نویسنده: رضا حاجیان
تقوا و اجتماع
انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و باید در اجتماع رشد و پرورش یابد و به کمال برسد؛ زیرا غایت و نهایت انسان چیزی ورای این دنیاست. این دنیا توان پاسخگویی به نیازهای انسان را ندارد، پس برای اینکه انسان بتواند این مسیر پرالتهاب را به آسانی پشت سر بگذارد، یا به بیان دیگر حد و مرزهایی را درنوردد و غل و زنجیرهای دنیای ماده را از خود دور سازد و آزاد و فارغ از هر چه غیر از معبود حقیقی است، حرکت کند. آری! تقوا آزادی بخش است، بنابراین سبب می شود انسان خود را از غل و زنجیر های مادی آزاد کند و زندگی زاهدانه ای در پیش گیرد و در این مسیر خود را وقف خدا و خلق او کند. جامعه ای که افراد تقوا پیشه باشند مدینه فاضله ای است که همه امورش به بهترین شکل پیش می رود. حتی در قصاص نیز معنا پیدا کند کرده و حیات و زندگی شمرده می شود. در یک جامعه متقی، چیزی فراتر از عدالت یعنی ایثار و فداکاری حاکم است. هر کس به حق خود قانع است و حتی به نفع دیگری کنار می رود، کسی غیبت نمی کند، دروغ نمی گوید، مفاسد اخلاقی در آن به چشم نمی خورد و از آن رخت بر می بندد, همه با هم برادر و برابرندو هیچ گونه کینه و دشمنی وجود ندارد. (بقره، 202). در جامعه «متقین» مفسد و فاسد توانایی فعالیت و رشد پیدا نمی کند و یگانه نهال قامت خیرو نیکی، درختی تنومند گشته و با قامتی استوار به اوج خود می رسد.
کسب تقوا
هر انسانی باید برای رسیدن به قلّه هرم تقوا مسیری را طی کند و پس از آن که به مرحله تقوا رسید و متقی شد، همان کارها واعمال را تداوم ببخشد تا به صورت ملکه عدالت، ملکه صداقت، و… نه این که انسان پس از رسیدن به مرحله ای از آن، مقدمات را کنار نهد. مراحل کسب تقوا و ثمرات و نتایج آن رابطه ای دو طرفه است، انسان ابتدا خود را تسلیم حق کند (مسلمانان) که این، مرحله زبانی است، و سپس معتقد و مؤمن به حق ورضای او که مرحله قبلی است (مؤمن) و سپس خود نگهدار از هر چه غیر خداست باشد که رابطه ای مرید و مرادی است. همان گونه که خدا خطاب به حضرت موسی (ع) او را برای خود بر می گزیند: (واصطنعتک لنفسی) (سوره طه، آیه 41) در سوره حجرات ایمان بالاتر از اسلام و درجای دیگر تقوا بالاتر از ایمان آمده است مؤمنان و اولوالباب نیز باید تقوا داشته باشند؛ زیرا عنصر کرامت و برتری، تقواست: (ان اکرمکم عندالله اتقاکم) (سوره حجرات، آیه 13) علاوه بر آن، آنچه به تقوا پیشه گی نزدیکتر و موجب آن می شود، عبارتند از : عدالت، وفای به عهد، صداقت، عفو و گذشت، احسان، ایثار، امر به معروف و نهی از منکر و… به طور کلی آنچه در اسلام ارزش اخلاقی دارد و موجب افزایش مرتبه یک مسلمانان و مؤمن می باشد، تقوای الهی است.
فلسفه موعظه متقین
حضرت علی (ع) تقوا را منتهای خشنودی خداوند دانسته است. پس بی مورد نیست اگر خداوند توجهی خاص نسبت به متقین داشته باشد؛ زیرا آنها آنچه مورد رضای او می باشد، رعایت کرده، در نتیجه خداوند هدایت و موعظه خود را به آنها اختصاص داده است: (هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین ) (سوره آل عمران، آیه 138) لازم به ذکر است که قرآن برای همه انسانهاست و لیکن متقین از آیات آن بهره مند و منتفع می گردند. قرآن پیامبر(ص) را «انذار ودهنده» معرفی کرده و فرمود تو کسی را انذار می دهی که از خداوند خشیت داشته باشد: ( سوره نازعات، آیه 45) یعنی انذار تو در کسی موثر است که خشیت داشته باشد: کسانی که از قرآن و کلام معصومیان بهره می گیرند، در مقایسه با دیگران، شبیهه زمین حاصلخیزی هستند که از آب باران بهره می گیرد؛ همان گونه که وقتی باران در سرزمینی وسیع می بارد، قطعه زمینی از آن بهره مند خواهد شد که حاصلخیز باشد، ولی شوره زار هیچ بهره ای از باران نخواهد برد پس عامل اصلی بهره گیری، ظرفیت وجودی دریافت کننده است و هر کس باید این ظرفیت را درخود بوجود بیاورد.
طبرسی مفسر بزرگ شیعه می نویسد: شاید علت اختصاص موعظه و هدایت به متقین، این باشد که تنها آنها از پند و نصیحت بهره می برند و با آن چراغ زندگی خود را می افروزند. (طبرسی، ج 1 : 51 – 2) پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: از آن رو «متقین» چنین نامیده شده اند که از انجام کاری که اگر چه گناه نیست، اما باعث گناه می شود، دوری می جویند.
علامه مغنیه اختصاص موعظه و هدایت به متقین را به معلم و دانش آموزان ایراد می کند، ولی کسانی که باهوش تر وکوشاتر باشند، از آن درس بهره می برند و قبول خواهند شد، نه تمامی دانش آموزان. (مغنیه، ج 1 : ص 128) علامه محمد حسین فضل الله نیز علت سود نبردن غیر متقین را از هدایت کوری آنها نسبت نور هدایت ، کر بودن گوشهایشان برای شنیدن سخن حق و همچنین ناتوانی عقل و فکرشان از رفتن به سوی چراغ هدایت دانسته که در نتیجه آن از دریافت هدایت دورند و اصلاً آن را درک نمی کنند. (فضل، ج 6، 627) علامه طباطبایی دو نوع هدایت برای متقین در نظر گرفته است، هدایتی که سبب آن متقی شده اند و دیگری هدایتی که بپاس تقوایشان دریافت کرده اند. (طباطبایی، ج 1 : 70)
پس هر لحظه مورد توجه اند، چه در حال موعظه و پند گرفتن از قرآن و کلام خدا چه پس از بهره مند شدن از آن که زمخشری آن مانند (اهدنا صراط المستقیم) دانسته است. (زمخشری، ج 1: 76). آنچه بیشتر علمای اسلامی در تفاسیر خود به آن گواهی داده اند، تاثیر گذار و دریافت و درک بهتر متقین از کلام الهی است؛ یعنی تنها متقین هستند که فرامین الهی را کاملاً پذیزا هستند. هر چند مخاطبان کلام پروردگار عموم مردم می باشند. اما همه آنها در آیات و حقایق قرآن تدبر نمی کنند تا جایی که بسیار مورد توبیخ قرار گرفته اند و به بدترین جنبندگان تشبیه شده اند و این، تنها متفقین هستند که به آثار وجودی حق واقفند و آن را پذیرا هستند. البته علاوه بر ویژگی فوق (ظرفیت وجودی متقین)، باید به نکته مهم دیگری، یعنی علم حضوری این گروه اشاره کرد که باعث آنها به طور حضوری به خداوند و کلام او آگاه شوند چنان که حضرت علی (ع) می فرمایند: من خدایی که نمی بینم، عبادت نمی کنم. البته این با چشم ظاهر نیست، بلکه دیدن از راه قلب و یقین پیدا کردن است. (کلینی، ج 1، سبزورای، ج 1 : 189)
حق تقوا
پس از این که انسان تسلیم امر خدا و ایمن در حریم امن الهی شد، باید به طور کامل خود نگهدار باشد؛ یعنی یک انسان کاملاً متقی، به گونه ای که تقوا در او ملکه شود و بدی ها در چشم او چرک و خون جلوه کند و ذاتاً از آن ها متنفر و گریزان باشد، در برابر مشکلات شکیبا باشد و همه خواست و رغبتش ذات احدیت باشد به بیان دیگر آن گونه که در شان و منزلت پروردگار است، باید به او توجه داشته باشیم؛ زیرا انسان هر چه در اختیار دارد از سوی خدا و برای خدا است و اگر لحظه ای سایه وجود را از سر انسان بر دارد، هیچ است؛ زیرا بشر چیزی از خود ندارد. در این صورت همه اوست و غیر از او هیچ چیز وجود ندارد؛ هر لحظه انسان باید متوجه قدرت لایزال الهی، پروردگار و خالق خود باشد، تا بتواند در حد توانایی و امکان انجام وظیفه باشد. البته پاس داشتن حق تقوای واقعی مشکل است، و بر هر کس لازم است هر لحظه خود را به آن سمت و سو سوق دهد. همان گونه که انبیاء و اولیاء الهی با این که گناهی مرتکب نمی شدند هرگاه در حال توبه و استغفار بودند. پس تقوا گناه کم کردن یا گناه نکردن نیست بلکه علاوه بر این باید از قصور و کوتاهی در سپاس گذاری و تشکر و عدم توانایی خود از درگاه حق معذرت خواهی و استغفار نماید. گناه نکردن ابتدای راه و سطوح اولیه ای است که با عبودیت و بندگی بیشتر انسان را به حق تعالی نزدیک می کند و منجر به تقوای الهی می گردد.
منبع: نشریه بشارت شماره 72