نویسنده: سعید بهمنی
عوامل درونی شبههگری و نیز عوامل بیرونی ابتلای به آن بخشی از شخصیت شبههگر را تشکیل میدهد. عوامل درونی به سه دستهی شناختی، انگیزشی و رفتاری تقسیم میشود. وجود این عوامل سبب شکلگیری شبهه در ذهن میشود و آن را مستعد پذیرش شبهه میگرداند؛ همچنین زمینه استقبال از شبهه یا حمل و اشاعه آن را فراهم میکند.
الف) عواملِ درونی شبهه
برخی از مهمترین عوامل درونی شبهه عبارتاند از:
1. محدودیت علم و جهل (عامل شناختی)
هیچکس جز خدای تعالی از علم مطلق برخوردار نیست؛ به بیان دیگر علم و آگاهی هرکس جز خدا (ماسوی الله) محدود است؛ «وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً»(1). محدودیت آگاهی به فراخور در هرکس وجود دارد و همین مسئله عامل اصلی شکلگیری و ابتلای به شبهه در انسان و دیگر موجودات دارای عقل است. روشن است که شکلگیری شبهه غیر از شکل دادن شبهه و طراحی آن است. شکلگیری شبهه امری طبیعی و در بیشتر موارد ناشی از محدودیت آگاهی است. نامفهوم بودن مطالب و اشتباه در ادراک سبب شکلگیری طبیعی شبهه است. عامل محدودیت آگاهی، عمومی و فراگیر است؛ از این رو همه نیازمند استفهام و پیمودن سلوک علمی برای دستیابی به فهم و آگاهیاند؛ با این وصف طراحی و نشر شبهه میتواند عوامل و عامل محدودیت آگاهی عمومی است و اختصاص به شبههگران ندارد؛ ولی همین عامل عمومی میتواند سبب تشدید عوامل دیگری شود که به طور خاص عامل طراحی و نشر شبهه یا شبههگریاند.
قدسیترین نمونهی محدودیت آگاهی که سبب استفهام برای رفع محدودیت آن گردید، پرسشی است که برای فرشتگان ایجاد شد، هنگامی که خدای تعالی به آنان اعلام کرد قصد دارد آدم (علیه السلام) را در زمین جانشین گرداند. (2)
2. کبر (عامل انگیزشی)
عنصر کبر دارای نقشی تعیین کننده در ابتلای به شبههی منتج به شبههگری است. «الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ » (3).
از این آیه چنین استفاده میشود که «هر [صاحب] قلب متکبر و جباری بدون دلیل درباره آیات خدا مجادله میکند.» این یک سنت الهی است که هرگاه چنین کبری در قلب کسی پدید آید، ابتلای او به مجادلهی بیدلیل در آیات الهی حتمی است؛ بنابراین کبر در سلسله علل مجادلهی بیدلیل است. مجادله بیدلیل چیزی جز شبهه گری نیست؛ چنان که شبههگری ابلیس و سرباز زدن از سجده بر آدم در برابر فرمان خدای تعالی مبنی بر «اسْجُدُوا لِآدَمَ» به علت کبر او بود: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» (4).
خودنمایی و تفاخر از دیگر عوامل ابتلای به شبهه و شبههگری شمرده شده است. چنان که گفته شده است: «کسی که در تحصیل علم بیش از هر چیز در پی خودنمایی و تفاخر و مانند آن است، همیشه در فشار شبهات قرار دارد.» (5) دو خصلت یاد شده زیرمجموعههای خصلت کبر هستند.
3. گمراهی و دشمنی با خدا (عامل انگیزشی)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وجه تسمیهی شبهه را بیان فرموده، دشمنی با خدا را از عوامل مؤثر در پافشاری بر گمراهی در مواجهه با شبهه میداند: «و إنّما سُمّیتَ الشبهه شبههُ لانّها تشبه الحق فاما اولیاء الله فضیائهم فیها الیقین و دلیلهم سمْت الهدی و اما اعداء الله فدعاؤهم فیها الضّلال و دلیلهم العمی». (6)
به دیگر سخن، چون دشمنان خدا از نور یقین بیبهرهاند، کوری و ضلالت آنها را از هر سو فرا میخواند و در بیغولههای وحشتزای گمراهی به کام حیرت فرو میبرد.
4. سنگینی در عمل به فرمان الهی (عامل انگیزشی)
چنان که قوم موسی به علت سنگینی در انجام فرمان الهی به شبهه پردازی در برابر آن رو آوردند. (7)
5. نفاق (عامل انگیزشی)، پیمان شکنی (عامل رفتاری) و فرقه گرایی (عامل رفتاری)
برخی بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) سه عنصر نفاق، نکث (پیمان شکنی) و فرقهگرایی را ملازم با شبهه برشمرده است؛ چنان که در یکی از بیانات ایشان، شبهه گری در گفتار یکی از ویژگیهای منافقان دانسته شده است. (8) در کلامی دیگر، شبهه به تلازم گمراهی ملازم با عهدشکنی برشمرده شده است: «هر گمراهیای علتی دارد و هر عهدشکنی شبههای.» (9) همچنین آن حضرت اهل فِرَق را غارهای شبهه مینامد: «جای شگفتی است و چرا شگفت زده نشوم از خطای این فرقهها در اختلاف حجت و استدلالشان در دین… اهل حسرتها و غارهای شبهه و اهل نابینایی و گمراهی و بدگمانی» (10)؛ بنابراین منافقان شبههپردازان در سخن، عهدشکنان تکیه کنندگان بر شبهات و فرقه گرایان مأمن و مأوای شبهاتاند.
در نمونه ذیل از قرآن به رفتارشناسی شخصیت منافقان توجه و آنان به دلیل اشاعه شبهه نکوهش شدهاند: «وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلاً »(11).
منافق شبههگر پیش از آنکه مورد شبهه را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بپرسد و درباره آن به اولیالامر مراجعه کند، خبر مربوط به أمن یا خوف را نشر میدهد؛ یعنی قبل از علم و اطمینان از درستی خبر به اشاعه آن میپردازد. ممکن است آنچه منتشر میکند الزاماً نادرست نباشد، ولی علت استقبال منافق از چنین خبری و اشاعه آن، ایجاد اختلال در فهم واقعیت است که نوعی شبههگری است.
ب) عوامل بیرونی
دستهای دیگر از عوامل شبههگری بیرون از وجود انساناند. این عوامل از بیرون بر انسان اثرگذار هستند و سبب شکلگیری شبهه در ذهن یا استقبال و نشر آن میشوند. برخی از این عوامل عبارتاند از:
1. وسوسههای شیطان
وسوسههای شیطانی از جمله عوامل بیرونی است که زمینه ایجاد یا نشر شبهه در شبههگر را فراهم میسازد. پیروی از شیطان سبب استقبال از شبهه و دامن زدن به آن است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ»(12). پیروی از شیطان زمینهساز شبههگری است؛ زیرا سبب مجادله بدون علم میشود که همان شبههگری است. (13) شیطان با استمداد از هر ابهام و شهوتی مؤمنان را به شبهه مبتلا میسازد و آنها را از دستیابی به جزم علمی و عزم عملی بازمیدارد. (14) چاره مقابله با این عامل بیرونی، استعاذه از شیطان به خدای متعال است. (15) «إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا».(16)
2. فتنهگری مشرکان
فتنهگری مشرکان یکی دیگر از عوامل بیرونی شکلگیری و طرح شبهه است. مراد از فتنهگری مشرکان خصلتی اجتماعی است که یکی از مصادیق بارز آن القای شبهات در درون جامعه ایمانی مسلمانان است. (17) آیات ذیل شاهد بر فتنهگری مشرکان برای ایجاد شبهه و اختلال در دینداری است:
«وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا».(18)
«وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ»(19).
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(20).
پینوشتها:
1.اسراء:85.
2.بقره:30-33.
3.غافر:35.
4.بقره:34.
5.عبدالله جوادی آملی؛ تسنیم تفسیر قرآن حکیم؛ ج7، ص549.
6.نهج البلاغه؛ خ38.
7.بقره:67-71.
8.رک: نهج البلاغه، خ194.
9.نهج البلاغه؛ ص206، خ148: «لِکُلِّ ضَلَّهِ عِلَّهٌ وَ لِکُلِّ ناکثٍ شُبْهَهٌ.»
10.رک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص63.
11.نساء83.
12.حج:3.
13.رک: محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج14، ص343.
14.رک: عبدالله جوادی آملی؛ تسنیم تفسیر قرآن حکیم؛ ج3، ص383.
15.رک: همو، تفسیر موضوعی سیره رسول اکرم، ج9، ص309.
16.آل عمران: 155.
17.رک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم تفسیر قرآن حکیم؛ ج10، ص577.
18.بقره:217
19.مائده:49.
20.انفال:39.
منبع مقاله :
بهمنی، سعید، (1394)، منطق پاسخ دهی قرآن، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول