نویسنده: منصوره منصوری گندمانی
چکیده
دوره امامت امام رضا (علیه السلام)، بیست سال به طول انجامید. امام (علیه السلام)، ده سال از مدت یاد شده را در روزگار هارون در مدینه سپری کرد و حدود سه سال آخر عمر ایشان در مرو و در دوران خلافت مأمون سپری شد.
آموزههای حدیثی امام رضا (علیه السلام) در مدینه بیشتر حول محور احکام، آموزههای اخلاقی و عقاید بود. آن حضرت در این دوره بر اساس جو حاکم بر جامعه، درصدد تصحیح عقاید شیعیان و تکفیر غلات برآمد و مباحث ایشان بیشتر نقلی و در برخی موارد عقلی بود. اما ایشان در مرو با توجه به شرایطی که مأمون برای کاستن از مقام علمی امام ایجاد میکرد و نیز مناظره با اهل کتاب و فرق مختلف اسلامی، مباحث بسیار گسترده و عمیقی را حول محور عقاید، خصوصاً امامت با رویکرد قویِ قرآنی و عقلی مطرح ساخت و در نشر حقانیت اسلام و نیز تشیع، تلاش فراوانی مبذول داشت.
1. بررسی آموزههای روایی امام رضا (علیه السلام) در مدینه
دوره بیست ساله روزگار امامت و رهبری امام رضا (علیه السلام) را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول از آغاز امامت تا سفر به خراسان، یعنی از سال 183 ق تا 201 که ایشان عمده آن را در مدینه حضور داشت. بخش دوم از میانه سال 201 ق تا پایان عمر امام، یعنی آخر ماه صفر سال 203 ق بود که در مرو سپری شد.
امام، ده سال از مدت یاد شده (193-183ق) را در روزگار هارون گذراند. در این دوره، هم سیاستهای هارون در قبال امام نسبت به قبل، تغییر یافت و هم روش امام در رهبری و ادامه حرکت امامت، با روش امام هفتم تفاوت داشت. هارون پس از شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) از پیآمدهای قتل امام هراسناک بود. از این رو هر چند برخی از درباریان، او را به قتل امام رضا (علیه السلام) ترغیب میکردند، اما او از این کار و عواقب آن وحشت داشت، زیرا در این صورت، قیام های علویان، شدت بیشتری مییافت و موجی از نارضایتی در مردم پدید میآمد که برای دستگاه حکومت، مخاطرهآمیز بود. (1) بنابراین هارون با توجه به این ملاحظات سیاسی و برای حفظ حاکمیت خود، از روش سابق دست شست و از فشار سیاسی و اجتماعی علیه امام رضا (علیه السلام) کاست.
امام رضا (علیه السلام) نیز مبارزه خود را به گونهای دیگر ادامه داد تا هم تجربه پیشین در مدتی کوتاه تکرار نشده باشد و هم تکلیف بر زمین نمانده باشد. حمایت از قیامهای علوی و نیز نشر فرهنگی اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشنگر، از جمله تلاشهای آن حضرت در این زمینه بود. (2) البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیه زندگی میکرد و وظایف امام در رهبری جامعه اسلامی و هدایت مردم را با رعایت همه جوانب و تحت پوشش های مختلف، انجام میداد.
اقدامات امام رضا (علیه السلام) در مدینه در زمینه نشر فرهنگ اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشنگر، بر محورهای خاصی متمرکز بود که در ادامه، برخی از این محورها ذکر میشود:
الف – خداشناسی و توحید
در رأس تلاشهای امام رضا (علیه السلام) در مدینه، مسئله توحید و خداشناسی و تصحیح این اعتقاد قرار داشت؛ به عنوان نمونه، امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤال صفوان به یحیی درباره تفاوت میان معنای اراده خداوند و اراده بشر، میفرماید:
اراده مخلوق، همان ضمیر اوست و آنچه به اندیشه او میرسد، و تصمیم میگیرد که به فعلیت برساند، اما اراده خداوند، صرف ایجاد و آفرینش است، نه چیز دیگر، زیرا برای خداوند، غور و قصد و تفکّر نیست و این گونه صفات از آنِ آفریدگان است و از ذات مقدّس او منتفی است… (3)
ب – امامت
بیتردید امامت در منظومه اندیشه کلامی شیعه دارای جایگاهی محوری است. اعتقاد به امامت از مؤلفههای اصلی تفکر شیعه و یکی از وجوه تمایز شیعه از دیگر فرقههای اسلامی است. از نظر شیعه، ولایت و امامت در سه جنبه سیاسی، دینی و معنوی مطرح است. (4)
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن کلامی در مورد حجیت عقل، به ابن سکیت فرمود: عالم در زمان تکلیف از فرد راستگویی از جانب خداوند متعال خالی نمیماند تا مکلّفان در مسائل شبههناک در امر شریعت، بدو پناه برند… (5)
ایشان در روایات مختلف، مسئله امامت، ویژگیها و نسب امامان را تبیین نمود؛ به عنوان نمونه در کلامی از آن حضرت خطاب به حسن بن علیّ بن فضّال آمده است:
امام، علایم و نشانههایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت، عبادت از همه برتر است، پاک و مطهّر است، همانگونه که از مقابل میبیند، از پشت سر نیز مشاهده میکند، سایه ندارد، از بطن مادر با دو کف دست بر زمین میافتد و با صدای بلند، شهادتین میگوید، چشمش به خواب میرود، ولی قلبش بیدار است، محدّث است… شمیم امام از مشک خوشتر، به مردم از خودشان سزاوارتر و بر آنان دلسوزتر از پدر و مادرشان است. او از تمام مردم در برابر خداوند متواضعتر است، بدان چه امر میکند، از همه بیشتر عمل میکند و از آنچه دیگران را نهی میکند، از همه بیشتر دوری مینماید. دعای امام، مستجاب است و جامعه، صحیفهای به طول هفتاد ذراع، مشتمل بر تمام نیازهای بنی آدم، نزد اوست. جفر اکبر و اصغر نیز که پوست قوچی است و جمیع علوم حتّی مجازات یک خراش و حتّی زدن یک تازیانه یا نیم یا ثلث در آن ثبت شده و نیز مصحف فاطمه (علیه السلام)، نزد اوست. (6)
ج – اثبات حقانیت امامیه
حسین بن خالد از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرد:
پیامبر اکرم (ص) فرموده: «هر که دوست دارد سوار کشتی نجات شود و دستآویز استوار را چنگ زند و به ریسمان محکم خدا بچسبد، باید علی را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن و پیرو ائمه هدی از فرزندانش باشد. آنها جانشینان و اوصیای من و حجت خدا بر خلق پس از من و سرور امت و رهبر پرهیزگاران به جانب بهشت هستند. حزب ایشان، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است». (7)
د – تبیین عقاید خاصه امامیه
از جمله اقدامات امام رضا (علیه السلام) در نشر فرهنگ ناب اسلامی، دفاع از عقاید خاصه شیعیان است که در این جا به برخی از این عقاید اشاره میشود:
تقیه:
قابل توجه است که تقیه نه به معنای تعطیل کار و تلاش، بلکه به معنای پوشیده نگه داشتن کار و تلاش است و این مطلب با مراجعه به روایات، به طور کامل آشکار میشود. (8)
علی بن حسین بن خالد روایت میکند:
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که ورع ندارد، دین ندارد و کسی که تقیه نمیکند، ایمان ندارد. گرامیترین شما در نزد پروردگار کسی است که تقوایش بیشتر باشدو تقیه را مورد عمل قرار دهد.» خدمت حضرت عرض کردند: یا ابن رسول الله! تا چه وقت باید تقیه کرد؟ فرمود: «تا روز معین که روز خروج قائم ماست و هر کس قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک کند، از ما نخواهد بود… » (9)
مهدویت:
حسین بن خالد میگوید:
به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل میکرد. من میخواهم آن را به شما عرضه دارم. فرمود: «حدیث چیست؟» عرض کردم: او میگفت: عبید بن زراره برای من نقل کرد: در ایامی که نفس زکیه علیه بنیالعباس قیام کرده بود، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش!» عبدالله بن بکیر میگفت: در این صورت، مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمیپیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی!
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «جدم حضرت صادق (علیه السلام) راست فرمود و این طور که عبدالله بن بکیر تأویل کرده است، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرورفتن با لشکر (سفیانی) آرام است، تو نیز آرام گیر…» (10)
شفاعت:
حسین بن خالد در روایتی دیگر از حضرت رضا (علیه السلام) و آن حضرت از آبای گرامش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کسی که به حوض من ایمان نداشته باشد، خدا او را در حوضم وارد نکند و کسی که به شفاعتم ایمان نداشته باشد، خداوند او را به شفاعتم نایل نسازد». آن گاه فرمود: «شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند و نیکوکاران از ایشان، هیچ گرفتاری پیدا نمی کنند».
اثبات حقانیت ولایت اهل بیت با استفاده از آیات:
حضرت رضا (علیه السلام) در مدینه با تفسیر بسیاری از آیات، بر حقانیت مذهب شیعه و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام)، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم تأکید میورزید، به عنوان نمونه حسین بن خالد میگوید:
از حضرت رضا (علیه السلام) راجع به آیه امانت (11) سؤال کردم. ایشان فرمود: «امانت، ولایت است و هر که بدون حق آن را ادعا کند، کافر است.» (12)
بدین ترتیب، امام بُعد دیگری از توحید را تشریح کرد و بر مسئله بنیادین دیگری تأکید ورزید که همان ولایت بود. امام بر همه حاکمیتهای غیر الهی خط بطلان کشید و فسلفه حاکمیت اسلام را اعتلای کلمه حق دانست، که این امر تنها در پرتو ولایت، امکانپذیر است.
هـ – مقابله با غالیان
امام رضا (علیه السلام) در ضمن دفاع از حقانیت شیعه و پرورش شیعیان، مطالبی نیز در نکوهش و تکفیر جماعت غلات و بیزاری از آنان و طرفداران شان بیان فرمود، (13) چنان که حسین بن خالد صیرفی از آن حضرت نقل میکند:
هر که معتقد به تناسخ باشد، کافر است… خداوند غالیان را لعنت کند! آنها از مجوس، نصاری، قدریها، مرجئه و حروریها بدترند… با آنها ننشینید و رفاقت نکنید و از آنها بیزاری بجویید، خدا از آنها بیزار باشد. (14)
بیشتر روایاتی که از امام رضا (علیه السلام) در مدینه روایت شده، در مورد احکام، عبادات، ادعیه و مستحبات، سرنوشت انسانها در قیامت، اخلاقیات و برخی مسائل اعتقادی است.
2. بررسی آموزههای روایی امام رضا (علیه السلام) در مرو
در زمان حکومت مأمون، دستگاه عباسی به تاکنیک جدیدی دست یازید و امام نیز متناسب با وضع موجود، فعالیتهای سیاسی خود را ترتیب داد. در این دوره برای جلوگیری از گسترش نفوذ امام در جامعه، حکومت تصمیم گرفت محصولات فرهنگی تمدنها و فرهنگهای دیگر را ترجمه و در جامعه اسلامی منتشر کند تا هم اذهان مردم از پیگیری مسئله خلافت و جانشینی پیامبر، متوجه مسائل دیگری شود و هم با ورود مسائل علمی و عالمان جدید به جامعه اسلامی، اهمیت و نفوذ علمی امام کاهش یابد. با همین هدف، «بیت الحکمه» تأسیس و نهضت ترجمه آغاز شد و هستههای علمی جدید و جلسات مناظره علمی پرشماری برگزار گردید (15) تا شاید موقعیت علمی امام، تحتالشعاع قرار گیرد. اما امام از این فرصت استفاده کرد و به نشر هر چه بیشتر حقایق اصیل دین اسلام پرداخت و با مباحثات و مناظرات خود با دیگر عالمان، موقعیت علمی خویش را بیش از پیش مستحکم ساخت. (16)
در سال 200 ق حضرت رضا (علیه السلام) مدینه را به مقصد مرو ترک کرد و در سال 201 ق ولایت عهدی مشروط مأمون را به اجبار پذیرفت. حضرت در این دوره، دانشمندان ملل و ادیان دیگر را با مناظرات علمی، به اسلام و مخصوصاً تشیع متوجه کرد و با به جا نهادن میراثی گرانقدر، بر غنای فرهنگ دینی افزود. (17)
البته زمینههای گرایش به تشیع از دیرباز در میان خراسانیان وجود داشت و به دلیل همین زمینهها، داعیان عباسی، شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم» را ابتدا در خراسان طرح کردند و قیام عباسیان ضدّ بنیامیه نیز با حمایت خراسانیان به پیروزی رسید، (18) لکن محدودیتهایی که عباسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه شده بود و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم میکرد. بنابراین دوران ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) در مرو، یکی از درخشانترین دورانها برای شیعیان بود، چرا که آنان امام خود را در کنار خود میدیدند و از حمایت وی برخوردار بودند.
امام رضا (علیه السلام) در مرو در پی حکم ولایت عهدی، خطبه کوتاهی ایراد کرد و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود:
همانا ما را به واسطه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم بر شما حقی است و شما نیز به همان سبب بر ما حقی دارید. پس هرگاه حق ما را ادا کردید، بر ما نیز واجب است که حق شما را بدهیم. (19)
بدین ترتیب ایشان در اولین قدم، بحث محوری امامت ائمه را مطرح نمود و این جایگاه مهم را به همگان خاطرنشان ساخت، چرا که یکی از مسائل مهم در دوران ائمه، ادعای امامت و دعوت به امامت بود.
بحث دیگر، برخورد تند و زبان صریح و تیز ائمه (علیه السلام) در برابر خلفاست. ائمه (علیه السلام) در برابر خلفا حقایق را افشا میکردند و ملاحظه هیبت و قدرت زمامداران، آنها را به سکوت وادار نمیکرد. (20) آنها بر مسئله امامت وخلافت خود بسیار مصر بودند، تا جایی که امام رضا (علیه السلام) در کتابی که گفته میشود در مورد اسلام خالص واحکام آن برای مأمون نوشت، در ابتدای کلام حتی بدون هیچ تقیهای پس از حمد و ثنای خداوند و قرآن و پیامبرش حضرت محدم (صلی الله علیه و آله و سلم، به خلافت بر حق و بیواسطه علی (علیه السلام) پس از ایشان تصریح فرمود و نیز از اسامی تک تک ائمه بعد از حضرت علی (علیه السلام) نام برد و همه را ستود. ایشان در این متن هم چنین از قیام قائم آل محمد در آخرالزمان و تساوی حقانیت امامان با حقانیت قرآن سخن گفت و آن گاه به بیان احکام اسلام پرداخت. (21)
البته بحث امامت ابتدا متّکی بر نقل بود، چرا که این بحث از نظر تاریخی، مبتنی بر اقدام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم به تعیین جانشین برای هدایت جامعه اسلامی پس از خود است، اما به مرور زمان، نیازمند توضیح عقلی نیز شد. بدین جهت ما تا زمان امام رضا (علیه السلام)، در این زمینه بیشتر با شیوه نقلی و گاه با شیوه عقلی در این باره مواجهایم. در زمان آن حضرت، بحثها با تفصیل بیشتری شکل عقلی به خود گرفت و امام رضا (علیه السلام) در این باره معارف زیادی را مطرح فرمود. البته دلیل دیگر این امر، مطرح شدن حق اهل بیت (علیه السلام) برای خلافت بود که مأمون به ظاهر آن را پذیرفته بود. (22)
در مسند الامام الرضا (علیه السلام)، بیش از 490 روایت در فصل «الامامه» آمده که قسمتی از آنها مباحث تاریخی مربوط به جریانات امام رضا (علیه السلام) است. در ضمنِ احادیث این فصل، بحثهای عقلی فراوان دیده میشود. روشن است که این حجم از معارف مربوط به امامت، تا پیش از آن نبوده است. (23)
دوران امام رضا (علیه السلام) در مرو، در یک نقطه، متمایز و متفاوت از دوران دیگر ائمه است. این تمایز مربوط به همزمانی حضور امام رضا (علیه السلام) با خلافت مأمون است که میتوان گفت بهترین و عالمترین خلیفه عباسی بود. مسعودی درباره وی میگوید: «او اراده منصور، زهد مهدی و عزت نفس هادی را در خود جمع کرده بود.» (24) امام علی (علیه السلام) نیز در مورد او فرمود: «هفتمین آنها از همهشان دانشمندتر خواهد بود.»
مسلماً با وجود چنین خلیفهای و تمرکز شدید دستگاه حکومتی بر امام رضا (علیه السلام) و تلاش آنها برای کاستن از وجهه علمی و منزلت معنوی آن حضرت، ایشان باید با منطقی استوار و دلایلی متقن، از اسلام ناب و مکتب تشیع، دفاع و حراست میکرد. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا (علیه السلام) با فرقههای مختلف در مجلس مأمون، چنان مقام علمی آن حضرت را آشکار نمود که مأمون بارها میگفت: «هیچ کس را در روی زمین، داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نمیدانم.» (25)
در ادامه به برخی از آموزههای روایی آن حضرت در مدت اقامت در مرو اشاره میشود:
الف – تبیین تفاوت «عترت» و «امّت»
از جمله آموزههای روایی حائز اهمیت امام رضا (علیه السلام) در مرو، مناظره ایشان با مأمون و برخی از علما در مورد فرق بین «عترت» و «امت» است. ریان بن صلت میگوید: حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّهای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا …» (26) را برایم بگویید. علما گفتند: «مراد خداوند، تمامی امّت است.»
مأمون گفت: «یا اباالحسن! نظر شما چیست؟» حضرت فرمود: «با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من مراد خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.» مأمون سؤال کرد: «چطور نظر خداوند فقط عترت بوده، نه امت؟»حضرت فرمود: «زیرا اگر مراد تمام امت باشد، همگی آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند میفرماید: (فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذ?لِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (27) سپس همه را اهل بهشت قرار داده. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است، نه دیگران.»
مأمون گفت: «عترت طاهره چه کسانی هستند؟» حضرت فرمود: «همان کسانی که خداوند آنان را در کتابش اینگونه وصف نموده: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (28) آنان همان کسانی هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم دربارهشان حدیث ثقلین را فرمود.»
در ادامه این روایت، امام رضا (علیه السلام) با اشاره به برخی آیات قرآن، به مسئله عصمت ائمه اطهار (علیه السلام)، اشاره کاملی میفرماید و برتری خاندان طهارت بر دیگران را بر اساس آیات قرآن اثبات میکند. سپس ایشان تفاوتهای بین «آل» و «امت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم را برشمرد و در ادامه به مواردی من جمله آیه انذار اقربین، آیه تطهیر، آیه مباهله، بستن همه درهای مسجدالنبی جز در خانه امیرالمؤمنین، حدیث منزلت، ماجرای فدک، آیه اجر رسالت و آیه اولی الامر اشاره فرمود.
در آخر مأمون به علمای حاضر گفت: «حال آیا در این مورد سخنی دارید؟» همه گفتند: «نه» و مأمون باز هم ادامه داد. (29)
ب – ابطال خلافت خلفا با دلایل خودشان
نقل است که مأمون در باطن میل داشت امام رضا (علیه السلام) در بحث و مناظره، درمانده و عاجز شود و حریفش بر او چیره گردد، هر چند در ظاهر، غیر این را جلوه میداد. پس گروهی از فقیهان و علمای کلام نزد او گرد آمدند و مأمون در پنهان به ایشان گفت که درباره مسئله امامت با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بحث کنید و محور بحث تان همین مطلب باشد.
هنگامی که مجلس منعقد شد، حضرت رضا (علیه السلام) به آنان فرمود: «شما یک تن از میان خود انتخاب کنید که او از طرف شما با من گفت و گو نماید که هر چه بر او لازم آید، بر تمام شما نیز لازم آمده باشد.» ایشان نیز از بین خود، مردی بنام یحیی بن ضحّاک سمرقندی را برگزیدند که در خراسان همانند نداشت. حضرت به او فرمود: «از هر چه میخواهی سؤال کن.» او گفت: «راجع به مسئله امامت میپرسم. شما چگونه برای کسی که امامت نکرد، ادّعای امامت میکنید و کسی را که امامت کرد و مردم همه به امامت او رضایت دادند، رها میکنید؟
امام فرمود: «ای یحیی! نظرت درباره تصدیق کننده فردی که خود را تکذیب کرده و تکذیب کننده کسی که خود را راستگو میداند، چیست؟ کدام یک از این دو، حق و درست کارند و کدام یک، باطل و خطاکارند؟»
یحیی ساکت ماند. مأمون به او گفت: «پاسخ بده.» گفت: «ای امیرالمؤمنین! مرا از پاسخ این پرسش، معاف بفرمایید». مأمون گفت: «ای ابوالحسن! برای ما مقصود خود را از این پرسش بیان فرمایید.» امام فرمود:
یحیی چارهای ندارد جز این که خبر دهد از رهبران او، کدام یک خود را تکذیب کردند و کدام یک تصدیق نمودند. اگر فکر میکند که آنان دروغ گفتهاند، پس کذّاب شایسته امامت نیست و اگر میپندارد که ایشان راست گفتهاند، پس از جمله ایشان، اولی (ابوبکر) است که گفته است: «من بر شما ولایت یافتم، ولی بهترین شما نیستم» و آن که پس از وی بود (عمر) دربارهاش میگوید: «بیعت با خلیفه اوّل، امری ناگهانی بود که خدا ما را از آسیبهای آن حفظ کرد. هر که پس از این، مانند این کار را تکرار کند، او را بکشید…» کسی که بهترین مردم نیست… چگونه امامتش بر دیگران، مورد قبول است؟ خود او روی منبر گفت: «برای من شیطانی است که بر من عارض میشود. هرگاه او مرا از راه مستقیم به انحراف کشانید، شما مردم مرا به راه راست آورید. هرگاه خطایی از من سرزد، مرا راهنمایی کنید.» بنابراین اینان چه صادق باشند و چه کاذب، بنا به قول خودشان، امام نیستند.
یحیی دیگر هیچ پاسخی برای گفتن نداشت. مأمون از کلام امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده و گفت: «ای ابوالحسن! در روی زمین کسی نیست که این طور نیکو سخن گوید، جز شما.» (30)
قابل توجه است که این استدلالات محکم و زیبا از کتابهای خودشان تا امروز به شیعیان در اثبات حقانیت اعتقادشان کمک فراوانی کرده است.
ج – بیان نسب امامان (علیه السلام)
امام رضا (علیه السلام) بارها و در مجالس گوناگون به صورت کامل از نسب ائمه اطهار (علیه السلام) به عنوان جانشینان راستین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفت تا کسی در این مورد به خطا نرود.
د- برشمردن صفات و ویژگیهای امام
در حدیثی که در مرو از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، ایشان از صفات امام و فضایل وی سخن راند. عبدالعزیز بن مسلم میگوید:
در زمان علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) در مرو بودیم. من نزد حضرت رضا (علیه السلام) رفتم و اختلافات مردم در باب امامت را به عرض ایشان رساندم. حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ای عبدالعزیز! مردم اطلاعی ندارند و با نیرنگ، از دین خود گم راه شدهاند. خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از این که دین را برای او کامل گردانید و قرآن را – که بیان همه چیز در آن است – بر او نازل فرمود و حلال و حرام و حدود و احکام و جمیع نیازمندیها را به طور تمام و کمال، در آن بیان فرمود و گفت: « مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ » (31)
و در حجّه الوداع که در آخر عمر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم واقع شد، این آیه را نازل فرمود:
(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (32)
مسئله امامت، کامل کننده دین است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داد، و راه آن را برای آنان آشکار کرد و آنان را در مسیر حقّ قرار داد. آن حضرت، علی (علیه السلام) را به عنوان امام و راهنما برایشان تعیین فرمود و تمام آن چه را که مردم به آن نیازمندند، بیان فرمود. هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امّت آگاهاند تا انتخاب آنان در آن مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، جلیلالقدرتر، عظیمالشأنتر، والاتر، منیعتر و عمیقتر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آرا و عقاید خویش، آن را بفهمند، یا بتوانند با انتخاب خود، امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل (علیه السلام) را بدان اختصاص داده به آن فضیلت، مشرّف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد. خداوند میفرماید: (إِنّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً؛ ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم). ابراهیم (علیه السلام) با خوشحالی گفت: (وَ مِن ذُرِّیتی؛ آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده ای؟)
خداوند فرمود: (لا ینالُ عَهدی الظَّالمینَ؛ عهد من به ظالمین نمیرسد.) (33)
این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال میکند. بدین ترتیب، امامت در خواص و پاکان قرار گرفت… پس این امامت در اولاد علی (علیه السلام) تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبری بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد آمد. حال، چگونه این جاهلان میخواهند انتخاب کنند؟» (34)
این روایت بسیار مفصّل و دربردارنده دلایل فراوان قرآنی و عقلی در اثبات برتری امامان (علیه السلام) بر دیگران است که در این مقاله مجال بیان همه آن نیست. میتوان از این روایت، اینگونه نتیجه گرفت که تمرکز امام رضا (علیه السلام) در مرو بر اثبات فضایل و صفات امام بر اساس آیات قرآن ودلایل محکم عقلی است، حال آن که در مدینه، مباحث امامت بیشتر به صورت نقلی و روایی مطرح میشد.
همچنین در این روایت از اعتقاد اصلی شیعیان، یعنی نص بر امامت علی (علیه السلام) و نیز از عصمت و عدم اشتباه و خطا و جهل امامان (علیه السلام) سخن رانده شده، در حالی که در تاریخ، اشتباهات و جهلها و خطاهای زیادی از مدعیان جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.
هـ – اشاره به علم بیبدیل امام
ابوصلت هروی از یاران امام رضا (علیه السلام) در مرو میگوید: حضرت رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرد که سه روز قبل از شهادت حضرت علی (علیه السلام) مردی نزد آن حضرت آمده و درباره اصحاب الرس، چنین سؤالاتی نمود: «اصحاب الرس در چه زمانی میزیستد؟ مسکن آنان کجا بود؟ پادشاه آنان چه کسی بود؟…» حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
درباره مطلبی سؤال کردی که قبل از تو کسی چنین سؤالی از من نپرسیده بود، و بعد از من نیز کسی درباره آن، مطلبی برایت نقل نخواهد کرد، مگر از قول من و هیچ آیه در قرآن نیست، مگر این که آن را میدانم و تفسیرش را نیز میدانم… علم بسیاری است، ولی طالبان آن کم هستند و به زودی وقتی مرا از دست دادند پشیمان خواهند شد… (35)
و – تطبیق آیات قرآن بر امامان
در برخی از احادیث منقول از امام رضا (علیه السلام) در مرو، با استفاده از آیات قرآن به جایگاه رفیع حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار (علیه السلام) اشاره شده، چنان که فضل بن شاذان میگوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
آن زمان که خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر فرمود که به جای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را که خداوند فرستاده بود، ذبح نماید، حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دل آرزو کرد که ای کاش فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را به دست خود ذبح میکرد و دستور ذبح گوسفند به جای ذبح فرزندش به او داده نشده بود… تا شایسته رفیعترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود.
در ادامه این حدیث آمده است: «خداوند فرمود: گروهی که خود را از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم میدانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم مانند گوسفند، ذبح خواهند کرد و با این کار، مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. “ابراهیم (علیه السلام) بر این مطلب جزع و فزع نموده و دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد… این همان مطلبی است که آیه «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ » (36) بدان اشاره دارد.» (37)
ز – علم اهل بیت به باطن قرآن
حضرت رضا (علیه السلام) در مرو هم چنین به این مطلب که علم به باطن قرآن و تأویل آن، نزد عترت طاهره (علیه السلام) است، اشاره کرده است. (38)
آن حضرت در گفت و گو با علی بن جهم، ضمن نکوهش او و کسانی که کتاب خدا را به رأی و اندیشه خویش تفسیر و تأویل میکنند، به این نکته اشاره فرمود طبق آیه کریمه (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) (39) برای شناخت تفسیر صحیح آیات قرآن، باید به کسانی که خداوند ملکه دانش و معرفت را به آنان عطا فرموده، مراجعه نمود. سپس امام رضا (علیه السلام) به بیان معانی آیاتی که موجب توهّم عدم عصمت پیامبران و جواز صدور معصیت از آنان شده، پرداخت و از عصمت آدم (علیه السلام)، یوسف (علیه السلام) و داوود (علیه السلام) سخن گفت و در مورد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم با زینب بنت جحش توضیحاتی ارائه فرمود. (40)
ج – تبیین عقاید خاصه شیعه
امام رضا (علیه السلام) در مرو نیز هم چون مدینه، از اعتقادات خاصه شیعیان با دلایل محکم و مستدل قرآنی و عقلی ودر حدی وسیعتر دفاع میکرد که در ادامه به دو نمونه از آن اشاره میشود:
مهدویت:
یکی از شیعیان خالص امام که در زمان حضور آن حضرت در مرو به خدمت ایشان رسید، دعبل خزاعی بود. (41) امام رضا (علیه السلام) در دیدار با دعبل خزاعی، از مهدویت و انتظار سخن گفت و قائم آخرالزمان را که از نسل اوست معرفی کرد. (42)
بداء:
امام رضا (علیه السلام) در مدینه نیز مسلمانان را به عقاید خاصه شیعیان توجه میداد، ولی در روایتی که در مرو و در مناظره با سلیمان مروزی عنوان شده است، امام (علیه السلام) عقاید خاصه شیعه را اثبات فرمود. آن حضرت در این مناظره، به آیات فراوان از قرآن در اثبات بداء استشهاد کرد، چنان که سلیمان گفت: «یا امیرالمؤمنین! إن شاءالله من بعد از امروز به بعد، منکر بداء نگردم و آن را تکذیب نکنم.» (43)
ایشان همچنین با سلیمان مروزی در مورد رؤیت خداوند، با ابراهیم بن محمود خراسانی درباره تکلیف بندگان به مالایطاق و با یزید بن معاویه شامی در موضوع أمر بین الأمرین، سخن گفت. (44)
ط – در برخورد با شیعیان در مرو
از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل است که فرمود: وقتی حضرت رضا (علیه السلام) به ولایت عهدی انتخاب شد، آن حضرت برای مدتی کسانی را که خود را شیعیان علی (علیه السلام) میدانستند، به حضور نپذیرفت. پس از گلایه آنها حضرت رضا (علیه السلام) به دربان خود فرمود: «اجازه بده داخل شوند.» آنان وارد شدند و سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلامشان را داد و نه اذن جلوس، صادر کرد، و همانطور ایستادند. آنان گفتند: «ای زاده رسول خدا! این چه جفای عظیم و استخفافی، پس از آن حجاب سخت است؟ دیگر چه جفایی مانده که بر سر ما آید؟»
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
این آیه را بخوانید: (وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ) (50) به خدا سوگند که من در این کار، تنها به خداوند و رسول او و أمیرالمؤمنین و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم. آنان بر شما نکوهش کردند و من نیز اقتدا نمودم. گفتند: «برای چه ای زاده رسول خدا؟» فرمود:
برای این ادّعا که شما شیعه امیرالمؤمنین هستید. وای بر شما! شیعیان او، حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابی بکر بودند؛ همانها که ذرّه ای از دستورات او سرپیچی نکردند، حال این که شما در بیشتر کردارتان با او مخالفید و در بیشتر فرایض خود، کوتاهی میورزید. بزرگی حقوق برادران خود را درباره خدا، خوار و بیمقدار میدارید و آن جا که نباید تقیه میکنید و آن جا که باید، تقیه نمیکنید. اگر شما در همان ابتدای کار میگفتید: ما از موالی و محبّین اوییم و از دوستداران اولیای او و دشمنان دشمنان او هستیم، من منکر این قول شما نشده بودم، لکن این مقام و مرتبه شریفی بود که شما مدّعی آن شده اید. اگر کردار شما گفتارتان را تصدیق نکند، به هلاکت میافتید، مگر این که رحمت پروردگارتان آن تلافی کند.
آنان نیز اظهار ندامت و توبه کردند. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «آفرین و مرحبا به شما برادران و محبّینم! بیایید بالا» و آن قدر آنان را به بالا خواند تا تکتکشان را در بغل گرفت. سپس به دربان خود فرمود: «چند بار ایشان را مانع شدی؟» گفت: «شصت بار.» فرمود: «به همان تعداد نزد ایشان برو و سلام مرا به ایشان برسان. اکنون با این استغفار و توبه، همه گناهان خود را محو و پاک ساختند، و به جهت محبّت و موالاتشان به ما، مستحقّ کرامت شدهاند. از حال ایشان و امور نان خورانشان تفقّد کن، نفقات بسیار و احسان فراوان و هدایای بسیاری بدیشان بده و زیانشان را جبران کن.» (46)
ی – تصحیح اعتقادات
وجود امام رضا (علیه السلام) از عوامل گسترش تشیع در ناحیه خراسان بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامههایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ نیز یکی از شواهد این امر است. مجموعه نامههای امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، گستردگی این ارتباط را نشان میدهد؛ نامههایی با موضوع تبیین جایگاه اهل بیت در کتاب و سنت، (47) برخی از مسائل کلامی، (48) مسائل اختلافی میان شیعه و سنی، (49) توضیح مصداق شیعه، (50) بیان مصداق صحابی (51) و معنای اولی الامر (52) و مطالبی از این دست. این پاسخها آموزههایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته میشد. (53)
البته محدودیتهایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه میشد و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم میکرد. لذا از ابی نصر بزنطی نقل شده که خدمت امام عرض کردم: «گروهی از شیعیان اعتقاد به جبر پیدا کردهاند و گروهی قائل به اختیار هستند.» (54) در روایت دیگری آمده است که یکی از شیعیان خطاب به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! خدا را برای ما وصف کن، زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادی پیدا شده است.» (55)
همچنین شیعیان که خود را متعهد به روایات میدیدند، در برابر روایاتی که خدا را به شکل یک انسان و دارای چشم و دست و پا تصویر میکرد، وامانده، از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش میکردند. در روایتی، هروی از امام درباره یکی از احادیث که اهل حدیث، آن را دالّ بر رؤیت بصری خداوند در قیامت میدانند، میپرسد. امام در پاسخ، به تفصیل به بررسی این روایات پرداخته، قسمتی را از اساس غیرصحیح میخواند و بخشی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی، توجیه میکند. (56)
شیعه از ابتدا موضعی منفی در برابر تشبیه و جبر داشت و با این دو مسئله – که مروّج اصلی آن یهودیان وحکّام اموی بودند – مبارزه کرد، اما دلایلی چون: وجود غلات در میان شیعه، تبلیغات نادرست درباره عقاید شیعه و نیز عدم فهم درست نظریات آنها، سبب شد که کسانی، شیعه را به داشتن عقیده تشبیه متهم نمایند. (57) امام رضا (علیه السلام) بر اساس رسالت خویش در دفاع از مرزهای اعتقادی شیعه، در برابر این آموزه انحرافی و مروّجان آن، به سختی موضع گرفت.
از جمله شبهات کلامی رایج در آن عصر، مسئله رؤیت خدا بود؛ مسئلهای که حتی اشاعره با تمام کوششی که در این راه به کار بردند، توانستند از آن خلاصی یابند و در نهایت هم چون، اهل حدیث اعتقاد به رؤیت خدا در روز قیامت را باور کردند. آنان برای اثبات این اعتقاد به برخی از آیات متشابه، مانند(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى) (58) و احادیثی که در اطراف آن نقل شده، استناد کردند.
امام رضا (علیه السلام) در ردّ این برداشت از آیه شریفه، فرمود: «به دنبال این آیه، آیه دیگری نازل شده و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم دیده، روشن میکند: (مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) (59) پس از این آیه می فرماید: (لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى) (60) روشن است که آیات خدا، غیر از خود خداست، چنان که در جای دیگری فرموده: (لا یحیطُون بِهِ عِلما) (61) اگر کسی بتواند او را به چشم ببیند، پس بر او احاطه علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت او قرار گرفته است.»
ابوقرّه گفت: «آیا شما روایات را تکذیب می کنید؟» امام فرمود: «وقتی روایات مخالف با قرآن باشد، من آن را تکذیب می کنم.»
امام در تفسیر دیگر آیه که مورد استدلال اهل حدیث یعنی آیه (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ ) (62) فرمود: «در روز قیامت، چهرههای مؤمنین از زیبایی میدرخشد و انتظار ثواب پروردگارشان را دارند.»
ابراهیم بن عباس در تعبیر جالبی درباره امام میگوید: «سخنان امام رضا (علیه السلام) و جوابها و مثالهای آن حضرت، همه از قرآن برداشت شده بود.» (63)
ک – دفاع از حقانیت اسلام
یکی از تلاشهای امام رضا (علیه السلام) در مرو، اثبات حقانیت اسلام در برابر سایر ادیان بود؛ فرصتی که برای امام (علیه السلام) در مدینه فراهم فراهم نشده بود و این نیز از تفاوتهای عمده آموزههای حدیثی امام (علیه السلام) در مدینه و مرو است. حسن بن محمد نوفلی هاشمی نقل میکند: وقتی که حضرت امام رضا (علیه السلام) نزد مأمون آمد، همه اهل کتاب جمع شدند و حضرت حدیثی به عنوان احتجاج (بیان حجت) برای آنان ذکر کرد، از جمله احتجاجی که خطاب به رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودیان بود و طی آن فرمود: «ای یهودی! به من توجه کن! من از تو درباره ده آیه سؤال خواهم کرد که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده است. آیا در تورات خبر از محمّد و امتش آمده که میگوید: وقتی امت آخر که پیرو پیامبر شترسوار هستند میآیند، آنها خداوند خویش را به طور جدی تسبیح میگویند. پس در آن هنگام بنیاسرائیل به آن ملت پناه میبرد و در ملک آنها وارد میشود تا دلهایشان آرام شود، زیرا در دست آنها شمشیرهایی است که به وسیله آن از امتهای کافر روی زمین انتقام میکشند. آیا اینها در تورات هست یا خیر؟» رأس الجالوت گفت: «بلی، ما در تورات این مطالب را دیدهایم.» (64)
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است: «ندیدم از رضا (علیه السلام) پرسشی شود که او پاسخ آن را نداند. هیچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش میگذشت، داناتر از او ندیدم. مأمون او را بارها با پرسش درباره چیزهایی میآموزد اما امام به وی پاسخ کامل میداد و در پاسخش به آیاتی از قرآن مجید تمثیل میجست. مأمون در یکی از مجالس خود، تعدادی از علمای ادیان و فقهای اسلام و متکلمان را جمع کرده بود. پس امام در بحث و مناظره، بر همه آنان چیره شد، به گونهای که هیچ کس نبود که بر فضل امام رضا (علیه السلام) و کوتاهی خود اعتراف نکند. از آن حضرت شنیدم که میفرمود:
در روضه (مسجدالنبی) مینشستم و علما در مدینه بسیار بودند. وقتی یکی از ایشان در حل مسئلهای عاجز میماند، همگی برای حل آن مرا پیشنهاد میکردند و مسائل خود را نزد من میفرستادند و من نیز آنها را پاسخ میدادم. (65)
نتیجهگیری
امامان شیعه، وارث پیامبر و علوم انبیا بودند. هر امامی، معارف و احکام الهی را از طریق پیامبر یا امام قبل از خود دریافت می کرد و چنانچه به موضوع جدیدی بر میخورد، به طور حتم باید آن را از طریق الهام و به مدد قوه قدسیه فرا میگرفت. امامت، استمرار نبوت بود و همان عاملی که موجب ضرورت ارسال پیامبران و بعثت انبیا بود، نصب امام بعد از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم را هم واجب میساخت. بنابراین امامان رسالت انبیا را در دفاع از آموزههای دینی بر عهده داشتند، اما در حدی وسیعتر و به صورت عمیقتر.
امام رضا (علیه السلام) در مدینه و مرو به دفاع از حقانیت اسلام و مبانی و اصول اعتقادی امامیه و حق امامت ائمه (علیه السلام) پرداخت، لکن از آن جا که ایشان در مرو مناظرات فراوانی با علمای سایر ادیان و مذاهب انجام داد، نسبت به مدینه معارف فراوانتری را با رویکرد قویِ عقلی و نقلی مطرح نمود و بدین ترتیب در گسترش اسلام ناب محمدی نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. نقش امام رضا (علیه السلام) در گسترش علم، حکمت، فلسفه و تمدن اسلامی نیز بسیار ستودنی است.
پینوشتها:
1. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 226.
2. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 358.
3. فضلالله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
4. تقیزاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرهالمعارف اسلام «ترجمه و نقد»، ص 353، مقاله عبدالرضا عرب.
5. طبرسی، الاحتجاج، شرح و ترجمه جعفری، 1371ش ، ج2، ص 474.
6. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 486-487.
7. ترجمه امامت بحارالانوار، ترجمه: موسی خسروی، ج1، ص 93 (نقل از: عیون اخبار الرضا (ع)، ص 161).
8. لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ص 60.
9. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 547.
10. مجلسی، مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، ص 1957 (به نقل از معانی الاخبار شیخ صدوق) .
11. احزاب، آیه 72.
12. مجلسی، امامت (ترجمه امامت بحارالانوار)، ج1، ص 204 (به نقل از معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا) (ع).
13. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 488 -489.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع).
15. ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج2، ص 143.
16. تقیزاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرهالمعارف اسلام، ص 358.
17. شهید اول، الدرهالباهره من الاصداف الطاهره، ص 36.
18. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 472.
19. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 564.
20. لیثی، جهاد شیعه در دورهی اوّل عباسی، ص 55.
21. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ج2، ص 261-264.
22. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، (ع) ص 45.
23. کلینی، الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 198؛ صدوق، کمالالدین، ترجمه: کمرهای، ص 675.
24. مسعودی، مروجالذهب، ج4، ص 5.
25. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 128.
26. «سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانی از بندگانمان که آنان را برگزیده بودیم، دادیم» (فاطر، آیه 32).
27. بعضی از آنان به خود ستم میکنند و بعضی میانه رو هستند و بعضی دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدماند و از دیگران سبقت میگیرند، این است فضل بزرگ. (فاطر، آیه 32).
28. احزاب، آیه 33.
29. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 475-496.
30. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 498.
31. انعام، آیه 38.
32. (امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم). (مائده، آیه 3)
32. بقره، آیه 124.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (عم)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 445-458.
34. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری، و مستفید، ج1، ص 419-426.
35. صافات، آیه 107.
36. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 427-428.
37. جوادی آملی، قرآن حکیم از منظر امام رضا (ع)، ص 80.
38. (و تأویل آن را کسی جز خدا و راسخان در علم نمیداند) (آل عمران، آیه 7)
39. فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ص 210-213.
40. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه. (ع)
41. طبرسی، اعلام الوری، ص 330؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص 339.
43. طبرسی، شرح و ترجمهی احتجاج طبرسی (شرح و ترجمه: غفاری)
44. فضلالله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
45. (و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب کارهایی [خطا و گناهانی] است که دستهایتان کرده و [خدا] بسیاری از گناهان در میگذرد. (شورا، آیه 30)
46. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 500-502.
47. الکافی، ج1، ص 223؛ محمدبن علی الصفار، بصائر الدرجات، تصحیح: کوچه باغی، ص 118؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 336.
48. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 16.
49. فیض کاشانی، معادن الحکمه، ج2، ص 76.
50. حمیری، قرب الاسناد، ص 203-206.
51. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 87.
52. عیاشی، تفسیرالعیاشی، محقق: هاشم رسولی، ج1، ص 360؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 296.
53. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 461.
54. صدوق، التوحید ص 338.
55. صدوق، التوحید، ص 47.
56. صدوق، التوحید، ص 117؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
57. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع).
58 . نجم، آیه 13.
59. آنچه را که پیامبر با دل خود و نه به چشم سر دیده، تکذیب نمیکند. (نجم، آیه 11)
60. (پیامبر، پارهای از ایات بزرگ خدایش را دید).
61. (هیچ کسی نمیتواند به خدا احاطه علمی پیدا کند).
62. قیامت، آیه 23.
63. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
64. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه (کلیات حدیث قدسی) ص 109.
65. امین، سیره معصومان، ج5، ص 147.
منابع تحقیق :
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مکتبه الطباطبایی، قم، بیتا.
2. دینوری، ابن قتیبه، عیون الأخبار، المؤسسه المصریه العامه للتألیف و الترجمه و الطباعه و النشر، قاهره، بیتا.
3. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، منشورات المکتبه الحیدریه، نجف 1385 ق.
4. امین، محسن، سیره معصومان، انتشارات سروش، تهران 1376 ش، چاپ دوم.
5. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، انتشارات توحید، قم، 1381 ش، چاپ سیزدهم.
6. تقیزاده داوری، محمود، تصویر امامان شیعه در دایرهالمعارف اسلام، انتشارات مؤسسه شیعهشناسی، قم 1385 ش.
7. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، انتشارات انصاریان، قم 1375 ش.
8. ــــــــ ، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، انتشارات انصاریان، قم 1423 ق، چاپ ششم.
9. جوادی آملی، عبدالله، قرآن حکیم از منظر امام رضا (علیه السلام)، اسراء، قم 1379 ش.
10. حر عاملی، محمدبن حسن، الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه، انتشارات دهقان، تهران 1380 ش، چاپ سوم.
11. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، انتشارات نینوا، تهران، بیتا.
12. شهید اول، محمدبن مکی، الدره الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم 1379 ش.
13. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، الأمالی، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1380 ق.
14. ــــــــ ، التوحید، انتشارات نشر اسلامی، قم 1398 ق.
15. ــــــــ ، علل الشرائع، مکتبه الحیدریه، نجف اشرف، 1386ق.
16. ــــــــ ، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، مطبعه الحیدریه، نجف 1390 ق.
17. ــــــــ ، کمالالدین و تمام النعمه، ترجمه: کمرهای، انتشارات اسلامیه، تهران 1374 ق.
18. ــــــــ ، معانی الأخبار، مکتبه المفید، قم تاریخ.
19. صفار، محمدبن علی، بصائر الدرجات، تصحیح: حاج میرزا محسن کوچه باغی، انتشارات منشورات اعلمی، تهران 1404 ق.
20. طبرسی، احمدبن علی، احتجاج، ترجمه و شرح: غفاری، انتشارات مرتضوی، تهران 1371 ش.
21. ــــــــ ، زندگانی چهارده معصوم (علیه السلام) (ترجمه کتاب «إعلام الوری بأعلام الهدی»)، انتشارات اسلامیه، تهران 1390 ق.
22. عطاردی قوچانی، عزیزالله، مسند الإمام الرضا (علیه السلام)، انتشارات دار الصفوه، بیروت 1413 ق، چاپ دوم.
23. عیاشی، محمّدبن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسلامیه، تهران بیتا.
24. فضلالله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه السلام)، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد 1382 ش، چاپ هفتم.
25. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ترجمه: سیدجواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیه السلام)، تهران، بیتا.
26. لیثی، سمیره مختار، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، انتشارات مؤسسه شیعهشناسی، تهران 1384 ش.
27. مجلسی، محمّدباقر، امامت (ترجمه امامت «بحارالانوار»)، موسی خسروی، انتشارات اسلامیه، تهران 1363 ش.
28. ــــــــ ، بحارالأنوار، مؤسسهالوفاء، بیروت 1403 ق.
29. ــــــــ ، مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، انتشارات اسلامیه، تهران 1378 ش، چاپ بیست و هشتم.
30. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، انتشارات دارالاندلس، بیروت 1965 م.
31. مفید، محمدبن نعمان، الارشاد، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم 1413 ق.
منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.