نویسنده:عبدالمجید ناصری*
روزنه
ابعاد گوناگون و قابل تأسّی مردان بزرگ با گذشت تاریخ، بهتر روشن میگردد و شگفتیهای کارنامه آنان با پیشرفت علم و جوامع بشری، برتری و جاویدانگی شخصیت آنان را به نمایش میگذارد.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام یکی از فرزانگان تاریخ، بلکه یگانه فرزانه و بزرگمردی است که نامش در صدر مردان نامی تاریخ قرار گرفته و با گذشت قریب چهارده قرن از شهادت وی، همچنان شاهد اقبال روزافزون بشر به شناخت آن ابرمرد علم و عمل و کندوکاو جوانب گوناگون شخصیت و ویژگیهای وی هستیم؛ چنان که به جرأتمیتواناو را مردی نامتناهیو رهبرهمهقرونواعصار ویگانه انسانیتدانست.
نوشتارذیلسیریگذرادر حیات علمی و تربیتی آن حضرت دارد که امید است معرفت و بهرهمندی بیشتر از راه و رسم علوی را برای خوانندگان به ارمغان آورد.
نام و نشان
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبدمناف در روز جمعه 13 رجب سال سیام عامالفیل برابر با 19 مهر در شهر مکّه و درون کعبه چشم به جهان گشود. پدرش ابوطالب، که نامش عبدمناف بود، یکی از اعمام پیامبر اکرم حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله بود که بزرگ خاندان هاشم و یکی از سران مکّه و قریش به شمار میرفت. مادرش فاطمه بنت اسد نیز از دودمان هاشم بود. از اینرو، آن حضرت از دو طرف به هاشم میرسد و هاشمی به حساب میآید.(1)
کنیه آن امام، ابوالحسن است و «ابوتراب» نیز خوانده شده. القاب فراوانی از وی گزارش شده که از جمله میتوان به اسدالله (شیرخدا)، سیّد عرب (امیر عرب)، سیدالمسلمین، امام المتّقین و مهمتر از همه امیرالمؤمنین اشاره کرد. شیعیان لقب اخیر را بنا بر نص پیامبر صلیاللهعلیهوآله مخصوص آن امام دانسته و بهکارگیری آن را، حتی برای سایر معصومان علیهمالسلام ، مجاز نمیدانند.(2)
آن حضرت هنگامی پا به عرصه گیتی گذاشت که پدرش در سفر بود و مادرش اسم او را حیدر نهاد. پدر پس از بازگشت، نام وی را تغییر داد و «علی» نامید.(3) او، که در خاندان با اصالت و کرامت و فرهنگ عرب متولد شده بود، معلمان نخستیناش پدر و مادرش بودند که سالها قبل برای مدتی نسبتا طولانی سرپرستی حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله را بر عهده داشتند. آگاهیهای لازم از جمله کتابت را در خانواده آموخت، سرگذشت اقوام، ملل و پیامبران گذشته را از آنان و سایر آگاهان فرا گرفت و طولی نکشید که به دلیل تنگدستی پدر و بروز قحطی، به دعوت حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به خانه وی منتقل شد و تحت تعلیم، سرپرستی و تربیت مستقیم ایشان قرار گرفت.(4)
تعلیم و تربیت
امام علی علیهالسلام داستان انتقال خود به بیت رسالت را به خاطر آورده، از پیوند تاریخی و اختصاصی خود با پیامبر اینگونه یاد میکند: «شما میدانید که مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندیام با او در چه نسبت است. آنگاه که کودک بودم، مرا در کنار خود مینهاد و بر سینه خویش جا میداد و مرا در بستر خود میخوابانید؛ چنانکه تنم را به تن خویش میسود و بوی خوش خود را به من میبویانید. و گاه بود که چیزی را میجوید و سپس آن را به من میخورانید. از من دروغی در گفتار نشنید و خطایی در کردار ندید … و من در پی او بودم ـ در سفر و حضر ـ چنان که شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت. هر سال در حراء خلوت میگزید؛ من او را میدیدم و جز من کسی او را نمیدید. آن هنگام که جز خانهای که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و خدیجه در آن بودند در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را میدیدم و بوی نبوّت را میشنودم.
من هنگامی که وحی بر او صلیاللهعلیهوآله فرود آمد، آوای شیطان را شنیدم. گفتم: ای فرستاده خدا، این آوا چیست؟ گفت: «این شیطان است که از آنکه او را نپرستند نومید و نگران است. همانا تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی و وزیری و به راه خیر میروی، و مؤمنان را امیری.»(5)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بزرگترین و اختصاصیترین معلم و مربّی او بود و بر اخلاق و سجایای علمی ـ انسانی وی تأثیر فراوان گذاشت؛ همانگونه که پیامبر از همان اوان نوجوانی در صداقت زبانزد همگان بود و مردم به او لقب «امین» دادند، امام نیز ـ چنانکه خود اشاره نمود ـ همواره به صدق رفتار میکرد. در برابر فرهنگ غالب جاهلی، که شاخصه مهم آن را بتپرستی و اوهامگرایی تشکیل میداد، امام علی علیهالسلام سرتسلیم فرود نیاورد و هرگز در برابر بت، پیشانی به خاک نسایید. وی نخستین کسی بود که از میان مردان به پیامبر ایمان آورد و ندای توحیدی و نجاتبخش او را لبّیک گفت.(6)
آن حضرت در زمان اسلام آوردن، قریب ده سال سن داشت و در تمام سیزده سال دعوت پیامبر در مکّه، در خانه وی زندگی میکرد و این توفیقی استثنایی و فرصتی طلایی برای او شمرده میشد که نه تنها بیش از دیگران از پیامبر حدیث بشنود، بلکه آیات نازله قرآن کریم و شأن نزولها و تبلیغ و تفسیر آنها را بدون واسطه و از نزدیک فراگیرد.
اولین انتساب به جانشینی
دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در سه سال نخست بعثت در مکّه به گونهای پنهان انجام میگرفت و چون آیه «و اَنذِر عشیرتَکَ الأقربین» (شعراء: 214) نازل شد، پیامبر به علی علیهالسلام فرمود: «خداوند مرا فرموده است خویشاوندان نزدیکم را به پرستش او بخوانم؛ گوسفندی بکش و صاعی نان و قدحی شیر فراهم کن.» علی علیهالسلام چنان کرد. آن چهل تن (یا نزدیک چهل تن) از فرزندان عبدالمطّلب فراهم آمدند و همگی از آن خوردنی سیر شدند. اما همین که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب گفت: «او شما را جادو کرد» و مجلس به هم خورد. روز دیگر پیغمبر صلیاللهعلیهوآله آنان را فراخواند و فرمود: «ای فرزندان عبدالمطّلب، گمان ندارم کسی از عرب برای مردم خود بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، آورده باشد؛ دنیا و آخرت را برای شما آوردهام.»
سپس دعوت از خویشاوندان را برای پذیرش اسلام اظهار نمود و از آنان برای تبلیغ اسلام در بین سایر مردم یاری طلبید و گفت: کدامیک از شما مرا در این کار کمک میکند تا برادر و وصیّ من و خلیفه من در میان شما باشد؟ در حالی که همه مهر سکوت بر لب زده بودند، علی علیهالسلام قیام کرد و گفت: «ای رسول خدا، آن منم.»(7)
بنا به بعضی گزارشها، پیامبر سه بار از بنیهاشم یاری طلبید و همکار خود را نوید جانشینی و امامت داد و در هر بار، کسی جز علی علیهالسلام از میان آنان اعلام آمادگی نکرد. سرانجام، پیامبر رو به علی علیهالسلام کرد و فرمود: «این وصیّ من و خلیفه من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او متابعت کنید.»(8)
این اولین رویداد مهم اسلامی بود که طرح جانشینی علی علیهالسلام را برای پیامبر ـ هرچند در محدوده بنیهاشم ـ آشکار ساخت و به خوبی هم شایستگی و آمادگی او را برای این مسئولیت سنگین و نیز نظر رضایت پیامبر را از او نشان داد. این تنها نبود، علی علیهالسلام همواره یار و همکار رسول خدا بود و پیوسته، بخصوص در مواقع خطر و شرایط دشوار، از آن حضرت پشتیبانی و دفع خطر مینمود.
حمایت از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
ابن ابی الحدید از امام محمد بن حبیب نقل میکند: «ابوطالب بر جان پیغمبر میترسید. بسا شب هنگام نزد بستر او میرفت و او را بر میخیزانید و علی را به جای وی میخواباند.
شبی علی گفت: من کشته خواهم شد. ابوطالب در چند بیت بدو چنین گفت:
پسرم! شکیبا باش که شکیبایی خردمندانهتر است و هر زندهای میمیرد.
بلایی است دشوار، اما خدا خواسته است دوستی فدای دوستی شود؛ دوستی والاگهر، کریم و نجیب. اگر مرگی رسید، تنها برای تو نیست؛ هر زندهای میمیرد.
علی چنین پاسخ داد: مرا در یاری احمد به شکیبایی میخوانی؟ به خدا، آنچه گفتم از سر ترس نبود. من دوست میدارم یاری مرا ببینی و بدانی. من پیوسته فرمانبردار تو هستم. من احمد را، که در کودکی و جوانی ستوده است، برای خدا یاری میکنم.»(9)
بر اساس همان ایمان راستین به اسلام و باور عمیق نسبت به رسالت پیامبر بود که او از هفده تا بیست سالگی همراه سایر بنیهاشم در شعب ابوطالب و در محاصره اقتصادی به سر برد و پس از پایان محاصره، با مرگ پدرش ابوطالب، نه تنها کمترین تردیدی در مورد حمایت از پیامبر به خود راه نداد، بلکه بر میزان آن افزود و در «لیله المبیت» (618 م) که قریب 23 سال از عمرش میگذشت، خود را سپر بلای پیامبر قرار داد و در بستر وی خوابید تا توطئه مسلّحانه دشمن برای قتل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله او را نشانه رود.
علی علیهالسلام در هفتم ربیع الاول (31 شهریور) سال اول هجرت با مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله ـ که بعدها همسر او شد ـ و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب (دختر عمویش) از مکّه به مدینه هجرت کرد و این در حالی بود که جدایی وی از پیامبر در زمان هجرت، افزون بر محافظت از پیامبر، رسالت سنگین ادای امانتهای مردم را که نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله وجود داشت، بر دوش او نهاده بود.(10)
او در جریان ساختن مسجد، که پایگاه بیبدیل عبادی، علمی، فرهنگی، سیاسی و نظامی در صدر اسلام بود، مشارکت جدّی داشت و در جریان اجرای طرح مؤاخات بین مهاجران و انصار، طی پیمانی با پیامبر برادر گردید. این پیوند هشتم پس از هجرت و در ذیقعده سال اول هجری (اردیبهشت یا خرداد) در مدینه به وقوع پیوست.
جنگاوری
امام اول شیعیان هنوز بیش از 24 سال از عمرش سپری نشده بود که در اولین جنگ قریش با پیامبر، معروف به جنگ «بدر» شرکت کرد و با فداکاری و کشتن 35 تن از هفتاد کشته سپاه دشمن، نشان داد که در شجاعت و فنون رزمی نیز چون علم و دانایی، سرآمد روزگار خود است.(11)
در سال دوم هجرت و پس از بازگشت از نبرد بدر، در ماه رمضان، به خواستگاری فاطمه، عزیزترین یادگار پیامبر، رفت و پس از دریافت جواب مثبت، با وی ازدواج کرد. این نقطه عطفی در زندگی او به حساب میآید. علی علیهالسلام در همه غزوات پیامبر، جز جنگ «تبوک» شرکت جست و کمترین کوتاهی نسبت به نشر اسلام و اعتلای کلمه توحید و صیانت از رسالت روا نداشت.(12)
آن حضرت از نیمه شوّال تا اول ذیقعده سال دوم هجرت، قبیله یهودی بنی قینقاع را ـ که پیمان با پیامبر را شکسته، به زن مسلمانی توهین روا داشته و پیامبر را به تمسخر گرفته بودند ـ محاصره کرد و آنان را به تسلیم واداشت. آنان سپس به «اذرعات» شام تبعید گردیدند.(13)
در جریان جنگ «احد» در 15 شوّال سال سوم هجری (13 فروردین) نُه تن از یازده پرچمدار معروف قریش را از پای درآورد و چنان رزمید که شمشیرش شکست و پیامبر شمشیر خود، «ذوالفقار» را بدو داد و فرمود: ای علی، این جبرئیل است که میان زمین و آسمان فریاد میزند: «همانا هیچ جوانی همچون علی و هیچ شمشیری مانند ذوالفقار نیست.»(14)
در 15 رمضان سال سوم هجری، حادثه دیگری در زندگی علی علیهالسلام رخ داد و آن تولّد اولین فرزندش حسن مجتبی علیهالسلام بود. یک سال از این حادثه نگذشته بود که فرزند دوم وی حسین سیدالشهدا علیهالسلام در سوم یا پنجم شعبان سال چهارم زاده شد و امام علی علیهالسلام در این زمان 26 سال و 23 روز عمر کرده بود. در همین سال، اوبه سوگ مادر ارجمندش نشست. پیامبر خود با پیراهنش او را کفن کرد و بر او نماز گزارد و او را به نیکی ستود و به عنوان مادرش یاد کرد.(15)
از وقایع دیگر این سال میتوان به پیکار یهودیان «بنینضیر» اشاره کرد که پس از شکستن پیمان صلح، قصد کشتن پیامبر کردند. پیامبر در ماه ربیعالاول، به مدت 15 روز آنان را محاصره کرد و در روز اول محاصره، تیری از سوی آنان آمد و بر خیمه اصابت کرد. معلوم شد کسی قصد جان پیامبر را داشته است. شبانگاه علی علیهالسلام ناپدید شد. به پیامبر صلیاللهعلیهوآله خبر دادند، فرمود: «او خواهد آمد.» دیری نپایید که علی علیهالسلام آمد و سر مردی یهودی به نام عزوراء را در دست داشت. پرسیدند: چه خبر است؟ فرمود: او را دیدم که با گروهی از یارانش در حال شناسایی و نفوذ به اردوگاه مسلمانان بود. او همان کسی بود که قبلاً بر خیمه پیامبر صلیاللهعلیهوآله تیر انداخته بود. او از پیامبر کمک خواست و آن حضرت ده تن از مسلمانان را در اختیار او قرار داد و زمانی سپری نشد که سر ده تن از همراهان عزوراء را بریده، نزد پیامبر آورد. این حادثه به تنهایی، درک بالای نظامی، شجاعت و فداکاری آن بزرگوار را به نمایش میگذارد.(16)
وصیّ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در سن 27 سالگی در جنگ «خندق» حضور یافت و در زمانی که نامداران معروف عرب، به ویژه عمرو بن عبدود، با عبور از خندق و خواندن رَجَزهای حماسی و مبارز طلبیدن، نفسها را در سینه حبس کرده بودند و پیامبر سه بار مسلمانان را به مبارزه با او دعوت کرد، تنها او بود که هر بار به خواست پیامبر لبّیک گفت و پس از اذن پیامبر، در یک پیکار نفسگیر و بینظیر، سر او را از تن جدا نمود و بدین وسیله، خطر عظیمی را از اسلام و مسلمانان دفع کرد و در سایه این رشادت و جانبازی، این افتخار را یافت که پیامبر فرمود: «ضربت علی علیهالسلام در روز خندق، از عبادت تمام قوم تا روز قیامت برتر است.»(17)
پس از این نبرد، به حساب قبیله یهودی «بنی قریظه»، که پیمانشکنی کرده بودند، رسید. او در تسلیم و تنبیه آن قبیله نقش بیبدیلی ایفا کرد و در سال ششم هجری در سریهای بر تیرهای از بنی اسد تاخت و پس از شکست آنان در منطقه «فدک»، با غنایم فراوان بازگشت.(18)
او در جنگهای گوناگون درگیر بود و نقش نخست را در بسیاری از آنها بر عهده داشت؛ چنانکه در جنگ «خیبر» پس از هزیمت ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن الخطاب و عدم توفیق آنها در فتح، پیامبر فرمود: «فردا عَلَم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز آن دو را دوست میدارد.» این جمله وسوسه فراوان سران مسلمان را برانگیخت و هر یک خود را آماده میکرد تا چنین افتخار بزرگی نصیبش شود. سرانجام، هنگامی که زمان موعود فرا رسید، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله امام علی علیهالسلام را طلبید و او را روانه کارزار با یهودیان خیبر نمود. او چنان پیروزی درخشانی به دست آورد که همه مسلمانان و یهودیان بیاختیار انگشت حیرت گزیدند؛ بزرگترین قهرمانان یهود، حارث و مرحب را به قتل رسانید و دژهای یهودیانرایکیپساز دیگری فتح کرد.(19)
علی علیهالسلام ؛ شهر علم
با اینهمه، او پس از فراغت از پیکار، فرصت را از دست نداده، در فراگیری انواع دانش، به ویژه علوم اسلامی، فروگذاری نمیکرد؛ چنانکه خود میفرماید: «هر روز و هر شب بر آن حضرت وارد میشدم. ایشان در این اوقات با من خلوت میکرد. در همه جا همراه او بودم. اصحاب رسول خدا میدانند که پیامبر با هیچکس اینگونه رفتار نمیکرد. این دیدارها گاه در خانه من بود و رسول خدا نزد ما میآمد. بیشتر این دیدارها در خانه من بود. اینگونه بود که هنگامی که به خانهای از خانههای ایشان وارد میشدم، با من خلوت میکرد و همسرانش را از مجلس ما دور میکرد و کسی جز من نزد او نبود. آنگاه که ایشان برای خلوت با من به خانه من میآمدند، فاطمه و فرزندانم نیز در کنار من بودند. هنگامی که من میپرسیدم، پاسخ میدادند و آنگاه که سکوت میکردم و پرسشهایم تمام میشد، ایشان خود شروع به سخن میفرمود.»(20)
بر اساس همان ارتباط پایدار و همهجانبه امام علی علیهالسلام با پیامبر و فراگیری فوقالعاده انواع علوم اسلامی از آن حضرت بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بنا بر نقل فریقین فرمود: «من شهر دانش هستم و علی دروازه آن است. هر کسی میخواهد وارد آن شهر گردد، باید از طریق باب آن داخل شود.»(21)
در برخی نقلها آمده است: «هر کسی در پی دانش باشد، باید توسط علی آن را پی بگیرد» و در مورد دیگر فرمود: «علیٌّ مَعَ الحقِّ و الحقُّ معَ علیٍّ یُدورُ حیثُما دارَ علیٌّ» که این به روشنی گویای اسلامشناسی بینظیر آن حضرت و پایداری همیشگیاش بر آن است که صراط حق میباشد. در اواخر سال دهم هجرت و پس از پایان آخرین حج، که به «حجه الوداع» معروف شد، پیامبر همه مسلمانان همراه را در منطقه «غدیر خم» نگه داشت و در حضور همگان، یک بار دیگر و برای همیشه و آخرین بار، جانشین خود را اعلام نمود و فرمود: «هر که را مولا منم این علی مولای اوست. خداوندا، دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را خصم بشمار…»(22)
امیرالمؤمنین علیهالسلام ؛ مشاور بلند پایه و عالم یگانه
شاید تا هنگامی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در میان مسلمانان بود، زمینه پذیرش و درک واقعی شخصیت علمی امام علی علیهالسلام فراهم نشده بود و مسلمانان به عمق حدیث شریف نبوی، که امام علی علیهالسلام را باب مدینه العلم شمرده بود، نرسیده بودند. پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بروز حوادث و رخدادهای گوناگون بود که مرجعیت یگانه علمی امام علی علیهالسلام بر همگان ثابت گردید و حتی برخی که در آغاز معتقد بودند دانش یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله به سه صحابه او رسید؛ عمر، علی و عبدالله، به زودی مشاهده کردند که دانش هیچ کس با امام علی علیهالسلام قابل مقایسه نیست. سرآمدان علوم اسلامی بدین واقعیت بیپرده، اعتراف نمودهاند. عمر هم خود اقرار نمود: «علیٌّ اَقضانا»؛ علی در قضاوت سرآمد همگان است و بر اساس همین سرآمدی در قضاوت، که نشانگر برجستگی و بیمانندی علی علیهالسلام در حدش بود، عمر بارها اعتراف کرد: «لولا علیٌّ لَهلَک عمر»،(23) و سعید بن مسیّب گفت: «هیچ فردی در میان صحابه رسول خدا سراغ ندارم که مانند علی گفته باشد: “هر چه میخواهید از من بپرسید”.»(24)
ابن مسعود، که مقام بلندی در میان مسلمانان از لحاظ دانش داشت، چنین اعتراف میکند: «ما همواره گفتهایم که علی داناترین قاضی اهل مدینه است.»(25) ابن مسیب در جای دیگر اظهار میدارد: «ما به خدا پناه میبریم که معضله و شبهه علمی در میان ما به وجود آید و امام علی در جمع ما نباشد.»(26)
ابن عباس، که به «جرامق» معروف و از دانشمندان مورد اتفاق مسلمانان است، میگوید: «هر گاه فردی مورد اطمینان فتوای علی را برای ما نقل کند، ما از آن عدول نمیکنیم و فقط بدان فتوا میدهیم و عمل میکنیم.»(27)
احمد حنبل هم اشاره میکند که هیچیک از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به اندازه امام علی علیهالسلام به قضاوت نپرداخته است.(28)
علی علیهالسلام ؛ جامع علوم گوناگون و متخصص عرصههای مختلف
با بررسی تاریخ اسلام و حیات امیرمؤمنان، به وضوح معلوم میگردد که آن حضرت در عرصههای گوناگون علوم اسلامی به خوبی ظاهر شد و مثالی بیبدیل از خود به یادگار گذاشت. یکی از این عرصهها، که به اعتراف منابع اهل سنّت، برجستگی امام علی علیهالسلام را در میان اصحاب نشان میدهد، علوم و معارف قرآن مجید است؛ چنان که ذهبی نقل میکند: «علی علیهالسلام میگفت: به خدا سوگند، هیچ آیهای از قرآن مجید فرود نیامده، جز آنکه من میدانم برای چه منظوری و در کجا و در شأن چه کسی نازل شده است و همانا خداوند به من عقل و زبان گویا بخشیده است.» (29) از اینرو، وی پس از رحلت پیامبر، بیدرنگ به جمعآوری قرآن و تنظیم آن پرداخت و در این امر، چنان اشتغال ورزید که جز برای ادای نماز از آن باز نماند. مسلمانان چنین نظر دارند که آن حضرت قرآن را بر اساس شأن نزول جمعآوری و مرتّب نمود و ا گر آن قرآن به دست ما میرسید، در دانش بیبدیل بود.(30)
وی به دلیل ایمان ژرف و پایدار و دانش گسترده و استوار به قرآن، همواره در قضاوتها و خطبهها از آن بهره میجست و در مقام پاسخگویی به شبهه، به آیات استناد میکرد. کمتر خطبه، نامه و کلمات قصار آن حضرت را میتوان یافت که به صورت صریح و یا به گونه تلویح به قرآن اشاره نکرده باشد؛ چنان که در جایی میفرماید: «کتاب خداوند در میان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش از حقگویی خسته نمیشود و خانهای است که ستونش هرگز فرو نمیریزد و قوّهای استکه یارانش شکستنمیپذیرند.»(31)
او ـ همانگونه که اشاره شد ـ چنان با پیامبر نزدیک بود که طنین وحی را به گوش جان میشنید. به دلیل قرآنشناسی و قرآنمداریاش به حق، به عنوان «قرآن ناطق» شهرت یافته بود و سرانجام، در راه قرآن و برای آن به شهادت رسید؛ چنانکه پیامبر فرموده بود: «در میان شما اصحاب، کسی است که برای تأویل قرآن میرزمد؛ چنانکه من برای تنزیل آن مبارزه نمودم.» ابوبکر پرسید: آن کس منم؟ پیامبر پاسخ داد: نخیر. عمر گفت: آن کس منم؟ رسول خدا فرمود: نه. سپس به علی علیهالسلام اشاره نمود و فرمود: «آن کسی که کفش خود را رفو میکند» و امام علی علیهالسلام در آن حال، کفش خود را رفو میکرد. ذهبی میافزاید: خوارج، که قرآن را با رأی و جهل خویش به تأویل میبردند، با علی جنگیدند و سرانجام، او را به شهادت رساندند.(32)
آن حضرت طبق احادیث متعدد و گزارشهای تاریخی، در مباحث عمده دینشناسی به گونهای مستدل با یاری جستن از عقل و استدلالهای عقلی وارد شده است؛ خطبههای متعدد نهج البلاغه، به ویژه آن دسته از خطبهها که در مورد توحید، عدل، معاد، امامت و نبوّت است، بزرگترین شاهد بر تسلط فوقالعاده وی بر این دسته از مباحث بنیادین میباشد که امروز تحت عنوان «علم کلام» از آنها یاد میشود.(33)
او به تاریخ علاقهمند بود و آن را با تعمّق و دیدگاه ویژه و با عنایت به فلسفه آن مورد مطالعه قرار داده و به دیگران نیز فراگیری و اندیشیدن درباره آن را توصیه کرده است. وی از تاریخ و فرازهای گوناگون آن، همچون حالات اقوام و پیامبران گذشته و حوادث دیگر در خطبههای خود سود میجست و برای تبیین وضعیت موجود و حتی پیشبینی آینده امّت اسلامی، به خوبی از آنها بهره میبرد و تأکید مینمود: «عبرت بیاموزید از مصایب امّتهای متکبری که پیش از شما زیستند.»(34) «بر حذر باشید از بلاهایی که برای امّتهای پیشین به دلیل اعمال بد و افعال زشت نازل شد. پس به یاد آورید نیکی و زشتی احوال آنان را و بپرهیزید که در ردیف آنان درآیید!…»(35)
او در میدان سیاست و اجتماع نیز کارشناسترین فرد پس از پیامبر بود. از اینرو، خود در پاسخ نیرنگهای معاویه، که برخی از مسلمانان آن را سیاست و زیرکی تلقّی میکردند، فرمود: «به خدا قسم، معاویه زیرکتر از من نیست؛ نه، او اهل خیانت و جور است. اگر زشتی خیانت مطرح نبود، من از زیرکترین مردم بودم.»(36)
افزون بر این، پیشبینیهای وی در مورد امّت اسلامی، خاندان اموی، آینده کوفه و تحلیل شرایط و اوضاع زمان خودش به روشنی حکایتگر زیرکی و دانایی او در سیاست و اجتماع است.(37) نامههای سیاسی او در زمان خلافتش به استانداران و فرماندهان، به ویژه نامه وی به مالکاشتر، گواه دیگری بر این ادعاست.
یکی از ابعاد مهم علمی امام علی علیهالسلام آگاهی بیمانند او از احادیث و سیره نبوی است. او با روابط تنگاتنگ و بینظیری که با پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشت، در سایه دانشاندوزی، حکمتخواهی و ایمانمداری، بیشترین احادیث را از پیامبر شنید و یکی از عوامل تضادهای فراوان و فتواهای مشکلگشای وی در طول حیات، همین جنبه آگاهی او از حدیث بود و بیشترین آثاری که از او باقی مانده به گونه مستقیم و یا غیرمستقیم درصدد بیان احادیث و سیره پیامبر است و تسلط بیبدیل او را به احادیث نبوی نشان میدهد.
امام علی علیهالسلام در پهنه فصاحت و بلاغت، نه تنها در زمان خود یگانه بود، بلکه پس از او تاکنون نیز در فصاحت و بلاغت، کسی را مانند او دنیا به خود ندیده و نامیدن برخی از گفتار و نوشتههای وی تحت عنوان نهجالبلاغه نشان بیمثالی آن بزرگوار در وادی فصاحت و بلاغت است.
در مجموع، در مدت پر حادثه عمر خویش، آثاری خلق کرد و آنها را به جامعه اسلامی عرضه داشت که با کاوش منابع گوناگون، میتوان این آثار را از آن او دانست و یا بدو منسوب کرد:
1. کتاب جامعه که بنا بر روایت ابوبصیر، امام علی علیهالسلام در آن احکام اسلامی را از زبان پیامبر نوشته و حاوی مسائل حلال و حرام در موضوعات گوناگون و چه بسا جزمی بوده است که حجم آن را به قدر یک شتر دو کوهانه و عرض را در اندازه یک پوست دباغی شده گزارش نمودهاند. از این اثر به عنوان کتاب علی نیز یاد شده است.(38)
2. صحیفه امام علی که در آن احکامی متفاوت و اختصاصیتر از آنچه در جامعه گفته شد، از پیامبر شنیده و نگارش کرده است.(39)
3. الملاحم یا صحیفهالدوله کتاب دیگری است که امام علی علیهالسلام از زبان پیامبر و با املای آن حضرت، درباره حوادث پس از رحلت وی و رویدادهای بعدی به خامه خود نگاشته است.(40)
4. مصحف امام علی ـ چنانکه گذشت ـ امام علی علیهالسلام در آن قرآن مجید را بر اساس شأن نزول آیات جمعآوری کرده بود و به اعتراف عالمان اهل سنّت، از ارزش فراوانی برخوردار بوده است .(41)
5. کتاب جفر و دیوان شعر از آثار دیگری است که به آن حضرت منسوب میباشد.(42)
6. بخش دیگری از آثار امام علی علیهالسلام مربوط به ادعیه و اوراد است که آن را برای ارتباط با خدا و مناجات با پروردگار آموزش داده و یا آنها را عملاً پس از ادای فرایض و یا ایّام رمضان و مناسبتها و شرایط ویژه بر زبان آورده است.(43) مهمترین آنها عبارتند از: دعای کمیل، دعای توسّل، دعای ابوحمزه ثمالی، صباح، جوشن و غیر آنها.(44)
از میان آثار به جای مانده از امام علی علیهالسلام مشهورتر از همه، مجموعهای از خطبهها، نامهها و کلمات قصار آن حضرت (حکمتها) است که تحت عنوان نهج البلاغه گردآوری شده و در قرن چهارم، توسط یکی از علمای بزرگ امامیه به نام سیّد رضی (395 ـ 406 ق) تنظیم گردیده و از آن پس، این اثر نفیس و گنجینه بیپایان مورد بهرهبرداری فراوان علمی ـ ادبی دانشمندان قرار گرفته و تعدادی از عالمان شهیر شیعه و سنّی به تحقیق آن پرداخته و بر آن شرح و تفسیر نوشتهاند که از جمله آنها میتوان به شرح محمّد عبده، ابن ابی الحدید، قطب راوندی، محمدتقی جعفری، محمد دشتی و تحقیق ارزشمند استاد شهید مطهّری اشاره کرد.(45)
احادیث فراوان نبوی از امام علی علیهالسلام نقل شدهاند که با توجه به پیوند بسیار نزدیک امام با پیامبر، بنا بر اقرار عالمان اهل سنّت، تعداد این احادیث دست کم دوازده هزار حدیث است. اما به دلایل گوناگون، اکنون تنها پنجاه حدیث صحیح از ایشان در منابع اهل سنّت نقل شده است.(46)
احادیث و روایاتی که از آن حضرت نقل شده و در کتب و منابع گوناگون پراکندهاند، در این اواخر، پس از تحقیق و تنظیم در یک مجموعه دو جلدی تحت عنوان مسند الامام علی علیهالسلام جمعآوری شدهاند که جمعا قریب 1450 حدیث در آن آمده است.(47)
امام علی علیهالسلام راویان و شاگردان فراوانی را تربیت کرده و به جامعه اسلامی تحویل داده است که از مهمترین آنها میتوان حسن بن علی، حسین بن علی، محمد بن حنفیه، عمرو بن علی، فاطمه بنت علی، جعفر بن هبیره مخزومی، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، ابورافع، و اسامه بن زید را نام برد. در منابع رجالی، تعداد راویان امام علی علیهالسلام را، که جزو اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودهاند، 66 نفر و راویان و شاگردان آن حضرت را که در شمار تابعان بودهاند، 180 نفر ذکر کردهاند.(48)
کتابها و رسالههایی که شاگردان و اصحاب مهم آن حضرت از سخنان و نقل حدیث وی جمع کردهاند و یا به صورت املای آن بزرگوار نگارش کردهاند، بخش دیگری از جلوههای علمی و آثار بازمانده اسلامی او به شمار میروند. مشهورترین آثار بر جای مانده با املای امیرالمؤمنین علیهالسلام عبارتند از:
1. القضایا و الاحکام، تألیف بریربن خضیر همدانی شرقی (شهید عاشورا)؛
2. السنن و الاحکام والقضایا، تألیف ابورافع ابراهیم بن مالک انصاری (م 40)؛
3. قضایا امیرالمؤمنین، تألیف عبدالله بن ابی رافع؛
4. کتابی در فنون فقه، تألیف علی بن ابی رافع؛
5. کتابی در نکات حیوانات، تألیف ربیعه بن سمیع؛
6. کتاب میثم بن یحیی تمّار کوفی (م 60)؛
7. کتاب الدیات، تألیف ظریف بن ناصح و… که در برخی، منابع به نامها و عناوین دیگر یاد شدهاند.(49)
امام علی علیهالسلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله (سال یازدهم) تا سال 36 به عنوان بزرگترین مرجع علمی و دینی، به فعالیتهای علمی و مشورتی و فرهنگی اشتغال داشت و در سال 36 به گفته خودش، به دلیل «لولا حضور والحاضِر و قیامُ الحجهِ بوجودِ الناصِر» به خلافت رسید و در طی دوران کوتاه خلافت، از تلاشهای علمی و فرهنگی در کنار فعالیتهای سیاسی و جنگهای نظامی باز نماند(50) و سرانجام، در بیست و یکم رمضان سال 40 ق در مسجد کوفه به دست عبدالرحمان بن ملجم مرادی، که از خوارج بود، به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپرده شد./ م
پینوشتها:
1. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ج 2، ص 74 / محمد بن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، بیروت، الاعلمی، ج 4، ص 117 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالفکر، ج 3، ص 3911 / الشیخ المفید، الارشاد، قم، بصیرتی، ص 12
2. امینالاسلام الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبر الغفاری، بیروت، دارالمعرفه، 1399 ق، ص 195. از القاب دیگر آن حضرت میتوان به «قائد الغرِّ المحجّلین» و «سید الاوصیاء» اشاره کرد.
3. ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد جقر، قم، اسماعیلیان، 1970، ص 25.
4. الشیخ المفید، پیشین، ص 12.
5. نهج البلاغه، خطبه 192 (القاصعه).
6. همان، خطبه 139 / ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و دیگران، مصر، مطبعه البابی الحلبی، 1355 ق، ص 262.
7. محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 3، ص 2 ـ 1118.
8. همان.
9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص 64.
10. ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 129 / محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 106 / احمد بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق و مقدمه الدکتور سهیل زکار والدکتور ریاض،بیروت،دارالفکر،1417،ج2،ص 346.
11. یوسف المزی، تهذیب الکمال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413، ج 20، ص 484.
12. همان، ص 484 / علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 288 / سبط بن جوزی، تذکره الخواص، مقدمه السید محمدصادق بحرالعلوم، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، ص 275.
13. محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 173 / ابن هاشم، پیشین، ج 3، ص 106.
14. ابوالحسن الاربلی، کشف الغمّه فی معرفه الائمه، تعلیق السید هاشم الرسولی، تبریز، بی نا، ج 1، ص 193 / الشیخ المفید، پیشین، ج 1، ص 19.
15. امین الاسلام الطبری، پیشین، ص 205 و 213 / ابوالفرج الاصفهانی، پیشین، ص 84 / سبط بن جوزی، پیشین، ص 210.
16. محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 6 ـ 233 / الشیخ المفید، پیشین، ج 1، ص 92 ـ 94.
17. ابوالحسن الاربلی، پیشین، ج 1، ص 150 / ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 224 ـ 241.
18. محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 4 ـ 253.
19. همان، ج 2، ص 300ـ302 ابن هشام، پیشین، ج3، ص 55 ـ 242 / الشیخ المفید، پیشین، ج 1، ص 125.
20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401، ص 62.
21. احمد بن محمد الحسنی المغربی، فتح الملک العلی بصحه حدیث باب مدینه العلم علی، تحقیق و … محمد هادی الامینی، اصفهان، مکتبه الامام امیرالمؤمنین، 1403، ص 22 ـ 23.
22. همان، ص 24.
23. عبدالحسین الامینی النجفی، الغدیر فی الکتاب و السّنّه و الادب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج3، ص 178 و ج 1، ص 57 / سیدجعفر شهیدی، علی از زبان علی یا زندگانی امیرمؤمنان علی علیهالسلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 30.
24. شمسالدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق الدکتور عمر عبدالسلام تدمری، ج 3، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407، ص 638 / مهدی فقیه ایمانی، الامام علی فی آراء الخلفاء، ترجمه یحیی کمالی البحرانی، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1420، ص 121.
25. همان
26. همان
27. همان
28. همان
29. شمسالدین الذهبی، تاریخ الاسلام و طبقات المشاهیر و الاعلام، ج 3، ص 37 / ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 338 / احمد بن عبدالله الاصبهانی، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 1، ص 8 ـ 67.
30. همان.
31. نهجالبلاغه، تصحیح محمد دشتی، خطبه 133.
32. همان، ص 642.
33. برای توضیح بیشتر ر. ک: دانشنامه امام علی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380، ج 1 تا 3.
34. محمدمهدی شمسالدین، حرکه التاریخ عند الامام علی، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1405، ص 108 ـ 109. افزون بر آن، رسالهای تحت عنوان: «السیره النبویّه» که ارجوزه و به زبان نظم سروده شده، به امام علی علیهالسلام منسوب است که موضوع آن در مورد سیره پیامبر و تاریخ وی میباشد. (آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، الطبعه الثالثه، بیروت، دارالاضواء، 1403، ج 12، ص 281)
35. همان.
36. نهجالبلاغه، خطبه 198 / ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنه، تحقیق محمدباقر محمودی، بیتا، بینا، 1402، ص 166.
37. نهجالبلاغه، ر. ک: خطبهها و نامهها و کلمات قصار مربوط به بنیامیّه، مردم عراق، شام و تحلیل اوضاع جامعه در زمان تصدی خلافت و مهمتر از همه، نامههای وی به استانداران و کارگزاران سیاسی در حکومتش، به ویژه مالک اشتر.
38. محمدحسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق مؤسسه آل البیت، قم، مؤسسه آل البیت، 1412 ق، ج 26، ص 212 / آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ص 119.
39. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، بیروت، دارصعب، 1418، ج 2، ص 72 ـ 88
40. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1403، ج 28، ص 73 / دانشنامه امام علی، ج 11، ص 93 ـ 94.
41، 42، 43. شمس الدین الذهبی، پیشین، ج 3، ص 637 / ابن سعد، پیشین، ج 2، ص 338 / احمد بن عبدالله الاصبهانی، ج 1، ص 8 ـ 67 / معجم اشعار المعصومین الوارده فی بحارالانوار، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، ص 43ـ137؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 9، قسمت اول، ص 101؛ و ج5، ص121 و ج6، ص381.
44. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 8، ص 188 و ص 190 و 193. قسمت عمده ادعیه مأثوره از آن حضرت در کتاب ارزشمند مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی آمده است.
45. معروفترین شرح برای نهجالبلاغه توسط یکی از دانشمندان اهل سنّت به نام «ابی ابی الحدید» نوشته شده و بهترین تحقیق درباره شناسایی ویژگیهای نهجالبلاغه و معرفی آن توسط استاد شهید مطهری تحت عنوان، سیری در نهج البلاغه صورت گرفته که از زمان چاپ تاکنون بیش از 12 بار تجدید چاپ شده است.
46. محمود ابوریه، اضواء علی السّنّه المحمدیه، چاپ پنجم، قاهره، دارالمعارف، ص 204.
47. السید حسن القبانچی، مسند الامام علی، تحقیق الشیخ طاهر اسلامی، بیروت،مؤسسهالاعلی،1421ق، ج 1 ـ 10.
48. یوسف المزی، تهذیب الکمال، ج 20، ص 9 ـ 437 / دانشنامه امام علی، ج 11، ص 133 ـ 141.
49. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 2، ص 159 / مامقانی، تنقیح المقال، ج 1، نجف، مرتضویه، 1352 ق، ص 167 / محمد بن حسن طوسی، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، قم، نشر الفقاهه، ص137و 86.
50. بخش عمدهای از مجموعه نفیس نهجالبلاغه، بخصوص خطبهها و نامهها، مربوط به این دوران است.
*عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیهمالسلام ، قم.
منبع: فصلنامه شیعه شناسی، شماره 3و4