خودشناسی
اهمیت خودشناسی
نکته: هیچ لذت چون لذّت دریافتن نفس خود نیست. و دلیل بر این سخن آن است که تو هرکس را دوست داری بدان سبب دوست داری که با تو مناسبتی دارد. نبینی که هرکس در خو و دانش با تو مناسبت بیشتر دارد چگونه او را دوست تر داری از کسی که با تو در خو و دانش از وی دورتر است؛ یا اگر کسی باشد که خوی او ضد خوی تو باشد، و جاهل محض بود، چگونه او را دشمن دانی، و از وی گریزی؟
پس روشن گشت سبب دوستی تو با دیگران، مناسبت ایشان است با تو. پس، حقیقت، تو خود را دوست می داری، و کسی را که دوست می داری به سبب آن دوست داری که رنگ و صفت خود در وی می یابی. پس معشوق تو نفس توست.
و چون خود را به عقل می توان یافت، پس لذت حقیقی تو عقل باشد؛ زیرا که لذت حقیقی از دریافتن معشوق حقیقی باشد، پس لذت حسی، لذت مجازی (1) باشد. (2)
توصیه: ای عزیز! آگاه باش نه گمراه، خودشناس باش نه خودنما که خودشناسی حق شناسی است «من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هرکس خود را شناخت خدا را شناخته است» (3)
جمله نغز: از خود غافل مشو و به خود جاهل ممان (خود را بشناس) که امانت دار اللهی و خزانه دار پادشاهی (4)
جمله نغز: از انسانیت دور مشو تا از حق مهجور (5) نگردی. (6)
تمرکز بر خود
نکته: راه تویی، کجا روی؟ حجاب تویی، از که نالی؟ سد تویی، بر که گویی؟ آینه تویی، کجا نگری؟ (7)
شرایط خودشناسی ثمربخش
نکته: روزگاری او را می جستم و خود را می یافتم، اکنون خود را می جویم او را می یابم!
عشق آمد و رفت همچو خون در رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد زدوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامیست زمن بر من و باقی همه اوست (8)
خودشناسی از طریق خداشناسی
نکته: اگر گویی: از کجا معلوم شود که سعادت آدمی در معرفت خدای تعالی است؟ بدان، که سعادت هر چیزی در آن است که لذت و راحت وی اندر آن بود. و لذت هر چیز در آن است که مقتضی طبع (9) وی بود. و مناسب طبع هر چیزی آن است که وی را برای آن آفریده اند؛ چنان که لذت شهوت در آن است که به آرزوی خویش رسد، و لذت غضب در آن است که انتقام کشد از دشمن، و لذت چشم در آن است که صورت های نیکو بیند، و لذت گوش در آن است که آوازها و الحان خویش شنود.
همچنین لذت دل در آن است که خاصیت وی است و آن را از برای آن آفریده اند؛ و آن معرفت حقیقت کارهاست. اما شهوت و غضب و دریافتن محسوسات به پنج حواس، این خود طبع چهارپایان است.
و چون بدانستی که لذت دل در معرفت کارهاست، دانی که هرچند که معرفت به چیزی بزرگ تر و شریف تر بود، لذت بیشتر بود.
و هیچ موجود شریف تر از آن نیست که شرف همه موجودات مخلوق اوست، و پادشاه و ملک هر دو عالم است و همه عجایب عالم، آفریده اوست. پس هیچ معرفت از این شریف تر و لذیذتر نبود، و هیچ تماشایی از تماشای حضرت ربوبیت لذیذتر نباشد، و آن مناسب طبع دل است. برای آنکه مناسب طبع هرچیز، خاصیت وی بود که وی را برای آن آفریده باشند. اگر دلی باشد بیمار که در وی تقاضای معرفت حضرت حق باطل شده باشد، همچون تنی باشد بیمار که در وی تقاضای غذا باطل شده باشد که اگر وی را علاج نکنند، بدبخت این جهان باشد و هلاک شود. و آن کس که شهوت دیگر چیزها بر دل وی چیره تر از شهوت معرفت حضرت الوهیت شده، بیمار است؛ اگر علاج نکنندش؛ بدبخت آن جهان بود و هلاک شود (10)
نکته: ای دوست جوابی دیگر بشنو: پیدا کردن راه، واجب است؛ اما راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست، بلکه در بهشت و عرش نیست؛ طریق الله در باطن توست؛ مراد از «وفی انفسکم» (11) این باشد. طالبان خدا، او را در خود جویند؛ زیرا که او در دل باشد، و دل در باطن ایشان باشد. تو را این عجب آید که هرچه در آسمان و زمین است، همه خدا در تو بیافریده است؛ و هرچه در لوح (12) و قلم(13) و بهشت آفریده است، مانند آن در نهاد (14) و باطن تو آفریده است. هرچه در عالم الهی است، عکس آن در جان تو پدید کرده است. (15)
پی نوشت ها :
1- مجازی: غیر حقیقی، خیالی.
2- گشایش نامه، ص 223.
3- حسن دل، ص 30.
4- همان، ص 80
5- دور، جدا.
6- حسن دل، ص 63.
7- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، صص 132 و 133.
8- همان، ج2، ص 481.
9- طبع: طبیعت، سرشت.
10- کیمیای سعادت، ج1، صص 39 و 40.
11- مراد، آیه 20 و 21 سوره مبارکه ذاریات است: «و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون؛ و در زمین نشانه هایی است برای اهل یقین و نیز در خودش ما. آیا نگاه نمی کنید؟»
12- صفحه ای که خداوند در روز ازل تقدیرها را بر آن رقم زده است.
13- نهاد: درون، باطن.
14-نهاد: درون، باطن
15- تمهیدات، صص 286 و 287.
منبع:نشریه گنجینه، شماره 83