نویسنده:محمد علی مهدوی راد
علی (ع) بی گمان سرآمد مفسران و برجسته ترین چهره تفسیری است. علی (ع) سیراب شده از چشمه سار زلال وحی است و هم گام و همراه همیشگی رسولالله (ص)، فراگیرنده و ابلاغ کننده وحی. زیباترین بیان در ترسیم این پیوند و هماهنگی را مولی (ع) در ضمن گفتاری بلند بدین سان تبیین کرده است:
آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویش جا داد. و مرا در بستر خود میخوابانید چنانکه تنم را به تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید و گاه بود که چیزی را می جوید، سپس آن را به من می خورانید… و من در پی او بودم. در سفر و در حضر – چنانکه شتربچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای برپا میداشت و مرا به پیروی آن می گماشت. هر سال در “حراء” خلوت میگزید، من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید. آن هنگام جز خانه ای که رسول خدا (ص) و خدیجه علیهالسلام در آن بود در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را میدیدم و بوی نبوت را میشنودم من هنگامی که وحی بر او (ص) فرود آمد، آوای شیطان را شنیدم. گفتم: ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: “این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است، همانا تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم. جز اینکه تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر میروی و مومنان را امیری”.(1)
بدین سان علی (ع) جان و دل را در آبشار وحی می شست و از نغمه های دلنواز آن، جان را سرمست می ساخت و از آغازین روزگاران زندگی با جاریهای وحی زندگی میکرد و با آموزه های وحی لحظه های زندگی را در می آمیخت بدین گونه او هم بر وحی بود و همگام آن. محدثان و مورخان آورده اند که آن بزرگوار هماره میفرمود:
از من، هر آنچه از آیات الهی خواهید بپرسید، چه اینکه تمام آیات الهی را میدانم که کی و کجا نازل شده است، در فرازها و یا فرودها. در روزان و یا شبان.(2)
و نیز میفرمود:
به خداوند سوگند تمام آیات الهی را میدانم درباره چه و کجا نازل شده است. پروردگارم به من قلبی فهیم و زبانی پرسنده بخشیده است.(3)
و نیز میفرمود:
تمام آیات الهی را بر رسول الله (ص) خواندم و پیامبر معانی آیات را به من تعلیم داد.(4) این جایگاه والا و مرتبت عظیم علی (ع) در فهم قرآن در میان صحابیان روشن بود، و آنان بر این مکانت معترف بودند که در ادامه این بحث، اندکی از اظهار نظرهای آنان را میآوریم.
1ـ آگاهی علی (ع) از قرآن از نگاه وحی
علی (ع) در آن روزگار، در نگاه همگان برترین چهره صحابیان و ارجمندترین کسی بود که نیکیها، والاییها، ایثارها و فداکاریهایش را قرآن رقم زده و از شخصیت عظیم وی سخن گفته بود. بدینسان فضایل علوی در میان آیات الهی تا بدان جا گسترده بود که آگاهان از معارف قرآنی بر این باور بوده اند که حدود سیصد آیه از آیات الهی برتریها، ارجمندیها و فضایل علی (ع) را برشمرده است.(5) اما آنچه با بحث ما پیوندی استوار دارد و علی (ع) آن را برترین فضیلت و منقبت خود میشمارد، آیه ذیل است:
و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب (رعد / 43).
“کافران میگویند که تو پیامبر نیستی. بگو خدا میان من و شما گواهی بسنده است و آن که دانش کتاب ـ قرآن – نزد اوست.”
خداوند از خیره سری کافران و از موضع خصمانه آنان در برابر پیامبر، و اینکه آنان همی خواهند گفت و میگویند که تو پیامبر نیستی، خبر میدهد. رسولالله (ص) مأمور میشود که در برابر این جوآفرینی و ستیزهگری کافران بگوید: بر صدق مدعا و استواری موضع من، همین بس که خدا گواه است و آن کس که علم کتاب نزد اوست.
اندکی تأمل در سوره رعد ـ که مکی است ـ و آهنگ کلی آن که در جهت تبیین حقیقت قرآن و تأکید بر اینکه قرآن نشان صدق رسالت است و رویارویی با پندار مشرکان ـ که آیات الهی را نشان صدق رسالت نمیدانستند و در پی معجزهای دیگر بودند. این حقیقت با آیات آغازین سوره شروع میشود و در آیات میانی بدان تأکید میگردد و در پایان آیه مورد بحث، نتیجهگیری میشود که تأکیدی است مجدد بر آنچه در آغاز آمده- تردیدی باقی نمیگذارد که مراد از کتاب، قرآن کریم است و عالم به این کتاب باید پاکیزه خویی از این امت و از برآمدگان تعالیم این فرهنگ و آموزههای قرآن است.(6) از همان روزگاران نخست، علی (ع) چونان مصداقی روشن برای جمله “من عنده علم الکتاب” شناخته شده و رسول الله (ص) بر این نکته در تفسیر و تأویل این آیه تأکید ورزیده بود.(7) صحابیان و آشنایان با قرآن نیز مانند: ابن عباس، سلمان فارسی، ابوسعید خدری، قیسبن سعد، محمدبن حنفیه(8) و زیدبن علی مصداق آن را علی (ع) میدانستهاند. اما فضیلت ستیزان از یکسو کوشیدند معنای “کتاب” را وارونه سازند و از سوی دیگر برای “من عنده علم الکتاب” مصداق یا مصداقهایی بتراشند،(9) از جمله مراد از کتاب را، تورات بدانند و مصداق “من عنده علم الکتاب” را، عبداللهبن سلام. اما از همان روزگاران نخست مرزبانان حریم حق، این ستیزهگری با حق را برنتابیدند و مفسر عالیقدر شیعی سعیدبن جبیر(10) در پرسش از آیه و اینکه آیا مصداق آن عبداللهبن سلام است، میگوید:
چگونه چنین تواند بود، در حالی که این سوره مکی است و عبداللهبن سلام بعد از هجرت و در مدینه اسلام آورده است.(11)
شگفت آنکه افزون بر آنکه چنین مصداقی با آهنگ کلی سوره و چگونگی گواه گرفتن خداوند بر صدق رسالت رسولالله (ص) مغایرت دارد، خود عبداللهبن سلام نیز از کسانی است که نزول این آیه را درباره علی (ع) گزارش کرده(12) و مفسری چون شعبی تصریح کرده که هرگز آیهای از قرآن درباره عبداللهبن سلام نازل نشده است.(13)
امامان (ع) نیز در مقام مفسران راستین قرآن و درجهت برملا ساختن تفسیرهای وارونه، بر نزول آن درباره علی (ع) تأکید نموده،(14)و با صراحت تفسیرهای دیگر را کذب محض معرفی کردند(15) و نشان دادند که آگاهی از اعماق جلیل و ژرفای ناپیدای کرانه کتاب الهی، سزاوار علی (ع) و خاندان وحی است.(16) که “اهل البیت ادری بما فی البیت”. بدین سان به گواهی قرآن کریم، علی (ع) بر گستره معانی قرآن آگاه و دانش گسترده، اعماق جلیل، ژرفای شگرف و آموزههای ناپیدای کرانه آن نزد علی (ع) و همگنان آن بزرگواراست. علامه طباطبایی رضوانالله علیه پس از نقد و بررسی دیدگاههای مختلف درباره مصداق آیه مورد گفتگو نوشتهاند:
برخی گفتهاند مراد از “کتاب” قرآن کریم است، و معنای آن چنین است، آنکه کتاب الهی را دریافته و به معارف آن آگاهی یافته و حقایقش را به جان نیوشیده، گواهی میدهد که قرآن وحی است و من فرستاده خداوندم. بدین سان فرجام سوره با آغاز آن همسوی است و آیه فرجام به آیات آغازین و میانی ناظر. در آغاز آمده است “تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق و لکن اکثر الناس لایومنون” (رعد/1) “اینها آیات این کتاب است و آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است حق است ولی بیشتر مردم ایمان ندارند” و در آیات میانی آمده است: “افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کم هو اعمی انما یتذکر اولوالالباب” (رعد / 20) “آیا کسی که میداند آنچه از جانب پروردگار بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها خردمندان پند میگیرند.”
این آیات در واقع تأیید و تأکیدی است از جانب خداوند در برابر سبک شماریها، و تکذیبهای مشرکان که گفتند “لولا انزل علیه آیه من ربه” و گفتند “لست مرسلا” و به رسالت پیامبر (ص) اعتنا نکردند، و آن بزرگوار را هیچ شمردند. خداوند نیز بارها پاسخ گفت و به حقیقت قرآن و اینکه آن برترین آیت الهی است نپرداخت بلکه فرمود “قل کفی بالله…” تا هدف برآید و سخن استوار شود و این بهترین گواه است که این آیه نیز مانند دیگر آیات سوره، مکی است و این همه موید روایاتی است که از اهل بیت(ع) وارد شده و مصداق آیه را علی (ع) دانستهاند. و راستی را اگر در آن روز جمله “من عنده علم الکتاب” فقط یک مصداق میداشت، آن کس جز علی (ع) بود؟ او که در ایمان پیشتاز و در آگاهی به قرآن برترین امت بود. این حقیقت را روایات بسیار نشان میدهد، و اگر نبود جز حدیث متواتر “ثقلین” مدعی را بسنده بود.(17)
بدین سان در اینکه این آیت الهی درباره علی (ع) نازل شده است هیچگونه تردیدی روا نیست؛ و آنچه درباره آیه آمده است و مصداقهای دیگر را نشان داده، بر ساخته جریان فضیلت ستیزی و فضیلتسازی امویان و دستگاه خلافت است؛ و این تنها نمونه آن نیست و نمونههای دیگرش بسیار است. و روایت ذیل یکی از تنبه آفرینترین نشانه های آن:
اسماعیلبن خالد از ابوصالح نقل میکند که: “من عنده علم الکتاب” مردی از قریش است اما ما به صراحت او رایاد نمیکنیم.(18)
چرا؟ روشن است. حاکمیت فرهنگستیز اموی نشر حق و سخن از حق را برنمی تابید. نمونه دیگر آن را بنگرید:
یونس ابن عبید میگوید از حسن بصری پرسیدم تو گاهی میگویی: قال رسولالله… در حالیکه آن بزرگوار را ندیدهای، گفت فرزند برادرم، از چیزی سوال کردی که تاکنون کسی از من نپرسیده بود، و اگر نبود حرمتی که تو در پیشم داری هرگز پاسخ نمیگفتم. ما در روزگاری زندگانی میکنیم که میبینی (زمان حجاجبن یوسف)، هرگاه شنیدی که میگویم: “قال رسولالله” بدان سخنی است که از علیبن ابیطالب (ع) نقل میکنم. نهایت روزگار به گونهای است که نمیتوانم علی (ع) را یاد کنم (19) [ و از او نامی به میان آورم ] .
چنین است قصه پرغصه تاریخ برآمدنها و فروافتادنها، برکشیدنها و فروهشتنها و…
پس سخن ابن عباس استوار است که گفت: مصداق “من عنده علم الکتاب” علیبن ابی طالب (ع) است و نه جز او، چون اوست که تفسیر و تأویل، ناسخ و منسوخ و حلال و حرام این قرآن را میداند.(20)
گزیده سخن آنکه، علی (ع) به اقتضای این آیه، آگاهترین و آشناترین کس به معارف قرآن است.
2ـ آگاهی علی (ع) از قرآن از نگاه رسولالله (ص)
فرزند کعبه ـ که درود خداوند بر او باد ـ هنوز خردسال بود که رسولالله (ص) او را به خانهاش برد و لحظههای زندگیش را با لحظههای زندگی او درآمیخت. بدینسان آن بزرگوار، علی (ع) را در سایهسار آموزههای وحی برآورد و به گفته زیبای علی (ع) “هر روز از اخلاق نیکوی خود برای من رایتی برافراشت و مرا بر پیروی از آن برگماشت”(21). بدینسان کلام چه کسی در برنمودن جایگاه والای علی (ع) و نمودن برتریها و فضیلتها و نشان دادن دانش و آگاهیهای علی (ع) از سخن رسولالله (ص) استوارتر، گویاتر و افتخارآمیزتر است. (22) محدثان آوردهاند که رسول الله (ص) به علی (ع) فرمود:
به مردمان خاور و باختر، به عرب و عجم افتخار کن که تو گرامیترین نیا را داری… و در روی آوردن به اسلام پیشتاز هستی و آگاهترین همگان به کتاب الهی…(23)
پیامبر گرامی (ص) بارها گستردگی دانش علی (ع) و آگاهیهای ژرف آن بزرگوار را از ابعاد معارف قرآن در پیشدید مطرح کرده است تا همگان بدانند که برای دست یافتن به هدایت الهی باید به چه کسی مراجعه کنند. یکی از زیباترین و دلپذیرترین این گونه گفتهها کلام ذیل است. امسلمه میگوید، پیامبر (ص) فرمود:
علی مع القرآن، و القرآن مع علی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
علی همگام قرآن و قرآن همبر علی است این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در واپسین روزگار در کنار حوض در پیش من حاضر شوند.(24)
کلامی بلند است، با ابعادی عظیم. الف: علی با قرآن است، ب: قرآن با علی است.
اکنون نیک بنگریم رسول الهی (ص) با این تعبیر شکوهزاد چه جایگاهی را برای علی (ع) رقم زده است:
الف:
1) علی با قرآن است، یعنی علی (ع) برجستهترین و ارجمندترین کسی است که بدانسان که شایسته است ابعاد قرآن را دریافته، حقایق آن را نیوشیده، بر آموزههای آن چیره گشته و به اعماق جلیل آن رسیده است و این همان حقیقتی است که تا کنون آوردیم و کلام علی (ع) را نیز که همگان را برای پرسیدن از ابعاد قرآن از وی، دعوت میکرد نقل کردیم، و بر آن همه بیفزاییم این نقل گرانقدر را که علی (ع) فرمود:
هر آیهای که نازل میشد رسولالله (ص) شیوه قرائت آن را به من میآموخت، آنگاه املاء میکرد و من مینوشتم، سپس تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه آن را میآموزانید و دعا میکرد که آن حقایق را دریابم و حفظ کنم و من پس از آن هرگز آنچه را دریافتم فراموش نکردم.(25)
داوریهای صحابیان و مفسران آن روزگاران را در این باره پس از این خواهیم آورد.
2)علی با قرآن است، یعنی علی (ع) استوارگامترین مدافع قرآن است، که حراست از قداست قرآن و حفاظت از عظمت قرآن و رسالت جاودانگی قرآن را از جان سپر ساخت، و برای ماندن قرآن و دستخوش تحریف نگشتن آن، از هیچ کوششی دریغ نورزید. او قرآن را جمع کرد و تفسیر و تأویل آن را نگاشت، چون دیگرسانی سیاسی را سیاستمداران آن روزگار دامن زدند و جامعه نوپای اسلامی دستخوش اضطراب گشت و بیم فروپاشی آن رفت، برای حراست از آموزههای قرآن سکوت شکننده را پیشه ساخت و به جمع و تدوین تفسیر قرآن پرداخت و در برابر پرسشهای بسیار گفت: “خشیه ان ینقلب القرآن”(26) “میترسم قرآن دیگرگون شود و معارف آن تباه گردد.”
این فداکاری شکوهمند و حراست از تمامیت قرآن را در سیره علوی، پیامبر (ص) پیشبینی کرده بود. ابیسعید خدری روایت کرده است که نشسته بودیم و منتظر رسول خدا (ص) بودیم. پیامبر (ص) از یکی از خانههای زنانشان بیرون آمدند. ما بپاخاستیم و همراه شدیم. پاشنه کفش پیامبر (ص) پاره شد، علی (ع) بر جای ماندند تا آنرا بدوزند پیامبر (ص) حرکت کردند و ما هم همراه او به راه افتادیم. پس از آن ایستادند و منتظر علی (ع) شدند ما هم با او ایستادیم پس در این حال فرمودند:
در میان شما کسی است که برای تأویل قرآن نبرد میکند، همان سان که من برای تنزیل آن جنگیدم. ما گردن کشیدیم، ابوبکر و عمر در میان ما بودند (یعنی با این حرکت وانمود کردیم که یکی از آن دو است). پیامبر (ص) فرمودند: نه، کفشدوز است…
گفت: آمدیم و علی (ع) را بر این امر مژده دادیم، گویی که از پیش آن را شنیده بود.(27)
شیخ مفید رضوانالله علیه سخن رسولالله (ص) را بدین گونه گزارش کرده است:
… او کفشدوز است ـ و با دست به علی (ع) اشاره کرد و فرمود: او درباره تأویل بجنگد آن گاه که سنت من رها شود و به یک سو افتد و معارف کتاب الهی وارونه گردد و در دین خدا آن کس که شایستگی ندارد سخن گوید، پس در آن هنگام علی (ع) برای احیای دین خدا با آنان به نبرد خیزد.(28)
علی (ع) نیز از این مسئولیت عظیم و خطیر خود به هنگام رویارویی با خوارج بدینسان سخن گفت: انما اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فیه من الزیغ والاعوجاج و الشبهه و التاویل.
“لیکن امروز پیکار ما با برادران مسلمانی است که دودلی و لجبازی در اسلامش راه یافته است و شبهت و تاویل با اعتقاد و یقین دریافته است.”(29)
این روایات به روشنی موضع مدافعانه علی (ع) را از ساحت قرآن نشان میدهد، و نشانگر آن است که علی (ع) چونان رسولالله (ص) که بر ابلاغ و گستراندن ابعاد وحی از هیچ کوششی دریغ نورزید و برای ابلاغ حق به کام جنگ رفت؛ در جهت تبیین درست تطبیق استوار مفاهیم قرآن از هیچ کوششی بازنایستاد و برای تفسیر صحیح و دقیق آیات و جلوگیری از تحریف و وارونهسازی از مسیر تأویل در آیات الهی کوشید و در این راه تا فرورفتن در امواج جنگ پیش رفت.
3) علی با قرآن است، یعنی علی (ع) در مسیر هدایت با قرآن است، قرآن نقشبند زندگی است و علی الگوی رفتاری و پیشوای اجرای آموزههای آن. قرآن حقایق هدایت آفرین دارد و علی (ع) بهترین هدایتگر به شاهراه هدایت است. قرآن حقیقتی استوار و مکتوبی است وحیانی؛ و علی (ع) مفسری است بیبدیل برای حقایق آن و روشنگری است بی نظیر برای معارف آن.
ابوعبدالرحمن سلمی میگوید: من کسی را آگاهتر از علی (ع) به قرآن ندیدم، او هماره میگفت، از من بپرسید به خدای سوگند درباره هر آنچه از قرآن بپرسید پاسخ خواهم گفت.(30)
و نیز فرمود:
… ذالک القرآن، فاستنطقوه. ولن ینطق، ولکن اخبرکم عنه: الا ان فیه علم ما یاتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم. و نظم ما بینکم… فلو سالتمونی عنه لعلمتکم (31).
آن ـ کتاب خدا ـ قرآن است، از آن بخواهیدتا سخن بگوید و هرگز سخن نگوید، اما من شما را از آن خبر میدهم، بدانید در قرآن علم آینده و سخن از گذشتهها، درمان درد شما و راه سامان دادن کارتان در آن است… که اگر از آن همه بپرسید شما را آگاه میکنم.
این جایگاه را برای علی (ع) درباره قرآن، روایات بسیاری رقم زده است که ارجمندترین آنها، حدیث متواتر “ثقلین” است که به مقتضای آن علی (ع) و آل علی (ع) همراه با قرآناند و در کنار قرآن و در جهت تبیین و تفسیر آن؛ و معارف متشعشع قرآن و آموزههای آفتابگون علی (ع) و فرزندانش، در جهت هدایت و سعادت انسان باید در هماره تاریخ دوشادوش هم حرکت کنند. حدیث یاد شده در یکی از طرق روایت آن چنین است:
قال النبی (ص): انی تارک فیکم الثقلین، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله و عترتی.
من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم، تا آنگاه که از آن دو پیروی میکنید هرگز گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خداوند و عترت من.(32)
بدین سان این بخش از کلام جاودانه رسولالله (ص) علی (ع) را در معبر تاریخ، مفسر، مدافع، مبین و همگام قرآن معرفی کرده و حجیت آموزههای آن بزرگوار را در تفسیر و تبیین کلام الهی در رواق تاریخ رقم زده است.
1) قرآن با علی است، یعنی درهدایت آفرینی، سپیده گشایی، راهنمایی انسان به مقصود والا و مقصد اعلی قرآن همراه علی (ع) و همبر آن بزرگوار است. این حقیقت ارجمند مضمون روایات بسیاری از جمله حدیث “ثقلین” است که از آن سخن گفتیم.
2) قرآن با علی است، یعنی قرآن همراه علی (ع) است در برکشیدن فضایل علی (ع)، نمودن رادمنشیها و ارجمندیهای او و گستراندن عظمتها و والاییهایش. ابن عباس میگوید:
درباره هیچ کس به اندازه علی (ع) آیات الهی نازل نشده است.(33)
در نقل دیگری از ابن عباس آمده است که:
سیصد آیه از قرآن درباره علی (ع)نازل شده است.(34) از مجاهد نقل کردهاند که:
درباره علی (ع) هفتاد آیه نازل شد. که در آنها او را انبازی نیست.(35)
و در نقل دیگری از ابن عباس آمده است:
هرجا در آیات الهی “یا ایها الذین آمنوا” آمده که علی (ع) امیر و شریف آن است. خداوند صحابیان رسولالله (ص) را عتاب کرده اما علی (ع) را جز به نیکی یاد نکرده است.(36)
آنچه آوردم اندکی است از نقلهای بسیاری که صحابیان و تابعیان در این باره گزارش کردهاند. گستردگی آیات راجع به علی (ع) محدثان و مفسران را بر آن داشته که آثاری در این باره سامان دهند که از دیرینهترین آثار نگاشته شده و برجای مانده در میان میراث مکتوب اسلامی است.(37)
3ـ آگاهی علی (ع) از قرآن از نگاه صحابیان و…
جایگاه والای علی (ع) در شناخت قرآن و آگاهی گسترده آن بزرگوار از معارف کتاب الهی، آنچنان شهره روزگار بود که هیچگونه انکار را برنمیتابید. صحابیان و تابعیان و مفسران از این حقیقت با عباراتی گویا و هیجانبار سخن گفتهاند و این جایگاه رفیع را به گونههای مختلف ستودهاند. ابن عباس میگفت: آنچه را علی (ع) میگفت فراگرفتم، آنگاه در اندوختهها و آموختههای خود اندیشیدم و دریافتم که دانش من به قرآن در سنجش با دانش علی (ع) چونان برکهای است خرد در برابر دریایی موجخیز.(38)
عمربن خطاب میگفت: علیبن ابی طالب (ع) از همه ما به معارف قرآن آگاهتر بود.(39)
از عبداللهبن مسعود نقل کردهاند که: در میان اهل مدینه علی (ع) آگاهترینشان بود به قرآن.(40)
عبداللهبن عمر، نیز علی (ع) را آگاهترین کسان به قرآن میدانست.(41) عایشه نیز علی (ع) را آگاهترین اصحاب رسولالله به قرآن معرفی میکرد.(42) ابوعبدالرحمن سلمی میگفت: من هیچ کس را به معارف قرآن از علی (ع) آگاهتر نیافتم(43) و چون از عطابن ابی رباح سئوال کردهاند که داناتر از علی(ع) را در میان اصحاب رسولالله (ص) میشناسی؟! گفت: نه. به خدا سوگند.(44) و ابن شبرمه میگفت: من ندیدم کسی را بر منبر فراز آید و استوار از همگان بخواهد، که هر آنچه میخواهند از کتاب الله سئوال کنند جز علی (ع) (45). عامر شعبی نیز میگفت: بعد از رسولالله (ص) آگاهتر از علی (ع) به آنچه در میان این دو لوح است ـ قرآن ـ نیافتم.(46)
ابن ابیالحدید در آغاز شرح نهجالبلاغه بیانی ارجمند درجایگاه والای علی (ع) در علوم اسلامی دارد. او باعباراتی شورانگیز خاستگاه تمامی دانشهای اسلامی را آن بزرگوار میداند و درباره تفسیر میگوید:
دانش تفسیر از او سرچشمه گرفته و از تعالیم او دامن گشوده است. اگر به کتابهای تفسیر مراجعه کنی استواری این سخن را درمییابی، چرا که بیشترین نقلها در تفسیر از اوست و از عبداللهبن عباس، و همسویی و همگامی ابنعباس با علی (ع) و فراگیری دانش از او برای همگان روشن است. بدان سان که به ابن عباس گفت: دانش تو در برابر دانش پسر عمویت چگونه است؟
گفت: مانند قطرهای از باران در برابر دریایی موجخیز و فراگیر!(47)
اینها نیز اندکی بود از داوریهای بسیاری که در لابلای صفحات کتابهای شرح حال نگاری و حدیثی و تفسیری پراکنده است. بدین سان علی (ع) آگاهترین، بلند جایگاهترین، ارجمندترین صحابی و مفسر بیبدیل قرآن است.
4ـ قرآن در نگاه علی (ع)
وصفها، بزرگداریها، تبیینها و توضیحهای علی (ع) از قرآن و درباره قرآن بس شکوهمند و دلنواز است. گاهی کلام علوی در پرده برگیری از رازها و رمزها و عظمتهای قرآن چنان اوج میگیرد و فراز میآید که انسان بیاختیار در برابر اوج بیان رشک برانگیز علوی سر تعظیم فرود میآورد.
قرآن در نگاه علی (ع) بهار دلهاست که باید با آموزههای آن جان و دل را طراوت بخشید و شفای دردهاست که باید با رهنمودهای آن، از زشتیها و نارواییها رهایی جست و دردهای نفاق، کفر، کژاندیشی و کژرفتاری از صفحه جان و صحنه رفتاری زدود، آن بزرگوار فرمود:
تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاءالصدور.(48)
“قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است، و در آن ژرف بیاندیشید که آن بهار دلهاست و از پرتو هدایتش طلب شفا کنید زیرا که شفادهنده سینهها(ی دردآلود) است.”
و فرمود:
و اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قل القرآن من غنی. فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به علی لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء: و هوالکفر و النفاق و الغی و الضلال.(49)
“و بدانید کسی را که با قرآن است نیازی نباشد، و بیقرآن بی نیاز نباشد، پس بهبودی خود را از قرآن بخواهید و در سختیها از آن مدد جویید. زیرا در قرآن شفای بزرگترین دردها یعنی کفر و نفاق و تباهی و گمراهی است.”
در آن روزگار که روزگار اوج بیان و سخن بود، قرآن در جامهای بدانسان زیبا و دلربا عرضه شد که همگان را به ستایش واداشت. علی (ع) از این زیبایی شگفت سخن میگوید و قرآنمداران و جستجوگران حقایق الهی را به ژرفنگری در اعماق جلیل آن فرامیخواند و همی بدانها نشان میدهد که قرآن بسی ژرف است و ناپیدا کرانه:
ان القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق، لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الا به. “براستی که قرآن ظاهری زیبا و باطنی ژرف و بیپایان دارد. شگفتیهایش پایان نپذیرد و ناشناختههایش [ = غرائب ] سپری نگردد و جز با فروغ آن تاریکیها زدوده نشود.”
این همه را باید از قرآن آموخت، در محضر آن نشست، از آموزههای آن بهره گرفت، گرهها را با هدایت آن گشود، از تنگناها با راهنماییهای آن رهید و با بصیرت و آگاهی از قرآن پرسید و پاسخ گرفت. به بیان مولی بنگرید:
ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق…
“آن کتاب خدا، قرآن است، از آن بخواهید تا سخن بگوید و هرگز سخن نگوید…”(50)
کلام عظیمی است و سخنی هدایت آفرین. آیتالله شهید سیدمحمدباقر صدر، نکته لطیفی را از این کلام برکشیدهاند:
تعبیر “استنطاق” (به سخن درآوردن) که در کلام امام (ع)، فرزند راستین قرآن آمده، لطیفترین تعبیر از کار تفسیر موضوعی است که باعنوان گفتگو با قرآن و طرح مشکلات مربوط به هر موضوع، به قصد دستیابی به پاسخ قرآن، از آن یاد شده است.(51)
آنچه علی (ع) درباره جایگاه قرآن و چگونگی آن گفتهاند، و تبیین و تفسیری که از ابعاد آن بدست دادهاند، فراتر از آن است که در این سطور اندک بگنجد. با کلامی زیبا و ارجمند این بخش را به پایان میبریم
… فهو معدن الایمان و بحبوحته، و ینابیع العلم و بحوره، و ریاض العدل و غدرانه، و اثافیالاسلام و بنیانه و اودیه الحق و غیطانه، و بحر لاینزفه المستنزفون، و عیون لاینضبها الماتحون و مناهل لایغیضها الواردون، و منازل لایضل نهجها المسافرون و اعلام لایعمی عنها السائرون، و آکام لایجوز عنها القاصدون…
“این قرآن معدن ایمان است و مرکز آن، و چشمهسار دانش است و دریاهای آن، و باغستان داد است و برکهها و آبگیرهای آن، سنگهای زیرین بنای اسلام و پایههای آن؛ وادیهای حقیقت است و سبزهزارهای آن؛ دریایی است که بر دارندگان آب آن را خشک نگردانند، چشمهسارهایی است که هرچه از آن برگیرند فرونخشکد، آبشخورهایی است که درآیندگان، آب آن را نکاهند، منزلگاههایی است که مسافران راهش را گم نکنند، نشانههایی است که روندگان به روشنی آنها را میبینند، پشتههایی است که روی آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند.”(52)
علی (ع) با تصویرهایی بدینسان زیبا و تبیینهایی گویا از قرآن، دلها را از عشق به آن میآکند و همگان را به چنگ زدن در این ریسمان الهی فرا میخواند.
5ـ تفسیر علی (ع)
قرآن نازل میشد و آیات آن افزون بر حفظ در سینهها، در نوشتافزارها ثبت و ضبط میگشت. پیامبر اکرم (ص) در کار نوشتن وحی سعی بلیغی داشت و همگان را به کار خواندن و نوشتن تشویق میکرد، اما افراد خاصی مأموریت داشتند که آیات الهی را بنگارند. این افراد در تاریخ به کاتبان وحی شهره شدند. علی (ع) برجستهترین و آگاهترین آنها بود و پیشتر آوردیم که آن بزرگوار میگفتند: “چون آیات الهی نازل میشد پیامبر مرا فرا میخواند و به من آیات الهی را املاء میکرد و تفسیر و تأویل محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و… آیات را به من میآموزاند و من همه را مینگاشتم” بدینسان آنچه علی (ع) مینگاشت افزون بر آیات الهی و نص قرآن کریم، و آمیخته به تفسیرها، تأویلها، توضیحها و… بود و به نگاه دقیق، این نگاشته اولین تفسیر مکتوبی است که در تاریخ اسلام رقم خورده است. علامه سیدعبدالحسین شرفالدین نوشتهاند:
علی (ع) پس از رحلت رسولالله (ص) قرآن را براساس نزول جمع کرد و در آن به عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آیات اشاره کرد و اسباب نزول آیات را گزارش کرد و برخی از مواردی را که فهم آن دشوار بود توضیح داد… بدینسان آنچه آن بزرگوار گردآوردند به تفسیر قرآن مانندتر بود.(53)
بدینگونه روشن میشود که اشاره برخی از پیشینیان به مصحف علی (ع) و تأکید برآکنده بودن آن از دانشهای گونهگون، این نگاشته بوده است با تمام ویژگیهای یاد شده آن. ابن سیرین میگوید:
آن را از مدینه خواستم و بدان دست نیافتم، اگر آن کتاب فراچنگ میآمد بیگمان دانش بسیاری در آن یافت میشد.(54)
محمدبن مسلم زهری میگوید:
اگر مصحف علی (ع) پیدا میشد، سودمندترین مصحفها میبود و سرشار از دانش. (55) روشن است که سرشار از دانش بودن، سودمندترین مصحفها بودن، جز این نیست که افزون بر نص قرآن کریم دارای فواید و حقایق دیگری بوده است. معلم، امت شیخ مفید (ره) نوشتهاند:
مصحف علی (ع) براساس نزول سامان یافته بود؛ مکی بر مدنی و منسوخ برناسخ مقدم بود و هر آیهای به لحاظ نزول در جای خود قرار داشت.(56)
ابن شهر آشوب آن را آغازین تألیف در تاریخ اسلام میداند.(57) محقق رجالی سیدمحسن اعرجی (ره) مینویسد: مراد ابن شهر آشوب آن است که در مصحف امام (ع) به ثبت نص قرآن بسنده نشده بود، بلکه افزون بر آن، تفسیر، تبیین و تأویل آیات نیز نگاشته شده بود. بنابراین، آن نگاشته بزرگترین و مهمترین تصنیفها بود.(58) شیخ مفید رضوانالله علیه در موردی دیگر تصریح میکنند که مصحف امام(ع) آمیخته بود به تأویل و تفسیری که وحیانی بود اما قرآنی نبود.(59) بدانسان که پیشتر آوردیم که علی (ع) فرمود: چون آیات نازل میشد تفسیر و تأویل را به من املاء میکرد و من مینگاشتم. براساس روایاتی، این مصحف در اختیار امامان (ع) بوده است.(60) از این روی بعید نمینماید که این مصحف با این ویژگیها همان باشد که بخشی از چگونگی آن در روایت ابوعمر کشی و برخی روایات دیگر آمده است، که مصحف امام (ع) مشتمل بر نامها و افشای جریانهایی بوده است.(61)
مرحوم آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خویی پس از آنکه روایات مختلف را درباره مصحف علی(ع) میآورد و بر این نکته تصریح میکند که آن مصحف افزودنیهایی داشته است، تأکید میکند که آن افزودنیها تفسیر و تأویل آیاتی بوده که علی (ع) به املاء رسولالله (ص) ثبت و ضبط میکرده است. به دیگر سخن هر آنچه بر پیامبر (ص) نازل میشده است قرآنی نبوده است بخشهایی قرآنی و جلوه اعجاز الهی بود و برخی توضیحات و تفسیرها و تأویلها. بنابراین آنچه در آن مصحف بوده، وحیانی بوده است و اما همه قرآنی، علامه سیدجعفر مرتضی عاملی پس از آنکه نقلهاو گزارشهای بسیاری را درباره چگونگی مصحف علی (ع) آورده، نوشتهاند:
بدینسان روشن شد که مصحف علی (ع) با قرآن موجود هیچگونه تفاوتی نداشته است، و تفاوتهای یاد شده و افزونیهای دیگر تفسیر و تأویل آیات بود و نه جز آن.(63)
بنابراین مصحف علی (ع) تفسیری عظیم و آغازین تفسیر تدوین یافته قرآن کریم بوده و علی (ع) اولین کسی است که تفسیر قرآن را با تلقی از وحی نگاشت. اما سوگمندانه، دگرگونیهای روزگار از اینکه آن مجموعه در دسترس نسلها و عصرها قرار گیرد، جلوگیری کرد. بر آنچه آمد باید انبوه نقلهای تفسیری ارجمند و راهگشایی را که در منابع و متون حدیثی و تفسیری پراکنده است، بیفزاییم که نمونه روشن تفسیر علوی است و سرشار از آگاهیهای ارجمند.
6ـ مجموعهای در علوم قرآنی
در منابع روایی مجموعهای در علوم قرآنی و اصناف آن گزارش شده که گویا این مجموعه از علی (ع) نقل شده است. علامه مجلسی رضوانالله علیه تمام آن را در بخش قرآن بحارالانوار به عنوان روایتی از علی (ع) نقل کرده و در آغاز آن نوشته است “باب آنچه درباره اصناف آیات قرآن و انواع آن و تفسیر بعض آیاتش وارد شده است به روایت [ محمدبن ابراهیم ] نعمانی و این رسالهای است مفرد و مدون و دارای فواید بسیار که از آغاز تا فرجام یک جا آن را میآوریم.” این مجموعه 97 صفحه از آغاز مجلد بحارالانوار را فراگرفته است. رساله یاد شده دارای مقدمهای کوتاه درباره ارزش و اهمیت قرآن است، سپس سند رساله است و حدود یک صفحه از فرمایشات امام صادق (ع) درباره ارزش قرآن و اینکه چون برخی از کسان از مسیر حق منحرف شدند و حقایق قرآن را در نیافتند، و از شیوه درست و شایستهای در بهرهوری از قرآن سود نجستند، سخنهای نااستوار درباره قرآن بسیار گفتند. پس از آن سخنی است از علی(ع) در مورد اقسام آیات الهی و شرحی دراز دامن درباره اقسام آیات الهی و شوون مختلف قرآن مجید. ظاهر عبارتها نشان میدهد که این مجموعه به طور کامل از علی (ع) است، اما آیا واقعیت نیز چنین است؟! در منابعی و از نظر علامه شیخ آقابزرگ تهرانی از زمان مرحوم مجلسی به بعد، این مجموعه به نام سیدمرتضی (ره) نیز مشهور شده است.(64) علامه سیدمحسن امین عاملی در ضمن یاد کرد نگاشتههای علی (ع)، درباره این مجموعه مینویسد: کتابی است که علی (ع) در آن از 60 نوع از انواع علوم قرآنی یاد کرده است.(65) مرحوم امین درباره این مجموعه به تفصیل بحث کرده و سند خود را به این کتاب نیز یاد کرده است. با این همه انتساب این مجموعه به عنوان نگاشتهای مستقل به علی (ع) چندان استوار نیست.(66)
7ـ تفسیر قرآن از نگاه علی (ع)
پیشتر برخی سخنان علی (ع) را درباره قرآن و تأکید و ترغیب آن بزرگوار را در جهت اندیشیدن به آیات قرآنی و شنیدن گلبانگ نغمههای آسمانی و نیوشیدن آموزههای ربانی یاد کردیم. اکنون یاد کنیم که علی(ع) درباره فهم قرآن و تفسیر کتاب الهی نیز سخنان نغزی دارد، آن بزرگوار در روزگاری که آهنگ حاکمان چنین فراز میآمده است که “قرآن را بپیرایید و هرگز آن را تفسیر نکنید”(67) و از تفسیر هوشمندانه قرآن و برکشیدن معارفی که با سلطه حاکمان مسلط در تضاد بود جلوگیری میکردند،(68) بر روی آوردن به قرآن تأکید میکردند و در جهت نشاندن قرآن و معارف آفتابگون آن در جایگاه شایستهاش بسی میکوشیدند، علی (ع) میفرمود:
قرآن را بخوانید و معارف آن را برکشید، بیگمان خداوند قلبی را که حقایق قرآن را نیوشیده باشد، عذاب نمیکند.(69)
در مقامی دیگر، رهنمودی برای بهرهگیری از قرآن کریم فرموده است:
کتاب الله تبصرون به، و تنطقون به، و تسمعون به، و ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضه علی بعض. لا یختلف فی الله، و لا یخالف بصاحبه عن الله.
کتاب خدا که بدان، راه حق را، میبینید، و بدان، از حق سخن میگویید و بدان، حق را میشنوید، بعض آن بعض دیگر را تفسیر کند، و پارهای بر پاره دیگر گواهی دهد، همه آیههایش خدا را یکسان شناساند و آن را که همراهش شد از خدا برنگرداند.(70)
علی (ع) با این بیان ارجمند چگونگی تفسیرپذیری قرآن کریم را مینمایاند و بر چگونگی بهرهوری از آیات الهی مردم را راهنمایی میکند. در نگاه آن بزرگوار تمامی قرآن چونان کلامی واحد و سخنی است همگون که برای شنیدن محتوای هر آیه آن، باید به آیات دیگر مراجعه کرد و به فهم آیات الهی در فضای معنایی ویژهای که تمام آیات همگون آن را شکل میدهند، دست یافت. بدینسان علی (ع) شیوه تفسیری ارجمند و کارآمد قرآن به قرآن را مینمایاند و چونان مشعلی برای پرتوگیری از انوار کتاب الهی در پیش دیدهها مینهد. قرآنپژوه بزرگ قرن چهارم، ابوعلی فارسی به این حقیقت ناب راه برده و نوشته است:
تمام قرآن چونان یک سوره است از این روی گاه مطلبی در سورهای میآید و جواب آن در سورهای دیگر.(71) علی (ع) بارهای بار بدین صورت قرآن را تفسیر کرده و گرههای هشته در پیش معاصرانش را گشوده است. یکی از نمونههای آن این است که محدثان و مورخان آوردهاند که:
زنی پس از شش ماه حمل، فرزندی برزمین نهاد، به عمربن خطاب گزارش دادند، آهنگ رجم کرد [ به پندار اینکه مدت حمل نه ماه است و چون این زن پس از شش ماه از تماس با شوهر فرزند آورده است پس پیشتر باردار بوده و زنا کرده است ] .
علی (ع) از تصمیم عمر آگاه شد و او را از رجم بازداشت و فرمود: خداوند کریم در آیتی میفرماید: “والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین” و در آیتی دیگر میفرماید “و حمله و فصاله ثلاثون شهراً” بدین سان شش ماه مدت حمل است و بیست و چهار ماه مدت شیردهی، عمر زن را رها کرد و گفت: خداوند روزی را نیاورد که مشکلی پیش آید و فرزند ابوطالب نباشد.(72) برخی از پژوهشگران عرب تفسیر قرآن به قرآن را به درستی پایه و بن مایه تفسیر موضوعی دانستهاند و بر این باور رفتهاند که رگههای این جریان در دوران صحابه شکل گرفته و تصریح کردهاند که علی (ع) پایههای این موضوع را در تفسیرهایش استوار کرده است و از آنچه آوردیم به عنوان نمونه بحث یاد کردهاند.(73) علی (ع) در بیانی دیگر به شناسایی و شناساندن محتوی قرآن میپردازد، و انواع معارف آن را مینمایاند و چگونگی پیوند قرآن و سنت را باز میگوید و بدین گونه گویا غیرمستقیم میفهماند که فهم استوار قرآن در گرو آگاهی به این همه و اطلاع از چندی و چونی این دانشهاست. این حقایق در واپسین سطور خطبه اول نهج البلاغه از فرازمندترین و شکوهمندترین خطب علوی آمده است:
کتاب ربکم فیکم مبینا حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه، و خاصه و عامه، و عبره و امثاله، و مرسله و محدوده، و محکمه و متشابهه. مفسرا مجمله و مبینا غوامضه، بین ماخوذ میثاق فی علمیه و موسع علی العباد فی جهله و بین مثبت فیالکتاب فرضه و معلوم فیالسنه نسخه و واجب فی السنه أخذه و مرخص فیالکتاب ترکه و بین واجب لوقته و زائل فی مستقبله، و مباین بین محارمه من کبیر اوعد علیه نیرانه، او صغیرا أرصد له غفرانه، و بین مقبول فی ادناه، و موسع فی اقصاه.
“کتاب پروردگار در دسترس شماست. این پیام آسمانی همه مصالح و مفاسد حیات دنیوی و اخروی شما را بیان نموده است: حلال و حرام، فرایض و شایستگیها، ناسخ و منسوخ، مباهات و واجبات، خاص و عام، داستانها و اصول عبرتانگیز و امثال و حکم، مطلق و مقید، محکم و متشابه را توضیح داده، حقایق ابهامانگیز را تفسیر و مشکلاتش را روشن ساخته است.”
تحصیل علم و یقین به برخی از مطالب قرآنی، مطابق پیمانی که از بندگان گرفته شده، لازم است و در برخی دیگر که اسرار و رموز قرآنی محسوب میشوند، مردم را به تنگنای لزوم معرفت آنها مجبور ننموده است.
گروهی از مسائل در کتاب آسمانی ثابت و سنخ آن در سنت روشن است. دستهای از مسائل وجود دارد که الزام به آنها در سنت واجب است و در کتاب الهی مورد اختیار مقرر شده است. وجوب بعضی از تکالیف تا وقت معینی است که با سپری شدنش مرتفع میگردد. کتاب آسمانی انواع محرمات را از یکدیگر تفکیک نموده و به معصیت کبیره وعده آتش و به گناهان کوچک امید بخشش داده است. موضوعات دیگری در قرآن وجود دارد که انجام دادن اندکی از آنها، مقبول و در وصول به نهایت آنها بندگان را آزاد گذاشته است.(74)
با این بیان، علی (ع) گویا بر این نکته تأکید میورزد که در فهم قرآن باید به گونهگونی ابعاد آیات توجه کرد و محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و… آن را بازشناخت و چگونگی ارتباط سنت با قرآن را در فهم کتاب الهی درک کرد.(75)
8ـ نمونه هایی از تفسیر علی (ع)
پیشتر آوردیم که سیوطی در چندی و چونی تفاسیر صحابیان نوشته بود “در میان خلفا تفسیر روایت شده از علیبن ابیطالب بیشتر از همه است” آنچه اکنون در منابع تفسیری و حدیثی و متون از علی (ع) در اختیار داریم بیگمان تمام آن چیزی نیست که علی (ع) در تفسیر آیات الهی بیان کرده است. اکنون لازم است صاحب همتی آگاه از مسایل تفسیری و حدیثی دامن همت بر کمر ارادت زند و روایات پراکنده در منابع گونهگون تفسیر علی (ع) را، همان اندازه که بر جای مانده است،(76) تدوین کند و بدین سان در آستانه معارف قرآن، گامی شایسته برگیرد و جستجوگران معارف قرآنی و علوی را یاری رساند. آن چه اینک میآوریم نمونههایی است اندک از معارف تفسیری علی (ع):
مردی در محضر علی (ع) قرائت کردا “انالله و انا الیه راجعون” (بقره / 156) “ما همه از خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست”. امام علی (ع) فرمودند: گفته “ما از آن خدائیم” اقرار ماست به بندگی و گفته ما که “به سوی او باز میگردیم” اقرار است به تباهی و ناپایندگی.(77)
در فرمانی به فرماندارش در مکه فرمود:
از مردم مکه بخواه که از هیچ زایری که ساکن آن دیار است چیزی نستانند، که خداوند فرمود:
“سواء العاکف فیه و البادی” (حج / 25) “مسجدالحرام را برای همه مردم برابر قرار دادیم و مقیم و مسافر در آن یکساناند.”
مراد از “عاکف” شهروندان مکهاند و مراد از “بادی” کسانی هستند که برای حج بدان جا آمدهاند(78) علی (ع) در بیانی ارجمند زهد را مصداق عینی دو سوی یک آیه از آیات الهی میداند و بدین سان از یکسو زهد راستین را معنا میکند و از سوی دیگر برای آیات الهی تفسیری عینی به دست میدهد، امام فرمودند:
الزهد کله بین کلمتین من القران قال الله تعالی (لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا علی ما آتاکم) (حدید / 23) و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه.
“همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم آمده است خدای سبحان فرماید: تا بر آنچه از دستتان رفته دریخ نخورید و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید و آن که برگذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوی زهد گرفته است.”(79)
استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح این روایت نوشتهاند:
بدیهی است وقتی که چیزی کمال مطلوب نبود و یا اساساً مطلوب اصلی نبود، بلکه وسیله بود، مرغ آرزو در اطرافش پروبال نمیزند و پرنمیگشاید و آمدن و رفتنش شادمانی یا اندوه ایجاد نمیکند.(80)
امام باقر (ع) نقل میکند که علی (ع) فرمود:
دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدا بود، یکی از آن دو برداشته شد پس دیگری را بگیرید و بدان چنگ زنید، اما امانی که برداشته شد رسول خدا (ص) بود، و اما امانی که مانده است آمرزش خواستن است. خداوند متعال میفرماید: (و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم، و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون) (انفال / 33) و خدا آنان را عذاب نمیکند حالی که تو در میان آنانی و خدا عذابشان نمیکند حالی که آمرزش میخواهند.(81)
سید رضی (ره) میگوید: این تفسیر یکی از نیکوترین بهرهگیریها از قرآن است و از لطایف استنباط از آیات. از علی (ع) درباره این آیت الهی (ان الله یامر بالعدل و الاحسان) (نحل / 90) “همانا خداوند هماره به داد و نیکی فرمان میدهد” پرسیدند، آن حضرت فرمود:
العدل الانصاف، و الاحسان التفضل.
“عدل انصاف است و احسان نیکویی کردن.”(82)
علی فرمود:
قناعت دولتمندی را بس و خوی نیکو نعمتی بود در دسترس. از امام (ع) از معنی فلنحیینه حیاه طیبه پرسیدند، فرمود: آن قناعت است.(83)
راستی را مگر زندگی پاک و پاکیزه جز در سایه قناعت فراچنگ میآید، و مگرنه این است که بسیاری از زندگیهای پلشت و عزتسوزیهای شخصیت خردکن، از آزمندیها و فزونخواهی و فراخ جوییها برمیخیزد و زندگی را از ذلت میآکند.
از کهنترین روزگاران، مفسران بسیاری مصداقی از “حیاه طیبه” را قناعت دانستهاند.(84) واحدی نوشته است:
آن که “حیاه طیبه” را قناعت دانسته است، گزینشی نیکو کرده است، چرا که زندگی جز با قناعت پاکیزه نمیشود، و آزمند هماره در رنج است و دردسر.(85)
قرآن کریم به صراحت آیات الهی را به محکم و متشابه تقسیم نموده(86) و تأکید میکند که معانی آیات متشابه و تأویل آنها را جز راسخان در علم ندانند، پیشوایان الهی در روشن ساختن مصداق راسخان در علم فراوان سخن گفته و در روزگاران مسفرآفرینی و چهرهسازی بسیار تأکید کردهاند که ژرفاندیشان در قرآن و راسخان در علم، امامان (ع) و پیشوایان راستین هستند. علی (ع) در ضمن خطبهای فرمودهاند:
این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا، کذباً و بغیاً علینا، ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا و اخرجهم، بنا یستعلی الهدی و یستجلی العمی…
“کجایند کسانی که پنداشتند آنان ـ نه ما ـ دانایان علم قرآناند؟ به دروغ و ستمی که بر ما رانند. خدا ما را بالا برده و آنان را فروگذاشته؛ به ما عطا کرده و آ نان را محروم داشته. ما را در حوزه عنایت خود در آورد، و آنان را از آن بیرون کرد. راه هدایت را با راهنمایی ما میپویند. و روشنی دلهای کور را از ما میجویند.”(87) علی (ع) از یک سو تفسیر دقیق آیه و مصداق والا و روشن آن را به دست میداد و از سوی دیگر از جریانهای گونهگونی که در جهت ستیز با علی (ع) و آل علی در پی چهرهنمایی و چهرهسازی بودند و برای آیات الهی تفسیر باژگونه و مصداق وارونه میساختند پرده برمیگرفت.(88)
یکی از جلوههای والای کلام علوی، آمیخته ساختن سخنش با کلام الهی و تفسیر آیات قرآن در جاریهای زمان و با جاریهای زمان است. علی (ع) در این گفتارها از یک سو چهره ناپاکان و پلیدان را مینمایاند و از سوی دیگر پاکیزه خویان و نیک سیرتان را میشناساند و در همه این موارد سخن را به گونهای بس دلپذیر و تنبه آفرین با کلام الهی آذین میبندد. علی (ع) در ضمن نامهای بلند که سیدرضی (ره) آن را از نیکوترین نامههای امام (ع) تلقی کرده، مینویسد:
… و گفتی که من و یارانم را پاسخی جز بر شمشیر نیست، راستی که خنداندی از پس آنکه اشک ریزاندی. کی پسران عبدالمطلب را دیدی که از پیش دشمنان پس روند، و از شمشیر ترسانده شوند “لختی بپای! حمل به جنگ میپیوندد”(89) زودا کسی را که میجویی تو را میجوید، و آن را که دور پنداری به نزد تو راه پوید. من با لشکری از مهاجران و انصار و تابعیان، آنان که راهشان به نیکویی پیمودند به سوی تو میآیم لشکری بسیار ـ و آراسته ـ و گرد آن بر آسمان برخاسته. جامههای مرگ بر تن ایشان، و خوشترین دیدار برای آنان دیدار پروردگارشان، همراهشان فرزندان “بدریان”اند و شمشیرهای “هاشمیان”؛ که میدانی در آن نبرد تیغ آن رزمآوران، با برادر(90) و دایی (91) و جد (92) تو چه کرد ـ و ضرب دست آنان ـ از ستمکاران دور نیست، (و ما هی من الظالمین ببعید) (هود / 83)(93)
بدینسان علی (ع) حماسه پایداری و استواری را در برابر دشمن میسراید، و آنان را مصداق روشن ستمپیشگان معرفی میکند و تفسیر عینی قرآن کریم را رقم میزند. ادیب بلندآوازه قرن هفتم ابن ابیالاصبح مصری این بخش از نامه را آورده و آن را مصداقی روشن برای حسن ختام دانسته است.(94)
قرآن کریم کتاب هدایت و مجموعهای از آموزههای رحمانی است در جهت راهبری انسان در جاریهای زمان. به گفته مفسری هوشمند،(95) قرآن آییننامه زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری مسلمانان است و ابعاد قرآن را جز آنان که در کورانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درگیرند نخواهند فهمید. علی (ع) قرآن را فرانموده و با تکیه به آیات وحی صفهای گوناگون را بازشناسانده است. آن بزرگوار نیروهای لشکرش را برای نبرد با معاویه بسیج کرد و در ضمن خطبهای بلند فرمود “هان مسلمانان، در جهاد با معاویه ستمپیشه و بیعت شکن و یاران ستم گسترش بکوشید و به آنچه از کتاب الهی میخوانم گوش فرا دهید و پندگیرید. از مواعظ الهی سود جوییدو از گناهان دور باشید. خداوند با گزارش چگونگی زندگانی امتهای دیگر شمایان را پند داده است.
آنگاه قرائت فرمود:
“الم ترالی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی اذقالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیلالله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا قالوا و ما لنا الا نقاتل فی سبیلالله و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم و الله علیم بالظالمین و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعه من المال قال ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فیالعالم و الجسم و الله یوءتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم.” (بقره / 246ـ247)
“آیا آن گروه از بنیاسرائیل را پس از موسی ندیدی که به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما پادشاهی نصب کن تا در راه خدا بجنگیم. گفت: نپندارید که اگر قتال بر شما مقرر شود از آن سرباز خواهید زد؟ گفتند: چرا در راه خدا نجنگیم در حالی که ما از سرزمینمان بیرون رانده شدهایم و از فرزندانمان جدا افتادهایم؟ و چون قتال بر آنها مقرر شد، جز اندکی، از آن روی برتافتند. خدا به ستمکاران آگاه است.
پیغمبرشان به آنها گفت: خدا طالوت را پادشاه شما کرد. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی باشد؟ ما سزاوارتر از او به پادشاهی هستیم و او را دارایی چندانی ندادهاند. گفت: خدا او را بر شما برگزیده است و به دانش و توان او بیفزوده است، و خدا پادشاهیش را به هرکه خواهد دهد که خدا دربرگیرنده و داناست.”
هان مردم دراین آیات شما را عبرت است تا بدانید که خداوند خلافت و حکومت را پس از پیامبران در خاندان آنها نهاده و طالوت را با افزودنی در توان و علمش زبدهگزینی کرده و بر دیگران برتری بخشیده است. اکنون نیک بنگرید آیا خداوند بنی امیه را بر بنیهاشم برگزیده و معاویه را در دانش و توان بر من برتری داده است؟ بندگان خدا، تقوی پیشه کنید و در راه خداوند، پیشتر از آنکه به خشم خداوند گرفتار آیید، جهاد کنید.(96)
علی (ع) با این بیان، جایگاه امامت را نشان داده و آیات الهی را در گستره زمان تفسیر میکند و از آنچه درباره امتهای پیشین است، بهره میگیرد و ویژگیهای رهبری را براساس آیات الهی رقم میزند.(97) این گونه روشنگریها در حقیقت تطبیق دقیق مفاهیم قرآنی بر جاریهای زمان و به دیگر سخن تأویل راستین قرآن کریم است که در کلام معجز شمیم رسولالله (ص) درباره علی (ع) آمده بود که “علی بر تأویل قرآن میجنگد بدانسان که من بر تنزیل قرآن نبرد کردم.”
یکی از آموزههای عظیم و تنبهآفرین قرآن کریم، شناسایی و شناساندن دشمن است و چگونگی درگیری آن با انسان و بازداری او از راه حق. قرآن کریم در آیات بسیاری از شیطان سخن گفته و چگونگی تلاش او را برای گمراهی انسان نیز عرضه کرده و به انسان هشدار داده است که بیدار باشد و در چنگ شیطان و حزب او گرفتار نیاید. قرآن در آیاتی چند حزب شیطان را معرفی کرده و فرجام آن را بازگفته است. علی (ع) در جایگاه مفسری راستین و رهبری بیدار که باید لحظه به لحظه امت را رهبری کند و از اینکه در تور نامرئی حزب شیطان گرفتار آیند هشدار دهد، به چهرهنمایی از منافقان میپردازد و در قالب جملات بس گویا و روشنگر، خلق و خوی و سلوک فردی و اجتماعی آنان را مینمایاند و در واپسین گفتار، این آیت الهی را تلاوت میکند که:
“اولئک حزب الشیطان، الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون” (مجادله / 19)
“آنان حزب شیطاناند، آگاه باش که حزب شیطان زیان کنندگاناند.”(98)
علی (ع) گاه با تکیه بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن کریم و با اشاره بر معیار و ارزشهای حاکم بر زندگانی جاهلیان به تفسیر آیات الهی پرداخته و نشان میدهد که قرآن کریم واقع نگرانه، بنیادهای جهلآلود ناشایسته با شخصیت انسان را درهم کوبیده و بر ویرانههای آن بنای رفیع ارزشهای والای الهی فراز میآورد.
قرآن کریم در جهت برنمودن بخشی از خلق و خوی جاهلیان و نشان دادن معیارها و ارزشهای حاکم بر آنها، خطاب بدانها میفرماید:
“الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر”
“مشغول گردانید شما را بیشتری جستن تا زیارت کردید گورها را.”(99)
میبدی در ترجمه این آیات نوشته است: مشغول داشت شما را نبرد کردن با یکدیگر به انبوهی، تا آنگه که مردگان در گور بشمردید.(100)
مفسران در تفسیر این آیه دو گونه سخن آوردهاند:
1) فزونخواهی در مال و بیشتر جستن از تمتعات و لذایذ زندگی شما را از خدا بازگردانید، و این دلمشغولی همچنان با شما بود تا مرگ فرا رسید و به زیارت گورها رفتید.
2) فزونخواهی و بزرگنمایی نیا و تبار برای نشان دادن قدرت و اعتبار شما را به شمارش واداشت و این شمارش قبیله و تیره، شما را به خود مشغول داشت تا بدان جا که به دیدار گورها رفتید و برای اثبات افزونی تعداد قبیلههایتان گورهای نیاکان خود را نیز شمردید.(101)
قدرت که قبیله و فرزندان نمادی از آن بود و ثروت و داشتهها، معیار برتری و ارزش قبیلهها شمرده میشد و جاهلیان در مفاخرهها و بزرگداریهای خود بدان مینازیدند، و گاه این نازیدنها آنان را به چنین کنشهای ابلهانهای وا میداشت. علی (ع) گویا آیات آغازین این سوره را اشاره به این نکته میداند و و محتوای آیات را اشارهای به این بخش از فرهنگ جاهلی میانگارد که پس از قرائت این دو آیه میفرماید:
یا له مراماً ما ابعده، و زورا ما اغفله و خطرا ما افظعه. لقد استخلوا منهم ای مدکر، و تناوشوهم من مکان بعید افبمصارع ابائهم یفخرون؟ ام بعدید الهلکی یتکاثرون؟ یرتجعون منهم اجساداً خوت، و حرکات سکنت. ولان یکونوا عبراً احق من ان یکونوا مفتخراً. و لان یهبطوا بهم جناب ذله احجی من ان یقوموا بهم مقام عزه. لقد نظروا الیهم بابصار العشوه. و ضربوا منهم فی غمره جهاله. ولو استنطقوا عنهم عرصات تلک الدیار الخاویه لقالت ذهبوا فیالارض ضلالا؛ و ذهبتم فی اعقابهم جهالا. تطاون فی هامهم، تستنبتون فی اجسادهم، و ترتعون فیما لفظوا، و تسکنون فیما خربوا، و…
“وه! که چه مقصد بسیار دور و چه زیارت کنندگان بیخبر ـ و در خواب غرور ـ و چه کاری دشوار و مرگبار. پنداشتند که جای مردگان تهی است، حالی که سخت مایه عبرتاند ـ لیکن عبرت گیرنده کیست؟ – از دور دست به مردگان یازیدند و به آنان نازیدند ـ آیا بدان جا مینازند که پدرانشان خفتهاند یا به کسان بسیاری که در کام مرگ فرورفتهاند؟ خواهند کالبدهای خفته بیدار شود و جنبشهای آسوده در کار. حالی که مایه پند باشند بهتر است تا وسیله فخر و بزرگواری، و در آستانه خواریشان فرود آرند خردمندانهتر، تا نشاندن در سریر بزرگواری. با دیده تار بدانهانگریستند که چیستند و اگر از فراخنای خانههای ویران و سرزمینهای تهی از باشندگان میپرسیدند، میگفتند: آنان به زمین درشدند و گمراه و شما که به جای آناناید، مردمی هستید نا آگاه. سرهاشان را به پا میسپرید و بر روی پیکرهاشان میکارید و در آنچه به دور افکندهاند میچرید و در خانهها که ویران کردند، هستید.(102)
خطبهای است بس شکننده و کوبنده در تفسیر و تصویر علی (ع) از آن فرهنگ و نشان دادن ابعاد آیت الهی و بیدارگریها و تنبهآفرینیهای آن بزرگوار، در قالب این جملهها و در اوج بلاغت و ستیغ فصاحت و بسی رشک برانگیز و اشکانگیز. ابن ابیالحدید میگوید:
اگر تمام فصیحان در مجلسی گردآیند و این خطبه بدآنهاخوانده شود، شایسته است به آن سجده کنند… به آنچه تمام امتها سوگند یاد میکنند، سوگند یاد میکنم که از پنجاه سال تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خواندهام و هرگاه خواندم قلبم تپید، اعضای بدنم لرزید و لرزش و ترس وجودم را فراگرفت و از آن پند گرفتم. هرگاه در آن تأمل کردم مردگان ازخویشان و نزدیکان و دوستانم را به یاد آوردم و یقین کردم که آن کس که در این جملهها وصف میشود من هستم. واعظان و فصیحان از این سخنان بسیار گفتهاند و من بر اینگونه سخن از آنان فراوان دست یافتهام، اما هرگز این تأثیر را بر دل در آنها ندیدهام.(103)
9- در آستانه خورشید
آرمان نجات انسان در فرجام تاریخ، آرمانی است بلند که تمام مکاتب به گونههای مختلف از آن یاد کردهاند. در آموزههای اسلام بن مایههای این آرمان را در قرآن مجید میتوان یافت. در قرآن مجید درباره مسائل مرتبط با آینده روزگار و حوادث آخرالزمان، چیرگی نیکی و پاکیزهخویان بر جهان، و حاکمیت صالحان، به اشاره و صراحت، سخن رفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامی برپایه احادیث معتمد و نقلهای موثق و روایات غیرقابل تردید درباره امام زمان (عج) و حکومت و حاکمیت آن بزرگوار دانستهاند.(104) در روایات اهل بیت (ع) این حقیقت به گونهای شورانگیز، هیجان بار و امید آفرین در صدها روایت با ابعاد مختلف پرداخته شده و جانهای شیفته به این آرمان مطلوب توجه داده شده است.(105) از جمله آیاتی که براساس نقلهای بسیار این آرمان والا را رقم میزند، آیه ذیل است:
“و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین” (قصص / 5)
“و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.”(106)
علی (ع) در کلامی امید آفرین فرمودند:
لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلاعقیب ذلک “و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فیالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.”
دنیا پس از سرکشی روی به ما نهد، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود. سپس این آیه را خواند: “و میخواهیم…”.
شارحان نهجالبلاغه این جمله علی (ع) را اشاره به دولت یار، “روزگار رهایی” و طلوع “خورشید مغرب” که انسان با آن حاکمیت سپیدهگشا بر “فجر ساحل” خواهد ایستاد و امواج خروشان حق را در تحقیق عینی حاکمیت “آخرین امید” خواهد دید، دانستهاند.
ابن ابیالحدید میگوید:
به پندار شیعه این آیه وعدهای است برای پیشوای پنهان آنان که خواهد آمد و در آخرالزمان به حاکمیت زمین خواهد رسید. اما اصحاب ما (معتزله) میگویند وعده است برای پیشوایی که بر زمین حاکمیت خواهد یافت و بر حکومتها چیره خواهد گشت.(107)
مولی فتحالله کاشانی پس از آنکه روایت را ترجمه کرده، نوشتهاند:
والحمدلله و المنه که در آخرالزمان دولت آل محمد علیهم صلواتالله الملک المنان به ظهور خواهد رسید و حق از باطل امتیاز خواهد یافت، در زیر چرخ برین علیرغم دشمنان بدسگال بیدین و از صادق صلواتالله علیه و علی آبائه و اولاده الکرام این بیت منقول است:
لکل اناس دوله یرقبونها
و دولتنا فی آخرالدهر تظهر
هرکسی را دولتی از آسمان آمد پدید
دولت آل علی آخر زمان آید پدید(108)
آنچه تا اینجا آوردیم اندکی بود از بسیار، این گلگشت در بوستان علی (ع) و در فضای جاننواز سخنان علیبن ابیالطالب (ع) در تفسیر و تأویل آیات قرآن را با یاد یار به فرجام آوردم. یاد و نام امام مهدی (عج) که دل را از عشق به زیبایی، والایی، عدالت و نیکی میآکند و اندیشیدن به آرمانهای والای آن “خورشید مغرب” چشمانداز سراسر نور و هیجان و ایمان را در پیشدید میگشاید و زمزمه “نغمههای پیروزی” آن “دادگستر جهان” “شوق دیدار” آن فرجام بخش آرمان رهایی آفرین پیامبران و بنیانگذار والای “روزگار رهایی” را در جان فرو میریزد.
پاورقیها:
20ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 205، ینابیع الموده، ج 1، ص 307.
22ـ رک: احقاق الحق، ج 1، ص 37.
44ـ همان، ص 50 الاستیعاب، ج 3، ص 40؛ عطاء از مفسران تابعی و از چهرههای برجسته تفسیر و اهل مکه است. وفیات الاعیان، ج 1، ص 318.
9ـ جامع البیان، ج 13، ص 176 ؛ الدر المنثور، ج 4، ص 128 ؛ التفسیر المنیر، ج 13، ص 194.
10ـ سعیدبن جبیر از مفسران عالی قدر دوره تابعین است.
33ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 52، الصواعق المحرقه، ص 127.
86ـ آل عمران: 7.
98ـ نهجالبلاغه، خ 194.
1ـ نهجالبلاغه، خطبه قاصعه (خ 192)، ص 100، ترجمه شهیدی 191ـ192
12ـ احقاق الحق، ج 3، ص 284.
13ـ الدر المنثور، ج 4، ص 129؛ فتح القدیر، ج 3، ص 110؛ دلایل الصدق، ج 2، ص 135.
19ـ تهذیب الکمال، ج 6، ص 124؛ تهذیب التهذیب (حاشیه)، ج 3، ص 266.
21ـ بخشی از کلام علی (ع) که پیشتر نقل کردیم.
41ـ همان، ص 39.
59ـ اوائل المقالات، ص 81 (مصنفات الشیخالمفید، ج 4).
60ـ الاصول من الکافی، ج 2، ص 462؛ بصائر الدرجات، ص 193؛ المحجه البیضاء، ج 2، ص 263.
11ـ جامعالبیان، ج 13، ص 178، الدر المنثور، ج 4، ص 129؛ المیزان، ج 11، ص 385.
32ـ رک: نفحات الازهار تعریب و تلخیص کتاب شکوهمند و بیبدیل عبقاتالانوار، مجلدات 1ـ3، احقاق الحق، ج 4، ص 436 و موارد دیگر آن در مجلدات بیستگانه.
37ـ بنگرید به مقدمه عالمانه تفسیر الحبری، ص 138 به بعد بویژه شمارههای 9، 11، 14، 19، 26، 27، 28، 30، 35 و… یادآوری میکنم که در تحلیل و تفسیر روایت مورد گفتگو از این کتاب بهره بردهام و شمارههای یاد شده، کتابهایی است که نزول آیات را درباره علی (ع) گزارش کردهاند. اما آثار بسیاری را که درباره اهلبیت (ع) تدوین یافته، در فهرست یاد شده و نیز در سلسله مقالات ارجمند و پژوهشگرانه فقید علم و تحقیق، زندهیاد، سیدعبدالعزیز طباطبایی در شمارههای مختلف مجله تراثنا موجود است.
45ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 50؛ عبداللهبن شبرمه، از فقیهان تابعی کوفی است، تهذیب الکمال، ج 15، ص 76.
28ـ الارشاد، ج 1، ص 123، و نیز رک: به مقاله “توصیف قاعدیگری در بینش تاریخی شیخ مفید (ره)، آینه پژوهش، سال پنجم، شماره 18ـ17/16.
47ـ شرح ابنابی الحدید، ج 1، ص 19.
52ـ نهجالبلاغه، خ 198، در اینباره رجوع کنید به: تصنیف نهجالبلاغه بهجالصباغه فی شرح نهجالبلاغه، ج 9، ص 232؛ از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات استاد سیدجعفر شهیدی)، ص 53، مقاله “قرآن صامت از زبان قرآن ناطق”، فرهنگ آفتاب (فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهجالبلاغه)، ج 8، ص 4106 که مجموعه آنچه را که در نهجالبلاغه درباره این موضوع آورده است یک جا آوردهاند.
5ـ الصواعق المحرقه، ص 127؛ کفایه الطالب، ص 231؛ احقاق الحق، ج 3، ص 480؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 406.
26ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 37.
40ـ همان، ص 34.
61ـ اختیار معرفه الرجال، ص 589؛ الاصول من الکافی، ج 2، ص 621.
70ـ نهجالبلاغه، خ 133، صبحی صالح، ص 132، ترجمه شهیدی. و نیز رک: شرح ابن ابیالحدید، ج 8، ص 294؛ نیز بنگرید به خطبه 18، جمله… ان الکتاب یصدق بعضه بعضاً… و شرحهای آن.
89ـ حماسهای است که در روزگار جاهلیت به هنگام عزیمت به رزم میگفتند و آن را به صورتهای دیگری نیز نقل کردهاند. رک: بهجالصباغه، ج 6، ص 187.
99ـ ترجمه تفسیر طبری (= منسوب)، ج 7، ص 2047.
3ـ انساب الاشراف،ج 2 ص 99؛ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 67، شواهد التنزیل، ج 1، ص 45؛ بحارالانوار، ج 4، ص 157.
7ـ امالی صدوق، ج 3، ص 453 ؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 400، ینابیع الموده، ج 1، ص 307، غایه المرام، ص 358، باب 60، حدیث 12 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 29.
71ـ الحجه للقراء السبعه، ج 6، ص 343، مغنی اللبیب (تحقیق: زمان مبارک و…)، ص 328.
78ـ نهجالبلاغه، نامه 67، مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 462.
17ـ المیزان، ج 11، ص 386.
27ـ مسنداحمد بن حنبل، ج 3، ص 501؛ المستدرک، ج 3، ص 132؛ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 67؛ احقاق الحق، ج 4، ص 332؛ و منابع بسیار دیگر.
35ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 52، کشف الغمه، ج 1، ص 314.
39ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 35.
49ـ همان، خطبه 176.
55ـ الفواتح (در حاشیه المستصفی)، ج 2، ص 12؛ منشورات الرضی.
67ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 12، ص 93.
16ـ منابع پیشین.
48ـ نهجالبلاغه، خطبه 110.
65ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 90.
66ـ رک: مقاله پژوهشگرانه آقای ا. م موسوی که احتمالات مختلف درباره این رساله را آورده و نقد و بررسی کردهاند. (کیهان اندیشه، شماره 28، ص 112ـ122).
79ـ ربیعالابرار، ج 1، ص 826؛ نهجالبلاغه، خ 439.
83ـ نهجالبلاغه، خ 229؛ مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 183.
90 و 91 و 92 به ترتیب حنظلهبن ابیسفیان، ولیدبن عتبه و عتبهبن ربیعه.
105ـ دلائل الامامه، ص 450؛ معجم احادیث الامام المهدی (عج)، ج 5، ص 222 و 321 و منابع بسیار دیگر؛ الغیبه، شیخ طوسی (ره)؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 555.
51ـ مقدمات فیالتفسیر الموضوعی، ص 20؛ سنتهای تاریخ در قرآن، ص 94.
58ـ عده الرجال، ج 1، ص 92.
76ـ پژوهشگر سختکوش حضرت شیخ عزیزالله عطاردی در مجموعه عظیم مسانیدالائمه، در ضمن مسندالامام علی (ع) و در بخش “کتاب التفسیر” نقلهای تفسیری از علی (ع) را به تفکیک از منابع عامه، زیدی و شیعی گرد آورده است که امیدواریم به زودی منتشر شود.
102ـ نهجالبلاغه، خ 221، ترجمه شهیدی، ص 252.
103ـ شرح ابن ابیالحدید، ج 11، ص 153.
104ـ رک: سیدهاشم بحرانی، المحجه فی ما نزل فیالقائم الحجه؛ سیدصادق شیرازی، المهدی فیالقرآن؛ خورشید مغرب ص 113ـ123؛ معجم احادیث الامام المهدی (عج)، ج 5 (الآیات المفسره).
25ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 48؛ ترجمه الامام علیبن ابیطالب من تاریخ دمشق، ج 2، ص 467.
29ـ نهجالبلاغه، خطبه 122، ص 179، چاب صبحی صالح.
30ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 42.
34ـ الصواعق المحرقه، ص 127؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 406.
38ـ النهایه، ج 1، ص 212؛ سفینه البحار، ج 2، ص 414؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 448.
53ـ حسین الراضی، المراجعات (تحقیق)، ص 411.
57ـ معالم العلماء، ص 2.
8ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 400 ؛ احقاق الحق، ج 3، ص 280 و 245، ج 14، ص 362 ؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 307.
15ـ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 220؛ نورالثقلین، ج 2، ص 523.
23ـ احقاق الحق، ج 4، ص 331؛ سخنی است بلند که ما بخشی از آن را آوردیم، در متن روایت آمده است که… اقرئهم لکتاب الله عزوجل، باید توجه داشت که واژه قرائت در آن روزگاران به دانش فهم کتاب الهی اطلاق میشده است. رک: مسند زید، ص 343.
43ـ همان، ص 34.
54ـ الاستیعاب، ج 2، ص 253 (در حاشیه الاصابه)؛ الصواعق المحرقه، ص 126؛ حقایق هامه حول القرآن الکریم، ص 158.
63ـ حقایق هامه حول القرآن الکریم، ص 153ـ161.
68ـ بنگرید به گفتگوی تنبهآفرین ابنعباس و معاویه، کتاب سلیمبن قیس، ج 2، ص 783؛ بحارالانوار، ج 44، ص 124؛ مواقف الشیعه، ج 1، ص 84.
85ـ التفسیر الکبیر، ج 20، ص 112 و نیز رک: جامع البیان، ج 14، ص 172 که طبری این قول را برگزیده و به تفصیل بر استواری آن استدلال کرده است.
2ـ انساب الاشراف، ج 2، ص 99.
6ـ برای تفسیر دقیق آیه رک: المیزان، ج 11، ص 383؛ استاد محمدتقی شریعتی، خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت، چاپ اول، ص 212؛ احمد رحمانی همدانی، الامام علیبن ابیطالب، ص 179.
14ـ تفسیر الحبری، ص 285 و 490؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 402؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 306؛ نورالثقلین، ج 2، ص 522.
62ـ البیان فی تفسیر القرآن، ص 223 و 225.
96ـ الارشاد، ج 1، ص 262؛ الاحتجاج، ج 1، ص 407، بحارالانوار، ج 8، ص 644 (چاپ قدیم).
4ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 43.
18ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 404.
31ـ الاصول من الکافی، ج 1، ص؛ نهجالبلاغه، خ 158، ص 223؛ و نیز رک: ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج 2، ص 346؛ مرات العقول، ج 1، ص 208؛ فیظلال نهجالبلاغه، ج 3، ص 419.
36ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 64ـ69؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 112.
42ـ همان، ص 47.
46ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 49؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 12، تاریخ بغداد ج 12، ص 227 و…
64ـ الذریعه، ج 20، ص 154.
75ـ برای تفسیر خطبه رک: شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج 1، ص 120؛ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج 2، ص 216.
81ـ نهجالبلاغه، خ 88؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 539؛ مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 85.
24ـ طبرانی، المعجم الصغیر، ج 1، ص 255؛ المستدرک، ج 3، ص 134؛ برای این حدیث با الفاظ و طرقی دیگر. رک: الصواعق المحرقه، ص 75؛ سیوطی، جامعالصغیر، ج 2، ص 66؛ احقاق الحق، ج 5، ص 639؛ و منابع بسیار دیگر.
74ـ نهجالبلاغه، خ 1، ص 44؛ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج 1، ص 18. در ترجمه این بخش از خطبه، ترجمه استاد علامه شیخ محمدتقی جعفری را برگزیدم، چون آن را گویاتر یافتم.
97ـ رک: المیزان، ج 2، ص 287، دراسات فی ولایه الفقیه، ج 1، ص 321.
50ـ همان، خطبه 158.
72ـ السنن الکبری، ج 7، ص 727؛ التفسیر الکبیر، ج 28، ص 15؛ الدر المنثور، ج 6، ص 9؛ تذکره السبط، ص 137؛ الغدیر، ج 6، ص 93؛ و منابع بسیار دیگر.
84ـ جامع البیان، ج 14، ص 172؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 10، ص 114؛ الوسیط فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 81.
93ـ نهجالبلاغه، نامه 28، ترجمه شهیدی، ص 293. امام (ع) این نامه را در جواب نامهای از معاویه نگاشته است. رک: وقعه صفین، ص 86 و منابع دیگر هر دو نامه، مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 265.
56ـ المسائل السرویه، ص 79 (مصنفات الشیخ المفید، ج 7).
73ـ دراسات فیالتفسیر الموضوعی القصص القرآنی، احمد جمال العمری، ص 50؛ در فصول پیشین به تفصیل به تفسیر موضوعی و چگونگی آن پرداختهایم.
77ـ محاضرات الادباء، ج 2، ص 226؛ تحفالعقول، ص 209؛ مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 92.
94ـ بدیع القرآن، ص 343.
100ـ کشفالاسرار، ج 10، ص 596.
69ـ بحارالانوار، ج 93، ص 20.
95ـ متفکر ارجمند سیدمحمدحسین فضلالله در گفتگویی با آینه پژوهش، شماره 7، ص 79ـ80.
80ـ سیری در نهجالبلاغه، ص 212.
82ـ عیون الاخبار، ج 3، ص 19؛ معانی الاخبار؛ نهجالبلاغه، خ 231.
87ـ نهجالبلاغه، خ 144، ترجمه شهیدی، ص 140.
88ـ برای تفسیر خطبه رک: منهاجالبراعه، ج 9، ص 21؛ شرح ابن میثم بحرانی، ج 3، ص 187؛ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج 24، ص 153؛ شرح ابن ابیالحدید، ج 9، ص 86 و نیز رک: کتاب سلیمبن قیس، ج 2، ص 771؛ بحارالانوار، ج 33، ص 155 که امام (ع) در نامهای بیدارگر به تفسیر و تأویل دقیق “راسخان درعلم” پرداخته است.
101ـ جامعالبیان، ج 30، ص 283، البیان، ج 10، ص 402؛ مجمعالبیان، ج 10، ص 534؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 20، ص 168.
107ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج 19، ص 29.
106ـ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 432، تأویل الآیات، ج 1، ص 413؛ نهجالبلاغه، خ 209؛ شواهدالتنزیل، ج 1و ص 556.
108ـ ترجمه و شرح فارسی نهجالبلاغه، ج 3، ص 389
منبع:ماه نامه گلستان قرآن – شماره 137