آداب لباس پوشیدن

آداب لباس پوشیدن

پوشش هم حق نفس است به جهت دفع گرما و سرما، و هم حق حق ــ سبحانه ــ به جهت ستر عورت؛ پس ادب در لباس، آن است که نظر بر این دو مقصود، مقصور دارند و غیر آن را فضول و زواید شمارند.
و در لباس دو شرط واجب است: یکی در عموم احوال، دوم در خصوص اوقات. اما آنکه رعایتش پیوسته واجب است، شرط حلّ (1)است. باید که از وجهی حلال حاصل شده باشد؛ و اما شرط دوم که رعایت آن به حسب وقتی مخصوص واجب بود، طهارت است که صحت صلات بر آن موقوف است.(2)

پوشیدن لباس های نو؛ خوب یا بد؟

کلینی به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است که: خداوند عالمیان جمیل(3) و نیکوست و جمال و زینت را دوست می دارد، و دوست می دارد که اثر نعمت او بر بنده اش ظاهر شود.
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: هر گاه خدا نعمتی کرامت فرماید به بنده ای، پس آن نعمت را ظاهر گرداند و خود را به آن بیاراید، ملائکه می گویند که: او دوست خداست و بیان نعمت خدا کرده است. و اگر بر خود ظاهر نکند می گویند: او دشمن خداست و تکذیب خدا کرده است.(4)
و حضرت امام رضا علیه السلام فرمود که: حضرت علی بن الحسین علیه السلام دو جامه می پوشیدند در تابستان که پانصد درهم(5) قیمت آنها بود.
و به سند معتبر از یوسف بن ابراهیم (6) روایت کرده است که: به خدمت حضرت صادق علیه السلام رفتم، و جبّه(7) خزی پوشیده بودم و کلاه خزی بر سر داشتم. پس گفتم: فدای تو گردم! جبه و کلاه من از خز است، چه می فرمایید؟ فرمود که: قصور (8) ندارد. گفتم: اگر تارش ابریشم باشد چون است؟ فرمود که: قصور ندارد. و فرمود که: چون حضرت امام حسین علیه السلام شهید شدند جبه خزی پوشیده بودند.
آن گاه فرمود که: عبدالله عباس را چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به نزد خوارج فرستاد که بر ایشان حجت تمام کند، عبدالله بهترین جامه های خود را پوشید و به بهترین بوهای خوش خود را خوشبو کرد و بر بهترین اسبان سوار شد و رفت و در برابر ایشان ایستاد. آن خارجیان گفتند که: یا ابن عباس تو بهترین ماها بودی. حالا رخت جباران (9) پوشیده ای و بر اسب ایشان سوار شده ای. عبدالله بر ایشان این آیه را خواند که: «قل من حرَّم زینه الله الّتی أخرج لعباده و الطَّیِّبات من الرِّزق؛ بگو (ای محمد) که چه کسی حرام کرده است زینت خدا را که برای بندگان بیرون آورده است و خلق فرموده است، و چیزهایی پاکیزه و حلال از روزی را؟»(10)
و به سند معتبر روایت کرده است که: سفیان ثوری در مسجد الحرام می گذشت، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را دید که جامه های نفیس با قیمت پوشیده اند. گفت که: والله که می روم و او را بر پوشیدن این جامه ها سرزنش می کنم. پس به نزدیک حضرت آمد و گفت: و الله ــ یا بن رسول الله ــ که پیغمبر مثل این جامه ها نپوشید و علی بن ابی طالب و هیچ یک از پدرانت چنین لباسی نپوشیدند.
حضرت فرمود که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله در زمانی بودند که در میان مسلمانان تنگی بود، لهذا بر خود تنگ می گرفتند. و بعد از آن وسعت به هم رسید. پس سزاوارترین اهل دنیا به صرف کردن نعمت های خدا نیکوکاران اند. پس آن آیه را خواندند که: «قل من حرَّم زینه الله…» پس، ما سزاورتریم از دیگران به اینها.
بعد از آن فرمود که: ای ثوری این جامه ها که می بینی از برای لذت نفس نپوشیده ام؛ از برای مردم پوشیده ام. بعد از آن دست سفیان را گرفتند و به نزد خود کشیدند و جامه ای که بر بالای آن پوشیده بودند دور کردند و به او نمودند جامه ای که ملاصق (11) بدن ایشان بود. جامه ای بسیار خشن بود. فرمودند که: این جامه خشن را از برای خود پوشیده ام و آن جامه نفیس را از برای زینت نزد مردم. پس دست انداختند و جامه ای خشن که سفیان بر بالای جامه ها پوشیده بود دور کردند. جامه ملاصق بدنش، جامه بسیار نرمی بود. فرمود که: این جامه بالا را تو برای ریای مردم پوشیده ای، و جامه نفیس را برای لذت نفس در زیر پوشیده ای.(12)
و به سند معتبر منقول است که: حضرت صادق علیه السلام فرمودند که: روزی من در طواف بودم، ناگاه دیدم که کسی جامه مرا می کشد. چون نظر کردم عباد بن کثیر بصری (13) بود، گفت: ای جعفر تو مثل این جامه ها را می پوشی در چنین مکانی با آن ربطی که به علی بن ابی طالب داری؟ گفتم: این جامه فُرقُبی است (یعنی جامه کتانی که از مصر می آوردند ) و به یک دینار خریده ام. و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در زمانی بودند که چیزی چند در آن زمان می توانست کرد که در این زمان نمی توان کرد. اگر در این زمان من مثل آن جامه ها بپوشم می گویند که: مرائی(14) است مثل عباد.
و منقول است از عبدالله بن القداح (15) که: حضرت صادق علیه السلام تکیه بر من یا بر پدرم فرموده بودند و در آن حال عباد بن کثیر رسید، و حضرت دو جامه نیکو از جامه های مرو پوشیده بودند. عباد گفت که: تو اهل بیت نبوتی و پدران تو سلوکی داشتند. این جامه های با زینت چیست که پوشیده ای؟ اگر از این پست تر جامه ها بپوشی بهتر است. حضرت فرمود که: «وای بر تو ای عباد! «که حرام کرده است زینت ها را خدا برای بندگانش خلق فرموده است و روزهای پاکیزه را؟»(16) خدا چون نعمتی به بنده کرامت می فرماید دوست می دارد که آن نعمت را بر آن شخص ببیند، و هیچ قصوری ندارد این زینت. وای بر تو ای عباد! من پاره تن پیغمبرم. مرا آزار و ایذا چرا می کنی؟» و عباد دو عبای گنده پوشیده بود.
و منقول است از حماد بن عثمان (17) که: نزد حضرت صادق علیه السلام بود. شخصی به آن حضرت عرض نمود که: شما فرمودید که علی بن ابی طالب جامه های درشت می پوشیدند و پیراهنی به چهار درهم می خریدند. و می بینم شما جامه های نیکو می پوشید. حضرت فرمود که: علی بن ابی طالب در زمانی بودند که آن جامه بد نمی نمود. اگر در چنین زمانی می پوشیدند به آن جامه مشهور می شدند. پس بهترین لباس هر زمانی، لباس اهل آن زمان است. اما چون حضرت صاحب الامر عجل الله و فرجه الشریف ظهور خواهد کرد، جامه را به روش حضرت امیرالمؤمنین خواهد پوشید و به سیرت آن حضرت عمل خواهد کرد.(18)
و ابن بابویه به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که: سه چیز است که خدا مؤمن را بر آن ها حساب نمی کند: طعامی که می خورد؛ و جامه ای که می پوشد؛ و زن صالحه ای که او را اعانت می نماید و فرج او را از حرام نگاه می دارد.
و در حدیث دیگر فرمود که: خدا زینت و اظهار زینت را دوست می دارد و از بد حالی و اظهار فقر کراهت دارد، و دوست می دارد که اثر نعمت خود را بر بنده ببیند. کسی پرسید که: چگونه نعمت را ظاهر گرداند؟ فرمود که: جامه خود را پاکیزه دارد، و بوی خوش بر خود بریزد، و خانه را نیکو کند، و ساحت خانه را جاروب کند، حتی آنکه چراغ پیش از غروب بر افروزد که فقر را بر طرف می کند و روزی را زیاده می کند.(19)
و کلینی و غیر او به سند های مختلف روایت کرده اند که: در بصره ربیع بن زیاد شکایت نمود به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حال برادرش عاصم بن زیاد را، که عبا پوشیده و جامه های نرم و ملایم را ترک کرده و ترک دنیا نموده و اهل و فرزندانش به سبب این بسیار مغموم و محزون اند. حضرت او را طلبیدند. چون بیامد رو ترش کردند و فرموند که: ای دشمن نفس خود! شیطان خبیث تو را حیران کرده است. آیا حیا از اهل خود نکردی؟ آیا رحم بر فرزندان خود نکردی؟ نو چنین گمان می کنی که خدا چیزهای طیب را بر تو حرام کرده است و کراهت دارد که تو از آنها برداری و منتفع شوی؟ تو نزد خدا از آن پست تری که چنین تکلیفی نسبت به تو بکند. مگر خدا نفرموده است که: «و الأرض وضعها للأنام فیها فاکههٌ و النَّخل ذات الأکمام؛(20)(که ترجمه اش این است که: «زمین را خلق فرمود و مقرر گردانید از برای (انتفاع) مردمان، و در زمین انواع میوه هاست، و خرما ها که شکوفه ایشان در میان غلاف ها حاصل می شود.») آیا نفرموده است که: «مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخٌ لا یبغیان؟»(21) و فرموده است که: «یخرج منهما اللُّولو و المرجان».(22) پس در اول به میوه ها و خلق آنها بر خلایق منت نهاده، و در ثانی به دریا و مروارید و جواهر که از دریا بیرون می آید منت نهاده.
پس حضرت فرمود که: به خدا سوگند که نعمت خدا به فعل اظهار کردن و صرف نمودن نزد خدا محبوب تر است از بیان کردن به قول، و حال آنکه امر فرموده است که: «و أمّا بنعمه ربِّک فحدِّث؛(23) حدیث کن به نعمت های پروردگار، و به بیان کن آنها را.» پس عاصم گفت که: یا امیرالمؤمنین پس تو چرا در خورش ها اکتفا کرده ای بر طعام های ناگوار و در پوشش بر جامه های گنده؟ حضرت فرمودند که: من مثل تو نیستم. خدا واجب گردانیده است بر امامان حق که خود را به ضعیفان و فقیران مردم بسنجند و به روش ایشان سلوک نمایند، تا بر فقیران فقر زور نیارد، و چون امام خود را به مثل حال خود ببیند به حال خود راضی شوند. پس عاصم عبا را انداخت و جامه های نرم پوشید.(24)
و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که معلی بن خنیس به حضرت صادق علیه السلام گفت که: اگر خلافت با شما باشد به رفاه زندگی خواهیم کرد. حضرت فرمود که: هیهات هیهات ای معلی! اگر با ما باشد، مدار بر سیاست و تدبیر در شب یا عبادت در شب و سیاحت و حرکت در روز به جهاد خواهد بود، و پوشش ما جامه های درشت، و خورش ما طعام های غیر لذیذ خواهد بود. پس خلافت ظاهری ما را غصب کرده اند، و گمانشان این است که بر ما ستم کرده اند. و ما را به رفاهیت انداخته اند.

نتیجه گیری

ای عزیز، بدان که احادیث در این ابواب بسیار است. و احادیث بسیار نیز در فضیلت سواری اسبان نفیس، و نگاه داشتن غلامان و زینت ایشان واقع شده است. و احادیث نیز در مدح فقر و فقرا، و جامه های کهنه پوشیدن، و بر وی فرش های سهل(25) نشستن وارد شده است. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله بر الاغ سوار می شدند و جامه های زبون می پوشیدند.
و اگر بصیرتی داری، از این اخباری که نقل شد، و از معارضات و گفت و گوها که در میان ائمه علیه السلام و صوفیه آن زمان ها شده است، حق را می یابی و می دانی که اصل اینها خوب نیست، بلکه اگر خدا توسعه دهد، توسعه بر خود و مؤمنان خوب است، و اگر فقیر باشد باید به فقر بسازد و زیاده نخواهد و از کهنه پوشی پروا نداشته باشد و هر لباسی که میسر شود بپوشد، و آنچه حاضر باشد بخورد، و همه را از جانب خداوند خود داند.
و اگر خواهد تکبر را علاج کند و گاهی برای رخت های زبون (26) بپوشد خوب است. اما در صورتی که آن زبون باعث زیادتی تکبر او نشود. مثلاً در زمانی که اعتبار در شال پوشی باشد (27)، علاج تکبر به ترک شال پوشی است. و در صدر اسلام که نخوت (28) و عصبیت (29) باب بود و این چیز ها را اعتبار نمی کردند، (30) تواضع و فروتنی در شال پوشی و کهنه پوشی بود؛ چنانچه حضرت رسول صلی الله علیه و آله در آخر این وصیت به این معنی اشعار فرموده است(31) که: ای ابوذر، در آخر الزمان جماعتی به هم خواهند رسید که در زمستان و تابستان پشم پوشند، و به این سبب خود را افضل از دیگران دانند. پس ایشان را لعنت می کنند ملائکه آسمان ها و ملائکه زمین.(32)

بیان آداب و اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله در لباس

پیغامبر آنچه یافتی از جامه ها بپوشیدی، از اِزار (33) و ردا (34) و یا پیراهن و جُبه (35) و غیر آن. جامه های سبز او را خوش آمدی. و بیشتر جامه او سفید بودی. و گفت: زندگان را از سفید بپوشانید و مردگان را از کفن سازید و قبای پنبه آکنده و بی پنبه برای حرب و غیر حرب بپوشیدی. و قبایی سندسی (36) داشت که بپوشیدی و سبزی آن بر سپیدی لون او نیکو نمودی. پیراهن را گوی از کله ببستی (37) و گاهی گوی گریبانش گشاده بودی در نماز و غیر آن. و لحافی(38) داشت زعفرانی رنگ کرده، و بسی بودی که تنها بدان امامت کردی. و بسی بودی که گلیم تنها بپوشیدی و جز آن چیزی بر وی نبودی. و گلیمی پیوند زده داشت که آن را بپوشیدی و گفتی. به درستی که من جز بنده ای نیم، همچنان پوشم که بنده پوشد.
و دو جامه داشتی خاصه برای روز جمعه، بیرون (39) جامه هایی که در غیر آدینه داشتی. و بسی بودی که با آن دو امامت کردی در جنازه ها. و گلیمی سیاه داشت، آن را ببخشد. ام سلمه گفت: مادر و پدرم فدای تو باد، آن گلیم را چه کردی؟ گفت: دیگری را دادم. گفت: هرگز از آن خوب تر ندیدم که سپیدی تو در سیاهی آن. و انس گفت: بسی دیدم که در نماز پیشین در شمله ای (40) گزاردی، میان دو طرف آن گره زده. و انگشتری در انگشت داشت. و بسی بودی که از خانه بیرون آمدی و در انگشتری خود رشته ای بسته که چیزی را بدان یاد آورد. و نامه ها را بدان مهر کردی و گفتی: مهر نامه به از تهمت.
و کلاه پوشیدی زیر عمامه و بی عمامه. و بسی بودی که کلاه از سر گرفتی و پیش خود نهادی و سوی آن نماز کردی. و بسی بودی که عمامه نداشتی و عصا به بر سر و پیشانی بستی. و عمامه ای داشت که آن را «سحاب» گفتندی، آن را به علی علیه السلام بخشید.
و چون جامه پوشیدی از راست پوشیدی و چون جامه بکشیدی از چپ کشیدی. و چون جامه نو پوشیدی جامه کهن خود درویشی را دادی، پس گفتی: ای، هیچ مسلمانی نباشد که از جامه کهن خود مسلمانی را بپوشاند، که جز برای خدای متعال او را نپوشاند، که نه در ضمان خدای و حرز او باشد، مادام که او را در زندگی و مردگی پوشیده دارد.(41)

پی‌نوشت‌ها:

1ــ حلال بودن.
2ــ مصباح الهدایه، صص 192 و 193.
3ــ زیبا.
4ــ یعنی به گونه ای با نعمت خدا برخورد کرده است که انگار نیست؛ زیرا آن را به مصرف نرسانده و دیگران را به نحوی از داشتن آن نعمت آگاه و خود را بهره مند نکرده است. این نوعی انکار و تکذیب نعمت است.
5ــ سکه نقره.
6ــ یوسف بن ابراهیم: ابو داوود یوسف بن ابراهیم از اصحاب و راویان حدیث امام جعفر صادق علیه السلام.
7ــ جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بپوشند.
8ــ گناه.
9ــ ستمکاران.
10ــ اعراف: 32؛ عین الحیات، صص 594 ــ 595.
11ــ چسبیده.
12ــ عین الحیات، ص 596.
13ــ عباد بن کثیر بصری: عباد بن کثیر الکاهلی الثقفی از راویان حدیث امام صادق علیه السلام همه، به جز سفیان ثوری، او را در نقل حدیث مورد اعتماد می دانند.
14ــ ریاکار.
15ــ عبدالله بن القداح: از اصحاب امام صادق (ع).
16ــ اعراف: 32
17ــ حماد بن عثمان: از اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیه السلام از راویان حدیث.
18ــ عین الحیات، ص597.
19ــ همان، ص 598.
20ــ الرحمن: 10 و 11.
21ــ الرحمن: 19 و 20.
22ــ الرحمن: 22.
23ــ ضحی: 11.
24ــ عین الحیات، صص 598 و 599.
25ــ ارزان قیمت.
26ــ کم ارزش.
27ــ پشمینه پوشی و پوشیدن جامه پشمی.
28ــ غرور و تکبر.
29ــ تعصب.
30ــ ارزش دادن.
31ــ آگاه کردن و با خبر ساختن.
32ــ عین الحیات، صص 599 و 600.
33ــ زیرجامه.
34ــ بالاپوش.
35ــ جامه ای بلند که بر روی دیگر لباس ها پوشند.
36ــ قسمی از دیبای بیش قیمت باشد، به غایت لطیف و نازک، و بیشتر لباس بهشتیان از آن باشد.(غیاث)
37ــ همه تکمه های پیراهن آن حضرت معمولاً بسته بود.
38ــ ملحفه، چادر شب و چار دو لخت.
39ــ سوای.
40ــ نوعی چادر کوتاه که بر خود پیچند، گلیم خرد که به خود درکشند.
41ــ ترجمه احیاء علوم الدین، ج2، صص 784ــ786.

منبع:گنجینه شماره 82

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید