نویسنده:مرضیه رستمیان1
چکیده
در این مقاله بعد از تعریف لغوی کلمه ی «ضحک»به معنای خندیدن، مطلبی تحت عنوان فاعل خنده آورده شده که اختیاری بودن خنده را اثبات می کند. در بخش بعدی مقاله با توجه به آیات قرآن، موارد خنده به عناوین فرعی:1-تعجب2-استهزاء3-شادی در روز رستاخیز4-محرومیت از خنده به جهت مجازات تقسیم گشته است . در هر عنوان آیات مربوط به آن موضوع با توجه به تفاسیر و تا حدودی روایات بررسی شده و در انتهای هر قسمت، نتیجه گیری مربوط به آن موضوع بیان گردیده است. در انتهای مقاله نیز بعد از بررسی تمام آیاتی که خنده و گریه در آنها به کار رفته، و با توجه به روایات وعلم روانشناسی به این نتیجه رسیده شده، که تبسم پسندیده ترین نوع خنده می باشد. و در خنده های بکار رفته در آیات قرآن، تعجب را می توان علت اصلی برای آنها دانست. و در آخر مقاله نیز مطلبی تحت عنوان خنده در سیره ی ائمه بیان گردیده است .
در میان بحث های مربوط با قرآن تا کنون به موضوع های متنوعی در قالب تحقیق پرداخته شده است. اما با وجود گستردگی مفاهیم آیات که نشأت گرفته شده از معجزه بودن این کتاب آسمانی است، هنوز بحث هایی وجود دارد که در میان هاله ای از ابهام به شرح آن پرداخته نشده است . در این مقاله، سعی گشته، به موضوع خنده با محوریت آیات ، روایات و تا حدودی علم روانشناسی پرداخته شود .
در ابتدا بعد از بررسی لغوی کلمه «ضحک» که برای مفهوم خندیدن از این کلمه در قرآن استفاده شده، آیاتی که این ریشه در آنها بکار رفته، شناسایی و با توجه به نوع خنده ی اشاره شده در هر آیه، در طبقه مخصوص به خود مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است .
بررسی لغوی «ضحک»:
الضحک:باز شدن و شادابی چهره و ظاهر شدن دندان ها از سرور و شادی روح است .2در لسان العرب آمده که «الضحک» ظهور دندان های ثنایا از شادی است.3و در مجمع البحرین ذیل این کلمه نوشته شده، ظهور دندان ها هنگام امر عجیب و ضحک، به هنگامی است که مسخره کند یا متعجب شود و سپس ضاحک گردد.4
ضاحکه: همه ی دندان های جلو و کنار که هنگام خنده آشکار می شوند .
ضواحک:دندان هایی که هنگام تبسم ظاهر می شوند.5
رجل ضحکه: به معنای این است که مردم به او می خندند ،
و ضحکه:برای کسی استعمال می شود که می خندد و گاهی هم تنها برای سرور و شادی استفاده می شود. مثل «مسفره ضاحکه»گاهی نیز برای تعجب بکار می رود. مانند آیه ی 19در سوره ی نمل .6
در باب کاربرد خنده برای تعجب این نکته بدست می آید ، که خنده اختصاص به انسان دارد و در غیر انسان یافت نمی شود، و باید همچنین اضافه کرده : العجب یا تعجب از سبب های خنده است، که در نهایت به خنده ختم می شود و آن به اراده ی خدا و انسان بستگی دارد. پس خنده ای که به اراده از بنده صادر می شود. مانند سایر افعال انسان باید در جهت صلاح و نیکی لحاظ گردد.7
در باب کلمه ی «خنده» در لغت نامه ی دهخدا آمده است؛ حالتی که انسان به واسطه ی شعف و خوشحالی و بشاشت پیدا می کند و در آن لب ها و دهان به حرکت در می آیند و این حالت با آواز مخصوصی همراه است.
اما در باب تبسم در همین کتاب آمده :«مجمل اللغه:دندان برهنه کردن وقت خندیدن»،«غیاث اللغات:اندک خندیدن بدون آواز»و«اقرب الموارد:کمترین حد خندیدن و نیکوترین آن»و در تداول فارسی زبانان خنده ی بی صدا به نحوی که دندان های پیشین نمایان گردد .
در کتاب معجم مقایس اللغه در باب تبسم آمده : شروع و آغاز دهان برای خنده، غیر ضحک می باشد.8
فاعل خنده :
1ـ نجم /43:«وانه هو اضحک و ابکی؛و هم اوست که می خنداند و می گریاند .»
در این آیه، این مسئله که آیا خنده و گریه از اعمال خود انسان است یا برطبق آنچه که از معنای این آیه برمی آید، تنها عامل خنده و گریه ی ما خداوند می باشد، مورد بررسی قرار گرفته است .
در تفسیر المیزان، اشاره خوبی به این موضوع گردیده ، با این مضمون که خدای تعالی تنها کسی است که خنده را در شخص خندان و گریه را در شخص گریان ایجاد کرده است، و این منافات ندارد با اینکه، خنده و گریه را به خود انسان ها نسبت دهیم . برای اینکه نسبت دادن، گریه و خنده و هر کار دیگری به انسان به این جهت است که او آن کار را انجام داده و به خدا، به این علت که او آن را ایجاد کرده، و بین این دو فرق زیادی می باشد، که با وجود این فرق هم باز بین اراده خدا و اراده انسان به خندیدن و گریه کردن منافاتی نیست. زیرا اراده الهی به خنده ارادی و به اختیار قرار گرفته است، نه هر خنده ای، اگر چه به اجبار باشد. پس اراده انسان در خندیدن موثر است و آن سببی است که در طول، سببیت اراده خدا قرار گرفته، نه در عرض آن، تا منافاتی پیش آید . و بگویند، چون دو علت در عرض هم هستند. پس چگونه دو سبب یک مسبب را بوجود می آورند.9
در بعضی از تفاسیر، این موضوع مطرح شده، که اگر خنده و گریه بطور مطلق فعل خدا بود، دیگر امر و نهی به آن نمی شد، چنانکه در آیه 82سوره توبه خداوند نمی فرمود:«فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا»و یا در سوره نجم، آیه 60«و تضحکون و لا تبکون» سبب خنده و گریه به انسان داده نمی شد.10
در تفسیر انوار درخشان آمده که خنده و گریه دو حالت روانی است، که انسان در صورت تحقق شرایطی به اختیار مرتکب آن دو می شود و برحسب ایجاد فعل اختیاری به شرط اراده پروردگار است. زیرا خداوند، انجام کاری را با لوازم تشخیص آن خواسته است که بوجود آید.11
در تفسیر فی ظلال آمده که خنده اسراری از سرهای تکوینی خداوند می باشد. که ما چگونگی آنها را نمی دانیم. همچنین عواملی که ایجاد خنده و گریه در انسان می کند در شعور او ثبت نمی گردد، زیرا عواملی که امروز باعث خنده ما می شود، شاید فردا باعث گریه ی ما گردد. و این دو حالت در ذات انسان می باشند و کاملاً غیر قابل شناخت هستند. 12
در باب این آیه روایتهایی وارد گردیده و سبب نزولهایی به آن نسبت داده شده، از جمله آنها روایتی است، از قول عایشه که گفته: سبب نزول آیه آن بود، که رسول الله به قومی از صحابه گذشت که می خندیدند، گفتند : «لو تعلمون ما اعلم لبکیتم کثیرا و لضحکتم قلیلا»:اگر شما می دانستید، آنچه را که من می دانم خنده تان اندک بود و گریه تان بسیار . بعد از مدتی رسول الله به پیش آنها بازگشت و آیه 43،سوره نجم را برآنان خواند و گفت:چهل گام نرفته بودم که جبرئیل آمد و این آیه را خواند.13
مجاهد نیز در معنی این آیه گفته است، که یعنی اهل بهشت را در بهشت خدا بخنداند و اهل دوزخ را در دوزخ بگریاند. همینطور روایت شده که فردی یهودی از حضرت امیر(ع)درباره این آیه پرسید و گفت:خندانیدن و گریانیدن، کار حکیمان نباشد و کار سفیهان باشد؟حضرت امیر گفتند:معنی آن، این است که او خدایی است، که ابر را می گریاند به باران، و باغ را می خنداند در بهاران به شکوفه های رنگارنگ. ذوالنون مصری نیز گفته :دلهای کافران را به انکار و کفران بگریاند.14
انواع خنده :
خنده تعجب :
1ـ نمل/19:«فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحا ترضه و ادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین؛سلیمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت:پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم، مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن.»
در تفسیر المیزان آمده که تبسم، کمترین حد خنده و «ضحک»خنده ی معمولی است. و اگر در جمله مورد بحث هر دو کلمه با هم بکار برده شده، استعمال مجازی است که می فهماند، تبسم آن جناب نزدیک به خنده بود.15
در بیشتر تفاسیر از جمله مجمع البیان، نمونه، منهج الصادقین و مخزن العرفان و ..دلیل اصلی خنده ی حضرت سلیمان را نتیجه ی تعجب دانسته اند. از آن جهت که مورچه ای یاران خود را از لشکر عظیم ایشان برحذر می دارد، و این آینده نگری و مصلحت اندیشی مورچه باعث تعجب و خندان شدن حضرت سلیمان گردیده است. در بعضی دیگر از تفاسیر، علت خنده ایشان را شادی بیان کرده اند، به خاطر اینکه خداوند علاوه برنبوت، ملک، سلطنت و لشکریانی از جن و انس و طیر، علم منطق پرندگان و سایر حیوانان را نیز به او عطا فرموده است.16و یا شادی بخاطر اینکه حتی مورچگان هم به عدالت گستری ایشان پی برده اند.17
البته با توجه به مقام شامخ نبوت در رابطه با حضرت سلیمان (ع)و شخصیت والای آن حضرت و برخی احادیث رسیده از ائمه اطهار که تنها خنده ی حاصل از تعجب را نیکو شمرده اند، از جمله اینکه امام حسن عسکری(ع)می فرماید:«خنده ای که از روی تعجب نباشد، نشان نادانی است».18و به این دلیل که بیشتر مفسران تاکید بیشتری برعلت تعجب داشته اند تا سرور و شادی، می توان گفت که تعجب علت اصلی خنده آن حضرت بوده است .
2ـ هود/71:«وَ امرَأَتَهُ قَآئمَهٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناهَا بِإِسحَقَ وَ مِن وَرَاء إِسحَقَ یَعقُوب؛و زن او (حضرت ابراهیم(ع)ایستاده بود خندید. پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم .»
در رابطه با خنده همسر حضرت ابراهیم(ع)، ساره، و علت آن نظرات متفاوتی وجود دارد، اما در بیشتر تفاسیر از جمله مجمع البیان این خنده را به دلایل مختلف ناشی از تعجب دانسته اند: از جمله اینکه قوم لوط از عذابی که به زودی به آن دچار می شوند، غافلند. و یا تعجبی که از مشاهده ی آن اوضاع به او دست داد، زیرا می دید، با اینکه از مهمانها(فرشتگانی که جهت بشارت آمده بودند)پذیرایی می کند. آنها از غذا نمی خورند.19
در تفسیر نمونه نیز علت خنده ی ساره را تعجب حاصل از این می داند،که مگر پیرزنی در این سن و سال می شود، برای شوهر پیرش فرزند آورد. زیرا ساره نود و هشت یا نود و نه ساله بود و شوهرش، حضرت ابراهیم نیز نود و نه یا صد سال داشتند.20
در مفردات آمده که خنده همسر حضرت ابراهیم از تعجب و شگفتی بوده، به دلالت آیه «قَالَت یَا وَیلَتی أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذابَعلی شَیخاً إِن هَذَا لَشَیءٌ عَجِیبٌ(هود/72)؛آیا از امر خدا در شگفتی»و دلالت دیگر براین سخن، خود ساره است که گفت:«أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ(هود/72)؛آیا، من که پیرم فرزندی خواهم داشت.»21
علامه طباطبایی«ضحک»در این آیه را به معنای حیض شدن می داند نه خندیدن. و در همین رابطه به حدیثی از معانی الاخبار به سند صحیح از عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق استناد کرده است، که در تفسیر جمله «فضحکت فبشرناها باسحاق»فرموده اند : یعنی حیض شد.22اما در رد این مطلب در تفاسیر آمده که عرب فقط در رابطه با حیض شدن خرگوش، از «ضحک»استفاده کرده است. و در رابطه با انسان ها از این لفظ استفاده نمی شود.23
همچنین در لسان العرب از قول فراء نقل شده که قول«ضحک»به معنای حائض شدن را از فرد ثقه نشنیده است، واز ابن عباس روایت شده که خنده ی ساره بخاطر تعجب، از ترس حضرت ابراهیم بوده است.24
در نتیجه با توجه به دلایل تفسیری و لغوی ارائه شده می توان به این نتیجه رسید که، خنده ی ساره(همسر حضرت ابراهیم)از روی تعجب بوده است .
خنده استهزاء :
1ـ زخرف/47:«فَلَمَّا جَاءهسم بِآیَاتِنَا إِذَا هُم مِّنهَا یَضحَکُونَ؛پس چون آیات ما را برای آنان آورد، ناگهان ایشان برآنها خنده زدند .»
این آیه به خنده ی قوم حضرت موسی اشاره دارد. زمانیکه آن حضرت معجزات الهی را به آنها عرضه داشتند، و آنان بدون تامل در آن آیات ایشان را مسخره کردند. در تفسیر اطیب البیان آمده است که این عادت تمام مشرکین نسبت به تمام انبیاء بوده که مسخره می کردند، و در نهایت به عقوبت کارشان هم می رسیدند.25
در احسن الحدیث بیان شده که منظور از آوردن آیات، اظهار و نشان دادن آنهاست. و «ضحک»به معنای خنده است، آن هم خنده ای که از روی استهزاء باشد. یعنی ضحکشان ناشی از مسخره کردن آیات بود.26
با در نظر گرفتن تفاسیری که برای این آیه ذکر گردیده، می توان گفت که مشرکین(قوم حضرت موسی)هنگامی که آیات الهی برآنها عرضه گشت، تعجب خویش از عظمت آن آیات الهی را در غالب استهزائی که به همراهش خنده بود، ابراز داشتند .
2ـ مطففین/29:«إِنَّ الَّذین أَجرمُوا کَانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضحَکُونَ؛کسانی که گناه می کردند آنان را که ایمان آورده بودند به ریشخند می گرفتند .»
در بعضی از تفاسیر در رابطه با شان نزول این آیه آمده که :بزرگان قریش از جمله :ابوجهل ، ولید بن مغیره، عاص بن وائل و دوستان ایشان هر گاه فقرای صحابه همچون : عمار، خباب، صهیب، بلال و امثال ایشان را می دیدند آنها را مسخره می کردند و به خاطر همین موضوع این آیه در شان آنان نازل گشت.27
در تفسیر المیزان نیز بیان شده که منظور از(آنان که ایمان آوردند) ابرار، می باشند و علت خندیدن کفار و مسخره کردن آنها، تنها ایمان ابرار و مومنان بوده است. همچنان که بیان تعبیر(آنان که جرم می کردند)برای این بوده که بفهماند، کفار به علت مسخره کردن ابرار، مجرم بودند.28
در تفسیر نمونه علاوه بر تمسخر آمیز بیان کردن خنده ی بکار رفته در این آیه، این گونه خنده را ناشی از روح طغیانگر، کبر، غرور و غفلت می داند و می گوید که همیشه افراد سبک مغز در برابر مومنان با تقوا ، چنین خنده های مستانه ای داشته اند.29
در این آیه نیز کفار برای اینکه شگفتی خود را از ایمان صحابه ی پیامبر(ابرار)پنهان کنند. به مسخره کردن و خندیدن برآنها مشغول می شدند .
3ـ نجم/59،60:ـافمن هذاالحدیث تعجبون(59)و تضحکون و لا تبکون(60)؛آیا از این سخن عجب دارید و می خندید و نمی گریید.»
در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه آمده است، که منظور از این «حدیث»همان چیزی است که قبلا به وسیله ی معصوم راستگو(ع)از آن خبر داده شده. بعضی هم گفته اند: یعنی این مشرکین آیا از این قرآن و نازل شدن آن از جانب خداوند برحضرت محمد و معجزه بودن آن در شگفت نمی شوید، و باز هم از روی استهزاء می خندید. و جمله «لا تبکون»به این معنا به کار رفته که چرا بخاطر وعده های عذاب قرآن برخود نمی گریید.30
در تفسیر گازر از قول ابوخلیل نقل شده که گفت: تا این آیت آمد ، رسول(ص)را کسی خندان ندید.31
با توجه به مطالب گفته شده می توان نتیجه گرفت: که این آیه خطاب به کفار است و این که چطور، با دیدن قرآن و اخبار متعجب می شوند ولی باز هم از روی استهزاء به آنها می خندند و از عاقبت خود آگاه نیستند.همچنین این آیه به نوعی بیان کننده ی این مطلب است که حتی استهزاء هم می تواند نشان تعجب باشد .
4ـ مؤمنون/110:«فَاتَّخَذتُمُوهُم سِخریًّا حَتَّی أَنسَوکُم ذِکرِی وَ کُنتمُ تَضحَکُونَ؛اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید، تا شما را از یاد من غافل کردند، و شما به آنان می خندیدید.»
در تفسیر مجمع البیان، جلد17،در تفسیر این آیه آمده که استهزاء مشرکین نسبت به مومنان و مشغول شدن آنان به این امر باعث فراموشی آنها از خدا گردید و در حقیقت علت فراموشی کافران، مومنین شمرده شده است . اما در واقع مومنان علت نیستند، بلکه مشغول شدن به استهزاء آنان سبب فراموشی یاد خدا در مشرکان می باشد. و خندیدن در این آیه نشان از مسخره شده مومنان توسط مشرکان است .
در تفسیر المیزان بیان شده که مراد از «ذکری»همان کلام مومنین است در دنیا، که می گفتند :«ربنا ءامنا فاغفرلنا وارحمنا….»که مضمون کلام کفار در آتش دوزخ نیز همین است . و خداوند از این لحاظ فرمود:مومنین ذکر مرا از یادتان بردند تا بفهماند که مومنین در نزد آنها احترام و شانی نداشتند. مگر همین که مسخره شوند.32
البته می توان در این آیه از «کنتم منهم تضحکون»اینگونه نتیجه گرفت؛آنها کسانی بودند که در پشت استهزاءشان در ابتدا تعجبی نهفته بود که باعث خنده شان نسبت به مومنین می گشت . اما مشغول شدن و مداومت براین کار باعث گردید که یاد خدا را فراموش کنند؛ و این عمل برایشان عادتی گردد .
در روایات نیز آمده که امام صادق فرمودند:«چه بسیار کسانی که از روی لهو بسیار می خندند و در روز قیامت بسیار گریانند و چه بسیار کسانی که برگناهان خویش بسیار می گریند و ترسانند. اما در روز قیامت در بهشت بسیار شادمان و خندانند.33»
خنده های شادی در روز رستاخیز:
1ـ عبس/39،38:«وُجوهٌ یَومَئِذٍ مُّسفِرَهً(38)ضَاحِکَهٌ مُّستَبشِرَهً(39)؛چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی است خندان و مسرور است .»
منظور از این آیه خندیدن در روز قیامت، بخاطر اعمال نیک است. در منهج الصادقین از ابن سلمه، نقل شده که انس بن مالک از حضرت رسول (ص)پرسیده است: یا رسول الله مضمون آیه «وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره»چیست:پیامبر فرمود: ای انس آگاه باش که مراد از «وجوه ضاحکه»وجوه بنی عبدالمطلب است. یعنی روی من و روی علی بن ابی طالب و روی حسن، حسین، فاطمه و..که هنگام قیامت چون ما از قبر بیرون آییم، رویهای ما چون آفتاب عالمتاب روشن و درخشنده است.34
در تفسیر جامع، طایفه ی اهل ایمان در روز قیامت دارای رخساری چون صبح فروزان و خندان اند. و طایفه دیگر(مشرکان)را دارای صورتهای گردآلود و غمگین معرفی می کند.35
بهرحال تفاوتی نمی کند که منظور چه کسانی از اهل ایمان هستند، مهم خندان بودن این گروه در روز قیامت به دلیل شادی اصیل آنها از جهت حفظ ایمان و انجام اعمال نیک شان در دنیا می باشد .
2ـ مطففین/34:«فَالیَومَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الکُفَّارِ یَضحَکُونَ؛ولی امروز، مومنانند که برکافران خنده می زنند .»
این آیه در ادامه ی آیه ای نازل گشت، که در آن کفار، مومنان را مسخره می کردند و بیان می دارد که امروز مومنان برکفار خنده می زنند. در تفسیر مجمع البیان آمده است که مراد از(امروز)روز قیامت است . وعلت خندیدن مومنان به چند دلیل است :1ـبه کفار می خندند، زیرا آنها را در آتش جهنم، و خود را در نعمتهای بی پایان بهشتی می بینند.2-به این دلیل که خداوند سبحان سرور و شادی مومنان را در عذاب کفار قرار داده است، آن هم عذابی که هیچ جای بخششی ندارد، زیرا اگر بخششی برایشان می بود،جایز نبود که سروری برای مومنین قرار دهد. زیرا شراط آن سرور، عداوت و دشمنی است و حال انکه به سبب عفو عذاب برطرف می شود.36
در انوار درخشان نیز علت خنده مومنان اینگونه بیان شده که برای کفار، دری بسوی بهشت گشوده می گردد، و به آنها گفته می شود که وارد بهشت شوید. هنگامیکه کفار و بت پرستان هجوم آورده که وارد بهشت شوند. ناگهان درب بهشت بر روی آنان بسته خواهد شد، و به همین دلیل اهل ایمان از پریشانی و فریفتگی کفار، شاد می شوند و می خندند.37
براساس این آیه خنده ی مومنین به دلایل متعدد از جمله مشاهده ی عذاب مشرکین و پریشانی آنها، از روی سرور و شادی است .
محرومیت از خنده، کیفر جهاد گریزی
1ـ توبه /82:«فَلیَضحَکُوا قَلیلاً وَ لیَبکُوا کَثیِراً جَزاء بِمَا کَانوُا یَکسِبُونَ؛از این پس کم بخندد و به جزای آنچه بدست می آورند، بسیار بگریند .»
در تفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است. که ابن ابی حاتم و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده اند: که رسول الله در جنگ تبوک(آخرین جنگی که حضرت رسول در آن شرکت جست)به مردم دستور داده بودند تا با او حرکت کنند. و چون این واقعه در تابستان رخ داد و هوا گرم بود، عده ای گفتند: یا رسول الله هوا بسیار گرم است، و ما طاقت بیرون رفتن نداریم و شما نیز بیرون نروید. و خدای تعالی در پاسخشان فرمود:بگو، آتش جهنم داغ تر و سوزان تر است. و خطاب به آنها این آیه نازل گردید. البته منظور از کم خندیدن، همان خوشحالی ناپایدار دنیوی است که از ناحیه ترک جهاد و امثال آن به ایشان دست داده و منظور از گریه زیاد، گریه در آخرت بخاطر عذاب دوزخ در حرارت شدید است.38
در تفسیر روض الجنان و اثنی عشری به این مطلب اشاره گردیده، که از آن جهت که خنده و گریه در اختیار ما نیست، مراد از نهی خنده در حقیقت نهی از اسباب خنده مانند لهو، لعب و …می باشد و گریه بخاطر خوف الهی و یاد معاصی و عقاب سبحانی است که با خواستن یا نخواستن ما بوجود یا از بین نمی رود.39
در تفسیر نمونه نیز آمده که این گروه باید در جهان کمتر بخندند و بیشتر گریه کنند، زیرا مجازات های دردناکی در پیش دارند .40
نتیجه گیری
با بررسی در آیاتی از قرآن کریم که در آنها کلمه(ضحک)بکار رفته بود. خنده های بکار رفته در آیات را به سه دسته می توان تقسیم نمود:1-خنده ی حاصل از شادی مؤمنین در روز رستاخیز2-خنده ی حاصل از تعجب3-خنده ی استهزاء
در بررسی هر یک از موارد گفته شده، برای دست یابی به علت اصلی خنده اگر خنده شادی مؤمنین در روز رستاخیز را که به خاطر گرفتن نامه اعمال به دست راستشان و بهره مندی از لطف و رحمت الهی، برخورداری از نعمات الهی در روز رستاخیز و استقرار در بهشت جاویدان است، جدا کنیم، که البته در آیاتی نیز به این شادی مومنین در روز قیامت اشاره گردیده، که البته در آیاتی نیز به این شادی مومنین در روز قیامت اشاره گردیده، که از جمله آنها آیات 7تا9سوره ی انشقاق می باشد :«فأما مُن اُوتی کتابه بیمینه . فسوف یحاسب حسابا یسیراً. و ینقلب إلی أهله مسرورا؛اما هر کس را در آن روز نامه اعمال به دست راست دهند . آن کس خوشا براحوالش که بسیار حسابش آسان کنند و او به سوی کسان و خویشانش(در بهشت)مسرور و شادمان خواهد رفت.»
در این آیه مراد از کلمه مسرور به معنای شادی حاصل از دریافت نهایت نعمتها و اصیل ترین آنهاست.41و بنابرگفته احسن الحدیث، سرور، شادی مخصوص به باطن است.42
همچنین در آیات (11/انسان)(22/قیامت)24/مطففین)همه بیانگر این شادی اصیل مومنین در روز قیامت می باشد.43
اما راجع به این موضوع که واکنش خارجی حاصل از این شادی چیست، در کتابهای روانشناسی آمده که شاخصهای غیر کلامی که بیانگر شادی است، عبارتست از : لبخند زدن ، وضعیت بدنی باز و غیر دفاعی و خوش بینی تؤام با بشاشیت در تن صداست .44براساس این مطلب، لبخند زدن یک کنش غیر کلامی به شعف درونی اصیل است . که در رابطه با مؤمنین در روز قیامت چون از یک منبع اصیل و براساس لطف و نظر خاص الهی عارض گشته به مرحله تکامل یافته و پیشرفته خود که خنده است تبدیل می گردد و در آیه های(38و39/عبس)و(34/مطففین)به این نوع خنده ها اشاره شده است .
در سوره مطففین همانطور که قبلا نقل شد، خداوند متعال سرور و شادی مؤمان را در عذاب کفار قرار داده است، آن هم عذابی که هیچ جای بخششی ندارد .
در مورد خنده حاصل از تعجب با بررسی آیات (19/نمل).(71/هود)ثابت کردیم که خنده ی حضرت سلیمان در سوره ی نمل و همسر حضرت ابراهیم، ساره، در سوره ی هود از روی تعجب بود
اما در رابطه با استهزاء ، با توجه به مضمون برخی آیات می توان تعجب را علت اصلی آن دانست. البته استهزاء در حالتی که با تعجب همراه باشد، با واکنش خارجی خنده همراه می گردد. دلیل براین گفته آیه (59و60/نجم)می باشد:«أفَمن هذا الحدیث تعجبون(59)و تضحکون و لا تبکون(60)؛آیا از این سخن عجب دارید و می خندید و نمی گرئید .»
که با مراجعه به تفاسیر معلوم گشت، که این آیه خطاب به کفار است که چطور با دیدن قرآن متعجب می شوند ولی در عکس العمل به آنها تنها از روی استهزاء می خندند و از عاقبت خود آگاهی ندارند .
بنابراین در یک جمع بندی کلی می توان، علت خنده های بکار رفته در آیات را تعجب دانست . که در این میان ابوعلی سینا نیز در رساله ی علم النفس خویش می گوید:«از خواص انسان یکی این است که چون اشیاء نادره را درک می کند. انفعالی حاصل می کند که تعجب خوانده می شود. و خنده به دنبال دارد.»45
حتی امانوئل کانت(فیلسوف آلمانی)نیز در رابطه با علت خنده می گوید:«هر انتظاری که عقیم بماند و قضیه صورت دیگری باید. موجب خنده شود».46
در بررسی تمام آیاتی که لفظ ضحک برای بیان حالت استهزاء کافران و مشرکان بکار رفته بود، می توان نوعی تعجب از آیات الهی را در(سوره زخرف)،ایمان مؤمنان را در (سوره مطففین و مؤمنین)و قرآن و اخبار را در(سوره نجم)علت خنده ی کفار و مشرکین دانست، که همه از روح سرکش و طغیانگر آنها حکایت دارد که عجب خود را از عظمت و بزرگی آیات الهی از طریق خنده ی استهزاء نشان می دهند .
در روایات متعددی نیز سفارش گشته که از خنده ی بدون تعجب خودداری گردد، که به آنها قبلاً اشاره گردید. از جمله ی آنها می توان به سفارش حضرت خضر به حضرت موسی در هین جدائی اشاره کرد که فرمود: از خنده ی بدون تعجب پرهیز کن.47و یا اینکه ر روایات بیان شده که خنده ی بدون تعجب علامت جهل است و خنده ی بی مورد باعث بیزاری خداوند است و…
اما در بررسی علت کلی خنده، باید گفت گاهی خنده های ما ساختگی است و در حقیقت از درون و به طور طبیعی نیست و هیچ علامت درونی هم ندارد، از این نوع خنده ها می توان به نیشخند زدن، خنده ی استهزاء آمیز عصبی، خندیدن به دیگران نه با دیگران و خندیدن به چیزهایی که خنده دار نیست اشاره کرد. این نوع خنده ها هیچ هیجان مثبتی به همراه ندارد، حتی اگر خیلی هم بزرگ باشند . در واقع در این نوع خنده ها ماهیچه های اطراف دهان در اطراف چشم ها بی حرکت هستند. و فقط زمانی که هیجان واقعی و اصیل باشد این ماهیچه ها فعال می گردند. اما در لبخندهای واقعی و احساس شده که نتیجه ی فعالیت های خود به خودی دو ماهیچه ی اصلی می باشد که یکی از ان ماهیچه ها ماهیچه های اصلی قدامی است که این ماهیچه گوشه های لب را به طرف بالا و به سمت گونه می کشد. و ماهیچه های دیگری که در لبخندهای اصیل معمولاً فعال می گردند، عضله ی اطراف دهان است که گونه را به بالا می برد و پوست را از کاسه ی چشم به طرف داخل جمع می کند. این اثر و فعالیت ماهیچه ها در هنگام خنده ی اصیل در تمام انواع آن از لبخند کم رنگ گرفته تا خنده ی بنا گوش و قهقهه ی غیر قابل کنترل وجود دارد و به یک میزان می باشد . همچنین باید دانست، که خنده ی احساس شده ی طبیعی مدت زمان مشخصی دارد و به ندرت بیش از چهار ثانیه دوام دارد.48در نتیجه نمی توان خنده های طولانی و با صدای بلند را دارای اثربیشتری از لبخندهای کوتاه و بدون صدا دانست. زیرا اگر قرار بر تأثیر مثبت خنده در سلامتی انسان باشد .
کمترین مقدار آن که همان لبخند است نیز کفایت دارد. و بنابرهمین در روایات متعدد از ائمه داریم که خنده های طولانی و با صدای بلند از آن جهت که وقار و هیبت انسانی را کاهش می دهد و باعث رمیدن اطرافیان می گردد، مذموم شمرده شده است .
از روایات وارده راجع به این موضوع می توان به حدیث حضرت رسول (ص)اشاره کرد، که فرمود:«ایاک و کثره الضحک فإنّه یمیت القلب؛زنهار از خنده ی زیاد که دل را می میراند.»49و یا «کثره الضحک یمحو الایمان ؛خنده ی زیاد، ایمان را محو می کند.»50
امام علی(ع):«من کثر ضحکه ذهبت هیبته ؛هر کس زیاد بخندد ابهتش از بین می رود.»51
خداوند در شب معراج به پیامبر (ص)فرمود: خنده ی کم از صفات دوستان خدا و خنده ی زیاد از خصوصیات اهل دنیا است.»52
و همچنین امام صادق (ع)فرموده اند :«القهقهه من الشیطان؛قهقهه زدن از شیطان است.»53
اما در رابطه با اثرات مثبت خنده، باید گفت: خنده موجب رسیدن اکسیژن بیشتر به شش ها و عمیق تر شدن تنفس می شود. که این امر موجب تحرک بیشتر و بهبود جریان خون می گردد.54
در همین رابطه رابرت زایانک چنین نتیجه گیری می کند، که باید به تمام بیماران روانی و بسیاری از بیمارانی که از ناراحتی های جسمانی شکایت دارند آموخت، که به عنوان بخش خاصی از درمان شان لبخند بزنند.55
واینبوم نیز می گوید:که متوجه شده وقتی افراد به عمد لبخند می زنند، معمولاً احساس شادی بیشتری هم می کنند.56
و همانطور که می دانیم خنده یک درجه از لبخند بالاتر است و تمام اثرات مثبت خنده در لبخند نیز وجود دارد. حتی اثبات شده که یک خنده ی لطیف با صدای پایین جذابترین خنده هاست و به مراتب نسبت به صدای بلند جیغ مانند برای گوش خوشایندتر می باشد .57
در روایات متعددی نیز به لبخند که در عرب با لفظ «تبسم»بکار رفته، توجه خاصی شده است، تا آنجا که از ویژگی های اخلاقی ائمه، متبسم بودن آنها می باشد، که در روایات به آن اشاره گردیده و به عنوان یک خصلت پسندیده مطرح گشته است، بنابراین این مقاله را با بیان روایاتی چند از ائمه در رابطه با مزایای لبخند و بیان سیره ی ائمه در رابطه با خنده به پایان برده، به این امید که بتواند راه گشایی برای نگاهی دوباره به روابط اجتماعی مان باشد. امام حسن(ع)به نقل از دائی خود هند گفته اند:«عن خاله هند: کان(ص)إذا فرحَ غضٌ طرفه، جّلُّ ضحکه التبسّم. یُقتَر عن مثله حبه الغمام؛پیامبر (ص)هر گاه شاد می دش. چشمش را پایین می انداخت. خنده اش عمدتاً تبسم بود، بطوریکه دندان هایش مانند دانه ی تگرگ نمایان می شد.»58
امام صادق (ع):«ضحک المؤمن تبسم؛ خنده ی مؤمن، لبخند است.»59
امام علی(ع):«خیر الضحک التبسم؛ بهترین خنده، لبخند است.»60
امام صادق نیز فرمود:«منً تبسم فی وجه اخیه کانت له حسنه؛ هر که به چهره ی برادر خود لبخند زند. آن لبخند برای او حسنه ای می باشد.»61
خنده در سیره ی ائمه اطهار
1ـ خنده از اوصاف پیامبر (ص):یکی از اوصاف رسول الله (ص)این بود که از آنچه باعث تعجب و خنده ی دیگران می شد تعجب می کرد و می خندید.62
2ـ روشن شدن بهشت با خندان شدن امام علی(ع)و حضرت فاطمه (س):آلوسی مفسر اهل سنت در روح المعانی در حدیثی از ابن عباس چنین نقل می کند:هنگامی که بهشتیان نوری همچون نور آفتاب مشاهده می کنند که صحنه ی بهشت را روشن می کند به فرشته مأمور بهشت(رضوان)می گویند: این نور چیست؟با اینکه پروردگار ما فرمود: در بهشت نه آفتاب را می بینید و نه سرما را« لا شمساً و لا زمهریراً»(انسان/13). او در پاسخ می گوید: این نور خورشید و ماه نیست، ولی فاطمه (س)و علی(ع)خندان شده اند و بهشت از نور دندان هایشان روشن گشته است.63
3ـ خنده ی حضرت زهرا(س)هنگام ازدواج با امام علی(ع):وقتی زنان قریش، حضرت زهرا(س)را در رابطه با فقر علی(ع)سرزنش کردند،پیامبر فرمود: خداوند از میان مردم، پدرت را برای نبوت و علی (ع)را جهت امامت برگزید. به من وحی نمود، که تو را به ازدواج او در بیاورم. دخترم! تو با اولین فرد مسلمان ازدواج نمودی، فرزندم علی، بردبارترین و عالم ترین مردم است. اینجا بود که فاطمه با لبی خندان، خوشنودی خود را اعلام نمود.64
4ـ خنده ی متعجبانه ی امام محمد باقر (ع):ابوخالد کابلی می گوید: خدمت امام محمد باقر (ع)رسیدم . برایم غذایی آورد که خوشبوتر از آن نخورده بودم. فرمود غذای ما چگونه بود؟عرض کردم: فدایت شوم چقدر خوشبو و لذیذ بود جز اینکه در اندیشه یک آیه از قرآن شدم و گوارایم نشد. فرمود: کدام آیه؟عرض کردم: ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» فرمود:به خدا قسم از این غذا باز خواست خواهید شد. امام(ص)چنان خندید که دندان های مبارکش آشکار شد . فرمود: آیا می دانی نعیم چیست؟ گفتم:نه، فرمود: ما آن نعیمی هستیم که از شما راجع به آن بازخواست خواهند نمود.65
5ـ خنده امام صادق(ع)با ولادت امام کاظم(ع): ابو بصیر می گوید: وقتی فرستاده ی حمیده در ابواء، نزد امام صادق(ع)آمد . امام به حالت سرور و خوشحالی ایستاد و نزد حمیده رفت. مدتی طول نکشید، در حالی که خندان و بدون زره و اسلحه بود نزد ما برگشت، گفتیم خدا تو را بخنداند و چشم را روشن کند از حمیده چه خبر؟فرمود: خدا پسری به من داده است که بهترین خلق است.66
6ـ خنده ی امام صادق(ع)تبسم بود: راوی می گوید: امام رضا(ع)هیچگاه قهقهه نمی زد ، بلکه خنده اش تبسم بود.67
منابع
1ـ آیزنک/مایکل/روانشناسی شادی/ترجمه ی : مهرداد فیروز بخت، خشایار بیگی/تهران/دفتر تحقیقات و انتشارات بدر/چاپ اول/1375ش
2ـ ابن منظور/ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم/لسان العرب/دار صادر/بیروت/چاپ اول/1997م
3ـ ابن فضل معروف به راغب اصفهانی/ابوالقاسم حسین بن محمد/المفردات فی غریب القرآن/ترجمه و تحقیق: دکتر سید غلامرضا حسینی/تهران/انتشارات مرتضوی/چاپ دوم/1374ش
4ـ احمد بن فارس بن زکریا/ابوالحسین/معجم مقاسین اللغه/قم/مکتب الاعلام الاسلامی/1404ق
5ـ الجرجانی/ابوالمحاسن الحسین بن الحسن/جلاء الاذهان و جلاء الاحزان معروف به تفسیر گازر/تهران/چاپخانه دانشگاه تهران/چاپ اول/1377ش
6ـ الخزاعی النیشابوری/حسین بن علی محمد بن احمد/روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی/مشهد/بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس/1364-1374ش
7ـ الهمدانی /سید محمد حسین/انوار درخشان فی تفسیر القرآن/تهران/کتابفروشی لطفی/1380ق
8ـ بروجردی/سید ابراهیم/تفسیر جامع/ تهران/انتشارات صدرا/چاپ سوم/1341ش
9ـ پزشکی/مجید/قدرت خنده/تهران/انتشارات کلک خیال/چاپ اول/بهار1379
10ـ سید قطب/فی ظلال القرآن/بدار إحیاء الکتب العربیه/الطبعه الاولی
11ـ طباطبائی/سید محمد حسین/ترجمه تفسیر المیزان/مترجم:سید محمد باقر موسوی همدانی /قم/دفتر انتشارات اسلامی/1363ش
12ـ طبرسی /ابوعلی الفضل بن الحسن/ترجمه تفسیر مجمع البیان/گروهی از مترجمان/تهران/انتشارات فراهانی /چاپ اول/1350-1360ش
13ـ طریحی /الشیخ فخر الدین/مجمع البحرین/قم/الدرسات الاسلامیه/موسسه البعثه /الطبعه الاولی/1414ه
14ـ طیب /سید عبدالحسین/اطیب البیان فی تفسیر القرآن/تهران/انتشارات اسلام/چاپ سوم/1366ش
15ـ عاطف الزین/سمیع/التفسیر الموضوعی القرآن الکریم/لبنان/مکتبه المدرسه /دار التوفیق/الطبعه الثالثه/1414ق
16ـ قرشی/سید علی اکبر/تفسیر احسن الحدیث/تهران/واحد تحقیقات اسلامی/بنیاد بعثت/چاپ اول
17ـ کاشانی/ملا فتح الله /تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین/تهران/کتابفروشی اسلامیه/چاپ دوم/1344ش
18ـ مجلسی/محمد باقر/بحار الانوار/بیروت/دار الوفاء/1403ق
19ـ محمدی ری شهری/محمد/میزان الحکمه /مترجم: حمید رضا شیخی /قم/دار الحدیث/چاپ اول/ویرایش سوم/1377ش
20ـ مصطفوی/حسن/التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/قم/الدائره العامه للنشر و الاعلام /الطبعه الاولی/1365ش
21ـ مکارم شیرازی /ناصر/تفسیر نمونه /تهران/دار الکتاب الاسلامیه/1353-1366ش
22ـ نجاتی/محمد عثمان/قرآن و روانشناسی/مترجم: عباس عرب/مشهد /بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس/چاپ دوم/1369ش
23ـ واعظ کاشفی/کمال الدین حسین/تفسیر مواهب علیه معروف به تفسیر حسینی /تهران/کتابفروشی اقبال /چاپ اول/1317ش
هاجکنیسون/لیز/لبخند درمانی/مترجم: زهرا ادهمی/تهران/انتشارات سینما/چاپ اول/زمستان 1373
پی نوشت:
1دانشکده علوم قرآنی مشهد
2ابن فضل معروف به راغب اصفهانی/ابوالقاسم حسین بن محمد /المفردات فی غریب القرآن/ترجمه و تحقیق:دکتر سید غلامرضا حسینی /تهران/انتشارات مرتضوی/چاپ دوم/1374ش/ج2/باب ضحک
3ابن منظور /ابی فضل جمال الدین محمد بن مکرم/لسان العرب/دار صادر/بیروت/چاپ اول/1998م/ج4/باب ضحک
4طریحی/شیخ فخر الدین /مجمع البحرین/قم/الدراسات الاسلامیه/موسسه البعثه /چاپ اول/1414ه/ج5/باب ضحک
5ابن منظور/همان
6عاطف الزین/سمیع/التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم /لبنان/مکتبه المدرسه/دار التوفیق/الطبعه الثالثه/1414ق/ج1/باب ضحک
7مصطفوی /حسن/التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/قم/الدائره العامه للنشر و الاعلام/الطبعه الاولی/1365ش/ج7/باب ضحک
8احمد بن فارس بن زکریا/ابوالحسین /معجم مقایس اللغه/قم /مکتب الاعلام السلامی /1404ق/ج1/باب بسم
9علامه طباطبایی /ترجمه تفسیر المیزان/مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی /قم/دفتر انتشارات اسلامی /1363ش/ج15/ص502
10ـ طبرسی /ابوعلی الفضل بن الحسن/ترجمه تفسیر مجمع البیان/گروهی از مترجمان/تهران/انتشارات فراهانی/چاپ اول/1350-1360ش/ج18/ص92
11الهمدانی /سید محمد حسین /انوار درخشان فی تفسیر القرآن/تهران/کتابفروشی لطفی/1380ق/ج16/ص33
12سید قطب/فی ظلال القرآن/بدار إحیاء الکتب العربیه/الطبعه الاولی/ج25/ص67
13الجرجانی/ابوالمحاسن الحسین بن الحسن/جلاء الاحزان معروف به تفسیر گازر/تهران/چاپخانه ی دانشگاه تهران/چاپ اول/1337ش/ج9/ص284
14همان
15علامه طباطبایی/همان/ج15/ص502
16همان
17طبرسی/همان/ج18/ص92و مکارم شیرازی /ناصر/تفسیر نمونه /تهران/دار الکتاب الاسلامیه/1352-1366ش/ج15/ص43
18محمدی ری شهری /محمد/میزان الحکمه /مترجم: حمیدرضا شیخی /قم/دار الحدیث/چاپ اول /ویرایش سوم/1377ش/باب ضحک ج7و بحار الانوار:10/59/76
19طبرسی/همان/ج12/ص91
20ـ مکارم شیرازی/همان/ج9/ص171
21راغب اصفهانی/همان/ج2/باب ضحک
22ـ علامه طباطبایی/همان/ج10/ص490
23ـ طبرسی/همان/ج12/ص91
24ـ ابن منظور/همان/ج4/باب ضحک
25ـ طیب/سید عبدالحسین/اطیب البیان فی تفسیر القرآن /تهران/انتشارات اسلام/چاپ سوم/1366ش/ج12/ص37
26ـ قرشی/سید علی اکبر/تفسیر احسن الحدیث/تهران/واحد تحقیقات اسلامی /بنیاد بعثت /چاپ اول /1362ش/ج10/ص38
27ـ واعظ کاشفی/کمال الدین حسین/تفسیر مواهب علیه معروف به تفسیر حسینی /تهران/کتابفروشی اقبال/چاپ اول/1317ش/ج4/ص400
28ـ علامه طباطبائی/همان/ج20/ص423
29ـ مکارم شیرازی/همان/ج26/ص284
30ـ طبرسی/همان/ج23/ص423
31ـ الجرجانی/همان/ج9/ص284
32ـ علامه طباطبایی/همان/ج15/همان102
33ـ محمدی ری شهری /همان و عیون اخبار الرضا(ع):6/3/2
34ـ کاشانی /ملا فتح الله/تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین/تهران/کتابفروشی اسلامیه/چاپ دوم/1344ش/ج10/ص157
35ـ بروجردی/سید ابراهیم/تفسیر جامع/تهران/انتشارات صدرا/چاپ سوم/کتابفروشی لطفی/1380ق/ج18/ص48
36ـ طبرسی/همان/ج26/ص381
37ـ الهمدانی/همان/ج18/ص48
38ـ علامه طباطبایی/همان/ج9/ص492
39ـ الخزاعی النیشابوری/حسین بن علی بن محمد بن احمد /روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن(معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی)مشهد/بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس /1364ش/ج9/ص313
40ـ مکارم شیرازی /همان/ج8/ص62
41ـ ابن منظور /همان/ج4/باب سر
42ـ قرشی/همان/ج11/ص477
43ـ نجاتی /محمد عثمان /قرآن و روانشناسی /ترجمه ی : عباس عرب/مشهد/بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس /چاپ دوم/1369ش/ص121-122
44ـ آیزنک/مایکل/روانشناسی شادی/ترجمه مهرداد فیروز بخت-خشایار بیگی/تهران/دفتر تحقیقات و انتشارات بدر/چاپ اول/1375ش/ص21
5پزشکی /مجید/قدرت خنده /تهران/انتشارات کلک خیال /چاپ اول/بهار 79/ص20
46ـ همان
47ـ مجلسی/محمد باقر/بیروت/دار الوفاء/1403ق/ج13/ص294
48هاجکینسون /لیز/لبخند درمانی /مترجم: زهرا ادهمی/تهران/انتشارات سینما/چاپ اول/زمستان1373/ص37-38
49ـ محمدی ری شهری /همان/ج7/باب ضحک و معانی الاخبار/335ص/ج1
50ـ همان و امالی الصدوق/ص223/ج4
51ـ همان و تحف العقول/96
52ـ مجلسی /همان/ج74/ص23و30
53ـ محمدی ری شهری /همان و کافی:10/664/2
54ـ هاجکینسون/همان/ص56
55ـ همان/ص91
56ـ همان/ص87
57ـ همان/ص139
58ـ محمدی ری شهری/همان و مکارم الاخلاق:44/58/1
60ـ همان و غررالحکم:4964
61ـ همان و کافی:1/206/2
62ـ مجلسی/محمد باقر/بحار الانوار/بیروت/1403ق/ج16/ص153
63ـ مکارم شیرازی /همان/ج25/ص363و364
64ـ مجلسی /محمد باقر/همان/ج38/ص188
65ـ مجلسی/محمد باقر/همان/ج24/ص57
66ـ همان/ج25/ص42
67همان/ج49/ص91
منبع:تبریز، دانشگاه علوم پزشکی ، قرآن و روانشناسی علوم تربیتی ، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه،1385