مراقبت از زبان

مراقبت از زبان

شارح : محمد محمدی ری شهری
منبع: حکمت‌نامه حضرت عبد العظیم الحسنی علیه‌السلام

مراقبت از زبان

حدیث

عیون أخبار الرضا علیه السلام : حدّثنا علیّ بن أحمد بن عمران الدقّاق، قال : حدّثنا محمّد بن هارون الصوفى، قال : حدّثنى أبو تراب عبید اللَّه بن موسى الرویانى ، عن عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنى ، قال :

قُلتُ لإَبى جَعفرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ الرِّضا علیه السلام: یَابنَ رَسولِ اللَّهِ ! حَدِّثنى بِحَدیثٍ عَن آبائِکَ علیهم السلام … فَقالَ : حَدَّثَنى أبى، عَن جَدّى، عَن آبائِهِ علیهم السلام، قالَ : قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ.[1]

ترجمه
حضرت عبد العظیم علیه السلام : به امام جواد علیه السلام گفتم : اى فرزند پیامبر خدا! از پدرانت براى من حدیثى روایت فرما … .
فرمود : «پدرم، از جدّم، از پدرانش نقل کرد که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود : انسان زیر زبان خود، پنهان است» .

حدیث

الأمالى للطوسى : أخبرنا جماعه ، عن أبى المفضّل ، قال : حدّثنا أبو أحمد عبید اللَّه بن الحسین بن إبراهیم العلوى ، قال : حدّثنى أبى ، قال : حدّثنى عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنى الرازى فى منزله بالرى ، عن أبى جعفر محمّد بن علیّ الرضا علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، عن علیّ بن الحسین ، عن أبیه ، عن جدّه علیّ بن أبى طالب علیهم السلام ، قال :

قُلتُ أربَعاً أنزَلَ اللَّهُ تَعالى‌ تَصدیقى بِها فى کِتابِهِ؛ قُلتُ : «المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ، فَإِذا تَکَلَّمَ ظَهَرَ» ، فَأَنزَلَ اللَّهُ تَعالى‌: (فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیمَهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ)[۲] .[3]

ترجمه

حضرت عبد العظیم علیه السلام – به نقل از امام جواد، از پدرانش – : على بن ابى طالب علیه السلام فرمود : «چهار سخن گفته‌ام که خداوند، مرا در قرآن تأیید فرموده است . من گفته‌ام : آدمى در زیر زبان خود، پنهان است . پس هر گاه زبان به سخن بگشاید، شناخته مى‌شود . پس خداوند نازل فرمود : (آنان را به سیماى [حقیقى‌]شان باز مى‌شناسى و آنان را از طرز سخن گفتنشان مى‌شناسى) .

شرح‌

در تبیین این حکمت ، نکات زیر قابل توجّه اند:

۱ . این حدیث مى‌تواند تفسیر این آیه باشد :

(وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَیْنَکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیمَهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ .[4] اگر بخواهیم، آنان را به تو مى‌نمایانیم تا آنان را با سیمایشان باز شناسى و [نیز ]آنها را از طرز سخن گفتنشان مى‌شناسى) .

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد .

۲ . ضمیرشناسى، یک علم و دسترس به آن، امکان‌پذیر است . در حدیثى دیگر از امام على علیه السلام به این نکته تصریح شده است :

ما أضمَرَ أحَدٌ شَیئاً إلّا ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وصَفَحاتِ وَجهِهِ .[5]

هیچ کس چیزى را در درونْ نهان نمى‌دارد ، مگر آن که در لغزش‌هاى زبان و نمودهاى چهره‌اش آشکار مى‌گردد .

۳ . پرگویى، عیب‌هاى انسان را بیش از پیش، آشکار مى‌کند.

۴ . افراد نادان، هر چه کمتر حرف بزنند، به سود آنهاست.

۵ . مصاحبه براى گزینش افراد شایسته و کارآمد، یک اصل مهم و کاربردى است.

۶ . نوشتار نیز مى‌تواند همانند گفتار، معرّف شخصیت انسان باشد، چنان که در حدیثى آمده:

الخَطُّ لِسانُ الیَدِ .[6]

خط ، زبانِ دست است .

عالِمى در محفل تدریس بود در مسائل، ماهِر و بى‌ویس بود

از در آمد ناگهان با کَشّ و فش‌ یک هیولایى موقّر شیخ‌وش‌

بر سرش عمّامه‌اى چون گُرز سام‌ در برش هم جُبّه‌اى کافورفام‌

آمد از در جست و بر مسند نشست‌ رنگ از روى مدرّس رخت بست‌

از ادب با بیم، ترک درس گفت‌ لب فرو بستند از گفت و شنفت‌

آن مدرّس، ساعتى خاموش بود هم زرنج و درد پا در جوش بود

عاقبت رو کرد سوى آن حریف‌ سر فرو افکند با نطق لطیف

گفت: مولانا چرا دارد سکوت؟ مى‌نبخشد روح ما را هیچ قوت؟

گفت: گویم از چه، اى شیخ جهان؟ گفت: دانى آنچه، روشن کن بیان‌

گفت مولانا که: اى استاد فرد! روزه را کِى مى‌توان افطار کرد؟

گفت: هنگام غروب آفتاب‌ هست افطار صیام آن گه صواب

گفت: آیا چیست حکم آن جناب‌ تا سحرگه گر کسى ماند به خواب؟

گفت: باید روزه بودن تا سحر کاشکى کردى سخن سر زودتر!

گفت: آیا با چنین فضل و کمال‌ شیخ ما را در چه باشد اشتغال؟

گفت: من شرع شریف ساوه‌ام با همه فضل، اندر آن جا یاوه‌ام‌

گفت: چون شرع شریف استى کنون‌ پاى خود را من کشم، اى ذو فنون!

هر که را شرع شریف آمد لقب‌ پا کشیدن پیش او باشد ادب‌

کاشکى زین پیش‌تر گفتى سخن‌ وا رهانیدیّمان از هر محن!

این زبان آمد دلت را ترجمان‌ چون که دل نادان بود، مگشا زبان‌

زین سبب فرمود شاه انس و جان: کلّ مرء قد خُبى تحت اللسان .[7]


[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 53 ح 204 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 276 ح 7 .

[۲] محمّد: آیه 30.

[۳] الأمالى ، طوسى : ص 494 ح 1082 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 165 ح 5 .

[۴] محمّد : آیه 30 .

[۵] نهج البلاغه : الحکمه 26 ؛ دستور معالم الحکم : ص 25 .

[۶] غرر الحکم : ح 706 .

[۷] طاقدیس : ص 139 – 141 با تلخیص .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید