدیک خود را به امارت و ولایت نشانید. خمس غنایم مصر و افریقا را تیول مروان ساخت، اموال بیتالمال را میان بنیامیه تقسیم کرد و بیمهابا در مقابل مردم گفت: ابوبکر و عمر سهم خودشان را نیز برنمیداشتند، اما من آن را برمیدارم و میان خویشاوندانم پخش میکنم.55 او جمعی از صحابه را، که عمار نیز جزو آنان بود، فراخواند و به آنان گفت: از شما سؤالی میپرسم و پاسخ آن را به راستی و صدق میخواهم؛ شما را به خدا! آیا پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قریش را بر دیگران، و بنیهاشم را بر سایر قریش ترجیح نمیداد و مقدم نمیداشت؟ آن جماعت با سکوتشان جواب دادند. آنگاه عثمان بی پروا گفت: اگر کلیدهای بهشت در دستم بود، به بنیامیه میبخشیدم تا داخل آن شوند.56
درباره امتیاز ندادن حضرت علی(علیه السّلام) به هیچکس، حتی به خواهر و برادر خویش، نقل شده است که روزی خواهرش امهانی خدمتش رسید. حضرت به وی بیست درهم بخشید. امهانی از برده آزادشدهاش پرسید: امیرمؤمنان! چهقدر به تو داد؟ گفت: بیستدرهم. امهانی بازگشت. حضرت علی(علیه السّلام) به وی فرمود: بازگرد؛ خداوند تو را رحمت کند. ما در کتاب خداوند، برتریای برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم.57
شکمبارگی
بسیاری از زمامداران و رهبران جوامع پس از رسیدن به پست و مقام به شکمبارگی مبتلا میشوند و از انواع غذاها و نعمتها بهرهمند میگردند. امام علی(علیه السّلام) در انتقاد از شکمبارگی خلیفه سوم و اطرافیانش فرمود:
تا آنکه سومی [عثمان] به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده و همواره بین آشپزخانه و آبریزگاه در حرکت بود. خویشان پدری او از بنی امیه بهپاخاستند و به همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گرسنهای که به جان گیاه بهاری افتد. عثمان آنقدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد، و اَعمال او مردم را برانگیخت، و شکمبارگی نابودش ساخت.58
رشوهپذیری
یکی از شومترین پدیدههایی که در دستگاههای اجرایی و نظامهای سیاسی نفوذ میکند، رشوه خواری است. امام علی(علیه السّلام) حلوای زعفرانی اشعث بن قیس را که با عنوان فریبنده هدیه، آن هم شبانه به در خانه امام علی(علیه السّلام) برده بود، به معجونی از آب دهان مار سمّی، یا قی کرده آن تشبیه میکند و میفرماید:
به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند! آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده است؟! به خدا قسم، اگر هفت اقلیم و آنچه را در آن است به من دهند که در نافرمانی خدا، پوست جوی از دهان مورچهای بگیرم، نخواهم گرفت… پناه بر خدا از خواب آلودگی عقلها و لغزشهای زشت.59
در جریان شورش برضد عثمان، تنها کسانی از عثمان دفاع میکردند که منافع خویش را در خطر میدیدند. علت اصلی دفاع آنان پولهای فراوانی بود که عثمان به ایشان داده بود. زید بن ثابت در روز محاصره چنان از او دفاع میکرد که مردم گفتند: ای زید! عثمان شکم تو را از دارایی بیوهزنان پر کرده است؛ لذا باید از او دفاع کنی.60
از آن حضرت در این خصوص چنین روایت شده است:
اِنْ أَخَذَ هَدِیهً کَانَ غَلُولاً، وَ اِنْ أَخَذَ رُشْوَهً فَهُوَ مُشْرِکٌ61
اگر زمامدار، هدیه بپذیرد، خیانتکار است و اگر رشوه قبول کند، مشرک است.
ممکن است کسانی برای پذیرفتن هدیه محمل درست کنند، اما امام به صراحت از پذیرفتن هر چیزی حتی به عنوان هدیه امتناع ورزیدند. بدیهی است که هدیهدهنده، هدایای خود را به دلیل منصبی که والی یا کارگزار حکومتی دارد، به وی تقدیم میکند و اگر در آن منصب نمیبود هدیهای نیز در کار نبود.
آسیبهای دیگری درباره زمامداران و کارگزاران در نهجالبلاغه مطرح شده، که عبارتاند از:
الف) انحراف فکری؛62
ب) قانونگریزی،63
ج) بیخبری و ناآگاهی؛64
د) ابتلا به رذائل اخلاقی؛
ه) جناحبندیهای سیاسی؛65
و) مردمگریزی؛66
ز) بازداشتن مردم از حقوق مسلم آنان و باطلگرایی؛67
ح) پذیرش مسؤولیت بدون شایستگی؛68
ط) افراط و تفریط در کارها؛69
ی) خشونت و خونریزی؛70
ک) هواپرستی؛71
ل) تزویر و دروغگویی؛72
م) گناه ومعصیت خداوند؛73
ن) عملکرد نادرست اطرافیان؛74
س) گفتار بدون عمل؛75
ع) نفاق و دورویی؛76
ف) لجاجت و ستیزهجویی؛77
ص) نداشتن استقلال رأی و وابستگی به افراد ناصالح؛78
ق) بخل؛79
ر) تنگنظری؛80
ش) جهل و نادانی؛81
ت) تملقپذیری.82
روشهای مقابله با آسیبها
از آنچه گذشت بهدست میآید که آسیبهای زمامداران به نظام، یا ناشی از روحیات و اخلاق ناپسند آنان است، یا به سبب عملکرد نادرستشان، که در هر دو صورت میتوان با تغییر در روحیه و ایجاد توانایی مدیریتی قوی برای آنان، از این قبیل آسیبها جلوگیری کرد. برخی از راههای مقابله با این آسیبها عبارتاند از:
1. خود سازی (تقوا و پرهیزگاری)
پرهیزگاری، از جمله اصول حاکم بر تمام رفتارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فردی یک مسلمان متعهد است. امیرمؤمنان(علیه السّلام) تقوا را سردسته اخلاق معرفی میکند83 و در نامهای به والی مصر (محمد بن ابیبکر) آن را عامل سعادت دنیا و آخرت برشمرد و در جای دیگر مشکلگشای مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمانان میداند.84
اگر زمامداران مسلمان روح خود را به زینت تقوا بیارایند، امکان ندارد که از سرِ علم و عمد آسیبی به نظام اسلامی برسانند؛ بلکه به حکم تقوای سیاسی، زمینه رشد و تعالی آن را نیز فراهم میکنند.
بیتردید بزرگترین مسؤولیت علم اخلاق، راهنمایی انسان به سوی کمالات انسانی و انسانهای وارسته از خود رسته و به خدا پیوسته است. تمام پیشرفتهای انسان ـ حتی پیشرفتهای علمی و صنعتی ـ اگر با تهذیب نفس و خودسازی همراه نباشد، مانند کاخ مجللی است که بر قله کوه آتشفشان بنا گردد. امام علی(علیه السّلام) میفرماید:
گیرم که اصلاً ثواب و عقابی در کار نباشد، چرا در کسب مکارم اخلاق کوتاهی میکنید؟!85
اگر جامعهای بخواهد به صلاح و سداد برسد و روی عافیت و پیشرفت را ببیند، زمامداران آن باید خود را به صلاح و سداد بیارایند و از خلاف و فساد و رذایل اخلاقی چشم بپوشند. امام علی(علیه السّلام) در همه جای نهجالبلاغه درباره رذایل اخلاقی سخن گفته و زمامداران و عامه مسلمانان را از آن برحذر داشتهاست و حتی به مالک اشتر فرمان میدهد با کسانی که در رذایلی همچون بخل، حرص و ترس غنودهاند، مشورت نکند:
ای مالک! بخیل را در مشورت خویش دخالت مده که تو را از نیکوکاری بازمیدارد و از تنگدستی میترساند. با ترسو نیز مشورت نکن، که در انجام دادن کارها روحیه تو را سست میکند. با آزمند و حریص نیز به رایزنی منشین، که افزون خواهی ستمکارانه را در نگاهت میآراید؛ زیرا بخل و ترس و حرص، غرایز گوناگونی هستند که ریشه در بدگمانی به خدای بزرگ دارند.86
از موارد فوق و دیگر تعابیر در نهج البلاغه بهدست میآید که زمامداران باید دارای این خصوصیات و صفات باشند: همراه بودن با مردم، حقگویی، تعهد، سعی و تلاش، عدالت، امانت، انصاف در برابر مردم، قاطعیت، دور بودن از خودبینی و خودپسندی و منتگذاردن برای انجام کار و… .
2. نظارت
یکی از راههای مقابله با بروز آسیبهای ناشی از زمامداران، نظارت همه جانبه است؛ از جمله:
الف) حسابرسی از کارگزاران؛
ب) نظارت بر چگونگی تقسیم بیت المال؛
ج) مراقبت از غارت بیت المال؛
د) نظارت بر گفتار کارگزاران؛
ه•• ) نظارت بر مکاتبات کارگزاران؛
و) نظارت بر مهمانیهای کارگزاران؛
ز) نظارت بر رفتار کارگزاران با مخالفان؛
ح) نظارت بر رفت و آمد کارگزاران و شهروندان؛
ط) نظارت و دقت در گزینش کارگزاران.87
طبیعی است که این گونه نظارتهای فراگیر و پیگیریهای متعاقبِ آن بر تخلفهای کارگزاران و زمامداران، آسیبهای وارد آمده را کاهش خواهد داد.
3. عدالتخواهی و ظلمستیزی
عدالتخواهی و انعطافناپذیری حضرت زبانزد بود. گاهی اصحابش میآمدند و از ایشان میخواستند مقداری انعطاف داشته باشند. حضرت میفرمود:
از من میخواهید که پیروزی و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگری و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم؟ به خدا قسم تا شبی و روزی در دنیا هست، تا ستاره در آسمان در حرکت است، چنین چیزی عملی نیست.88
موارد دیگری از روشهای مقابله
با مراجعه به کلام علی(علیه السّلام) در نهجالبلاغه میتوان موارد زیر را نیز از روشهای مقابله با آسیبرسانی زمامداران به حکومت دینی داشت که تجزیه و تحلیل هرکدام از آن نیازمند مجالی دیگر است.
الف) پیروی از الگوهای ارزشمند (پیامبران و ائمه معصوم)؛89 ب) تقویت روح مذهبی (اسلامگرایی)؛90 ج) حقطلبی و باطلستیزی؛91 د) پارسایی و سادهزیستی؛92 ه•• ) یاد مرگ و قیامت و آمادگی برای آن؛93 و) همسطح قراردادن زندگی خود با طبقات پایین یا متوسط جامعه،94 ز) پرهیز از دنیازدگی؛95 ح) پرهیز از خودکامگی؛96 ط) پرهیز از اختلاف و گذشت از حق خویش؛97 ی) پردهپوشی نسبت به عیوب مردم؛98 ک) اطلاعرسانی صحیح و به موقع به مردم؛99 ل) رعایت حال مردم (با تخفیف در مالیاتها) در بحرانهای اقتصادی؛100 م) رعایت حقوق متقابل زمامداران و مردم؛101 ن) تشویق نیکوکاران؛102 س) تنبیه خلافکاران؛103 ع) سختگیری با خائنان و عفو خطاکاران؛104 ف) انتخاب همکاران صالح؛105 ص) پرهیز از خونریزی؛106 ق) اهمیت دادن به وظایف قانونی؛107 ر) اصلاحطلبی صحیح در امور؛108 ش) امر به معروف و نهی از منکر؛109 ت) برطرف نمودن مشکلات اقتصادی کارکنان دولت؛110 ث) استفاده از نیروهای صالح و آزمایش شده؛111 خ) مشورت در انتخاب همکاران و معاونان.112
نتیجهگیری
حاصل این مباحث این است که پرداختن به موضوع آسیبشناسی زمامداران در جامعه کنونی با توجه به حکومت اسلامی و نظام ولایی، ضرورتی انکارناپذیر است. آشنایی با دیدگاه امام علی(علیه السّلام) و بهرهگیری از آن در این خصوص، با تکیه بر نمونههای تاریخی، میتواند الگویی علمی و عملی برای کارگزاران نظام باشد و نظام اسلامی را از خطرهایی که میتواند آن را به انحراف بکشاند یا مضمحل سازد، نجات دهد.
پی نوشت ها:
38. همان، نامه 45. برای اطلاع بیشتر ر.ک: همان، خطبههای 3، 74، 99 و 130 و نامههای 3، 40، 41 و 45.
39. شرح نهجالبلاغه، ج2، ص129
40. نهجالبلاغه، نامه 3
41. همان، حکمت 355.
42. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب (قم: دارالهجره، 1409 ق.) ج2، ص332-334.
43. شیخ مفید، الجمل، ص 285-286.
44. نهجالبلاغه، نامه 45.
45. همان، حکمت 263.
46. همان، خطبه 131.
47. همان، خطبه 74.
48. همان، نامه 62.
49. علت اصلی تبعید ابوذر به شام و سپس به ربذه اعتراض به بخششهای عثمان به مروان و زید بن ثابت بود. ابوذر این آیه را قرائت میکرد: «والذین یکنزون الذهب و الفضه ولاینفقونها فی سبیل اللّه فبشرهم بعذاب ألیم» (شرح ابنابیالحدید، ج8، ص256).
50. نهجالبلاغه، خطبه 130.
51. انساب الاشراف، ج2، ص160.
52. ثقفی، ابراهیم بن محمد ثقفی اصفهانی، الغارات، تحقیق محدث ارموی (چاپ دوم، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1355) ج1، ص365. او عامل اردشیر خرّه از طرف عثمان بود (تاریخ یعقوبی، ج2، ص201).
53. نهجالبلاغه، نامه 45.
54. همان، نامه 53.
55. محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تَدمُری (چاپ هشتم، بیروت: دارالکتاب العربی، 1410 ق.) ص431ـ432.
56. همان، ص232.
57. محمد محمدی ری شهری، سیاست نامه امام علی(علیه السّلام)، ص443.
58. نهجالبلاغه، خطبه 3 و نیز ر.ک: همان، خطبه 160.
59. همان، خطبه 224.
60. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی، الفتوح (بیروت، دارالندوه الجدیده،] بیتا]) ج2، ص222-223.
61. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار (چاپ سوم، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403ق.) ج72، ص345.
62. نهجالبلاغه، خطبه 10 و خطبههای 40، 77 و 78.
63. همان، خطبه 127.
64. همان، خطبه 131.
65. همان، خطبه 127.
66. همان، نامه 53.
67. همان، نامه 79.
68. همان، خطبه 3.
69. همان، حکمت 70 و 181.
70. همان، نامه 53.
71. همان، خطبه 28 و 43.
72. همان، خطبه 16 و 84 و 200.
73. همان، خطبه 178.
74. همان، نامه 53، 21 126.
75. همان، خطبه 175 و نامه 53.
76. همان، خطبه 29، 153، 194 و نامه 27.
77. همان، حکمت 179 و نامه 53.
78. همان، خطبه 164.
79. همان، خطبه 131 و نامه 53.
80. همان، خطبه 133 و حکمت 176 و نامه 53.
81. همان، خطبه 131.
82. همان، خطبه 216 و نامه 53 و 145.
83. نهجالبلاغه، حکمت 410.
84. همان، نامه 27.
85. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1362)، ج3، ص149؛ برای اطلاع بیشتر ر.ک: نهجالبلاغه، خطبههای 3، 4، 176 و 220 و حکمتهای 127 و 208.
86. همان، نامه 53.
87. ر.ک: همان.
88. نهجالبلاغه، خطبه 124؛ ر.ک: مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(علیه السّلام)، (چاپ اول، قم: صدرا، 1367) ص28 و نیز ر.ک: همان، خطبههای 15 و 126 و نامه 53 و حکمتهای 437 و 476.
89. نهجالبلاغه، خطبههای 87 و 187 و نامه 53.
90. همان، خطبه 192.
91. همان، خطبه 33 و حکمت 376 و نامه 62.
92. همان، حکمت 439 و خطبههای 74 و 81 و 103 و نامه 45 و حکمت 150.
93. همان، خطبههای 183 و 188 و 190 و حکمت 203 و نامه 41.
94. همان، خطبه 209 و نامه 45.
95. همان، نامه 45 و حکمت 77.
96. همان، خطبه 87 و نامه 53.
97. همان، خطبه 74.
98. همان، نامه 53 و خطبه 140.
99. همان، نامه 53.
100. همان، نامه 53.
101. همان، خطبههای 34 و 169.
102. همان، نامههای 53 و 60 و حکمت 177.
103. همان، نامه 53 و حکمت 177.
104. همان، نامه 53 و حکمتهای 11 و 52 و 211.
105. همان، نامههای 53 و 56 و 65 و 71 و 87.
106. همان، نامه 53.
107. همان.
108. همان، خطبههای 130 و 131.
109. همان، خطبههای 129 و 156 و 192 و نامههای 31 و 47 و حکمت 374.
110. همان، نامه 53.
111. همان، نامه 33 و 53.
112. همان، نامه 53.