نویسنده: مسعود غفاری- روان شناس
نیم نگاهی به نیازهای روانی فرد در خانواده
گرفتاری بزرگ انسان ها که نتیجه اش ناسازگاری، طلاق، خودکشی، اعتیاد، بزه کاری، بحران های عصبی و روانی است ، در بیشتر موارد و به ویژه در موارد غیر عضوی، ناشی از کمبودها و برآورده نشدن نیازهای روانی است. مساله مهم این است که بدانیم انسان ها با آب و نان زنده می مانند ولی زندگی نمی کنند. حتما می دانید که بین زنده بودن و زندگی کردن تفاوت است.
هرکس که تغذیه کند، رشد کند، تولید مثل کند و به محرک پاسخ دهد زنده است اما شاید زندگی نکند. انسان برای زندگی کردن، باید نیازهای روانی و اجتماعی و معنوی اش گذشته از نیازهای زیستی اش برآورده شود. بیشتر منحرفان، مجرمان، ولگردها، معتادان، بیماران روانی و زندانیان زنده اند ولی زندگی نمی کنند. اگر بخواهیم خیلی فشرده به نیازهای روانی اشاره کنیم، نیاز به دریافت و برخورداری از احساس شش “م” را یادآور می شویم که هر کسی باید آنها را با تمام وجود دریافت و احساس کند. 1- تو محبوبی، 2- تو مطرحی، 3- تو مهمی، 4- تو محترمی، 5- تو مفیدی، 6- تو می فهمی.
پس هر چه بیشتر پدر و مادرها این شش احساس را به فرزندان خود چه از راه رفتار و چه از راه گفتار انتقال دهند، بیشتر باتری انرژی دهنده روانی او را شارژ کرده اند و اگر برعکس این عمل کنند، باتری انرژی دهنده روانی او را تخلیه یا “دشارژ” می کنند. پس یک خانواده آگاه مانند یک “شارژر” خوب، عمل می کند. حال اگر بخواهیم نتیجه احساس روانی به دست آمده از شنیدن آرزوهای خوب یا بد (دعا و نفرین) را برای خودمان از سوی خانواده و دیگران از دیدگاه روان شناسی بررسی کنیم، شاید به همین نتیجه برسیم. گاهی می شنویم که کسی به دیگری می گوید: “امیدوارم همیشه سایه شما بالای سر ما باشد.” یا فردی دیگر به کسی می گوید: “آرزو می کنم دردی بگیری که درمان نداشته باشد” شنیده شدن این دو سخن (که هر دو گزارشی است از آرمان های فرد گوینده)، روحیه یکی را خیلی بالا می برد و روحیه دیگری را به شدت پایین می آورد. موضوع این است که جمله نخست احساس شش “م” را به فرد انتقال می دهد؛ یعنی این پیام را انتقال می دهد که “تو مهمی، تو محبوبی، تو مفیدی و …” در صورتی که جمله دوم کاملا عکس این مفهوم را به دنبال دارد. پس هر گفتار و رفتاری در افراد گوناگون احساس مثبت و یا منفی متفاوتی را بر می انگیزد که یا موجب برآورده شدن نیازی روانی شده و باتری انرژی دهنده روانی او را شارژ می کند یا سبب تخلیه و دشارژ آن می شود.
پس سخنانی همچون : “شاداب باشی” و یا تبریک، شادباش، بیان مستقیم احساسات مثبت به افراد، احوال پرسی های تلفنی و یا فرستادن کارت عید، گرفتن کادو، آوردن سوغاتی، صدا کردن اسم کوچک دانش آموزان از سوی معلمان یا آوردن نام فامیل آنها همراه با پیشوند آقا یا خانم و یا با پسوند جان از جانب پدر، مادر و دیگران، سودبخش و شارژ کننده است و بر عکس نامیدن فرد با ویژگی های منفی و صفات پست، بی توجهی، توهین و دشارژ کننده خواهد بود.
از این رو پیوسته به خانوادها هشدار داده می شود که، بیشتر مردم چاه های زمینی را می شناسند که دو نوع اند: یا نیمه عمیق اند و یا عمیق. گروه کوچک تری به ویژه آنها که با هواپیما بسیار پرواز کرده اند با واژه چاه های هوایی نیز آشنا شده اند و گروه بسیار اندکی شاید ” چاه های اجتماعی” را بشناسند که اگر از دو نوع پیشین خطرناک تر نباشند، کم خطر تر نخواهند بود. راههای ایمن سازی و توانمند سازی فرزندانتان در براب راین چاه های وحشتناک که در پیرامونمان پیوسته رو به افزایش اند به شرح زیر است:
1- مسایل خانوادگی تان را حل کنید. تا هنگامی که بین پدر و مادر، تفاهم، هم بستگی، یکپارچگی، همدلی، احترام و دوسیتی وجود نداشته باشد امکان سقوط فرزندانشان در این چاه ها بسیار خواهد بود (در اینجا لازم است که با تعریف متفاوتی از تفاهم آشنا شویم: “تفاهم یعنی: شناخت و پذیرش تفاوت ها”) تا می توانیم با هم حرف بزنیم با این هدف که سوء تفاهم ها به تفاهم تبدیل شود.
2- برای شناخت و برطرف سازی ایرادهای روانی و رفتاری خود با هدف الف: “خودشناسی”، ب: “خودسازی” به متخصص مراجعه کنیم. بی تردید همه ما مشکلات تربیتی بسیار داریم، چون کسانی که ما را بزرگ کرده اند، بی آنکه گناهی داشته باشند، از تربیت چیز زیادی نمی دانستند.
3- تا می توانیم کتاب بخوانیم چرا که مطالعه برای افزایش آگاهی، دانش و اطلاعات به قصد حل مسایل و بحران های روانی فرزندانمان سودمند است؛ با دانش و آگاهی پی می بریم فرزندانمان به موارد زیر نیاز دارند:
– نیاز به هویت که دربرگیرنده هویت جنسی، هویت خانوادگی، هویت اجتماعی، هویت فرهنگی و ملی است.
– نیاز به امنیت که در بر گیرنده امنیت جانی، امنیت خانوادگی، امنیت مالی، امنیت اجتماعی، و امنیت شغلی است. که در صورت عدم دست یابی به مورد نخست، شخص دچار بحران هویت می شود و در مورد دوم، دچار احساس ناامنی که هر دو موجب آسیب زایی شدید روانی شخصیتی می شوند. افزون بر اینها باید بدانیم که با یک نگاه گرم و مهربان می توانیم انرژی مثبت و با چپ چپ نگاه کردن و چشم غره رفتن، انرژی منفی را به دیگران انتقال دهیم. همین طور ما با لمس پوست یکدیگر می توانیم چهار احساس امنیت، اطمینان، پذیرش و دوستی را (جز هنگامی که اضطراب داشته و نگرانیم) به یکدیگر انتقال دهیم. ما در فرهنگی بزرگ شده ایم که گفته اند: “با زبان خوش می توان مار را از سوراخ بیرون آورد”. معنی اش این است که نیاکان ما دریافته بودند که می توان با به کارگیری واژه هایی مناسب و امیدبخش به لحاظ روانی و آرایش هنرمندانه جملات و تزیین جملات خیلی کارهای ناشدنی را ممکن و شدنی کرد. پس سعی کنیم، درست ارتباط برقرکردن را با تزیین و آرایش جملات موثر بیاموزیم.
و در پایان این بخش این توضیح لازم است که در فرهنگ ملی ما هرگاه می خواستند که وضیت دلخوره و ایده آل کسی را در پروسه رشد یادآوری کنند می گفتند که او در ناز و نعمت بزرگ شده منظور این است که هم به نیازهای زیستی (نعمت) و نیازهای روانی (ناز) او توجه شده و مجموعه نیازهای لازم او برآورده شده است. این مطلب گویای این نکته مهم است که نیاکان ما مجموعه نیازهای انسانی را می شناختند و به آنها بها می دادند .
منبع: راز موفقیت شماره 187