نویسنده:محمد فولادی *
پارادوکس «اخلاق رسانه ای»
آیا در رسانه ها هر خبر درست و موثقی را می توان منتشر کرد؟ اگر نه، چه کسی باید تشخیص دهد که بهتر است آن خبر منتشر نشود، خبرنگار؟ دولت؟ یا سلیقه و تمایل خوانندگان؟ و یا؟ کدامیک باید ملاک قرار گیرد؟ آیا رسانه ها مجازند برای کاهش آثارمنفی احتمالی یک خبر، آن را به گونه ای دخل و تصرف کند که از تأثیر منفی آن کاسته شود؟ اگر انتشار خبری، پیامدهای منفی و عدم انتشار آن نیز پیامدهای منفی دیگری داشته باشد، مرجع تصمیم گیرنده انتشار و یا عدم انتشار چه کسی است؟ چه ملاکی برای این تصمیم باید در نظر گرفته شود؟ در صورتی که اصول، اهداف و خطوط راهنمای رسانه های ارتباطی در عمل، بایکدیگر تناقص و اصطکاک داشته باشند، چگونه باید تناقض آن را برطرف کرد؟ انتشار خبر با اولویت دادن به «حق دانستن مردم» و نادیده گرفتن منافع حاصل از آگهی و یا عدم انتشار خبر و برخورداری رسانه ها از تداوم انتشار و پوشش دادن هزینه ها؟ آیا می توان با هدف افشاگری در مورد مقامات دولتی و نشان دادن عدم صلاحیت آنان، به زندگی خصوصی آنان وارد شد و اطلاعاتی، تصاویر و یا …را منتشر کرد که راهی جز ورود به حریم خصوصی افراد ندارد؟ اینها و هزاران پرسش دیگر از این قبیل، حوزه بحث بسیار مهم و چالش برانگیزی را تشکیل می دهد که اخلاق حرفه ای رسانه ای و در نگاهی کلی تر، اخلاق رسانه ای نامیده می شود.(1)
دخالت عوامل اجتماعی، یعنی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، عوامل آموزشی و حرفه ای در نگاه به اصول و موازین اخلاقی ارتباطات، رسانه ها، به خوبی اهمیت و پیچیدگی پاسخ به سؤالات مطرح شده رانشان می دهد. در یک نکته، جهت گیری اخلاقی در کار رسانه ها، تابع دیدگاه ها و ایدئولوژی های جوامع گوناگون و نحوه آموزش اصول اخلاقی در کار رسانه ها است.
گرچه حقیقت و بیان حقیقت، به خودی خود و صرف نظر از سایر عوامل، بسیار ارزشمند است و می تواند شعار و ترجیع بند رسانه ها باشد، ولی گاهی همین ارزش ممکن است با سایر ارزش های اجتماعی و حرفه ای تعارض پیدا کند و انتخاب یکی از آنها، یک مسئله اخلاقی را آشکار کند. گاهی ممکن است بیان حقیقت، با منفعت و مصلحت عمومی، تأثیر اصلاحی آن، حفظ حریم خصوصی، و احترام به سلیقه و ذائقه فرهنگی خوانندگان تضاد داشته باشد. افشای اسرار نظامی، اسناد و اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده، حتی اگر اطلاعات افشاء شده کاملاً حقیقت داشته باشد، می تواند با مصلحت و منفعت عموم مردم تضاد داشته باشد. چگونگی تشخیص و تصمیم گیری اصحاب رسانه ها در این مورد، می تواند ذیل موضوعی اخلاقی قرار گیرد.
همچنین ممکن است میان «آزادی بیان» و «حفظ حریم خصوصی افراد» تضاد و تعارض پیدا شود. اما همواره تشخیص اینکه کدام را باید اولویت داد، آسان نیست و تصمیم نادرست می تواند پیامد منفی اخلاقی در پی داشته باشد. تضاد «بیان حقیقت» با «عدم توجه به سلایق و خواست افراد» زمانی پدید می آید که اطلاعاتی با ملاحظه و یا بدون ملاحظه پسند فرهنگی مخاطبان منتشر شود که دارای پیامدهای منفی باشد. برای مثال، در انتشار تصاویر فجیع و دلخراش مربوط به اجساد قربانیان و یا مسائل خصوصی خانوادگی و …چنین ملاحظه ای وجود دارد. قضاوت در این باره متفاوت است. گروهی با ترجیح «حق دانستن عموم» و «پرهیز از خودسانسوری» و ناپسند دانستن تحریف حقیقت، طرفدار انتشار هستند و سلیقه و پسند گروهی از مخاطبان را کم اهمیت می دانند. دسته ای دیگر، پرهیز از آزار و صدمه روحی مخاطبان را ترجیح می دهند. سرانجام، اصول اخلاقی حرفه ای رسانه ای مثل عدم افشای منابع خبری و یا کسب خبر و اطلاعات از طریق ارائه هویت جعلی و اشتغال به فعالیت هایی که مغایر با وظیفه اخلاقی و فعالیت حرفه ای رسانه ای است، ممکن است با هنجارها و ارزش های اجتماعی در تضاد و تعارض باشد.(2)
مجموعه ای از این دست پرسش ها و بسیاری از پرسش های دیگر، «اخلاق رسانه» را به امری تناقض نما و پارادوکسیکال تبدیل کرده است.
جایگاه اخلاق در رسانه
امروز رسانه های ما هنوز خود را با ارزش ها و هنجارهای بایسته ی حاکم بر یک جامعه ی شایسته دینی همساز نکرده اند. سخن از اموری چون «عینیت گرایی» و «واقع گرایی» و ناچیز شمردن نقش هنجارها در عرصه ارتباطات در جامعه امروز ما، نشان از عقلانیت جوامع غیردینی و خام قرن وسطای اروپا دارد. اگر معرفت شناسی، جامعه شناسی معرفت و روان شناسی ادراک، در خدمت رسانه های ما قرار می گرفت و معلوم می شد که هیچ معرفت و گزاره ای از تأثیر «پسند» و «ناپسندهای» انسان در امان نیست، بی شک ارباب رسانه ها بیش از این، بر نقش و تأثیر اخلاق در کار خود حساس و وسواس می بودند.
غالباً رسانه ها را ابزاری برای انتقال و انتشار اطلاعات تعریف کرده اند، اما رسانه بیش از آنکه در خدمت «بیان واقعیت» باشد، درجهت «ساختن و پرداختن واقعیت» و تصرف در عالم وآدم است که فرایند ارتباط را، از آغاز تا انجام، وحدت و انسجام می بخشد. برای مثال، انتشار «اخبار»، که یکی از وظایف مهم رسانه ها است، محصول جهان سیاسی و اجتماعی ای است که آن را گزارش می کند.«خبر» جهان را منعکس نمی کند، بلکه به جان و ذهنیت افراد شکل میدهد. آگاهی و اطلاع، به گونه ای اجتماعی ساخته می شود و نه تنها به انعکاس بی طرفانه واقعیت اجتماعی و حقایق تجربی نمی پردازد، بلکه در ساخت اجتماعی واقعیت مداخله می کند. رسانه ها به رفتار، افکار و احساسات آدمی جهت می بخشند. هنگامی که پسند و ناپسند و حبّ و بغض های انسان شکل گرفت و اندیشه های او در یک چارچوب مفهومی، نظام و قوام یافت، لزوماً موضع گیری آدمی نیز به همان سو می گراید. رسانه ها، به ویژه هنگامی که یک طرفه و مسلح و پیچیده ترین ابزار و فنون ارتباطی باشند، حیات و هستی انسان را به شدت تحت تأثیر قرار می دهند و هویت انسان را، آن گونه که قدرت های حاکم بر رسانه های خبری جهان می خواهند، سامان می بخشند. حاصل آنکه، اگر رسانه ها در انجام وظایف خویش پایبند اخلاق و امور اخلاقی نباشند، به راحتی می توانند جامعه ای را تحت تأثیر خویش قرار دهند و با ایجاد جنگ روانی خبری و ترویج شایعات هویت و انسجام آن را دگرگون سازند. هنگامی رسانه ها ارج و قدر
می یابند که نقش اخلاق، فرهنگ و کارکرد آن در نظام اطلاع رسانی به طور اصولی شناخته و رعایت شود.
در فرهنگ و ادبیات مربوط به رسانه ها، «شهرت حرفه ای» و «جذب مخاطب» رمز و راز موفقیت است. «تازگی»، «منفی گرایی» و «جنجال آفرینی» امروز، به خصوص در نظام های سکولار رسماً از ارزش های خبری محسوب می شوند. مخاطب را باید مجذوب کرد و او را خرسند نمود. همین نکته رسانه ها را به «سوژه سازی»، «حادثه پروری»، و عوامل گرایی و …و سوق، و به زیر پا گذاشتن اخلاق و بداخلاقی حرفه ای سوق می دهد.
در نظام های سرمایه داری رسانه ها غالباً وابسته به قدرت و نظام سیاسی و یا در سایه یک حاکمیت سیاسی حق حیات دارند. در چنین شرایطی، روشن است که شرایط چالش زای سیاسی و مصلحت های جناحی، گردانندگان را به عدول از اصول و ارزش های حرفه ای و اخلاقی واداشته و اجرای ضوابط را در عمل به دست فراموشی می سپارند. این موضوع، به ویژه زمانی به نقطه بحرانی و حساس می رسد که رسانه های بخواهند مدافع یک جریان سیاسی باشند و یا یک جریان سیاسی بخواهد اخلاق و هنجارهای دینی و اجتماعی را به گونه ای تفسیر کند که با اهداف، عملکرد و خط مشی سیاسی آنان سازگار باشد. به هر حال، اگر به ثبات ارزش ها باور داریم و اگر خواهان حضور اخلاق در عرصه رسانه ها هستیم، باید در حد امکان، خود و رسانه ها را از این قید و بندها را آزاد سازیم. (3)
پی نوشت ها :
*عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1.Karen Sanders, Mark Hanna, and Mari Rosa Berganza, Becoming Journalist: A Comparison of the Professional Attitudes and Values of British and Spanish Journalism Students. European Journal of Communication 2008; p.23; 1333
2.Micael C. Bames and Micael Keleher, Ethics in Confict: Making the Case for a Critical Pedagogy. Buisines Communication Quarterly 2006; 69; p.1444
3.ر.ک: به: مجموعه مقالات، رویکرد اخلاقی در رسانه، محمدتقی سبحانی، ص 10
منبع:نشریه معرفت اخلاقی، شماره 3