نویسنده: سلمان مرادی
نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم
اهل حکمت گفته اند شناخت و معرفت، یعنی احاطه وجود عالم بر معلوم و اگر چنین است باید دست طلب از معرف اولیای حق برشست؛ آن سان که آنان نیز دامان طمع از معرفت ذات حق بر کشیدند و جز نیستی خویش در این عالم چیزی نطلبیدند. اینچنین گفته اند که حقیقت عرفان ولایت است و کسانی ولایت بر تمام عالم یافته اند که به مقام نیستی و فنا رسیدند، یعنی ولایت و سلطنت باطنی بر تمام علیه عالم، که حقیقش همان سعه روح عارف است، با نیستی و فنای عارف در ذات حق جمع است و این عجیب آمیزه ای است که کمیت عقل حتی در فهم مفهوم آن لنگ است؛ تا چه رسد به درک کنه آن. نقل است که پیری عارف چنین گفته بود: همه عالم در اختیار من است، اما من خود در اختیار خودم نیستم!
اما به جای حقیقت عرفان، چه به خورد ما داده اند؟ خلوت (که مقام غلبه وحدت بر کثرت است) را به گوشه گیری و انزوا طلبی معنا کردند، انقطاع الی الله را بریدن از جامعه و سیاست دانستند سکوت را به ترک کلام و خموش بودن در هنگامه امر به معروف و نهی از منکر شناساندند و… گویا عارف یک انسان خمود و بی خبری است که اگر دنیا را آب ببرد و دین و دیانت هم مسخ شود سر از جیب مراقبت برنمی دارد و حاضر نیست راحت خلوت ذکر و کشف و شهود خود را با زحمت دفاع از دین و عدالت عوض کند. بله این کاریکاتوری است که از عارف و عرفان برای ما ترسیم کرده اند! هیهات از چنین عرفانی که اندک نسبتی با عرفان نبوی و علوی ندارد.
اما از آن جا که منت خدا بر خلق دائمی است، در عصر حاضر نیز نشان داد عارفانی را که جلوه ای از عرفان رسول الله (ص) را نمودند. چه آنان که تکلیف الهی بر دوششان قرار گرفت و چون حضرتش ولایت باطنی را با ولایت ظاهری جمع نمودند و حکومت اسلامی برپا کردند و چه آنهایی که به تکلیفی دیگر به تایید و تثبیت و تحکیم آن جلوه ملکی حکومت الله پرداختند، حکومتی که در دید آنها یگانه هدفش رساندن خلق به معرفت الله در بستری از عدالت و فقاهت است.
شنیده ایم که افرادی از اهل بصر، سالها قبل خبر از برپایی این حکومت الهی داده بودند و دیدیم آنگاه که وعده تحقق یافت، هیچ گاه از تایید و تحکیم آن کوتاهی نکردند. مرحوم آیت الله بهجت نیز که خود قافله سالار اهل بصر بود این چنین بود، ایشان از همان زمان که با درک عمیق و چشم باطن بین خود یافت که رسالت اظهار سلطنت الهی به آقا روح الله سپرده شده، از هیچ تاییدی نسبت به حرکت انقلاب و قافله سالار آن که خود از واصلان به کنه عبودیت و از صاحبان ولایت باطنی بود، فروگذار نکرد. خاطراتی که از شاگردان و نزدیکان ایشان بیان شده است، مملو از نقل همراهی ها، هدایت ها و کمک های ظاهری و باطنی خلوت های طولانی ایشان با امام و آیت الله خامنه ای و پیغامها و نامه های سربسته ایشان برای این بزرگان که تاکنون راز آن بر کسی گشوده نشده، وظیفه دیدن تجلیل از امام پس از آزادی از بند رژیم پهلوی برای خود دستور به قربانی کردن برای سلامتی ایشان، خبر دادن از رهبری آیت الله خامنه ای مدتی قبل از رحلت امام (ره) و پاسخ کوبنده به کسی که ایشان را برای رهبری جوان می دانست، ختم صلوات برای سلامتی رهبر انقلاب که تا روزهای پایانی خیات مبارکشان ادامه داشته و دستورالعمل های عرفانی به ایشان، دستور به شاگردان برای دخالت در سیاست و دعوت مردم به حضور در صحنه های انقلاب چون انتخابات و… نمونه هایی از همراه های آشکار شده این عارف کتوم و پرده پوش است.
ایشان نه تنها به امور سیاسی ایران حساس بودند که ایشان نه تنها به امور مسلمانان را واجب می دانستند، پیشاپیش از پیروزی حزب الله بر اسرائیل خبر می دهند و از دعاهای ثابت قنوت ایشان دعا برای نصرت اسلام و خذلان دشمنان آن بود. (2)
مشاهده این امور از عارفی دائم الذکر، باطن بین و صاحب کرامت که موت اختیاری از ملکات او بوده و از شیدای خود باخته ای که فانی در امام عصر (عج) بوده و نماز و عبادت را بالاترین لذت عالم می دانسته انسان را به مصداق حقیقی رجال لاتلهیهم تجاره لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه رهنمون می کند و حجت را بر مدعیان علم و عمل که به بهانه هایی واهی خود را از امور مسلمین کنار کشیده و یا گاه و بی گاه به بهانه جویی و تضعیف در مقابل این نظام الهی می پردازند و نیز برمردمی که با این مدعیان دروغین مواجهند تمام کرده است.
آری چگونه ممکن است عارفانی چون آیت الله بهجت، شادمان نباشند از اینکه بعد از 14 قرن دوباره به عارفی از خاندان رسول (ص) – که فلسفه تشکیل حکومت را معرفه الله می داند- اجازه سیر جمعی مع الخلق الی الحق داده اند و چگونه خود را از این سیر که قره العین هر عارف است کنار بکشند؟
الغرض، حکومت و سیاست در نظر عارف حقیقی نه آن سان است که می پندارین که جنبه های سرالقدری آن جز برای اهلش مکشوف نگشته و نمی گردد و ما محجویان به ظاهری از آن دل خوش داریم.
پی نوشت:
(1) حافظ
(2) برگرفته از خاطرات آیت الله مصباح یزدی،آیت الله مسعودی خمینی،حجج السلام صدیقی،علی بهجت و محمد صالح موسوی (به نقل از ایزنا) و دکتر محمد علی مجد فقیهی(به نقل از روزنامه ایران) و نیز کتاب در محضر آیت الله بهجت نوشته حجت السلام رخشاد
(3) سوره نور آیه 37
منبع: نشریه راه شماره45