زمامداران کشور بیاموزند
یعقوب لیث وقتی که به نیشابور رسید محمد طاهر حاکم آنجا بود. با یعقوب از در مخالفت وارد شد او هم شهر را محاصره کرد. زمامداران و ارکان دولت محمد طاهر پنهانی نامه ها نوشتند و آمادگی خویشتن را برای فرمانبرداری از یعقوب و مخالفت با طاهر اعلام کردند مگر ابراهیم حاجب (وزیر دربار) که بر وفاداری و پیمان ارادت محکم بود. همین که یعقوب شهر را فتح کرد ابراهیم را خواست. به او گفت از چه رو همه بزرگان و سرداران نامه برای من نوشتند ولی تو با آنها موافقت نکردی. ابراهیم گفت مرا با شما سابقه دوستی و محبتی نبود تا به وسیله نامه تجدید عهد گذشته را بکنم و نه از محمد طاهر شکایت داشتم تا با او مخالفت نمایم. جوانمردی نیز به من اجازه نداد که ناسپاسی کرده و با شکستن پیمان و عهد، حق لطفها و پرورش او را ضایع کنم.
یعقوب گفت تو شایسته ای که مورد توجه و ترسبیت واقع شوی و به مقام ارجمندی برسی. او را به درجه ای بزرگ مفتخر گردانید. کسانی که نسبت به ولی نعمت خویش ناسپاسی کرده بودند به انواع شکنجه ها کیفر داد.(10)
10) اخلاق محسنی، ص 110.