نویسنده: عبدالله نصری
از دیدگاه قرآن کریم موانع بسیاری بر سر راه ادراک حقایق و امور وجود دارد که آدمی را از شناخت واقعیات دور میسازد. آفاتی که قرآن برای شناخت مطرح میسازد بسیار است که در اینجا فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- هوا و هوس
بزرگترین مانع شناخت از نظر قرآن هوا و هوس است.
هواهای نفسانی لغزشگاه بزرگی بر سر راه شناخت حقایق است. اگر میبینیم که بسیاری به درک حقایق موفق نمیشوند این نه به خاطر آن است که ابزارهای ادراکی آنها آسیب دیده است، بلکه در اکثر مواقع وجود هوا و هوسهاست که نمیگذارد واقعیات را آن چنان که هست درک کنند.
قرآن کریم در این مورد چنین میگوید: «وَإِنَّ کَثِیرًا لَیضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیرِ عِلْمٍ»؛ «و چه بسیار افرادی که بدون علم و از روی هوا و هوسهای خود موجب گمراهی میشوند» (انعام 119).
2- تکبر
یکی دیگر از موانع شناخت انسان تکبر و خودبرتربینی است.
انسانی که همواره جویای تسلط خود بر دیگران است و انتظار دارد که همه چیز مطابق میل او انجام شود چگونه میتواند واقعیات را آن چنان که هست درک کند.
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیهِ آیاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِرًا کَأَنْ لَمْ یسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ و هنگامی که آیات ما بر او تلاوت میشود با تکبر روی میگرداند. گویی آن آیات را نشنیده است. گویی در گوشهایش سنگینی وجود دارد. پس او را به عذابی دردناک بشارت ده (لقمان 7).
آیه زیر نیز تکبر را مانعی بر سر راه شناخت حقایق و درک امور میداند.
سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذِینَ یتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ؛ من آن کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبر میورزند از ذکر آیاتم محروم میسازم (اعراف 146).
3- مجادله با حق
مجادله در برابر حق و حقیقت یکی دیگر از آفات شناخت انسان به شمار میرود. قرآن کریم از گروههایی یاد میکند که پس از آشکار شدن چهره حق به جدال با آن پرداختند.
یجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَینَ کَأَنَّمَا یسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ ینْظُرُونَ؛ پس از آشکار شدن حق با توبه مجادله میپردازند. گویی به طرف مرگ رانده میشوند در حالی که مینگرند (انفال 6).
قرآن کریم جدال با حق را یکی از نشانههای کفار به شمار میآورد، چرا که بسیاری از کافران به حق و حقیقت دست مییابند، اما به جهت اهداف شوم خود نمیخواهند حق را به گردن بگیرند. «ما یُجادِلُ فی آیاتِ اللهِ اِلاَّالَّذینَ کَفَروُا»؛ «در آیات خدا جز کافران کسی مجادله نمیکند» (مؤمن 4).
4- خیالپردازی
آرزوهای دور و دراز و خیالپردازیهای شاعرانه که هیچ پشتوانه برهانی ندارد، یکی دیگر از آفات شناخت است که قرآن کریم به آن چنین اشاره میکند. «تِلْکَ أَمَانِیهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ»؛ (آنچه میگویند) آرزوهای آنهاست. بگو اگر راست میگویند برهان بیاورند (بقره 111).
این هم که قرآن با بسیاری از شعر و شاعریها به مخالفت برمیخیزد فقط به این جهت است که شعر بسیاری از شاعران تنها از قوه خیال و آرزوهای دور و دراز آنها منشأ میگیرد نه واقعیات موجود در عالم هستی. چنانکه در مورد پیامبر میگوید که نه ما به او شعر آموختیم و نه اساساً شعر و شاعری در خور مقام آن بزرگوار است. «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا ینْبَغِی لَهُ»؛ (یس 69) «و ما شعر به او نیاموختیم و شعر هم سزاوار او نیست».
5- شخصیت زدگی
یکی دیگر از آفات شناخت که متأسفانه ضربههای شکنندهای را بر اقوام و ملل گوناگون وارد ساخته، بیماری خود باختگی و یا تقلید و شخصیتزدگی است. از باب نمونه اعراب جاهلی به جهت وابستگی شدید به نیاکان خود و تقلید از سنتهای غلط گذشتگان خود همواره در برابر فرامین حیاتبخش قرآن موضعگیری منفی میکردند. قرآن کریم درباره این آفت چنین میگوید:
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَینَا عَلَیهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یعْقِلُونَ شَیئًا وَلَا یهْتَدُونَ (بقره: 170) و هنگامی که به آنها گفته میشود از آنچه خداوند نازل کرده است پیروی کنید میگویند ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی میکنیم. آیا مگر نه این است که پدرانشان چیزی را درک نمیکردند و هدایت نیافته بودند.
آری بیماری شخصیتزدگی و خودباختگی در برابر نیاکان آن چنان آنها را مسحور خود گردانده بود که خرافات آباءِ و اجدادی خود را با ارزشتر از فرامین خداوند میدانستند. و متأسفانه این بیماری در طول تاریخ در فرهنگ بشری آن چنان ریشه دوانده بود که همه انبیاء الهی با آن درگیر بودند. یکی از موضعگیریهایی که همواره در برابر انبیاء از سوی مخالفان ابراز میشد همین موضوع بوده است. شاید پیامبری را نتوان سراغ گرفت که مخالفان، بت آباءِ و اجدادی خود را در برابر فرامین حیاتبخش او علم نکرده باشند.
6- سهلانگاری
یکی دیگر از آفات شناخت سهلانگاری است، به این معنا که انسان از کنار واقعیات و حقایق به سادگی گذر کند. پدیدهها و رویدادها را بدون تجزیه و تحلیل دقیق به حال خود رها سازد. اموری را که اکثر اوقات با آنها برخورد دارد با بیاعتنایی نگریسته و به تأمل و تدبر در آنها نپردازد.
قرآن کریم از کسانی یاد میکند که به آسانی از کنار پدیدههای موجود در عالم آفرینش گذر میکنند و در نتیجه جنبه آیه بودن آنها را به فراموشی میسپارند، در حالی که اگر این افراد با تفکر و تدبر به پدیدههای آفرینش بنگرند هر آینه آنها را نشانههایی از وجود خدا خواهند یافت.
وَکَأَینْ مِنْ آیهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یمُرُّونَ عَلَیهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ؛ (یوسف 105) و چه بسیار نشانههایی در آسمانها و زمین با وجود دارد که اینان بر آن گذر میکنند و از آن روی میگردانند.
اینکه قرآن برای شناخت از کلماتی چون «تفکر»، «تدبر»، «نظر»، «تفقه»، و… استفاده میکند نشانگر آن است که نباید به واقعیات و امور با دیده بیاعتنایی بنگریست. خود قرآن کریم از اموری که انسانها هر روزه با آنها سرو کار دارند، اما درست به آن نمینگرند تا با دیده تجزیه و تحلیل و تأمل و تدبر به آن بنگرند یاد میکند و سفارش میکند که همواره به این امور با نظر دقیق بنگرید. قرآن کریم شتر را مثال میزند و میگوید که چرا به خلقت آن نمینگرید و همچنین آسمانها و زمین و کوهها را مثال میزند که چرا به برافراشتگی و استواری آنها نمینگرید تا جنبه آیهای بودن و حق بودن آن را درک نمایید.
أَفَلَا ینْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاءِ کَیفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ کَیفَ سُطِحَتْ؛ (غاشیه: 17-20) آیا در (خلقت) شتر نمینگرید که چگونه خلق شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده است و به کوهها که چگونه استوار گشته و به زمین که چگونه گسترش یافته است
7- ظن و گمان
یکی دیگر از آفات شناخت ظن و گمان است که از نظر قرآن کریم گریبانگیر اکثر مردم است.
وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ (انعام 116) اگر از اکثر مردم روی زمین اطاعت کنی ترا از راه خدا گمراه میکنند، آنان جز از ظن و گمان پیروی نمیکنند.
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا، (نجم 28) و آنها بر گفته خود علم ندارند و جز از ظن پیروی نمیکنند و همانا ظن انسان را از حق بینیاز نمیسازد.
8. گناه
نیز موجب میشود تا حواس کار خود را درست انجام ندهند و بدین وسیله انسان به شناخت حقیقی نایل نیاید. چنان که در آیه زیر میفرماید اگر انسان به خاطر گناهانی که انجام میدهد مهر به قلبش نهاده شود گوش شنوایی در برابر بسیاری از حقایق نخواهد داشت.
لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یسْمَعُونَ، (عراف 100) اگر بخواهیم آنها را به خاطر گناهانشان هلاک میکنیم و مهر بر دلهایشان میزنیم. پس آنها نمیشنوند.
9- عدم احاطه
بر موضوع مورد شناخت نیز از جمله عواملی است که انسان را از شناخت صحیح باز میدارد. «بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ»؛ (یونس 39) «بر آنچه احاطه علمی ندارد و تأویلش را در نیافتهاند تکذیب میکنند».
10- علم بدون عمل
یکی دیگر از آفات شناخت علمی است که منتهی به عمل نمیشود و اگر انسان به آنچه که میداند عمل نکند از شناخت حقایق باز میماند.
به بیان دیگر علم بدون عمل منجر به شناخت جدید نمیشود، در حالی که اگر انسان به آنچه که میداند عمل کند بر آگاهیهای پیشین او افزوده شده، آگاهیهای تازهتری را به دست میآورد.
قرآن کریم کسانی را که مطابق علمشان عمل نمیکنند جزو ظالمان دانسته است که از هدایت الهی محروم خواهند شد.
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ، (جمعه 5) مثل کسانی که به تورات علم داشتند، ولی به آن عمل نکردند مانند چهارپایانی است که بار کتاب را حمل میکنند (و از آن هیچ نمیفهمند). آری چه گروه بدی هستند کسانی که آیات الهی را تکذیب کردند و خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند.
آیه فوق مرز میان انسان و حیوان را عمل میداند. یعنی اگر انسانی به آنچه که میداند عمل نکند این چنین انسانی مانند الاغ میماند که ضرب المثل حماقت و نادانی است. و براستی چه فرقی است میان حیوانی که باری از کتاب را بر خود حمل میکند با انسانی که محفوظاتی را همراه خود دارد ولی به آنها عمل نمینماید.
از قرآن درباره این افراد تعبیر جالبی دارد. میگوید اینها اظهار میکنند که ما حقایقی را شنیدهایم، ولى چون به آن عمل نمیکنند در واقع نشنیدهاند. از نظر قرآن کریم آن نوع شنیدنی قابل پذیرش است که آدمی بر طبق آن عمل کند و اگر کسی سخن حقی را بشنود ولی بر طبق آن عمل نکند مانند کری است که هیچگاه چیزی را نمیشنود. «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا یسْمَعُونَ»؛ (انفال 21) «مانند کسانی نباشید که میگویند شنیدیم در حالی که نمیشنوند».
با مطالعه آیات گوناگونی که سخن از موانع علم و شناخت در آنها به میان آمده است، به این نتیجه میرسیم که شناخت حقیقی نصیب همه انسانها نمیشود و برای رسیدن به آن نیز باید موانع بسیاری را پشت سر گذاشت. و این هم که قرآن میگوید اکثر مردم نمیدانند و یا حقایق را درک نمیکنند ناظر به همین مسئله است که آنها اسیر آفات بسیاری هستند که نمیگذارد تا آنها حقایق را آن گونه که هست درک کنند. «مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ»؛ (دخان 39) «ما زمین و آسمان را جز بر اساس حق نیافریدیم، ولی اکثر آنها نمیدانند».
منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسانشناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم