نویسندگان: محمدامین بالادستیان، محمد مهدی حائری پور، مهدی یوسفیان
از ولادت موعود تا شهادت امام عسکری (علیه السلام)
این دوره زندگی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا پیش از شهادت امام عسکری (علیه السلام) که پنج سال و چند ماه طول کشیده است، در بردارنده نکات مهمی است. در این دوره، امام عسکری (علیه السلام) امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به شیعیان، معرفی میکند، تا در شناخت آخرین امام، به گمراهی نیفتند. نیز معجزات و کرامات فراوانی از موعود، آشکار میشود که شواهدی گویا بر امامت و حجت بودن اوست. در اینجا به بخشهایی از حوادث این دوره میپردازیم:
معرّفی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان
سالهای آغازین زندگی امام مهدی، دوره بسیار حساسی است. از سویی دشمنان به دنبال آنند که فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) را شناسایی کرده، به قتل برسانند و از سوی دیگر شیعیان و دوستان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میخواهند امام دوازدهم را بشناسند تا به گمراهی گرفتار نشوند؛ بنابراین امام عسکری (علیه السلام) در همان حال که مراقب است دشمن از تولّد فرزندش باخبر نشود و ولادت او پوشیده بماند، برای جلوگیری از گمراهی شیعیان و انحراف از مسیر امامت و رهبری، آنان را از ولادت فرزندش که همان جانشین بر حق اوست آگاه میسازد. برخی از اقدامات آن حضرت عبارتند از:
1. نشان دادن مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خواصّ
احمد بن اسحاق که از بزرگان شیعه و از پیروان ویژه امام یازدهم (علیه السلام) است میگوید: خدمت امام عسکری (علیه السلام) شرفیاب شدم و میخواستم دربارهی امام پس از او سؤال کنم؛ ولی پیش از آن که سخنی بگویم، «ای احمد! همانا خدای متعال از آن زمان که آدم را آفریده، زمین را از حجّت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد. به واسطه حجّت خدا، بلا از اهل زمین برداشته میشود و [به برکت وجود او] باران باریده و بهرههای زمینی بیرون میآید.»
عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟»
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت و در حالی که پسری سه ساله بر دوش داشت که رویش همانند ماه تمام میدرخشید، فرمود: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجّتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمیدادم. همانا او هم نام و هم کنیه رسول خداست و کسی است که زمین را از عدل و داد پر میکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است».
گفتم: سرور من! آیا نشانهای هست که قلبم به آن آرام گردد؟!
[در این هنگام] آن کودک، لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت:
«من بقیه الله در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت. ای احمد بن اسحاق، پس از این که با چشم خود میبینی در پی نشانه مباش!».
احمد بن اسحاق گوید: «پس [از شنیدن این سخنان] با شادمانی از خانه امام (علیه السلام) بیرون شدم…». (1)
همچنین محمد بن عثمان (2) و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل میکنند:
چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم (علیه السلام) گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود:
پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و [بدانید که] پس از امروز، او را نخواهید دید … . (3)
2. سنّت عقیقه
یکی از برنامههای دینی و سنتهای اسلامی، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد است؛ یعنی گوسفندی قربانی کرده، جماعتی از مردم را میهمان مینمایند که در سلامتی و طول عمر فرزند، تأثیر فراوان دارد. امام حسن عسکری (علیه السلام) بارها برای فرزندش عقیقه کرد، (4) تا ضمن عمل به این سنت نیکوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گروههای بسیاری از شیعیان را از ولادت امام دوازدهم آگاه سازد.
محمدبن ابراهیم گوید: امام عسکری (علیه السلام) برای یکی از شیعیان خود، گوسفند سربریدهای فرستاد و فرمود: «این از عقیقه فرزندم، محمد است». (5)
3. نامه نگاری
یکی از نوادگان احمد بن اسحاق قمی که از برجستگان و شایستگان شیعه است میگوید: نامهای از مولایمان حضرت عسکری (علیه السلام) به جدّ بزرگوارم احمدبن اسحاق که نماینده آن حضرت بود رسید که در آن، به خط آن حضرت آمده بود:
برای ما فرزندی به دنیا آمد. این رازی است که باید نزد تو باشد و از مردم پوشیده بماند. ما [ولادت] او را جز برای نزدیکترین بستگان و دوستان آشکار نکردیم. دوست داشتیم آن را به شما اعلان کنیم، تا خدا تو را به وسیله آن، شاد گرداند؛ همان گونه که ما را به وسیله او شاد کرد. والسلام. (6)
4. پاسخ گویی به سؤالات
یکی از برنامههای دوران کودکی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاسخ گویی به سؤالات بود. این نیز راهی برای شناخت امام و حجت آخرین بود که عقیده شیعیان را تقویت میکرد و دلگرمی و آرامش خاطر آنان را فراهم میساخت. برای نمونه روایتی را به اختصار نقل میکنیم.
سعد بن عبدالله قمی از بزرگان شیعه همراه احمد بن اسحاق قمی وکیل امام حسن عسکری (علیه السلام) برای طرح سؤالات و دریافت پاسخ آنها به محضر آن امام شرفیاب میشود. او جریان این دیدار را چنین نقل کرده است:
چون خواستم سؤال کنم، امام عسکری (علیه السلام) به فرزندش اشاره کرد و فرمود: «از نور چشمم سؤال کن». در این هنگام، کودک رو به من کرده فرمود: «هر چه میخواهی سؤال کن» … پرسیدم:» «مقصود از کهیعص [از حروف مقطعه قرآن] چیست؟» فرمود: «این حروف، از خبرهای غیبی است. خداوند بندهی خود، زکریا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باز گفته است. داستان از این قرار است که زکریا (علیه السلام) از پروردگارش خواست تا نامهای پنج تن [آل عبا] را به او بیاموزد. خداوند متعال جبرئیل (علیه السلام) را بر او فرو فرستاد و آن نامها را به او یاد داد. زکریا چون [نامهای مقدس] محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی و فاطمه و حسن (علیه السلام) را بر زبان میآورد، اندوه و گرفتاریاش برطرف میشد و وقتی حسین (علیه السلام) را یاد میکرد، بغض گلویش را میگرفت و مبهوت میشد. روزی گفت: «بارالها چرا وقتی آن چهار نفر را یاد میکنم، از اندوهها و نگرانیهایم راحت شده و دل آرام میشوم و چون حسین (علیه السلام) را به یاد میآورم، اشکم جاری و نالهام بلند میشود؟» خداوند او را از داستان حسین (علیه السلام) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص» [رمز این داستان است]. «کاف» رمز کربلا و «هاء» رمز هلاکت خاندان [او] و «یاء» کنایه از نام «یزید» که جفا کننده نسبت به حسین (علیه السلام) است میباشد و «عین» اشاره به عطش و تشنگی او دارد و «صاد» نشانه صبر و استقامت امام حسین (علیه السلام) است…»
گفتم: «ای مولای من! چرا مردم از برگزیدن امام برای خود منع شدهاند؟»
فرمود: «[مقصود تو برگزیدن] امام مُصلح است یا امام مُفسد؟» گفتم: «امام مُصلح [که جامعه را اصلاح کند]». فرمود: «با توجه به اینکه هیچ کس از درون دیگری آگاه نیست که به صلاح و درستی میاندیشد یا به فساد و تباهی، آیا احتمال ندارد که برگزیده مردم، مُفسِد (و اهل تبهکاری) باشد؟» گفتم: «آری؛ امکان دارد». فرمود: «علّت، همین است». (7)و (8)
گفتنی است که در ادامه روایت، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علّت دیگری نیز بیان کردهاند و به سؤالات دیگر هم پاسخ فرمودهاند که برای رعایت اختصار، از بیان آنها خودداری شد.
5. دریافت هدایای مادّی
یکی از برنامههای شیعیان، فرستادن هدایای مادّی و واجبات مالی برای امامان معصوم (علیهم السلام) بوده است. آن بزرگواران نیز پس از پذیرفتن آنها، از نیازمندان جامعه رفع نیاز میکردند.
ابن اسحاق یکی از وکیلهای امام حسن عسکری (علیه السلام) میگوید:
اموالی از شیعیان را به محضر امام یازدهم (علیه السلام) بردم تا به آن حضرت تقدیم کنم. در آن حال، فرزند خردسال حضرت با چهرهای که مانند ماه تمام میدرخشید در کنار امام حضور داشت. امام عسکری (علیه السلام) رو به فرزند خود کرده، فرمود: «فرزندم! هدایای شیعیان و دوستانت را باز کن». کودک فرمود: «ای مولای من! آیا رواست دستِ پاک [خود] را به هدایای ناپاک و اموال پلیدی که حلال و حرام آن به یکدیگر آمیخته است، دراز کنم؟»
امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «ای ابن اسحاق، آنچه در میان اینان است بیرون آور تا حلال و حرام آن را جدا کند». پس اولین کیسه را بیرون آوردم. کودک گفت: «این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است [و نام او و نام محلهاش را فرمود] که در آن شصت و دو اشرفی است. چهل و پنج اشرفی از آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود، ارث برده است و چهارده دینارِ آن بهای نُه جامه است که فروخته، و سه دینارش وجه اجاره دکانها است».
امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام [از این اموال] حرام است؟» کودک با دقت تمام، سکّههای حرام را مشخص و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد.
سپس کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن، فرمود: «در آن کیسه، پنجاه اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست». سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد. آنگاه امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «پسر جانم! راست گفتی. سپس رو به احمدا بن اسحاق کرد و فرمود: «همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند. ما را نیازی به آن نیست… ». (9)
معجزات و کرامات
یکی از فرازهای خواندنی زندگی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سالهای نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزهها و کرامتهایی است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته و معمولاً این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهی، مورد غفلت واقع شده است. ما تنها یک نمونه از آنها را میآوریم:
ابراهیم بن احمد نیشابوری گوید:
زمانی که عمروبن عوف [که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیان، علاقه فراوان داشت] قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسکری (علیه السلام) پسری دیدم که رویش مانند شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از نور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم [یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار] فراموش کنم.
[در این هنگام آن کودک] به من گفت: «ای ابراهیم! نیازی به گریختن نیست. به زودی خدای متعال، شرّ او را از تو دور خواهد کرد».
حیرتم بیشتر شد. به امام عسکری (علیه السلام) گفتم: «فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟» امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «او فرزند من و جانشین پس از من است»… .
ابراهیم گوید: «بیرون آمدم؛ در حالی که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد». (10)
نیز در روایتی که جناب حکیمه عمه بزرگوار امام عسکری (علیه السلام) درباره ولادت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل کرده، آمده است:
چون روز هفتم فرا رسید، آمدم و سلام کردم و نشستم. امام فرمود: «فرزندم را نزد من آور. من سرورم را آوردم … امام فرمود: «فرزندم! سخن بگوی». نوزاد [لب بگشود و] پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش، این آیات را تلاوت فرمود:
(بسم الله الرحمن الرحیم * وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ
(11)) (12)؛
به نام خداوند بخشنده مهربان و ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانش، آنچه را از آنها [= بنی اسرائیل] بیم داشتند، نشان دهیم.
تربیت و هدایت
از برنامههای امام، هدایت افراد است، امام حتی در کودکی شأن هدایتگری دارد. شیخ صدوق (قدس سره) روایت کرده است: ابونصر [خادم امام حسن عسکری (علیه السلام)] میگوید: به خدمت حضرت مهدی (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) رسیدم. فرمود: «آیا مرا میشناسی؟» عرض کردم: «آری». فرمود: «من کیستم؟» گفتم: «شما آقای من و پسر آقای من هستید». فرمود: «مقصودم این نبود». عرض کردم: «خداوند مرا فدای شما بگرداند! شما بفرمایید». فرمود: «من آخرین وصی پیامبرم، خداوند به وسیله من، بلا را از خاندانم و شیعیانم برطرف میکند». (13)
در روایت یاد شده گرچه ابونصر پاسخ امام را میدهد؛ ولی امام (علیه السلام) او را راهنمایی میکند و معرفت و شناخت بیشتر و عمیقتری را به او میبخشد و آن، شناختن جایگاه امام و معرفت آثار وجودی اوست. بدیهی است که شناخت امام به عنوان آخرین جانشین پیامبر، اطاعت و تسلیم کامل در برابر او را به دنبال دارد.
گفتنی است که جریان هدایت و تربیت انسانها در همهی برخوردهای امام پدیدار است که نمونههای دیگر آن در بخش «پاسخ گویی به سوالات» بیان شد.
نماز بر پیکر پدر
آخرین فراز از زندگی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران اختفا و پیش از شروع غیبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاک پدر بزرگوارش است. ابوالاَدیان خدمتکار امام یازدهم (علیه السلام) در این باره میگوید:
امام حسن عسکری (علیه السلام) در آخرین روزهای عمر شریف خود، نامههایی را به من داد و فرمود: «اینها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهی گشت و از خانه من، ناله و افغان خواهی شنید و [بدن] مرا در محل غسل خواهی دید». گفتم: «ای سرور من! چون چنین روی دهد، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هر کس پاسخ نامههای مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود». گفتم: «نشانه دیگری بفرمایید». فرمود: «کسی که بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود». گفتم: «نشانه دیگری بفرمایید». فرمود» کسی که از آنچه در کیسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود». هیبت و شکوه امام، مانع از آن شد که بپرسم در آن کیسه چیست.
نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم. همان گونه که فرموده بود، روز پانزدهم وارد سامراء شدم. در آن حال، فریاد ناله و افغان از سرای آن حضرت شنیدم و [بدن] امام عسکری (علیه السلام) را در محل غسل یافتم.
در آن حال جعفر، برادر آن حضرت را دیدم که بر در خانه امام ایستاده است و جمعی از شیعیان، وی را [در مرگ برادر] تسلیم و [بر امامتش] تبریک میگفتند. با خود گفتم: اگر این [جعفر] امام باشد، امامت، تباه میشود؛ زیرا او را میشناختم که اهل شراب و قماربازی و تارزنی است [چون در پی نشانهها بودم] پیش رفتم و [مانند دیگران] تبریک و تسلیم گفتم؛ ولی او درباره هیچ چیز [از جمله جواب نامهها] از من سؤالی نکرد. در آن حال، عقید [یکی از خدمتکاران از خانه] بیرون آمد و [خطاب به جعفر] گفت: «ای سرور من! برادرت [امام عسکری (علیه السلام) ] کفن شده است. برخیز و بر او نماز گزار». من همراه جعفر و جمعی از شیعیانی، داخل خانه شدم و امام یازدهم (علیه السلام) را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد؛ ولی چون خواست تکبیر بگوید، کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم». جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد، عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر بدن امام (علیه السلام) نماز گزارد. پس از آن [به من] فرمود: «جواب نامههایی را که همراه داری، به من بده». نامهها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه [از نشانههای امامتِ این کودک است] و جریان کیسه، باقی مانده است. نزد جعفر رفتم و او را دیدم که آه میکشید. یکی از شیعیان از او پرسید: «این کودک کیست؟»
جعفر گفت: «به خدا سوگند! هرگز او را ندیده و نمیشناسم.»
ابوالادیان ادامه میدهد:
ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری (علیه السلام) سراغ گرفتند. چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: «به چه کسی تسلیت بگوییم؟» مردم به جعفر اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و تبریک و تسلیت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: «همراه ما نامهها و اموالی است. بگو نامهها از کیست و اموال چقدر است؟»
جعفر برآشفت و از جا برخاست و گفت: «آیا از ما علم غیب میخواهید؟» در این حال، خدمتکار [از اندرون] بیرون آمد و گفت: «نامههای فلانی و فلانی همراه شماست [و نام و نشانی صاحبان نامهها را گفت] و نیز کیسهای با شماست که در آن، هزار دینار است که نقش ده دینار آن، محو شده است». آنها نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: «آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاده، امام است …». (14)
معرفی منابع جهت مطالعه و پژوهش
1. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج 2.
2. تاریخ عصر غیبت، مسعود پورسید آقایی و …
3. دادگستر جهان، ابراهیم امینی
4. امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ولادت تا ظهور، محمد کاظم قزوینی.
5. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جاسم حسین.
6. حیات فکری امامان شیعه، رسول جعفریان.
7. تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری، غلامحسین محرمی.
8. تاریخ غیبت صغری، سید محمد صدر.
پینوشتها:
1. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 38، ح 1، ص 80.
2. او دومین نائب خاص امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره غیبت صغرا است که در بخش غیبت، شرح حال او خواهد آمد.
3. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 43، ح 2، ص 162.
4. همان، ج 2، باب 42.
5. همان، ح 10، ص 158.
6. همان، ح 15، ص 160.
7. همان، ج 2، باب 43، ح 21، ص 190.
8. توضیح این سخن، در فصل اول کتاب در بخش منصوب بودن امم از سوی خدا، گذشت.
9. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 43، ح 21، ص 190.
10. اثبات الهداه، ج 3، فصل 7، ص 700.
11. سوره قصص، آیه 5 و 6.
12. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 42، ح 1، ص 143.
13. همان، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.
14. همان، ج 2، باب 43، ح 2، ص 223.
منبع مقاله :
نگین آفرینش (1) (درسنامه دوره عمومی معارف مهدویت)، مؤلفان: محمدامین بالادستیان، محمدمهدی حائری پور و مهدی یوسفیان، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، چاپ 64، اسفند 1393