نویسنده:سید طاهره اقا میری
«رأس الإسلام الأمانه»؛ (1) ریشه و اساس اسلام، امانت است.
امانت یکی از فضایل اخلاقی و ارزش های انسانی است که در فرهنگ اسلام مفهوم وسیع و گسترده ای دارد و منحصر به امانت های مادی مثل پول، لباس و … نیست.
نعمت های مادی و معنوی مثل دین، قرآن، پیامبران و ائمه، آب و خاک، پست و مقام، اموال عمومی و بیت المال، انفال، غنایم، احکام دین، فرایض و واجبات الهی، شاگردان در نزد معلمان، فرزندان در نزد والدین، اعضا و جوارح انسانی و سرمایه هایی چون عمر و جوانی از مصادیق امانت می باشند. حتی خود ما، امانت برای جامعه و خویشتن هستیم و هر نوع خیانتی به هر امانتی، خیانت به خود محسوب می شود.
(وَ لا تُجادِل عَنِ الّذینَ یَختانونَ أنفُسَهُم)؛ (5) و از کسانی که به خویشتن خیانت می کنند، دفاع مکن.
این آیه اشاره به همان معنای لطیفی است که قرآن بارها آن را تذکر داده است که هر عملی از انسان سر بزند، آثار خوب و بد آن – اعم از مادی و معنوی – قبل از آن که متوجه دیگری شود، متوجه خود فرد می شود:
(إن أحسَنتُم أحسَنتُم لِأنفُسِکُم وَ إن أسَأتُم فَلَهَا). (6)
در سوره ی مؤمنون که اوصاف برجسته ی مؤمنان را بیان می کند، حفظ و ادای امانت، به معنای وسیع آن از ویژگی های مؤمنان واقعی بیان شده است:
(وَالّذینَ هُم لِأماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعُونَ). (7)
اقتضای ایمان هم همین است که مؤمن را به رعایت عهد و امانت برانگیزاند؛ چون در ایمان معنای سکون و استقرار و اطمینان نهفته است.
وقتی انسان کسی را امین دانست و یقین کرد که هرگز خیانت ننموده است و پیمان نمی شکند، قهراً دلش بر آنچه یقین یافته است مستقر و مطمئن می شود و دیگر تزلزلی به خود راه نمی دهد. (8)
عطف «عهد» به «امانات»، بیانگر آن است که هر دو به یک معنا بر می گردند؛ زیرا پیمان شکنی نوعی خیانت و حفظ و ادای امانت نوعی وفاداری به عهد و پیمان می باشد. عبارت «راعون» که از ماده ی «رعی» (به معنای مراقبت از گوسفندان به هنگام چرا) گرفته شده است، بیانگر آن است که علاوه بر ادای امانت، مراقبت و محافظت همه جانبه از امانت، امری ضروری است. بنابراین، مؤمن متعهٌد، خلف وعده و خیانت را که از
نشانه های ضعف ایمان است، مرتکب نمی شود؛ زیرا خیانت با ایمان سازگار نیست.
بدیهی است، امانت جنبه های متفاوتی دارد؛ گاهی میان انسان و خدا است؛ مثل وظایف شرعیه ای که برای انسان تعیین شده است؛ گاهی میان انسان و دیگران است؛ مثل اموال و یا اسرار دیگران و گاهی بین انسان و خودش است؛ مثل علم، عمر و مانند این ها.
گاهی امانت جنبه ی فردی دارد؛ مثل مالی که انسان به انسان دیگری امانت می دهد و گاهی جنبه ی گروهی و جمعی دارد؛ مثل قرآن، اهل بیت پیامبر (ع)، حکومت که به جامعه ی اسلامی سپرده شده و برای حفظ آن تلاش گروهی لازم است. به منظور ادای این امانات، قرآن کریم شرط اصلی را چنین بیان می کند:
(إنّ اللهَ یَأمُرُکُم أن تُؤَدّوا الأَماناتِ إلَی أهلِهَا)؛ (9) همانا خداوند فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانشان بدهید.
شأن نزول آیه ی فوق به خوبی گستردگی مفهوم امانت را می رساند. در شأن نزول آیه ی فوق در تفاسیر آمده است: وقتی پیامبر (ص) در جریان فتح مکه وارد مکه شدند، کلیددار خانه ی خدا (عثمان بن طلحه) را احضار فرمودند و کلید کعبه را از وی گرفتند تا درون کعبه را از بت ها پاک کنند. بعد از اتمام این کار، عباس عموی پیامبر از ایشان خواست تا منصب کلیدداری کعبه را به وی واگذار کند، اما پیامبر در حالی که آیه ی فوق را تلاوت
می فرمودند – با این که عثمان هنوز مسلمان نشده بود – کلید را به دست وی داد. (10)
ریاست نااهلان می تواند منشأ نابسامانی های اجتماعی گردد. هر فردی لیاقت و استعداد کار و مقام خاصی را دارد و باید مسئولیت ها را به افرادی که واجد صلاحیت و شایستگی لازم می باشند سپرد. معیار شایستگی هر فردی به میزان پایبندی وی به امانت و راستی در گفتار است؛ تا آن جا که علی (ع) از پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند:
«لاتنظروا إلی کثره صلاتهم و صومهم، و کثره الحجّ و المعروف و طنطنتهم باللیل، اُنظروا ألی صدق الحدیث و أداء الأمانه»؛ (11) به بسیاری نماز و روزه و زیادی حج و کارهای نیک و ناله ی شبانه ی مردم ننگرید، بلکه به صدق و راستی گفتار و ادای امانت بنگرید.
در ارزش و اهمیت دو صفت راستی گفتار و ادای امانت، همین کفایت می کند که بدانیم، امام صادق (ع) فرمودند:
«اُنظر ما بلغ به علیّ عند رسول الله (ص) فألزمه، فانّ علیِاً (ع) انّما بلغ ما بلغ به عند رسول الله بصدق الحیث و اداء الأمانه»؛ (12) … نظر کن به آن چیزی که به واسطه ی، آن حضرت امیرالمؤمنین (ع) به آن مقام رسید خدمت رسول خدا (ص)؛ پس ملازم شو با آن، همانا علی (ع) نرسید بدان پایه که رسید پیش رسول خدا مگر به راستی گفتار و ادای امانت.
یعنی مقام صدق لهجه و ردّ امانت، علی (ع) را به مقام بلند رسانید.
پیامبر (ص) این دو صفت را بین تمام صفات کمالیه ی علی (ع)، از هر چیز بیشتر دوست می داشتند و این دو ایشان را نزد پیامبر مقرب کرده است. (13)
پایه ی اعتماد و اطمینان در جامعه بر امانت است. جامعه ای که در آن اعتماد نیست، شیرازه ی آن از هم پاشیده می شود؛ اما وجود اعتماد و اطمینان در جامعه در سالم سازی محیط، تأثیر بسزایی دارد. تأثیر احترام متقابل به امانت های یکدیگر در برقراری امنیت و آزادی و تأسیس مدینه ی فاضله، کاملاً مشهود است. قرآن مجید با تحلیل ساختار انسانی، ثابت نمود که هیچ فرد یا گروهی حق ندارد در امانت خیانت نماید و نژاد پرستی صهیونیست ها و مانند آنان را که خود را برتر می پندارند و رعایت امانت دیگران را بر خود لازم نمی دانند، محکوم می کند (14) و چنین می فرماید:
(وَ مِن أهلِ الکِتابِ مَن إن تَأمَنَهُ بِقِنطارٍ یُؤَدّهِ إلَیکَ وَ مِنهُم مَن إن تَأمَنهُ بِدِینَارٍ لا یُؤَدِّهِ إلَیکَ إلّا مَا دُمتَ عَلَیهِ قائِماً ذلِکَ بِانَّهُم قَالُوا لَیسَ عَلَینَا فِی الأمِّیِّینَ سَبِیلٌ)؛ (15) در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آن ها بسپاری، به تو باز می گردانند و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آن ها بسپاری، به تو باز نمی گردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آن ها ایستاده (و بر آن ها مسلط) باشی؛ این به خاطر آن است که می گویند: ما در برابر اُمّیّین (غیر یهود) مسئول نیستیم.
آیه ی فوق چهره ی بعضی از اهل کتاب را نشان می دهد؛ زیرا برخی از یهودیان عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت های دیگران نیستند و اموال دیگران برای آن ها حرمتی ندارد؛ لذا بسیاری از آن ها در پرداخت حقوق دیگران هیچ اصلی جز قدرت را به رسمیت نمی شناسند. اگر دیناری به آن ها به امانت بسپاری پس نمی دهند؛ مگر آنکه با زور از آن ها باز پس بگیری. آنان از هر گونه خیانت، تعدی و تجاوز به حقوق دیگران ابایی نداشتند. بی شک گروهی هم که در زمان ما با سرنوشت مردم دنیا بازی می کنند و از هیچ تجاوزی به حقوق انسان ها دریغ نمی ورزند و همه ی مقررات را بازیچه ای قرار می دهند تا رفاه و منفعت شخصی خود را تأمین کنند، استدلالی اسرائیلی دارند. (16) هنگامی که به خیانت در یک دینار امانتی تن می سپارند، خیانت در ثروت های عمومی و منابع ملی را نیز مباح می شمارند؛ حال آن که در احکام اسلامی، خیانت در امانت جایز نیست. با توجه به این که یکی از مواد اعلامیه ی حقوق بشر در اسلام، رعایت حقوق تمام انسان ها است؛ لذا به هیچ امانتی، بدون استثنا نباید خیانت کرد. در ادای امانت و دادگری، ایمان طرف مقابل شرط نیست، بلکه نسبت به همه ی افراد جامعه ی انسانی باید امین بود و در ادای امانت هیچ یک از جنبه های نژادی و شخصی را نباید در نظر گرفت.
ابوحمزه ی ثمالی از امام سجاد (ع) نقل می کند:
«علیکم بأداء الأمانه، فو الّذی بعث محمداً (ص) بالحقّ نبیّاً، لو أنّ قاتل
أبی، الحسین بن علی (ع) ائتمننی علی السیف الذی قتله به، لأدّیته إلیه»؛ (17) بر شما باد به ادای امانت. قسم به خدایی که محمد (ص) را به حق به پیامبری مبعوث کرد، اگر قاتل پدرم، حسین بن علی (ع) به من اعتماد کند و شمشیری را که با آن پدرم را کشت، نزد من امانت گذارد، بی گمان آن را به او باز می گردانم (و در امانت خیانت نمی کنم).
همچنین علی (ع) می فرماید:
سوگند به خدا! از رسول خدا (ص) در ساعات آخر عمرشان شنیدم که سه بار فرمودند:
«یا أبا الحسن ادّ الأمانه إلی البرّ و الفاجر، فیما قلّ و جلّ، حتّی فی الخیط و المخیط»؛ (18) ای ابوالحسن! امانت را به صاحبش برگردان، خواه او خوب باشد یا بد، آن امانت کم باشد یا زیاد، حتی اگر نخ و سوزن باشد.
حقیقت ورع، اجتناب از خیانت است و خائن از مدنیّت خارج است. (19)
در بیان امام (ره) معاصی و ارتکاب موانعی که سیر انسان به سوی حق را سد می کنند، خیانت شمرده شده است؛ زیرا تمامی تکالیف دینی – چنان که که شرح آن خواهد آمد – حتی تمام اعضا و جوارح انسان، امانات حق می باشند و صرف آن ها بر خلاف رضای حق، خیانت محسوب می شود؛ در نتیجه تمام حقیقت ورع، اجتناب از خیانت در امانت است. روایات ائمه در موضوع رد امانت و اجتناب از خیانت، بیانگر موضوع فوق است.
قبح ذاتی خیانت، امری است که هیچ فطرتی آن را پذیرا نیست و خائن کسی است که از جنس انسانی خارج و به شیاطین ملحق می شود. کسی که بین همنوع خود، به خیانت و نادرستی شهرت یابد، در دنیا نیز زندگی برایش دشوار خواهد شد. انسان به گونه ای آفریده شده است که با همراهی و همکاری همنوع خود می تواند به راحتی زندگی کند. زندگی انفرادی برای هیچ کس میسّر نمی باشد، مگر آن که از جامعه ی بشری خارج و به حیوانات وحشی ملحق گردد؛ زیرا زندگی اجتماعی حول محور اعتماد به مردم می چرخد. اگر اعتماد در بین انسان ها از بین برود، امکان زندگی راحت نیز وجود ندارد و شخص خائن نیز از مدنیت و عضویت جامعه ی انسانی خارج است. در مدینه ی فاضله نیز وی را پذیرا نیستند؛ پس زندگی برای فرد خائن، با مشقت و تنگناهای بسیاری همراه خواهد بود. (20) خائن نه تنها در جامعه ی مدنی (21) عضویت ندارد، بلکه از ملت رسول الله (ص) و از دین اسلام نیز خارج است؛ چنان که پیامبر (ص) فرمودند: «کسی که به مؤمنی خیانت کند، از من نیست». (22)
و در حدیث دیگری نیز فرمودند:
از دین اسلام خارج است. (23)
دستور پرهیز از خیانت در قرآن
(یَا أَیُّهَا الّذینَ آمَنُوا لَا تخُونُوا اللهَ وَ الرّسُولَ وَ تَخُونُوا أمَانَاتِکُم وَ أنتُم تَعلَمُونُ)؛ (24) ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید و آگاهانه به امانت های خود خیانت نورزید.
مراد از امانت در آیه ی فوق، بر اساس شأن نزول آن افشای اسرار نظامی مسلمانان بود که ابولبابه با اشاره ی سر به یهودیان بنی قریظه فهماند که اگر حکمیت سعد بن معاذ را بپذیرید، همه کشته خواهید شد. وقتی با نزول آیه ی فوق، متوجه شد که مرتکب خیانت شده است، خود را به ستونی بست و هفت روز چیزی نخورد تا توبه اش پذیرفته شد. با مراجعه به این آیه، می توان فهمید که لازمه ی ایمان، امانت داری است و خیانت با ایمان سازگار نیست؛ حتی اگر در حد اشاره ای باشد؛ زیرا یک اشاره هم به سود دشمن، خیانت به پیامبر و به تبع آن خیانت به خدا است و خیانت به خدا و رسول خیانت به خود است و زیان آن متوجه خود انسان است. انسان امانت دار کسی است که نسبت به خود نیز خیانت نکند. کسی که خیر دنیا و آخرت را برمی گزیند، توجه دارد که امانت مردم، امانت خودش است و نباید به آن خیانت کند؛ زیرا خیانت فطرتاً ناپسند است.
باید توجه داشت، خیانت هایی که از روی آگاهی صورت گیرد خطرناک تر است؛ زیرا خائن هم زشتی خیانت و هم پیامدهای بد و منفی آن را می داند. قُبح خیانت تا آن جا است که در فرهنگ قرآن، اگر اموال ومنافع و اولاد انسان به خطر بیفتد، نباید به خاطر آن ها خیانت کرد؛ چنان که خداوند می فرماید:
(وَاعلَمُوا أنّمَا أموَالُکُم و أولادُکُم فِتنَه)؛ (25) بدانید اموال و اولاد شما وسیله ی آزمایش هستند.
بنابراین، انسان در مقابل امانت های الهی آن قدر مسئولیت دارد که نمی تواند به بهانه های مختلف در آن خیانت کند.
بهترین مستودع و امانت دار
در دعای عدیله، بهترین مستودع و امانت دار هستی، خداوند معرفی شده است؛ زیرا وجود مقدسی که آمر به حفظ و ادای امانت می باشد، خود باید بهترین امانت دار باشد؛ لذا صاحبان معرفت همواره توصیه نموده اند که ضمن التزام به تکالیف و اعتقادات دینی و تثبیت و استقرار ایمان در دل، اعتقادات خود را محکم نماییم و نزد خداوند به امانت بسپاریم تا در وقت مرگ به انسان بازگردانده شود.
«اللهّم یا أرحم الراحمین إنّی أودعتک یقینی هذا و ثبات دینی و أنت خیر متسودع و قد أمرتنا بحفظ الودائع فرُدّه علیّ وقت حضور موتی»؛ (26) ای خدا! ای مهربان ترین مهربانان! من یقینی که به تو دارم و نیز ثبات و محکمی در دینم را، نزد تو به امانت می گذارم؛ در حالی که تو بهترین امانت دار هستی، و خود ما را به حفظ امانات امر کرده ای؛ پس این امانت مرا نیز در وقت مرگم به من برگردان.
از طرفی، سپردن اعتقادات به پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیز که مظهر صفات جمال و جلال الهی و متصف به امانت داری می باشند در ساعات احتضار و شب اول قبر بی تأثیر نخواهد بود.
لزوم برگرداندن امانت غیر مسلمان
رعایت امانت و پرهیز از خیانت، نسبت به همه ی افراد ضروری است و این یکی از احکام بین المللی اسلام است و اختصاص به مسلمانان ندارد. بر هر مسلمانی لازم است، امانت دیگران را حفظ کرده و به آن خیانت نورزد؛ خواه صاحب امانت مسلمان باشد، خواه نباشد.
یکی از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه، در حمله به شهر مرزی انبار، به خانه ی زن غیر مسلمانی از اهل ذمّه – که جان و مالش در پناه اسلام بود – وارد شده و خلخال از پای وی بیرون آورده بود؛ در حالی که او برای دفاع از خود هیچ وسیله ای جز گریه و التماس نداشت. وقتی این خبر به حضرت علی (ع) رسید، ایشان فرمودند:
«فلو أنّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا أسفاً، ما کان به ملوماً، بل کان به عندی جدیراً»؛ (27) اگر به خاطر این حادثه، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، بلکه از نظر من سزوار و بجا است!
امام صادق (ع) نیز فرمودند:
اگر کسی که حضرت علی (ع) را با شمشیر شهید نمود، مرا امین خود قراردهد و از من نصیحت بخواهد و با من مشورت کند و من امین او بشوم و امانت او را بپذیرم، امانت او را به او ادا خواهم نمود و در آن خیانت نخواهم کرد. (28)
بنابراین، لزوم رعایت امانت و پرهیز از خیانت، از اموری است که هر انسانی موظف است به میزان امانت داری خود بنگرد و آنگاه خود را متصف به وصف مسلمانی کند.
پینوشتها:
1. حدید (57): 4.
2. ر.ک: سخن عشق، ص 226.
3. ر.ک: صحیفه ی امام، ج 19، ص 253.
4. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 47.
5. نساء (4): 107.
6. اسراء (17): 7.
7. مؤمنون (23): 8.
8. المیزان، ج 15، ص 12.
9. نساء (4): 58.
10. مجمع البیان، ذیل آیه ی 58 سوره ی نساء.
11. وسائل الشیعه، ج 19، ص 69.
12. شرح چهل حدیث، ص 477.
13. ر.ک: همان.
14. بنیان مرصوص، ص 350.
15. آل عمران (3): 75.
16. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه ی 75 آل عمران.
17. الأمالی (شیخ صدوق)، ص 204؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 225.
18. بحارالانوار، ج 77، ص 273.
19. ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 476.
20. همان.
21. جامعه ای است که همه ی افراد آن پایبند و مجری قوانین زندگی اجتماعی می باشند و هر یک چون پلیس در جامعه، بر حفظ مقررات و قوانین نظارت دارند.
22. ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 479.
23. شرح چهل حدیث، ص 479.
24. انفال (8): 27.
25. انفال (8): 28.
26. ر.ک: بیان الفضیله. (شرح دعای عدیله)
27. نهج البلاغه، ص 74، خطبه ی 27.
28. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 496.
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 10، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج