نویسنده : آیت الله جعفر سبحانی
اعمال و رفتار هر فرد، زاییده طرز تفکر و عقیده او است. جانبازی و فداکاری از نشانههای افراد با ایمان است. اگر ایمان انسان به چیزی به حدی برسد که آن را بالاتر از جان و مال خود بداند، قطعاً در راه آن سر از پا نمیشناسد و هستی و تمام شؤون خویش را فدای آن میسازد. قرآن مجید این حقیقت را در آیه زیر منعکس کرده است:
«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون.»(حجرات: 15): مؤمنان کسانی هست که به خدا و پیامبر او ایمان آوردند و در آن هرگز تردید نکردند و با مال و جان خود در راه خدا کوشیدند. آنان به راستی در ایمان خود صادقند.
در سالهای آغاز بعثت، مسلمانان سختترین شکنجهها و زجرها را در راه پیشبرد هدف تحمل میکردند. آنچه که دشمنان را از گرایش به آیین توحید باز میداشت همان عقاید خرافی نیاکان و حفظ مقام خدایان و تفاخر به امتیازات قومی و طبقاتی و کنیههای موروثی قبیلهای بود. این موانع تا روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مکه را فتح کرد، بر سر راه پیشرفت اسلام در مکه و اطراف آن وجود داشت و جز با قدرت نیرومند ارتش اسلام از میان نرفت.
فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهی از آنان به حبشه و گروه دیگری به یثرب مهاجرت کنند. با آنکه پیامبر و حضرت علی از حمایتخاندان بنیهاشم وبالاخص ابوطالب برخوردار بودند، اما جعفر بن ابی طالب ناگزیر شد به همراه تنی چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گوید و تا سال هفتم هجرت که سال فتح خیبر بود در آنجا اقامت گزیند.
پیامبر اسلام صلیالله علیهوآلهوسلم در سال دهم بعثتحضرت ابوطالب، بزرگترین حامی و مدافع خویش را، در مکه از دست داد. بیش از چند روز از مرگ عموی بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خدیجه، که هیچ گاه از بذل جان و مال در پیشبرد هدف مقدس پیامبر دریغ نمیداشت، نیز چشم از جهان پوشید. با در گذشت این دو حامی بزرگ، میزان خفقان وفشار بر مسلمین در مکه فزونی گرفت؛ تاآنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شورای عمومی تصمیم گرفتند که ندای توحید را با زندانی کردن پیامبر یا با کشتن و یا تبعید او خاموش سازند. قرآن مجید این سه نقشه آنان را یاد آور شده، میفرماید:
واذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین (انفال: 30) به یاد آور هنگامی را که کافران بر ضد تو حیله کردند وبر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند و یا تبعید کنند.آنان از در مکر وارد میشوند و خداوند مکر آنان را به خودشان باز میگرداند؛ و خداوند از همه چارهجوتر است.
سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردی انتخاب شود وسپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب یکباره بر خانه محمد صلی الله علیه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند.
بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده میشدند وهم خون او در میان قبایل عرب پخش میشد ولذا خاندانهاشم نمیتوانست با تمام قبایلی که در ریختن خون وی شرکت کرده بودند به خونخواهی ومبارزه برخیزند.
فرشته وحی پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند.
شب مقرر فرا رسید. مکه و محیط خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تاریکی شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویی به جانب خانه رسول خدا روی آوردند. اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیری خانه را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرمیده است.
برای اجرای این نقشه لازم بود که فرد جانبازی در بستر او بخوابد و روانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادی که نقشه قتل او را کشیدهاند تصور کنند که او هنوز خانه را ترک نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از راه عبور و مرور افراد در کوچه وبیرون مکه جلوگیری نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار، لابد کسی است که پیش از همه به وی ایمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانهوار، گرد شمع وجود او گردیده است. آری، این شخص شایسته کسی جز حضرت علی علیهالسلام نیست و این افتخار باید نصیب وی شود.
از این رو، پیامبر رو به حضرت علی کرد وگفت: مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیدهاند و تصمیم گرفتهاند که به طور دسته جمعی به خانه من هجوم آورند و مرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابی وآن پارچه سبز را به خود بپیچی تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانهام و در بسترم آرمیدهام و مرا تعقیب نکنند. وحضرت علی علیهالسلام در اطاعت امر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید.
چهل نفر آدمکش اطراف خانه پیامبر را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل مینگریستند و وضع خانه را عادی میدیدند وگمان میکردند که پیامبر در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند و آنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش موری از نظر آنان مخفی نمیماند.
اکنون باید دید که پیامبر اکرم، با این مراقبت شدید، چگونه خانه را ترک گفت. بسیاری از سیره نویسان بر آنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که آیاتی از سوره یس را قرائت میکرد1 صف محاصرهکنندگان را شکافت و آنچنان از میانشان عبور کرد که احدی متوجه نشد. امکان این مطلب قابل انکار نیست؛ چه هرگاه مشیت الهی بر این تعلق گیرد که پیامبر خود را از طریق اعجاز و به طور غیرعادی نجات دهد، هیچ چیز نمیتواند مانع از آن شود. ولی سخن اینجاست که قراین زیادی حکایت میکند که خدا نمیخواست پیامبر خود را از طریق اعجاز نجات بخشد، زیرا در این صورت لازم نبود که حضرت علی در بستر پیامبر بخوابد و خود پیامبر به غار «ثور» برود و سپس با زحمات زیادی راه مدینه را در پیش گیرد.
برخی نیز میگویند هنگامی که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولی این نظر دور از حقیقت است و هرگز شخص عاقل باور نمیکند که چهل آدمکش که خانه را برای این محاصره کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، مأموریت خود را آنچنان سرسری بگیرند که همگی با خیال آسوده بخوابند!
ولی بعید نیست، همان طور که برخی نوشتهاند، پیامبر پیش از گرد آمدن تروریستها، خانه را ترک گفته بود.2
یورش به خانه وحی
مأموران قریش، در حالی که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظهای بودند که همگی به خانه وحی یورش آورند و خون پیامبر را که در بسترش آرمیده است بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مینگریستند و از فرط فرح در پوست نمیگنجیدند و تصور میکردند که به زودی به آخرین آرزوی خود خواهند رسید.
ولی علی علیهالسلام، با قلبی مطمئن و خاطری آرام، در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود، زیرا میدانست که خداوند پیامبر عزیز خود را نجات داده است.
دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموریت خود را انجام دهند. پردههای تیره شب به کنار رفت و صبح صادق سینه افق را شکافت. مأموران با شمشیرهای برهنه به طور دسته جمعی به خانه پیامبر هجوم آوردند و از اینکه در آستانه تحقق بزرگترین آرزوی خود بودند از شادی در پوست خود نمیگنجیدند، اما وقتی وارد خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدند حضرت علی ـ علیهالسلام را به جای پیامبر یافتند.
خشم و تعجب سراپای وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علی کردند و پرسیدند محمد کجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیت به سوی حضرت علی ـ علیهالسلام حمله بردند و او را به سوی مسجدالحرام کشیدند، ولی پس از بازداشت مختصری ناگزیر آزادش ساختند و در حالی که خشم گلوی آنان را میفشرد تصمیم گرفتند که از پای ننشینند تا جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را کشف کنند.3
قرآن مجید برای اینکه این فداکاری بینظیر در تمام قرون و اعصار جاودان بماند، در طی آیهای جانبازی حضرت علی ـ علیهالسلام را میستاید و او را از کسانی میداند که جان به کف در راه کسب رضای خدا میشتابند:
ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد. (بقره: 207) برخی از مردم کسانی هستند که جان خود را برای تحصیل رضای خداوند از دست میدهند؛ و خداوند به بندگان خود رؤوف و مهربان است.
جنایتکار عصر بنیامیه
بسیاری از مفسران شأن نزول آیه اخیر را حادثه «لیلهالمبیت» میدانند و بر آنند که آیه به همین مناسبت درباره حضرت علی ـ علیهالسلام نازل شده است.4
دانشمند معروف شیعه، مرحوم شیخ طوسی، در امالی خود دنباله واقعه هجرت را که منتهی به نجات پیامبر شد چنین مینویسد:
شب هجرت سپری شد و علی ـ علیهالسلام از محل اختفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آگاه بود و برای فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند.5
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در یکی از شبها حضرت علی علیهالسلام و هندبن ابیهاله فرزند خدیجه به غار رفتند و به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند. پیامبر دستورهای زیر را به حضرت علی داد:
1) دو شتر برای من وهمسفرم آماده کن. (در این موقع ابوبکرگفت: من قبلاً دو شتر برای این کار آماده کردهام. پیامبر فرمود: در صورتی این دو شتر را از تو میپذیرم که پول هر دو را بپردازم. سپس به علی دستور داد که پول شتران را بپردازد».
2) من امین قریش هستم و هم اکنون امانتهای مردم در خانه من است. فردا باید در محل معینی از مکه بایستی و با صدای رسا اعلام کنی که هرکس امانتی نزد محمد دارد بیاید و آن را باز گیرد.
3) بعد از رد امانتها باید خود را آماده مهاجرت کنی. هر وقت نامه من به تو رسید، دخترم فاطمه و مادرت فاطمه و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب را همراه خود بیاور. و اگر کسانی از بنیهاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نیز فراهم کن. (سپس فرمود:) «از این پس هر خطری که در کمین تو بود از تو برطرف شده است و دیگر آسیبی به تو نخواهد رسید.»6
دو گواه روشن بر فداکاری امام(ع) فداکاری امیرمؤمنان ـ علیهالسلام در شبی که خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طرف آدمکشان قریش محاصره شده بود امری نیست که بتوان آن را انکار کرد و یا کوچک شمرد.
خداوند برای اینکه به این رویداد تاریخی رنگ ابدی وجاودانی بخشد در قرآن مجید (سوره بقره، آیه207) از آن یاد کرده است و مفسران بزرگ نیز در تفسیر آیه مربوط به این واقعه به نزول آن در شأن حضرت علی – علیه السلام اشاره کردهاند.
و ما در اینجا دو گواه روشن تاریخی بر آن میآوریم، این دو مطلب تاریخی گواهی میدهد که عمل حضرت علی – علیهالسلام در آن شب جز فداکاری نبوده، آن حضرت به راستی آماده قتل و شهادت در راه خدا بوده است.
1) اشعاری که امام – علیه السلام پیرامون این حادثه تاریخی سروده وسیوطی همه آنها را در تفسیر خود7 نقل کرده است، گواه روشن بر جانبازی اوست:
«وقیتبنفسی خیر من وطا الحصی محمد لما خاف ان یمکروا به وبت اراعیهم متی ینشروننی ومن طاف بالبیت العتیق و بالحجر فوقاه ربی ذو الجلال من المکر و قد وطنت نفسی علی القتل و الاسر»: من جان خود را برای بهترین فرد روی زمین ونیکوترین شخصی که خانه خدا وحجر اسماعیل را طواف کرده استسپر قرار دادم.
آن شخص عالیقدر محمد بود. و من هنگامی دست به این کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشیده بودند ولی خدای من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.
من در بستر وی بیتوته کردم و در انتظار حمله دشمن بودم و خود را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم.
2) دانشمندان سنی و شیعه نقل کردهاند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئیل و میکائیل، خطاب کرد که: اگر من برای یکی از شما مرگ و برای دیگری حیات مقرر کنم کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد و زندگی را به دیگری واگذار کند؟ در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگری فداکاری کند. سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمین فرود آیید وببینید که علی چگونه مرگ را خریده، خود را فدای پیامبر کرده است؛ سپس جان علی را از شر دشمن حفظ کنید.8
اگر از نظر بعضی مرور زمان بر این فضیلتبزرگ پرده کشیده است، ولی در آغاز اسلام عمل حضرت علی – علیهالسلام در نظر دوست و دشمن بزرگترین فداکاری به شمار میرفت. در شورای شش نفری که به فرمان عمر برای تعیین خلیفه تشکیل شد علی – علیهالسلام با ذکر این فضیلت بزرگ بر اعضای شورا احتجاج کرد وگفت:
من شما اعضای شورا را به خدا سوگند میدهم که آیا جز من کسی بود که برای پیامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آیا جز من کسی در جای او خوابید و خود را سپر بلای او کرد؟ همگی گفتند: والله جز تو کسی نبوده است.9
مرحوم سید بن طاووس درباره فداکاری حضرت علی – علیه السلام تحلیل جالبی دارد وآن را به فداکاری اسماعیل وتسلیم او در برابر پدر قیاس کرده، برتری ایثار حضرت علی – علیه السلام را اثبات کرده است.10
پی نوشت :
1- منظور آیات هشتم و نهم از این سوره است.
2- سیره حلبی، ج2، ص 32
3- تاریخ طبری، ج2، ص97
4- مدارک نزول آیه را در باره علی – علیهالسلام سیدبحرینی در تفسیر برهان (ج1، ص206- 207) و مرحوم بلاغی در تفسیر آلاء الرحمان (ج1، ص 184- 185) نقل کردهاند. شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، میگوید: مفسران نزول آیه را در حقعلی نقل کردهاند. (ر.ک. ج13، ص 262)
5- اعیان الشیعه، ج1، ص237
6- متن عبارت پیامبر این است: «انهم لن یصلوا الیک من الآن بشیء تکرهه»
7- الدر المنثور، ج3، ص180
8- بحار الانوار، ج19، ص39، به نقل از احیاء العلوم غزالی
9- خصال صدوق، ج2، ص123 ؛ احتجاج طبرسی، ص 74
10- ر.ک.اقبال، ص593؛ بحار الانوار، ج19، ص 98
منبع: فروغ ولایت، ص 45