عوامل موفقیت در ترک گناهان(2)

عوامل موفقیت در ترک گناهان(2)

منبع : راسخون

از دیدگاه قرآن و روایات

تقسیم گناهان به کبیره و صغیره

گناهان، یعنى خود اعمال و جرم آنها به حسب مقایسه بین خود آنها منقسم به دو قسم کبیره و صغیره مى‏شود، و همین اعمال از نظر آثار سوئى که به دنبال دارد، یعنى از نظر عذاب و بى‏اثر کردن اعمال نیک و یا ناقص کردن آن آثار هر دو قسم منقسم مى‏شوند، بعضى از گناهان کفه آثار سوئشان بر کفه آثار نیک اعمال خیر مى‏چربد، و به کلى آثار نیک آن اعمال را از بین مى‏برد، و بعضى دیگر آن قدر سنگین نیست بلکه تنها مى‏تواند مقدارى از اثر نیک اعمال خیر را بکاهد، به طورى که اگر بعد از گناه عمل خیر دیگرى که ثوابش برابر اثر سوء آن گناه باشد به جاى آورده شود، دوباره نقص وارده جبران مى‏شود.آرى براى هر اطاعتى اثر نیکى در نفس هست، که باعث مى‏شود مقام نفس بالا رود، و از قذارت بعد، و ظلمت جهل، رها گردد هم چنان که براى هر معصیتى تاثیر بدى در نفس هست، که باعث انحطاط مقام او و سقوطش در جهنم بعد و ظلمت جهل خواهد بود.با در نظر داشتن این حقیقت اگر انسان یک یا چند گناه مرتکب شود، در حالى که قبلا با اعمال نیک و اطاعت خداى تعالى نور و صفایى براى دلش کسب کرده بود، قهرا این نور طاعت با ظلمت معصیت تصادم و معارضه مى‏کند، اگر ظلمت معصیت غلبه کند و وبال آن بتواند نور اطاعت را از بین ببرد، آن معصیت کبیره است، و اگر نور و صفاى اطاعت بر ظلمت حاصل از گناه غلبه کند، قهرا آن ظلمت را از بین مى‏برد، و پلیدى گناه را از صفحه دل مى‏شوید، البته معادل آن از نور خودش نیز کم مى‏شود، و آنچه باقى مى‏ماند به مقدارى که هست دل را نور و صفا مى‏بخشد، این است معناى تحابط و همین معنا عینا آن تکفیرى است که آیه 31 سوره نساء از آن خبر مى‏دهد و این گونه گناهان صغیره‏اند.و اما اینکه حسنه و سیئه برابر باشند، و به کلى یکدیگر را خنثى کنند، هر چند که از نظر عقل احتمال صحیحى است، و لازمه‏اش این است که بتوانیم یک انسانى فرض کنیم که نه اطاعت دارد و نه معصیت، نه نور در دلش باشد و نه ظلمت، و لیکن آیه شریفه:« فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(58) (مردم دو دسته‏اند یک دسته در بهشت و دسته‏اى دیگر در آتشند) چنین چیزى را نفى مى‏کند.بزرگى معصیت از شدت نهى از آن، فهمیده مى‏شود، اگر در نهى اصرار شده باشد، و یا بشدت صادر شده باشد، مى‏فهمیم این گناه کبیره است.
و اما گناهان در مقایسه با یکدیگر صغیره و کبیره مى‏شوند، مثلا قتل نفس محترمه از در ستمگرى، گناه است، و نظر کردن به زن نامحرم نیز گناه است ولى اولى نسبت به دومى کبیره است، و نیز مى خوردن و مست شدن از در طغیان و بى اعتنایى به نهى خداى تعالى و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روى هواى نفس نیز گناه خواهد بود، لیکن دومى نسبت به اولى کوچک‏تر است، و از ارتباط این مساله با مساله کسر و انکسارى که گذشت، و این که گناهان ثوابها را به کلى از بین ببرد و به عکس خیلى روشن نیست‏.

گناهان کبیره ‏از دیدگاه روایات

در حدیثى از امام رضا علیه السّلام آمده است: … و دورى گزیدن از گناهان کبیره که عبارتند از: کشتن کسى که خداوند خون او را حرام کرده، زنا، سرقت، شرابخوارى، نافرمانى پدر و مادر، فرار از میان سپاهى که به سوى دشمن در حرکت است، خوردن مال یتیم از روى ستم، خوردن مردار و خون و گوشت خوک و حیوانى که هنگام ذبح، نام غیر خدا بر آن برده شده بدون آنکه به خوردن آن ناچار باشد، خوردن ربا پس از آمدن دلیل و حجّت، خوردن حرام، قمار بازى، کم دادن پیمانه و ترازو، دشنام دادن به زنان پاکدامن، لواط، گواهى دروغ، ناامیدى از یارى خدا، ایمنى از مکر خدا، یأس از رحمت خدا، کمک به ستمگران و اعتماد بر آنان، سوگند دروغ، ندادن حقوق مردم با وجود تنگدست نبودن، دروغگوئى، تکبّر، اسراف، تبذیر، خیانت، سبک شمردن حجّ، جنگ با اولیاى خدا، سرگرمى با آلات لهو و اصرار بر گناهان. (59)

بخش دوم : بعضی از عوامل ترک گناه از دیدگاه آیات و روایات

اما در این بخش مبحث اصلی یعنی عوامل موفقیت در ترک گناهان است را مورد بررسی قرار می دهیم.
بسیاری از کسانی را مشاهده می کنیم که عادت زشت و یا کار پلیدی را کنار می گذارند اما پس از گذشت اندک زمانی دوباره شروع به انجام آن می کنند و چندین و چند بار این را تکرار می کنند تا بالاخره نا امید می شوند، زیرا از ابتدا برای ارتکاب به اعمال زشت خود ریشه یابی نکرده اند بلکه به صورت سطحی و غیر بنیادی آنرا درمان می کنند. برای مثال اکثر اشخاصی که به مواد مخدّر اعتیاد دارند در درون خود احساس حقارت می کنند یعنی خودشان را دست کم می گیرند و برای خود کرامت و ارزش قائل نمی باشند پس زمانی که برای درمان مراجعه می کنند تنها علائم جسمی و بدنی آنها تحت درمان قرار می گیرد و علت اصلی هنوز در وجود آنها باقی می ماند.بنابراین برای هر عمل زشتی انسان باید ریشه آن و انگیزه ی ارتکاب به آن را در درون خود بیابد و آنرا ریشه کن کند تا هم درمان باشد و هم پیشگیری.
عوامل موفق شدن در ترک گناهان از دیدگاه آیات و روایات به شرح زیر می باشد.

راه اول : توجه به آثار و پیامدهای گناه

توجه به آثار و پیامدهای گناه می تواند انگیزه و محرک خوبی باشد برای موفقیت در ترک گناه، زیرا بشر حبّ ذات دارد و حاضر به هلاکت و ضرر رساندن به خودش نیست و به محض شناخت آثار شوم عملی و یا مثلا طعامی، از آن پرهیز می کند، حتی ضررهای زودگذر، چه برسد به اینکه آن عمل زیان ابدی را درپی داشته باشد.لازم است انسان برای موفقیت در ترک گناه نسبت به آثار آن شناخت پیدا کند که بعضی از آنها را بیان می کنیم :

1. گناه و ظلم به نفس

آثار و تبعات گناه فقط گریبانگیر شخص گنهکار است، نه غیر از او.« وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» (60)و هر که گناهى کند، آن گناه را به زیان خود کرده است، و خدا دانا و حکیم است‏.خداوند به همه چیز عالم است و می داند انجام دهنده ی گناه کیست و عقاب مستحقّ چه کسی است، و کسی نمی تواند در محضر او گناه دیگری را به گردن بگیرد و خداوند غیرِ گناهکار را عقاب و حسابرسی نمی کند ، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: « لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ» (61)به نفع انسان است آن چه کسب کرده و به ضرر انسان است آن چه کسب کرده است. و نیز فرموده: « وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (62)هیچ متعهدى نمى‏تواند گناه دیگرى را تعهد کند و به گردن بگیرد. و نیز فرموده: « وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»(63) کفار به مؤمنین گفتند بیائید طریقه ما را قبول کنید، اگر ضررى در این کار دیدید ما گردن مى‏گیریم، ولى آنها نمى‏توانند خطاهاى اینان را گردن بگیرند که مردمى دروغگویند.

2. منشأ نقمت، گناه است و منشأ نعمت، ایمان و عمل صالح (آثار خارجی گناهان).

به طور کل تمام اجزای عالم، با واسطه و یا بی واسطه، مؤثر در یگدیگرند، ومیان آنها اتصال و ارتباط برقرار است، انحراف و لغزش یکی تأثیر گذار در دیگری خواهد بود و این جریان ادامه دارد.همه ی این اجزاء – به طوری که قرآن کریم بیان کرده- به سوی هدفی که خدای متعال برای آنها تعیین فرموده در حرکتند، انحراف و لغزش یک عضو از اعضای آن مخصوصا اعضای برجسته و بارز باعث فساد و انحراف اعضای دیگر شده و در نهایت دست به دست هم داده تا بالاخره اجزای دیگر با قوایی که خداوند برای حفظ حریم وجودشان به آنها بخشیده جزء مزبور را از بین ببرند. « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (64)در خشکى و دریا به زشتى افعال بد مردم فساد نمودار شد، تا خدا سزاى بعضى عمل‏ها را که کرده‏اند به ایشان بچشاند تا شاید بازگشت کنند.

3. مبتلا شدن به مصائب دنیوی

یکی از آثار و تبعات گناه، عارض شدن مصائب دنیوی به شخص گنهکار است. عبّاس بن هلال شامى غلام حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام مى‏گوید: از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: هر گاه بندگان، گناهان جدیدى را بیاورند که قبلا از آن آگاهى نداشتند، خداوند بلاهاى جدیدى را براى آنان مى‏آورد که قبلا از آن آگاه نبودند.(65) وقتى آیه« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ »(66)نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: به آن خدایى کهجانم به دست او است هیچ خراشى از چوبى بر بدن شما نمى‏افتد، و هیچ رگى از جاى خود نمى‏جنبد و هیچ ضربتى از سنگ وارد نمى‏شود، و هیچ پایى نمى‏لغزد مگر به خاطر گناهى از گناهان. و آنچه از گناهان که خدا عفو مى‏کند بیشتر است.(67) این همان سنت خداوند است و این آثار همان آثاری هستند که برای گناهان وجود دارد و تغییر ناپذیر است، خواه انسان امروزی آنرا قبول داشته باشد وخواه آنرا به تمسخر بگیرد و با پیشرفت صنعت و وسائل دفاعی مدرن علت آنرا عقب ماندگی گذشتگان بداند.

4. کشیده شدن به گناهان دیگر

هر یک از گناهان، آدمى را به سوى گناه دیگرى مى‏کشاند. « إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا…» (68)از میان شما آنان که در روز مقابله آن دو گروه بگریختند، به سبب پاره‏اى از اعمالشان شیطان آنها را به خطا افکنده بود. اینک خداوند عفوشان کرد که او آمرزنده و بردبار است. کلمه: « استزلال» به معناى آن است که کسى بخواهد دیگرى را به لغزش وادار نماید، مى‏فرماید شیطان مى‏خواست آنان را دچار لغزش کند و این را نخواست مگر به سبب بعضى از انحرافهایى که در دل و در اعمال داشتند، چون گناهان هر کدامش آدمى را به سوى دیگرى مى‏کشاند، چون اساس گناه پیروى هواى نفس است و نفس وقتى هواى فلان گناه را مى‏کند هواى امثال آن را نیز مى‏کند.از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: از زشتکارى بپرهیز که یاد تو را زشت و گناه تو را فراوان مى‏کند.وقتی انسان مرتکب به گناه شد و آنرا در ذهن خود ثبت کرد، یاد آور شدن لحظه ی گناه می تواند مشوق باشد برای ارتکاب مجدد آن عمل زشت. ممکن است مراد از حضرت این بوده باشد، زیرا زشتی گناه خاطرِ انسان را نیز زشت می کند.

5. تیره و تار کردن جلای نفس و درک انسان

اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تیره کرده به آن نقش و صورتى مى‏دهند که از درک حق مانع مى‏گردد.« کَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» این جمله ردع و انکار سخن تکذیب‏گران، یعنى رد« أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» است.راغب گفته: کلمه« رین» به معناى غبار و زنگ، و یا به عبارتى تیرگى است که روى چیز گرانبهایى بنشیند (در نسخه‏اى دیگر آمده روى چیز شفافى بنشیند)، در قرآن آمده که: « بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ …» یعنى گناهان مانند زنگى و غبارى شد که روى جلاى دلهاشان را گرفت، و آن دلها را از تشخیص خیر و شر کور کرد.(69) ابو بصیر مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: هر گاه آدمى گناه کند نقطه‏اى سیاه در دلش نمودار مى‏گردد، اگر توبه نماید سیاهى محو مى‏شود، و اگر بر گناهان بیافزاید سیاهى بیشتر مى‏شود تا بر دلش غلبه مى‏یابد، از آن پس هرگز رستگار نخواهد شد.(70)

6. ولایت شیطان بر آدمیان

ولایت شیطان بر آدمیان در ظلم و گناه و ولایت ملائکه بر آدمیان در اطاعت و عبادت‏.قرآن کریم نظیر این ولایتى را که شیطان در گناه و ظلم بر آدمیان دارد براى ملائکه در اطاعت و عبادت اثبات نموده، مى‏فرماید:« إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا…»(71) البته این دو نوع ولایت منافاتى با ولایت مطلق پروردگار که آیه ی « …ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ…»(72) آن را اثبات مى‏کند ندارد.بارى، این ولایت همان احتناک و لگام زدنى است که شیطان وعده داده، و قرآن از او چنین حکایت مى‏کند: « قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَهِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا، قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً، وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً»(73) [سپس] گفت : به من بگو: این کسی را که بر من برتری دادی[برای چه بود؟] اگر تا روز قیامت مهلتم دهی قطعا فرزندانش را جز اندکی [از آنها]- ریشه کن خواهم کرد. فرمود: برو که هر کس از آنان تو را پیروی کند مسلما جهنم سزایتان خواهد بود که کیفری تمام است. و از ایشان هر که را توانستی با آوای خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده، و شیطان جز فریب به آنان وعده نمی دهد.و بطورى که از آیات قرآن بر مى‏آید براى او لشکرى است که او را در هر کارى که بخواهد مدد مى‏کنند، از آن جمله آیه شریفه « …إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ…»(74) است، یعنی او و قبیله اش، شما را از آنجا که آنها را نمی بینید، می بینند؛ و اگر در آیه« … وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(75)گمراهى همه را به خود او نسبت داده براى این است که هر قدر هم لشکریانش زیاد و نقشه اعمال آنها مختلف باشد نتیجه اعمالشان که همان وسوسه در دلها و گمراه ساختن مردم است یکى است، هم چنان که مساله توفى و گرفتن جان‏ها را هم به ملک الموت نسبت داده و فرموده: « قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ…»(76) بگو: فرشته ی مرگی که برشما گمارده شده، جانتان را می ستاند… . و هم به اعوانش مستند کرده و فرموده: « …حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ»(77) …تا هنگامی که یکی از شما ار مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانشان بستانند، در حالیکه کوتاهی نمی کنند.

7. مرگ ناگهانی و زود هنگام یکی از آثار گناه که کمتر کسی متوجه آن است و آنرا امری طبیعی می بیند، مرگ ناگهانی و زود هنگام است. از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: شمار کسانى که در اثر گناه مى‏میرند بیش از کسانى است که در اثر پایانِ عمر مى‏میرند، و شمار کسانى که در اثر نیکوکارى زنده مى‏مانند بیش از کسانى است که بخاطر عمرشان زنده مى‏مانند. (78)

8. محروم شدن از توفیق در عبادات

.از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند: آدمى گاهى مرتکب گناه مى‏شود و در اثر آن از نماز شب محروم مى‏گردد. تأثیر کار زشت در انسان سریعتر از تأثیر کارد در گوشت است. (79)کتاب معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اینکه علل و اسباب در کار ما مؤثرند) معناى اینکه خداى تعالى در یک جا (از قول شعیب حکایت کرده که گفت:)،« وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ»(80)و در جایى دیگر خودش فرموده: « إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ»(81)چیست؟ امام علیه السّلام در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه که خدا به وى امر کرده اطاعت کند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدین جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتیم کارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بین او و آن گناه حایل گردد و در نتیجه بنده آن گناه را مرتکب نشود ترک گناهش به توفیق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان که او را به حال خود بگذارد و بین او و معصیت حایل نشود و در نتیجه مرتکب گناه گردد در آن صورت خدا او را یارى نکرده و موفق ننموده است، (چون کارش موافق دستور خدا انجام نشده).(82)

9. پست شدن مقام انسان بر اثر ارتکاب گناه، هم در دنیا و هم در آخرت.

از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: هر که نافرمانى خدا کند مقامش پست و خوار گردد. (83)هم چنین از ایشان علیه السّلام نقل شده است: هر که به سبب نافرمانیهاى خدا لذّت ببرد خوارى بدست آورده است. (84)«وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزَاءُ سَیِّئَهٍ بِمِثلِهَا وَ تَرهَقُهُم ذِلَّهٌ مَا لَهُم مِن اللهِ مِن عَاصِمٍ…»(85). و کسانی که مرتکب بدی ها شده اند، [بدانند که] جزای [هر] بدی مانند آن است، و خواری آنان را فرو می گیرد؛ در مقابل خدا، هیچ حمایتگری برای ایشان نیست… .

10. حبط اعمال

گناهان اعمال نیک را نابود می کند، که از آن تعبیر به احباط می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که سبحان الله بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. و کسی که الحمدلله بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. و کسی که لااله الاالله بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. و کسی که الله اکبر بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. مردی از قریش برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا؛ درختان ما در بهشت زیاد است. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: آری ولی بترسید از اینکه آتشی به سوی آنها بفرستید و همه را بسوزانید. و خداوند می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ‏»(86) ای کسانیکه ایمان آوردید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نکنید.پس هیچ کس نمی تواند بگوید من نماز می خوانم، روزه می گیرم و کارهای نیک انجام می دهم هم چنین از ارتکاب به گناه هم لذت می برم و چه بسا کارهای نیک من جوازی برای ارتکاب به گناه باشد. اما توجّهی به این مسئله ندارد که اعمال زشت و گناه، اعمال نیک را نابود می کند حتی فراتر از آن نیت غیر صحیح اعمال نیک را از بین می برد. همانگونه که خداوند می فرماید :«ذَلِکَ بِأَنَّهُم کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللهُ فَأَحبَطَ أَعمَالَهُم»(87) این بدان سبب است که آنان آن چه را خدا نازل کرده است خوش نداشتند، و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد.

11. داخل شدن بر آتش جایگاه گناهکار آتش است.

از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: کسى که مرتکب گناه مى‏شود جایگاهش آتش است.(88)از جعفر بن محمّد علیه السّلام از پدرش نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر کس گناهى مرتکب شود و بخندد، گریان وارد آتش خواهد شد.(89)«بَلَی مَن کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحَاطَت بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُلئِکَ أَصحَابُ النَّارِ هُم فِیهَا خالِدُون»(90) آری کسی که بدی به دست آورد، وگناهش او را در میان گیرد، پس چنین کسانی اهل آتش اند، و در آن ماندگار خواهند بود.
راه دوم : شناخت فضائل و آثار ترک گناهشناخت فضائل و آثار ترک گناه می تواند عامل و محرک خوبی برای ترک در گناهان باشد.در این قسمت بعضی از فضائل ترک گناه را بررس می کنیم.
1. ترک گناه و جهاد اکبر
معرفت به اینکه برترین عبادت، ترک گناه است که از آن به جهاد اکبر یاد می شود. از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: ترک تمایلات، برترین عبادت و زیباترین عادت است. (91)همچنین از امام على بن الحسین علیه السّلام نقل شده که فرمود: هر کس، از آنچه خدا بر او حرام کرده است دورى گزیند، از عابدترین مردم است. (93)در حدیثى از پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم نقل شده که فرمود: هر کس از نافرمانى خداوند خوددارى کند مانند کسى است که در راه خدا جهاد کرده است. (93)
2. محبوب خدا شدن
انسانی که گناه نمی کند محبوب خداوند می شود و چه چیز بهتر از محبوب خداوند بودن.از على علیه السّلام نقل شده است: اگر از گناهان دورى کنید خدا شما را دوست خواهد داشت.(94)« بَلَی مَن أَوفی بِعَدِهِ وَ اتَّقی فَإنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتِّقِینَ »(95) آری هر که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری نماید، بی تردید خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. «… إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَّهِّرِینَ(96)خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست دارد.
3. پیدا شدن راه نجات و خروج از مشکلات هرکس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می دهد و مشکلات او را حل می کند و رزق او را وسعت می بخشد.« …وَ مَن یَتَّقّ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب(97)و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد. و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند… . در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده که فرمود : « اکثَر الاستغفار تجلب الرّزق »زیاد استغفار کن تا روزی را به سوی خود جلب کنی.
4. فتح باب نعمت‏ها
اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلایا و فتح باب نعمت‏ها.« فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً. یُرسِلِ السَّمّاءَ عَلَیکُم مِدراراً. وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً »(98) در این جمله دعوت قوم را به اینکه استغفار کنید تعلیل کرده به اینکه: آخر پروردگارتان غفار است، و« غفار» که صیغه مبالغه است، معناى کثیر المغفره را مى‏دهد، و مى‏فهماند علاوه بر اینکه کثیر المغفره است، مغفرت سنّت مستمرى او است.و معناى آیه این است که: اگر از خدا طلب مغفرت کنید، ابر بسیار ریزنده و بارنده را به سویتان مى‏فرستد.اموال و فرزندان نزدیک‏ترین کمک‏هاى ابتدایى براى رسیدن جامعه انسانى به هدفهاى خویش است. « وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ». « وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» ، « جنات» و« انهار» دو تا از اقسام مال است، لیکن از آنجایى که از سایر اقسام مال نسبت به ضروریات زندگى بشر دخالت گسترده‏ترى دارند در آیه اختصاص به ذکر یافتند.و این آیات به طورى که ملاحظه مى‏فرمایید نعمت‏هاى دنیایى را مى‏شمارد، و از نوح علیه السَّلام حکایت مى‏کند که به قوم خود وعده فراوانى نعمت‏ها و تواتر آن را مى‏دهد، به شرطى که از پروردگار خود طلب مغفرت گناهان کنند. پس معلوم مى‏شود استغفار از گناهان اثر فورى در رفع مصائب و گرفتاریها و گشوده شدن درب نعمت‏هاى آسمانى و زمینى دارد، مى‏فهماند بین صلاح جامعه انسانى و فساد آن، و بین اوضاع عمومى جهان ارتباطى برقرار است، و اگر جوامع بشرى خود را اصلاح کنند، به زندگى پاکیزه و گوارایى مى‏رسند، و اگر به عکس عمل کنند عکس آن را خواهند داشت.
5. تبدیل زشتیها به نیکیها
بازگشت از گناه اعمال زشت را به نیکی ها تبدیل می کند.ازآنجا که قرآن هیچگاه راه بازگشت را به سوی مجرمان نمی بندد ، بعد از بیان عذاب برای ارتکاب به سه گناه بزرگ در آیات قبل، در این آیه استثنائی را قائل می شود و آن اینکه : «مگر، کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدیهاشان را به نیکی ها تبدیل می کند، و خدا همواره آمرزنده ی مهربان است»(99). اما منوط به ایمان است یعنی توبه و بازگشت واقع

راه سوم : تحصیل عزت و شخصیت

سومین عامل در ترک گناه این است که انسان برای خود عزت و شخصیت قائل باشد. این احساس کلید دوریِ از گناهان است.
امیر مومنان علیه السَّلام فرمودند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُه»(100).کسى که خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.

راه چهارم : یاد خداوند

هنگام فکر گناه و وسوسه ی شیطان، بلافاصله خدا را یاد کند.
قرآن‏مجید در وصف پارسایان می‏فرماید: « إِنَّ اَلَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏ » (101)پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند همان‏دم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند.یکی دیگر از آیات که دلالت بر این راهکار می کند سوره آل‏عمران آیه 135 است : وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ و آنان که چون کار زشتى (گناه کبیره‏اى) انجام دهند و یا (به گناه صغیره‏اى) بر خود ستم نمایند، خدا را به یاد آرند و براى گناهان خود آمرزش خواهند- و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه کرده‏اند در حالى که مى‏دانند اصرار نمى‏ورزند. از آیه فوق استظهار می شود که یاد خدا، رمز توبه است. و تا یاد خدا در دل گناهکار زنده است، مى‏تواند در مدار متقین وارد شود .(102)

راه پنجم: ایمان به آخرت و یقین به وقوع روز حساب و جزای آن

ایمان به آخرت و یقین به وقوع روز حساب و جزای آن، برجسته ترین اصلی است که انسان را از ارتکاب به گناه باز می دارد، و فراموش کردن مسئله ی موت، یکی از علل جرأت بر گناه کردن است.و قول خداوند متعال به همین مطلب اشاره کرده و مى‏فرماید: « وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ(103)پیروى مکن هواى نفس را تا از راه خدایت گمراه کند، کسانى که از راه خدا گمراه مى‏شوند برایشان عذاب شدیدى است بخاطر اینکه فراموش کردند روز حساب را.از این آیه معلوم می شود که ایمان به روز حساب و قیامت تنها اصلی است که جرأت گناه را از مؤمن به آن می گیرد و کسی که از مقام و قدرت پروردگارش خوف دارد و گناه نمی کند بهشت برایش است: « وَ أَمَّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوَی. فَإِنَّ الجَنَّهَ هِیَ المَأوی»(104)ایمان به رستاخیز اثر عمیقى در تربیت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مى‏بخشد زیرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى این جهان، «شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى است که آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى. و ایمان به قیامت انسان را در برابر گناه کنترل مى‏کند، و به هر نسبت که ایمان قویتر باشد گناه کمتر است(105)و نیز تفسیر نمونه در ذیل آیه وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِین‏ ( مرسلات آیه 15 ) می فرماید : منظور از” مکذبین” در اینجا کسانى است که قیامت را تکذیب مى‏کنند، و مى‏دانیم کسى که ایمان به قیامت و دادگاه عدل خداوند و حساب و جزا نداشته باشد به آسانى مرتکب هر گونه گناه و ظلم و فسادى مى‏شود، اما ایمان راسخ به آن روز به انسان تعهد و احساس مسئولیت و تقوى و پرهیزگارى مى‏بخشد.(106)

راه ششم : عادت ندادن خود به گناه

انسان نباید خود را به گناه عادت دهد، به عبارت دیگر اینکه از گناه پی در پی بپرهیزد.(107)گناه زیاد و مستمر، سر انجام انسان را به تکذیب روز جزا منتهى مى‏کند: «الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیم» (108)همانان که روز جزا را دروغ مى‏پندارند و تنها کسانى آن را انکار مى‏کنند که متجاوز و گنهکارند.کلمه« معتد» اسم فاعل از مصدر« اعتداء» است، که معناى تجاوز را مى‏دهد، و مراد در اینجا تجاوز از حدود عبودیت است، و کلمه« اثیم» به معناى کسى است که گناهان بسیار داشته باشد، به طورى که گناهانش روى هم انباشته شده، و به کلى در شهوات غرق شده باشد.در قست قبل بیان شد که یکی از اصلی ترین عوامل بازدارنده گناهان، ایمان به آخرت و روز جزاست، بنابراین انسانی که غرق در گناهان شده نمی تواند قبول کند که برای اعمالش عاقبت و حسابی وجود دارد.پس این« زنگ بودن گناهان بر روى دلهاى آنان» عبارت شد از حائل شدن گناهان بین دلها، و بین تشخیص حق، آن طور که هست.از این آیه شریفه سه نکته استفاده مى‏شود:اول اینکه: اعمال زشت نقش و صورتى به نفس مى‏دهد، و نفس آدمى را به آن صورت در مى‏آورد.دوم اینکه: این نقوش و صورت‏ها مانع آن است که نفس آدمى حق و حقیقت را درک کند، و میان آن و درک حق حائل مى‏شود.سوم اینکه: نفس آدمى بحسب طبع اولیش صفا و جلایى دارد که با داشتن آن حق را آن طور که هست درک مى‏کند، و آن را از باطل، و نیز خیر را از شر تمیز مى‏دهد، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: « وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(109)سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد.«کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(110)در روز محروم بودنشان از کرامت قرب و منزلت پروردگارشان محروم می شوند. « ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِیمِ»(111)معنایش این است که ایشان داخل جحیم خواهند شد، دخولى که بیرون شدن برایش نیست« ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ»(112) این آیه توبیخى کوبنده است از خازنان دوزخ و یا از اهل دوزخ، به کسانى که وارد آن مى‏شوند.

راه هفتم : در محضر خدا بودن

انسان همیشه خود را در محضر خداوند ببیند و قبل از ارتکاب گناه، این واقعیت را برای خود تداعی کند و همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و آل البیت علیهم السّلام را شاهد عمل خود بداند چنانچه این روایت مؤید این واقعیت می باشد.از ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: هر صبحدم اعمال بندگان- بندگان نیکوکار و بدکار- به پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم عرضه مى‏شود، بنا بر این مراقب اعمال خود باشید، (113)و همین است گفتار خداوند: «…اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ‏ …»(114) «…هر کارى مى‏خواهید بکنید، به زودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید…» آنگاه حضرت ساکت شد. و همچنین محمد بن فضیل مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره گفتار خداوند: «…فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ…»(115) «…به زودى خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را خواهند دید…» سؤال کردم، فرمود: هر صبحدم اعمال امّت رسول خدا- امّت نیکوکار و بدکار- به وى عرضه مى‏شود. (116)

راه هشتم : از بین رفتن لذت گناه و باقی ماندن نکبت آن

هرگاه دچار وسوسه ی شیطان و نفس شدیم باید این موضوع را که بسیار مؤثر است در ترک گناه برای خود در نظر بگیریم که لذّت گناه از بین می رود اما نکبت آن در وجود انسان باقی می ماند.از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: قطع شدن لذّتها و بر جاى ماندن گناهان را به یاد داشته باشید.(117) از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: چقدر فاصله است میان دو کار: کارى که لذّتش مى‏گذرد و زیانش باقى مى‏ماند، و کارى که رنجش مى‏گذرد و پاداشش مى‏ماند!(118)
راه نهم: نا امید نشدن از درگاه خداوند، (نا امید شدن از درگاه الهی یکی از گناهان کبیره است.)
انسان نباید با یکبار ارتکاب به گناه، خودش را شخصی گمراه و غیر قابل بازگشت بشناسد بلکه باید با مصمّم بودن به بازگشت و توبه و امید به غفران الهی، خودش را از منجلاب گناه بیرون بکشد و از گناه پی در پی نجات یابد. و بداند که چه بسا مى‏شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى‏شود، البته نه از آن جهت که گناه است، بلکه از این جهت که نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جایى مى‏کشاند، که مایه وحشت نفس شده، و در نتیجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس نموده، متنبه مى‏شود و به سوى پروردگار خود برمى‏گردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور مى‏شود، و معلوم است که در چنین وقتى خدا هم به سوى او برمى‏گردد، و او را مى‏آمرزد.خداوند در قرآن می فرماید: «قُل یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم لا تَقنُطُوا مِن رَحمَهِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ»(119)بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه ی گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.حضرت علی علیه السّلام فرمودند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و نا امید است(120)

بخش سوم : راههای درمان و پیشگیری گناهان

کارها و اعمال خارجی ای وجود دارد که شستشو دهنده ی گناهان و موجب زلال روح می شود و یا اینکه سبب پیشگیری از گناهان پیش روست که متذکر آنها می شویم.ابتدا بعضی از آنهایی را که هم خاصیت پیشگیری و هم درمان دارند را بیان می کنیم:

راه اول : نماز

نماز هم واکسن گناه هست و هم سرم گناه. یعنی هم خاصیت پیشگیری دارد و هم خاصیت درمانی.خاصیت پیشگیری آن در این آیه آمده است . «… إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر…»(121) که نماز آدمى را از فحشا و منکر باز مى‏دارد.و خاصیت درمانی آن نیز در این آیه آمده است: « وَ أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْل إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»(122). نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتى از شب. زیرا نیکیها، بدیها را از میان مى‏برند. این اندرزى است براى اندرزپذیران. از نظر روانى نیز شکی نیست که هر گناه و عمل زشتى، یک نوع تاریکى در روح و روان انسان ایجاد مى‏کند که اگر ادامه یابد اثرات آنها متراکم شده، به صورت وحشتناکى انسان را مسخ مى‏کند.ولى کار نیک که از انگیزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مى‏بخشد که آثار گناه را مى‏تواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایى مبدل سازد.اما از آنجا که جمله فوق (إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ) بلا فاصله بعد از دستور نماز ذکر شده یکى از مصداقهاى روشن آن، نمازهاى روزانه است و اگر مى‏بینیم در روایات تنها تفسیر به نمازهاى روزانه شده دلیل بر انحصار نیست، بلکه همانگونه که بارها گفته‏ایم بیان یک مصداق روشن قطعى است.اهمیت فوق العاده نماز در روایات متعددى که ذیل آیات فوق از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین علیهم السّلام نقل شده تعبیراتى دیده مى‏شود که از اهمیت فوق العاده نماز در مکتب اسلام پرده بر مى‏دارد.براى اینکه نماز مشتمل است بر ذکر خدا، و این ذکر، اولا ایمان به وحدانیت خداى تعالى، و رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین مى‏کند، و به او مى‏گوید که خداى خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت نموده، و از ضلالت و غضبش به او پناه ببر.و ثانیا او را وادار مى‏کند بر اینکه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبریایى خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.
علاوه بر این او را وادار مى‏کند به اینکه از حدث (که نوعى آلودگى روحى است)، و از خبث یعنى آلودگى بدن و جامه، خود را پاک کند، و نیز از اینکه لباس و مکان نمازش غصبى باشد، بپرهیزد، و رو به سوى خانه پروردگارش بایستد.پس اگر انسان مدتى کوتاه بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدى نیت صادق داشته باشد، این ادامه در مدت کوتاه به طور مسلم باعث مى‏شود که ملکه پرهیز از فحشاء و منکر در او پیدا شود، به طورى که اگر فرضا آدمى شخصى را موکل بر خود کند، که دائما ناظر بر احوالش باشد، و او را آن چنان تربیت کند که این ملکه در او پیدا شود و به زیور ادب عبودیت آراسته گردد، قطعا تربیت او مؤثرتر از تربیت نماز نیست، و به بیش از آنچه که نماز او را دستور مى‏دهد دستور نخواهد داد، و به بیش از آن مقدار که نماز به ریاضت وادارش مى‏کند وادار نخواهد کرد.

راه دوم : روزه

رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : روزه که سپر و محافظ است (از گناه و دوزخ) ، و صدقه که کفاره لغزش‏ها است‏ (123)در نخستین آیه مربوط به احکام روزه می خوانیم که هدف نهایى از آن تقوا است (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ) و این نشان مى‏دهد که تمام این برنامه‏ها وسیله‏اى هستند براى پرورش روح تقوا و خویشتندارى و ملکه پرهیز از گناه و احساس مسئولیت در برابر وظائف انسانها.ولى البته یکى از آداب صوم کامل در اسلام آنست که انسان به هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و مکروهات حفظ کند،و همچنین چشم خود را از هر گونه آلودگى برگیرد، چنان که در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم‏ : روزه تنها از خوردنى و نوشیدنى نیست. مریم علیها السّلام گفت: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر کرده‏ام یعنى سکوت را، بنا بر این (هنگامى که روزه هستید) زبان خود را حفظ کنید، دیدگان خود را از آنچه گناه است بربندید، نسبت به یکدیگر حسد نداشته باشید، و نزاع نکنید(124)

راه سوم : حج و عمره

« و حَجُّ الْبَیْتِ و اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا ْ یَنفِیانِ الفَقرَ وَ یرحَضَانِ الْذَّنْبِ »(125)و حج و عمره نابود کننده ی فقر و شستشو دهنده ی گناهان است.
می دانیم که حج و عمره یکی از عباداتی است که انسان را از جهان ماده و تمایلات دنیوی جدا می کند و در محیطی کاملا معنوی و سرشار از شعائر دینی و روحانی وارد می سازد که انسان فقر و تنگدستی خود را کاملا درک می کند و عظمت الهی نمایان می شود و در مشقّت و سختی مشروع و پاک قرار می گیرد که با این اعمال می تواند خود را پاکیزه کند. حج یکی از درس های طهارت جان و شستشوی روح است. احرام نشانه ی عریان بودن انسان از منیّت ها و دلبستگی هاست. در واقع حج تجدید میثاق با خداوند و پیامبر او صلی الله علیه و آله وسلم و بندگان صالح خداست که بارزترین آنها اهل بیت او علیهم السّلام هستند. پس کسی که با خدا و اولیائش عهد می بندد به راحتی عهد و پیمان نمی شکند.

راه چهارم : جهاد

«… فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب»(126)‏ بنابر این کسانى که مهاجرت کردند و از خانه‏هاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگیدند و کشته شدند، بى‏تردید گناهانشان را مى‏پوشانم و حتما آنها را در باغ‏هایى داخل مى‏کنم که از پاى درختانش نهرها جارى است. [این‏] پاداشى از جانب خداست، و خداست که پاداش نیکو نزد اوست. کسی که حاضر می شود تمام تمایلات و آرزوهای دنیوی خود را کنار زده و جان خود را در کفه ی اخلاص بگذارد و به جهاد برود قطعا برای لذتی زودگذر و غیر مشروع خود را آلوده نمی کند و ایثار خود را حبط نکرده و نابود نمی کند. البته جهاد تنها منحصر در جهاد در جبهه ی جنگ علیه دشمن نیست بلکه مفهوم وسیع تری را در بر دارد، مثلا امر به معروف و نهی از منکر یکی از مصادیق جهاد است بلکه چه بسا اجر بیشتری هم داشته باشد البته اگر واقعی باشد.

راه پنجم : دعا و تضرع پنهانی واستغفار

«ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِین»‏‏(127) پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید، زیرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد.
انسانی که در نهان و آشکار به دعا و تضرع می پردازد و خود را عبد خدا می داند به سختی می تواند از حصار عبودیت خداوند خارج شود زیرا خدا را قدرت مطلق و خودش را ذلیل دانسته است که در برابرش خشوع کرده.در حدیثی مرتبط با این موضوع و چند مورد از موضوعات قبل از على علیه السّلام مى‏خوانیم که از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم پرسیدند چه کنیم که شیطان از ما دور شود؟ فرمود روزه روى شیطان را سیاه مى‏کند، و انفاق در راه خدا پشت او را مى‏شکند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى‏کند، و استغفار رگ قلب او را مى‏بُرد(128)
استغفار نیز نوعی دعا و تضرع است که گناهان را محو می کند برای همین استغفار را در این قسمت آوردیم.می دانی معنای استغفار چیست؟ استغفار درجه والا مقامان است، ودارای شش معناست، اول : پشیمانی از آنچه گذشت، دوم : تصمیم به عدم بازگشت، سوم : پرداخت حقوق مردم چنانکه خدا را پاک دیدار کنی که چیزی بر عهده تو نباشد، چهارم : تمام واجب های ضایع ساخته را به جا آوری، پنجم : گوشتی که از حرام به اندامت روییده، با اندوه فراوان آب کنی، ششم : رنج طاعت را به تن بچشانی چنانکه شیرینی گناه را به آن چشانده بودی ، پس آنگاه بگویی، أستَغفِرُ اللهَ»(129) اما بعضی دیگر که خاصیت درمانیشان بارزتر است

راه ششم : طلب عفو از کسانی که حقی بر گردن ما دارند

امام محمد باقر علیه السّلام فرمود: هرگاه نشانه های توبه در توبه کننده آشکار نشد معلوم می شود که او توبه کننده واقعی نبوده است. نشانه های توبه واقعی آن است که کسانی که بر او حقی دارند را راضی کند نمازهای قضا شده اش را اعاده نماید در برابر مؤمنان متواضع باشد و خود را از هوی و هوس حفظ نماید(130)

راه هفتم : خواندن نمازهای مستحبی و نافله، مخصوصاً نماز شب.

امام صادق علیه السّلام در ذیل تفسیر آیه 114 هود می فرماید: «صلوه المؤمن باللیل تذهب بما عمل من ذنب النهار»(131) ، نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود می سازد.

راه هشتم: اجتناب از کبائر

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: کسى که از گناهان کبیره دورى گزیند، خداوند تمام گناهان او را مى‏آمرزد، و همین است گفتار خداوند : « إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً »(132) اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى شده‏اید دورى کنید، گناهان (کوچک) شما را مى‏پوشانیم و شما را در جایگاهى گرامى وارد مى‏سازیم.
وآنهایی را که خاصیت پیشگیری کنندگی آنها بارزتر است را بیان می کنیم :

راه نهم : گوش دادن به قرآن و تلاوت آن

حضرت امام زین العابدین علیه السّلام به محمد بن بشیر فرمودند هر کس حرفى از قرآن بشنود و گوش بدهد بدون آنکه قرائت نماید خداوند در نامه عمل او یک حسنه بنویسد و یک گناه او را محو نماید و یکدرجه او را بلند کند(133)و اما علت آن این است که قرآن که از جانب خداوند و معجزه جاوید است، به جز آثار وضعی و نوری که دارد، دارای معارف و مبانی اعتقادی و توحیدی و اخلاقی ناب است که برای تلاوت کننده و گوش دهنده موعظه و نصیحت می باشد وهمچنین بسیاری از آیات آن یاد آور مرگ و روز قیامتند که این خود بازدارنده ای قدرتمند است.وخداوند در قرآن به تلاوت کنندگان آیاتش قسم یاد می کند: «فَالتَّالِیَاتِ ذِکراً»(134)و هم چنین در این آیه می فرماید: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»(135) به یقین خداوند بر مؤمنان منّت نهاد آن گاه که در میان آنها فرستاده‏اى از خودشان (نه از فرشته و نه از جن) برانگیخت که آیات او را بر آنها مى‏خواند و پاکشان مى‏گرداند و کتاب (آسمانى) و احکام شریعت و معارف عقلى به آنها مى‏آموزد، و حقیقت این است که آنان پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
پیام های این آیه :
1. بعثت انبیا، بزرگ‏ترین هدیه‏ى آسمانى و نعمت الهى است. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ» 2. گرچه بعثت براى همه‏ى مردم است، ولى تنها مؤمنان شکرگزار این نعمت هستند و از نور هدایت بهره مى‏گیرند. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» 3. انبیا، مردمى بودند. «مِنْ أَنْفُسِهِمْ» 4. تلاوت آیات قرآن، وسیله‏ى تزکیه و تعلیم است. «یَتْلُوا» ، «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» 5. تزکیه بر تعلیم مقدّم است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» 6 . تزکیه و تعلیم در رأس برنامه‏هاى انبیاست.(136)
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم سه برنامه مهم را در باره مردم اجرا مى‏کند نخست خواندن آیات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوشها و افکار با این آیات، و دیگر تعلیم، یعنى وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقى و انسانى، اما از آنجا که هدف اصلى و نهایى تربیت است، در آیه، قبل از تعلیم ذکر شده، در حالى که از نظر تربیت طبیعى، تعلیم بر تربیت مقدم است(137)

راه دهم : صله ارحام

اسحاق بن عمار می گوید: من مکرر این جمله را از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: «انّ صله الرحم و البر لیهوّ نان الحساب و یعصمان من الذّنوب»(138)، صله رحم و احسان و نیکی، حساب را آسان می کند و از گناهان نگه می دارند.و اما علت آن اینست که مومن آینه برادر خودش است و با توجه به اینکه تاثیر گذار در برادر خود می باشد و آمر به معروف و ناهی از منکر است و مثل آینه عیوب او را رو در روی او می گوید، بنابراین در دیدار خویشان و آشنایان و به عبارتی صله ارحام می تواند عاملی بازدارنده از گناه باشد. پس صله رحم با فُسّاق، صله رحم واقعی نیست، بلکه ممکن است اثر سوء هم داشته باشد.

راه یازدهم : نوشتن در معاملات

و اما یکی از عواملی که باعث می شود در بسیاری از موارد و یا حتی به علت فراموشی و یا سهل انگاری اختلاف میان افراد به وجود بیاید و روحیه انتقام گیری تشدید یابد، همین ننوشتن و مکتوب نکردن بسیاری از قراردادها و معملات روزمره است. که این کلام خداوند متعال هم به این نکته اشاره دارد : «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوه‏ ….»(139) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون وامى تا مدتى معیّن به یکدیگر دهید، آن را بنویسید.

راه دوازدهم : جلوگیری از ورود حرام به شکم (جسم انسان)

بنا به فرموده ی حضرت سیّد الشّهداء امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا خطاب به سپاه مقابل، یکی از عوامل گناه و لغزش و گمراهی و اینکه نصائح در قلب اثر نکند، پر شدن شکم ها از حرام است.

پیشنهادات

در این بخش چند مورد از راهکارهای استخراج شده از منابع دیگر را به خوانندگان پیشنهاد می کنیم.
1. باید از مسائلی که ما را به گناه تشویق می کند یا انجام گناه را در نظر ما راحت جلوه می دهد، فراری بود. به عنوان مثال همنشینی با دوستی که به راحتی آن گناه را انجام می دهد، یا حضور در محله و شهری که آن گناه در آنجا متداول است.
2. باید با عوامل مشوق به سمت خوبی ها در تماس باشیم. مثلا دیدن انسانهای با اراده، دانشمندان و عالمان دینی و یا مطالعه آثار و خاطرات مربوط به زندگی آنها، همنشینی با دوستان خوب و اهل ایمان، شرکت در مجالس مذهبی و حضور در زیارتگاهها و …
3. باید با برنامه های جایگزین اوقات فراقت خود را پر کرد. خصوصا ورزش که از جهات مختلف مفید است و نیز باید لذت های حلال را جایگزین گناه کنیم.
4. قرار گذاشتن با یکی از معصومین و قرار دادن جریمه های قابل توجه و البته قابل انجام در صورت ارتکاب گناه بسیار بسیار می تواند مفید باشد.
5. چنانچه شکست‏های شما در امر توبه مربوط به امور شهوانی است، در صورت امکان حتماً ازدواج کنید. با ازدواج صحیح، تا حدود زیادی در کنترل شهرت و ارضای مشروع آن موفق خواهید شد و زمینه برای استمرار توبه بیشتر فراهم خواهد شد.
6. برای استمرار توبه، برنامه زمان‏بندی شده برای مبارزه با گناهان داشته باشید. این برنامه در ابتدا سبک باشد و کم‏کم آن را جدی‏تر و سنگین‏تر کنید. اگر در همان اول شرط کردید که من هیچ‏گاه گناه نمی‏کنم، عملی نخواهد بود مثلاً با خودتان شرط کنید امروز فقط می‏خواهم چشم خود را کنترل کنم و آن روز را نیز چند قسمت کنید.
7. برای التزام به استمرار توبه، در صورت تخلف و شکستن توبه جریمه‏ای قرار دهید و حتماً آن جریمه را پرداخت یا ادا نمایید (مثل دادن صدقه، گرفتن روزه و…).
8. درحد ممکن دوری جستن از مکان ها و شرایطی که آدمی را به گناه ترغیب می‏نماید.
9- تهیه دفترچه محاسبه نفس و حسابرسی اعمال قبل از اینکه خداوند در روز قیامت از ما حساب بکشد .خداوند در سوره حشر آیه 18 می فرماید :
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ »
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و هر کسى باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزى براى فردا (ى خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا کنید، که خدا از آنچه مى‏کنید آگاه است. نتیجه گیری
با مطالعه و بررسی معانی گناه متوجه شدیم که هر لغتی که در قرآن و روایات در مورد گناه بکار رفته بیانگر یک بُعد از پستی و اثر شوم گناه می باشد، و فهمیدیم که برای غفلت و لغزش، آثارشوم فراوانی وجود دارد که ضرر آن تنها متوجه شخص گناهکار است و هیچ کس نمی تواند بار دیگری را گردن بگیرد.یکی دیگر از نتایجی که می توانیم بگیریم این است که بعضی از عوامل خاصیت پیشگیری دارد و بعضی خاصیت درمانی و بعضی هردو . از اینرو در این تحقیق کوتاه نمونه هایی از هر سه را آوردیم . همچنین برای ترک گناه، که یک نوع عبادت و بلکه بالاترین عبادت محسوب می شود، فضائل و برکات زیادی وجود دارد که آثار آن هم در دنیا و هم در عقبی متوجه انسان می شود، که این برکات، ناجی او در تنگناهاست.
سپس دانستیم که شناخت، کافی نیست بلکه اعمال و کارهایی را باید انجام داد که شستشو دهنده ی گناهان هستند
و یا تا حدود بسیار زیادی از ارتکاب به گناه پیشگیری می کنند به عبارت دیگر انجام واجبات و ترک محرّماتاما این ها بدون داشتن تصمیمی راسخ و اراده ای قوی همراه با مسئلت از درگاه خداوند و متوسل شدن به قرآن و پیامبر مکرّم اسلام صلی الله علیه وآله و سلم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام و آموخته های آنها، برای رسیدن به سعادت کافی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

58.شوری /7
59.شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین . عیون اخبار الرضا. نشر جهان. ج2 ص 127
60.نساء /111
61.بقره /286
62.انعام /164
63.عنکبوت /12
64.روم /41
65.ثقه الاسلام کلینی. الکافی. نشر اسلامیه. ج2 ص 275
66.شوری /30
67.جلال الدین سیوطی. الدر المنثور. کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی. ج 6، ص 10
68.آل عمران /155
69.راغب الاصفهانی . مفردات راغب، ماده« رین
70.علامه محمد باقر مجلسی. البحار. نشر اسلامیه. ج73 ص 327 .
71.فصلت آیات 30 و 31
72.سجده /4
73.اسراء /62 و 63 و 64
74.اعراف /27
75.حجر /39
76.سجده /11
77.انعام /61
78.ورّام بن ابی فراس. مجموعه ورام. نشر مکتبه فقیه. ج2 ص 87
79.شیخ ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد بن علی برقی. المحاسن ج1 ص 1157
80.هود آیه 88
81.اگر خدا یاریتان کند کسى نمى‏تواند بر شما غالب آید و اگر یاریتان نکند کیست که بعد از او شما را یارى کند؟. سوره آل عمران آیه 160
82.شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین .معانى الاخبار.نشر جامعه مدرسین، باب معنى الهدى و الضلال ج 1 ص 20
83دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص619
84.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص68
85.یونس /27
86.محمّد /33
87.محمد /9
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص 420 88.
89.علی بن حسن بن فضل بن حسن طبرسی. مشکاه الانوار فی غررالاخبار. نشر حیدریه.ص 157
90.بقره /81
91.امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. ص 351
92.محدث نوری (میرزا حسین) . مستدرک الوسائل ج 2 ص 320
93.محدث نوری (میرزا حسین). مستدرک الوسائل ج2 ص 304
94.امام علی غلیه السّلام. غررالحکم و دررالکلم. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. ص 279
95.آل عمران /76
96.بقره /222
97.طلاق آیات 1 و 2
98.نوح آیات 10 و 11 و 12
99.فرقان /70
100.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجه محمد دشتی.نشر مشهور. حکمت 441
101.اعراف /201
102.محسن قرائتی. تفسیر نور.نشر مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج‏2، ص: 15
103.سوره ص، آیه 26
104.نازعات آیات 40 و 41
105.آیه الله ناصرمکارم شیرازی. برگزیده تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه ، ج‏1، ص: 4
106.آیه الله ناصرمکارم شیرازی. تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه، ج‏25، ص 403
107.آیه الله ناصرمکارم شیرازی .برگزیده تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه، ج‏1 ص4
108.مطففین آیات 11 و 12
109.شمس /8
110مطففین /15
111.مطففین /16
112.مطففین /17
113.ثقه الاسلام کلینی. الکافی.نشر اسلامیه. ج1 ص 219
114.توبه 105
115.توبه 105
116.بصائر الدرجات/425
117.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام ص1278
118.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام ص 1133
119.زمر /53
120.سید رضی. نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی. نشر مشهور. حکمت 84
121.عنکبوت /45
122.هود /114
123.واحدی نیشابوری. اسباب النزول ترجمه علیرضا ذکاوتی. نشر نی. ص 185
124.آیه الله ناصر مکارم شیرازی. تفسیر نمونه. دار الکتب الاسلامیه. ج 13ص 46
125.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی.نشر مشهور. خطبه 109
126.آل عمران /195
127.اعراف /55
128.محمد باقر بن محمد تقی بن مقصود بن علی مجلسی. بحار الانوار ج 96 ص 255
129.سید رضی رحمه الله . نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی. نشر نی. حکمت 409
130.محمد محمدی ری شهری. میزان الحکمه ج1 ص548
131.عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. تفسیر نورالثقلین. انتشارات اسماعیلیان، ج 2 ص 401
132.نساء /31
133.سید محمد ابراهیم بروجردی .تفسیر جامع. انتشارات صدر، ج‏1 ص 36
134.صافات /3
135.آل عمران /164
136.قرائتی محسن. تفسیر نور. نشر مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، ج‏2، ص 19
137.تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 159
138.ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج 3 ص 239 ترجمه مصطفوی
139.بقره /282

کتابنامه (فهرست منابع)
1. القرآن الکریم
2. موسوى همدانى سید محمد باقر. ترجمه تفسیر المیزان. قرآن به قرآن و اجتهادى. دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم. چاپ پنجم. 1374 ش
3. مترجمان. ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن. انتشارات فراهانى. تهران. چاپ اول. 1360 ش
4. آیه الله مکارم شیرازى ناصر. تفسیر نمونه‏. دار الکتب الإسلامیه. تهران. چاپ اول. 1374 ش
5. على رضا صابرى یزدى / محمد رضا انصارى محلاتى. الحکم الزاهره با ترجمه انصارى‏. مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى. قم‏. چاپ دوم‏. 1375 ش
6. حسین غفارى ساروى‏. آیین بندگى و نیایش. بنیاد معارف اسلامى.قم. چاپ اول‏. 1375 ش‏
7. محمد دشتى. نهج البلاغه- ترجمه دشتى. مشهور. قم. چاپ اول‏. 1379 ش‏
8. راغب الاصفهانی. مفردات الفاظ القرآن الکریم . طلیعه النور. تهران. چاپ چهارم. 1429ق
9. عمید حسن. فرهنگ فارسی عمید. انتشارات امیرکبیر. تهران. چاپ شانردهم. 1360 ش
10. معین محمد. فرهنگ فارسی معین. سپهر. تهران. چاپ هفتم. 1371ش
11. آیه الله مکارم شیرازی ناصر. تفسیر نمونه. نشر دار الکتب الإسلامیه. تهران. چاپ اول. 1374 ش
12. برگزیده تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه. تهران. چاپ سیزدهم. 1382ش
13. قرائتی محسن. تفسیر نور. نشر مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن‏. تهران.چاپ یازدهم. 1383 ش
14. مصطفوى حسن. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏. بنگاه ترجمه و نشر کتاب.تهران. چاپ نامشخص. 1360 ش
15. قرشى سید على اکبر. قاموس قرآن. دار الکتب الإسلامیه. تهران. چاپ: ششم. 1371 ش
16. ابن منظور محمد بن مکرم‏. لسان العرب‏. دار صادر. بیروت. چاپ: سوم. 1414 ق
17. استاد على اکبر دهخدا . لغت نامه دهخدا (16 مجلد). دانشگاه تهران . تهران.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید