ـ اعتقاد به مهدی موعود(عج)
اعتقاد به مهدی موعود از عقاید مسلم نزد همه مسلمانان است. همه مسلمانان بر آناند که شخصی که «مهدی» لقب دارد و با حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ همنام است، در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، و دین اسلام را رواج داده، و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ زیرا احادیث متواتری در این باره از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده است، به گونهای که کمتر مسئلهای را میتوان یافت که احادیث مربوط به آن در این حد از تواتر باشد. و اعتبار حدیث متواتر مورد قبول همه علمای اسلام و حجیت و اعتبار حدیث متواتر خدشه ناپذیر است، و هیچگونه شک و تردید را بر نمیتابد.
برخی از محققان اهل سنت، در نقد کلام ابن خلدون که در احادیث مربوط به مهدی موعود شک و تردید نموده، گفته است: مسئله، مسئله یک حدیث و دو حدیث نیست، بلکه احادیث مربوط به مهدی موعود مجموعهای از احادیث و آثار، و حدود هشتاد روایت میباشد که صدها راوی یا بیشتر آنها را نقل کردهاند. با این حال، چگونه میتوان این مجموعه بزرگ از احادیث را رد کرد؟! اگر چنین کار جایز باشد، اساس شریعت هم قابل تردید خواهد بود.[1]
گذشته از کتابهای معتبر حدیث و تاریخ و علمای اهل سنت که احادیث مربوط به مهدی موعود را نقل کردهاند، عدهای دیگر از علمای اهل سنت، کتابهای مستقلی در این موضوع تألیف کردهاند که فهرست نام برخی از آنان را به همراه کتاب یا کتابهایی که در این زمینه نگاشتهاند، یادآور میشویم:
الف. ابونعیم اصفهانی (م 430هـ.ق) کتابهای «مناقب المهدی»، «نعت المهدی» و «الاربعین حدیثاً فی المهدی».
ب. جلال الدین سیوطی، دو کتاب «العرف الوردی فی اخبار المهدی» و «علامات المهدی».
ج. ابن حجر عسقلانی، کتاب «القول المختصر فی علامات مهدی».
د. ملاعلی متقی هندی، مؤلف کتاب «کنز العمال»، «تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخرالزمان».
هـ. ملاعلی قاری هندی، کتاب «المشرب الوردی فی اخبار المهدی».
و. حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی، کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان».
ز. شیخ یوسف بن یحیی بن علی مقدسی شافعی، کتاب «عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر».
ح. شیخ مرعی بن یوسف مقدسی، کتابهای «فوائد الفکر فی الامام المنتظر» و «مرآه الفکر فی المهدی المنتظر».
ط. حماد بن یعقوب رواحبی، کتاب «اخبار المهدی».
ی. شیخ جمالالدین دمشقی،کتاب «عقد الورد فی اخبار الامام المنتظر».
کتابهای دیگر که این کتاب گنجایش ذکر آنها را ندارد.
اعتقاد اهل سنت به وجود امام زمان(عج)
وجود امام زمان(عج) مورد اتفاق همه شیعیان است، ولی اهل سنت در این مورد دو دستهاند:
1. گروهی از آنان که اکثریت را تشکیل میدهند، بر آنند که امام زمان فعلاً موجود نیست و قبل از قیامت به دنیا خواهد آمد.
2. جمعی دیگر در این مسئله با شیعه هم عقیدهاند.[2]
اختلاف نظر دیگری که در مورد امام زمان(عج) وجود دارد، این است که از نظر شیعه و عدهای از علمای اهل سنت، آن حضرت از فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ است، ولی عدهای دیگر از علمای اهل سنت او را از فرزندان امام حسن ـ علیه السلام ـ دانستهاند.
منشأ این اختلاف آن است که در منابع حدیث اهل سنت در اینباره دو حدیث نقل شده است، ولی حدیثی که او را از اولاد امام حسین ـ علیه السلام ـ میداند، مشهورتر است. با این حال، برخی از علمای شیعه و اهل سنت، وجوهی را برای توجیه حدیث دیگر نقل کردهاند.[3]
دلایل وجود امام زمان(عج)
به طور کلی از دو طریق میتوان وجود امام زمان(عج) را اثبات کرد:
1. طریق عقلی:
دلیل عقلی بر لزوم وجود امام معصوم، بر وجود امام زمان(عج) دلالت میکند؛ زیرا دلیل عقلی مزبور اختصاص به زمان ویژهای ندارد، بلکه از زمان رحلت پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ تا قیامت را شامل میشود، چرا که مفاد آن بیانگر این است که تا وقتی تکلیف هست و مکلفانی هستند که از خطا و اشتباه مصون نیستند، باید امام و پیشوایی معصوم وجود داشته باشد.
به عبارت دیگر: آفرینش بدون وجود انسان کامل، تفسیر صحیح و خردپسندی ندارد، و به منزله کالبد بدون روح است. و انسان کامل به مثابه قلب و روح آدمیان و گهواره حیات انسان، یعنی زمین است. از اینرو، در روایات آمده است: اگر حجت خدا وجود نداشته باشد، زمین، اهل خود را در کام خود فرو میکشد.[4]
امام علی ـ علیه السلام ـ نیز فرمودند: «زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند. و حجت الهی یا ظاهر است و مشهور، و یا خائف است و مستور، تا حجتها و بینات الهی باطل نگردد.»[5]
2. طریق نقلی: سه راه قابل تقریر است:
الف. روایای نبوی
این طریق خود از چنانکه در گذشته یادآور شدیم، در روایات نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ امامان دوازدهگانه به روشنی و به نام معرفی شدهاند، که آخرین آنان همنام با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ملقب به مهدی و حجت و قائم و فرزند بلاواسطه امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ است، پیش از این، دو نمونه از اینروایات را نقل کردیم.
روشن است که اینروایات بر وجود حضرت مهدی(عج) دلالت میکنند.
ب. شواهد تاریخی
گزارشهایی که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده، و از کسانی یاد کردهاند که در منزل امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ فرزندش مهدی(عج) را ملاقات نمودهاند، در کتابهای شیعه، امری مسلم و بدیهی است. به نقل پارهای از اقوال علمای اهل سنت در این زمینه بسنده میکنیم:
1. ابن صباغ مالکی میگوید: «ابو محمد الحسن (امام عسکری ـ علیه السلام ـ) فرزندی به نام حجت و قائم منتظر را بر جای گذاشت. او ولادت فرزندش را پوشیده و امر او را مستور میداشت، چرا که شرایط زمان او بسیار سخت بود و از جانب سلطان بر او بیمناک بود».[6]
2. خواجه محمد پارسا در کتاب «فصل الخطاب» نگاشته است: «یکی از ائمه اهل بیت، ابومحمدحسن عسکری است که در روز جمعه ششم ربیع الاول سال 231 هجری به دنیا آمد، و شش سال پس از پدرش زنده ماند، و فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحبالزمان نامیده میشود، باقی نگذاشت، تولد او نیمه ماه شعبان سال 255 هجری اتفاق افتاد و مادرش امولدی بود که «نرجس» نامیده میشد. او به هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت و تاکنون مخفی است». سپس حکایت حکیمه، عمه امام حسن عسکری را در شرح ولادت امام زمان(عج) نقل کرده است.[7]
3. ابن حجر هیثمی شافعی، در کتاب «الصواعق المحرقه» نوشته است: «از ابومحمدحسن عسکری، غیر از ابوالقاسم الحجه فرزندی باقی نماند. او در وقت وفات پدرش پنج ساله بود، لکن خدا حکمت را به او آموخت. دلیل اینکه او «القائم المنتظر» نامیده میشود، این است که مستور و غایب است.»[8]
4. حافظ سلیمان حنفی میگوید: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت قائم ـ علیه السلام ـ در شب پانزدهم ماه شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است».[9]
ج. حکایتهای ملاقات با امام زمان(عج) در ایام غیبت:
اولاً: در زمان غیبت صغری، نمایندگان چهارگانه امام(عج) به محضر آن حضرت شرفیاب میشدند.
ثانیاً: در طول غیبت آن حضرت شمار زیادی از خواص شیعه به درک محضر شریف او توفیق یافتهاند، هر چند بسیاری از آنان در لحظه ملاقات از این حقیقت غفلت داشته و پس از آن، از طریق شواهد روشن به آن واقع گردیدهاند. شرح این ملاقاتها در کتابهای تاریخ و عقاید بیان شده است.[10]
غیبت صغری و کبری
زمان غیبت امام عصر(عج) از بدو ولادت او آغاز شد، و زمانی که پدر بزرگوارش امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در قید حیات بود، عدهای از شیعیان در مواقع مختلف به دیدار او نائل آمدند تا مبادا در وجود او دچار شک و تردید شوند، ولی پس از وفات امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ، امام عصر(عج) همانگونه که از چشم دشمنانش غایب بود، از چشم شیعیان ـ به جز نواب اربعه و بعضی از خواص شیعه ـ از چشم عموم شیعیان غایب گردید. این مدت را که حدود هفتاد سال به طول انجامید (260ـ329) غیبت صغری مینامند.
از آن پس، غیبت کبری آغاز شده و تاکنون ادامه یافته و پایان آن معلوم نیست. در این زمان، نیابت خاصه پایان یافته و دوران نیابت عامه است، یعنی فقهای عادل و پرهیزگار نواب عام امام زمان(عج) در امر رهبری جامعه و بیان احکام الهی میباشند.
نواب خاصه کیانند؟
نایبان خاص امام زمان(عج) در دوره غیبت صغری عبارتند از:
1. عثمان بن سعید
او قبل از این سمت، وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهما السلام ـ را نیز برعهده داشت و بسیار مورد احترام و اعتماد آن بزرگواران بود، تا آنجا که در حق او فرمودهاند: «هرچه او بگوید مورد قبول ماست».[11]
2. محمدبن عثمان، فرزند نایب نخست
وی نیز وکالت و نیابت امام عسکری ـ علیه السلام ـ را برعهده داشت، و توسط آن حضرت به وکالت و نیابت خاص امام عصر(عج) برگزیده شد. و در سال 304 هـ.ق وفات نمود.[12]
3. حسنبن روح نوبختی
وی فردی جلیلالقدر بود و به فرمان امام عصر(عج) و توسط محمدبن عثمان به نیابت خاصه از جانب ولیعصر(عج) برگزیده شد، و در سال 326هـ.ق از دنیا رفت: مدت سفارت و نیابت او 23 سال بود.
[2] . در اینباره کتاب نجم الثاقب، باب چهارم رجوع شود.
[3] . همان مدرک.
[4] . لَوْ بقیت الارض بغیر امام، لَساخَتْ، (امام صادق ـ علیه السلام ـ ).
[5] . لو ان الامام رفع من الارض ساعهً لَماجَتْ باهلها کما یموج البحر باهله (امام باقر ـ علیه السلام ـ)، اصول کافی، ج 1، باب ان الارض لا تخلو.
[6] . الفصول المهمه، ص 290.
[7] . ینابع الموده، ص 451.
[8] . همان مدرک، 452.
[9] . همان مدرک.
[10] . به کتابهای، کمالالدین و تمام النعمه شیخ صدوق، کتاب الغیبه شیخ طوسی، بحارالانوار علامه مجلسی، ج 52، النجم الثاقب میرزا حسین نوری طبرسی، منتهی الآمال شیخ عباس قمی و کتب دیگر رجوع شود.
[11] . بحار الانوار، ج 51، ص 344.
[12] . همان، ص 347.
@#@ ابوسهل نوبختی که از متکلمان برجسته شیعه است، درباره صلابت و استواری او گفته است: «اگر دشمنان بدن او را با مقراض قطعه قطعه میکردند، هرگز آنان را از مکان امام زمان(عج) آگاه نمیساخت».[1] 4. علیبن محمد سمری
او از برجستگان و خواص شیعه بود و به امر حضرت ولیعصر(عج) و توسط حسینبن روح به نیابت خاصه منصوب گردید. مدت نیابت او سه سال بود و در سال 329 هـ.ق به سرای باقی شتافت.
چند روز قبل از مرگ وی، از ناحیه مقدس ولیعصر(عج) توقیعی صادر شد که در آن، از وفات علیبن محمد سمری پس از شش روز خبر داده شده و یادآوری شده بود که پس از مرگ وی دوره نیابت فاصله پایان میپذیرد، و غیبت کبری شروع خواهد شد و تا روزی که خدا بخواهد ادامه خواهد یافت. روایات درباره غیبت کبری و طول غیبت امام عصر(عج) بسیار است.[2] شیخ صدوق در روایتی از امام علی ـ علیه السلام ـ نقل کرده است که فرمود: «برای قائم ما غیبت طولانی است، در آن ایام شیعه سراسیمه او را میجویند، ولی وی را نمییابند. هر کس در آن زمان بر ایمان خود استوار بماند و از طولانی شدن غیبت دلگیر و بیتاب نگردد، روز قیامت با من خواهد بود».
چرا دو غیبت؟
از آنجا که چنین غیبت طولانی بدون مقدمه و آمادگی قبلی چه بسا شیعه را دچار شک و تردید در وجود امام عصر(عج) میساخت، ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ اولاً: پیش از آن، را خاطر نشان کردهاند تا شیعیان قبل از وقوع چنین حادثه عظیمی از آن آگاه باشند.
ثانیاً: از زمان امام هادی و عسکری ـ علیهما السلام ـ عملاً مسئله غیبت امام معصوم به آزمایش گذاشته شد. چنانکه مسعودی در کتاب «اثبات الوصیه» مینویسد: «روایت شده است که امام ابوالحسن هادی ـ علیه السلام ـ از شیعیان خود، به جز خواص شیعه ـ پنهان میشد، و امام عسکری ـ علیه السلام ـ حتی با خواص شیعه نیز از پشت پرده سخن میگفت مگر در اوقاتی که ملاقاتهای عمومی بود. فلسفه این کار آن بود که شیعه را با غیبت امام زمان(عج) آشنا سازد».
از اینجا میتوان به فلسفه غیبت صغری نیز پی برد. که همانا آماده ساختن شیعه برای غیبت طولانی امام عصر(عج) بوده است.[3] کیفیت غیبت
درباره چگونگی غیبت امام عصر(عج) دو نظریه مطرح است:
1. امام عصر(عج) در میان مردم حضور دارد، ولی آنان جسم او را نمیبینند، این نظریه از برخی احادیث نیز استفاده میشود. چنان که ریانبن صلت روایت میکند که امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لَا یُری جِسْمُهُ وَ لَا یُسمّی بِاسْمِهِ»
جسم او دیده نمیشود، و نام او برده نمیشود.
هم چنین از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود:
«یَغیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلٌ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»
جسم او از شما پنهان میشود و ذکر نام او برای شما جایز نیست.
و در حدیث دیگر فرموده است:
«یَفْقَدُ النّاسُ اِمَامَهُمْ فَیَشْهَدُ المَوْسِمِ فَیراهُمُ وَ لَا یَرَوْنَهُ»
مردم امام خود را نمییابند. با این حال، او در مراسم حج شرکت میکند و مردم را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.
بنابراین نظریه، در مواردی که امام مصلحت میبیند، به اذن خداوند افرادی میتواند وجود امام ـ علیه السلام ـ را مشاهده کنند.
2. امام عصر(عج) در میان مردم حضور دارد و به صورت عادی زندگی میکند، ولی آنان او را نمیشناسند، اگر چه وجود او را میبینند، این نظریه نیز از برخی روایات استفاده میشود.
شیخ طوسی(ره) از محمدبن عثمان دومین نایب خاص امام عصر(عج) روایت کرده که او گفته است: به خدا سوگند صاحب این امر (ولیعصر(عج)) در موسن (ایام حج) در هر سال حاضر میشود و مردم را میبیند و آنان را میشناسد، و مردم نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.[4] این وجه در توقیعی از امام عصر(عج) نیز بیان شده است.[5] از محمدبنعثمان درباره علت تحریم بردن نام امام عصر(عج) سؤال شد، در پاسخ گفت: هرگاه نام او برده شود، دشمنان به جستجوی او برمیآیند.[6] اگر مردم وجود امام را نبینند، بردن نام او دشمنان را بر وجود او آگاه نمیسازد، ولی اگر او را ببینند، در این صورت ذکر نام او سبب شناسایی او خواهد شد.[7] به نظر میرسد میان این دو نظریه چندان منافاتی وجود ندارد، و نیز ممکن است با توجه به شرایط و مصالح مختلف، غیبت امام زمان(عج) به هر دو صورت تحقق پذیرفته باشد و نیز تحقق پذیرد.[1] . بحار الانوار، ج 51، ص 359.
[2] . متنخب الاثر، باب 27.
[3] . المهدی، تألیف سید صدرالدین صدر، ص 183ـ181.
[4] . کتاب الغیبه، ص 221.
[5] . همان، ص 222.
[6] . همان، ص 219.
[7] . ر.ک: تاریخ الغیبه، تألیف سید محمد صدر، ص 36ـ31.
علی ربانی گلپایگانی – عقاید استدلالی