نویسنده: فاطمه طاهریان
چکیده
برای بررسی تأثیر جریانهای سیاسی بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)، ابتدا باید جریانهای سیاسی معاصر ایشان و موضع آنان در برابر آن حضرت را بررسی کرد تا با توجه به آن، بتوان شناخت درستی از میزان تأثیر یا عدم تأثیر جریانهای سیاسی بر تراث حدیثی امام رضا (علیه السلام) پیدا کرد.
جریانهای سیاسی در زمان آن حضرت، گاهی با در پیش گرفتن سیاستهای خصمانه علیه ایشان، سعی در منفعل کردن امام رضا (علیه السلام)، تأثیر گذاشتن بر دیدگاهها و فعالیتهای ایشان و در نتیجه به سازش کشاندن یا شکست ایشان را داشتند. نمونهای از این اقدامات، دعوت مأمون از امام رضا (علیه السلام) برای هجرت به مرو و واگذاری ولایت عهدی به ایشان بود که تدابیر آن حضرت، نقشههای شوم او را باطل نمود. از دیگر جریانات سیاسی آن زمان، فرقه واقفیه بود که با برخورد هوشیارانه امام، مواجه شد. مناظرات امام رضا (علیه السلام) با رهبران جریانهای مختلف نیز زمینه صدور احادیث بسیاری را از ایشان فراهم کرد.
بنابراین اقدامات جریانهای سیاسی، موجب انعکاس تدابیر امام هشتم برای بیثمر کردن این فعالیتها در احادیث بر جای مانده از ایشان شده است. البته این بدان معنا نیست که احادیث امام رضا (علیه السلام) تحت تأثیر فعالیتها و اقدامات جریانهای سیاسی بوده است. ما در این تحقیق برای روشنتر شدن موضوع، به برخی از این جریانها و احادیث نقل شده در این زمینه میپردازیم.
1. مقدمه
امامان شیعه در شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی به گونههای متفاوت، انجام وظیفه مینمودند. در مجموع زندگی امامان شیعه (علیه السلام)، حرکتی مستمر و طولانی دیده میشود که از سال یازده هجری شروع میگردد و در سال 260 هجری و هم زمان با آغاز غیبت کبری، خاتمه مییابد. اگر در زندگی امامان، کار فرهنگی و علمی بیش از هر چیز به چشم میخورد، به این دلیل است که آنان ریشه هر حرکت مثبت منفی را در باورها و اعتقادات مردم میدانستند و معتقد بودند و برای اصلاح عمل مردم، میبایست به اصلاح اندیشه آنان همت گماشت.
دوران امام رضا (علیه السلام) از مهمترین دورانهای تاریخ اسلام است. به همین دلیل، گروهی حوادث روزگار امام رضا (علیه السلام) را با نرمش قهرمانه امام حسن (علیه السلام)، دستهای با موقعیت امام سجاد (علیه السلام) و گروهی با انقلاب فکری و فرهنگی صادقین (علیه السلام)، مقایسه میکنند. این امر، نشان از اهمیت خاص و چند بعدی این مقطع تاریخی دارد.
با مرگهارون الرشید و به قدرت رسیدن امین، نزاع دو برادر بر سر حکومت بالا گرفت و بسیاری از امور به دلیل تسامح امین و مناقشات داخلی، مختل شد. نبرد فرهنگی و فکری جدی و وسیعی در میان مکتبهای گوناگون درگرفت و دانشمندان با عناوین مختلف، به مراکز حکومت نزدیک شدند. در چنین گسیختگی فرهنگی، وظیفه سنگین امام رضا (علیه السلام) آشکار شد. آن حضرت در برابر امواج سهمگین و خطرناک به دفاع از عقیده و فرهنگ جامعه اسلامی برخاست و با رهبری حکیمانه جریانهای فکری، جامعه را از خطر التقاط و انحراف آگاه ساخت.
در همان زمان که سر بریده امین در بارگاه مأمون بر دار بود و مرو در نگرانی از شورشهای پیاپی علویان یا کارگزاران حکومتی به سر میبرد، مأمون بیش از همه به حفظ خلافت میاندیشید و با تمام توان، موانع و مشکلات حکومت خود را یکی پس از دیگری برطرف میساخت. او در ادامه سیاست پیشین عباسیان در استفاده شعاری و ابزاری از علویان، با انتصاب امام رضا (علیه السلام) به ولایت عهدی، رژیم عباسی را از سقوط حتمی نجات بخشید.
بیشتر حکومتهای به استقلال رسیده در این دوران و عموم قیام کنندگان و رهبران آنها از خاندان پیامبر بودند، چنان که در قیام ابوالسرایا دو تن از برادران امام رضا (علیه السلام) ولایت یمن واهواز را به دست گرفتند. مأمون که پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) از امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) آگاهی داشت، با فراخواندن ایشان از مدینه به مرو و اعلام ولایت عهدی آن حضرت، آتش انقلابها و شورشهای شیعی را فرونشاند. او خود را معتقد به علویان نشان میداد و در پی آن بود که توجه جریانهای مختلف سیاسی را به خود جلب کند. در زمینه گرایش مذهبی نیز حد وسطی را برگزیده بود، اما در واقع به هیچ دین و مسلکی پایبند نبود.
در چنین شرایطی، حیثیت علمی امام رضا (علیه السلام) مهمترین عامل برای حفظ و توسعه مذهب شیعه بود. در مسیر حرکت آن حضرت از مدینه به مرو، مردم شهرهای مختلف به استقبال امام میآمدند و ایشان با بیان احادیث، آنان را از چشمههای معرف اسلامی، سیراب مینمود. مناظرههای علمی امام رضا (علیه السلام) نیز موجب گسترش روحیه کاوشگری در میان مسلمانان و راهیابی مباحث مختلف فلسفی و کلامی به حوزه علوم اسلامی شد.
گذشته از جنبههای فرهنگی وعلمی، جنبه سیاسی این مناظرات نیز اهمیت ویژهای داشت. این بدان دلیل بود که رهبران و فرقههای کلامی مختلف، با پشتوانه سیاسی حکومت عباسی وارد مناظره با امام رضا (علیه السلام) میشدند. مأمون که با فراخواندن امام به مرکز حکومت و اعطای منصب ولایت عهدی به ایشان، آن حضرت را در کانون توجهات قرار داده بود، در پی آن بود که با به شکست کشاندن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در مناظرات علمی، قدری از منزلت ایشان در میان افکار عمومی بکاهد. اما این نقشه او نیز با ناکامی مواجه شد و پیروزی آن حضرت در مناظرات علمی، شکست سیاسی مأمون را در تحقق اهدافش به دنبال داشت. رهبران نحلههای کلامی گوناگون، پس از مناظره با امام رضا (علیه السلام) به شکست و حقارت خود در برابر دریای بیکران دانش امام اعتراف میکردند و این امر علاوه بر آشکار کردن صلاحیت علمی و حقانیت مذهبی ایشان، موجب گسترش نفوذ سیاسی آن حضرت در جامعه آن روز نیز میشد.
تحقیق حاضر در پی بررسی بازتاب فعالیت جریانهای مختلف سیاسی بر میراث حدیثی حضرت امام رضا (علیه السلام) است.
2. تاریخچه حدیث
با رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل سنت سیاست جلوگیری از کتابت حدیث را در دستور کار خود قرار دادند. آنان با تبعیت از خلیفه دوم و بعضی دیگر از صحابه و با بهانه جلوگیری از اشتباه حدیث با قرآن و ممانعت از منجر شدن «اهتمام به حدیث، کاهش اهتمام به قرآن»، کتابت حدیث را ممنوع شمردند، اما هنگامی متوجه اشتباه خود شدند که با گذشت یک قرن از هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر صحابه آن حضرت از دنیا رفته بودند و تحولات اوضاع و گروهبندیهای سیاسی، زمینه را برای دروغپردازان و جعلکنندگان حدیث، فراهم ساخته بود. (1)
در مقابل، تدوین حدیث توسط اهل بیت (علیه السلام) و پیروان آنها، یک قرن پیش از اهل سنت آغاز شده بود. اولین کتاب حدیث را حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) نگاشت که نزد ائمه (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و گاه از آن نقل حدیث میکردند. از نیمه اول قرن دوم هجری، یعنی در عصر امام باقر و امام صادق (علیه السلام) شیعه از آزادی نسبی برخوردار گردید و نقل روایت و ضبط و کتابت حدیث به اوج خود رسید. در این دوره، چهار هزار تن از افراد مورد وثوق، از امام صادق (علیه السلام) روایت نقل نمودند و چهارصد کتاب حدیثی تألیف گردید که به عنوان «اصول اربعمئه» نام گرفت.
امام رضا (علیه السلام) نیز از زمان پدرش امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در مسجدالنبی مجالس درس تشکیل میداد و دانشمندان و راویان، احادیث آن حضرت را ثبت مینمودند. ایشان هم چون اجدادش، پیشتاز نهضت علمی و تمدنی در دنیای اسلام بود. (2) چنان که شیخ طوسی تعداد راویان امام رضا (علیه السلام) را 317 نفر برشمرده است. این امر نشان از توجه والای آن حضرت به نقل حدیث و اهمیت این امر در آن دوران بود. (3)
با طرح مسئله ولایت عهدی حضرت امام رضا (علیه السلام) و هجرت آن حضرت به ایران، عرصه جدیدی برای بیان احادیث و معارف دینی مهیا شد، به طوری که 360 تن بدون واسطه از ایشان حدیث نقل کردند.
3. علل پیدایش فرقههای کلامی
یکی از مسائل مهم دوران امام رضا (علیه السلام) پیدایش و افزایش فعالیت فرقههای کلامی بود. اصولاً نیمی از قرن دوم هجری، دوره کسب استقلال عقیدتی و کلامی فرقههای مختلف است. در این دوره، پس از آن که معتزله اصول خمسه خود را مدوّن و ارائه نمود، دیگر مذاهب اصلی هم ناگزیر از ارائه اصول اعتقادی خود شدند. این امر تا حدودی تحت تأثیر شرایط سیاسی جامعه اسلامی در دوران انتقال قدرت از بنیامیه به بنی عباس بود.
تا زمان به قدرت رسیدن مأمون، اصلیترین مبحث کلامی جامعه اسلامی، موضوع امامت و رهبری و مباحث متفرع بر آن بود و دیگر مباحث هم چون توحید، قضا و قدر، جبر، جایگاه مومن و کافر و … تحتالشعاع این بحث بود. شکلگیری مذاهب کلامی و مشخص شدن حدود و ثغور این مذاهب در آخرین سالهای حکومت اموی و سالهای آغازین حکومت عباسی، مباحثات کلامی را به مرور، به تقابل مبدّل ساخت، به طوری که در اوایل دوره عباسی، مذاهب به شدت در مقابل یکدیگر صف آرایی میکردند. این شرایط، بیش از همه به نفع حاکمان عباسی بود؛ چرا که روشنفکران جامعه را که معمولاً بزرگترین مانع برای اقتدار حاکمان هستند، به خود مشغول میساخت. (4)
برخی از علل پیدایش فرقههای کلامی در این دوره را میتوان به این شرح برشمرد:
1. اختلاف فکری و عقیدتی مسلمین به بلوغ رسیده بوده و شرایط لازم برای شکلگیری مکاتب فکری و مذاهب کلامی به وجود آورده بود.
2. مذاهب مختلف در سیر تحولات خود، به تدریج در هر یک از اصول عقیدتی راه خود را از دیگر رقبا و مخالفان جدا میکردند.
3. رشد علمی مسلمانان و نضج دیدگاههای آنان در کلام، تفسیر، حدیث، فقه و حتی تاریخ، زمینه بیان دیدگاههای صاحبنظران در هر یک از این حوزهها را فراهم آورد.
4. اختلاف در نگرش به مباحث مختلف علمی که از شهرهایی هم چون مدینه، کوفه و دمشق پیدا شده بود، موجب گرایش مردم به ایجاد سازمانهای فکری و عقیدتی مستقل شده بود. مکتب مدینه به لحاظ نوع نگرش، بیشتر متمایل به سنت عربی بود، در حالی که مکتب کوفه و بصره به شدت تحت تأثیر سابقه فرهنگی و تمدن ایرانیان بود و دمشق از سنت سریانی و یونانی تأثیر میگرفت. همین اختلاف در نگرشها زمینه برخوردهای فکری را چند برابر ساخته بود. (5)
4. امام رضا (علیه السلام) و مباحث کلامی – سیاسی
در دوران امام رضا (علیه السلام) بحثهای کلامی از ناحیه جریانهای فکری، به سرعت رو به رشد و توسعه گذاشت. دو گروه معتزله و اهل حدیث در بر پای کشمکشهای فکری، بیشترین سهم را دارا بودند. خلفای عباسی نیز هر کدام به نحوی در این مسائل مشارکت میکردند، اگر چه هیچ کدام با مأمون قابل مقایسه نبودند.
در برابر دو گروه میانه معتزله و اهل حدیث که یکی عقل را بر نقل و دیگری نقل را بر عقل ترجیح میداد، امام رضا (علیه السلام) به تبیین دیدگاه مذهب شیعه پرداخت. از این رو مباحث کلامی، شرایط ویژه آن دوران، از جمله صفبندیهای مذاهب و فرق مختلف در مقابل یکدیگر و نیز بهرهبرداری دستگاه عباسی و شخص مأمون از این اختلافات، موجب شد به تدریج جنبه سیاسی این مباحث بر جنبه کلامی آن، غلبه یابد و بخش عمده روایات آن حضرت را به خود اختصاص دهد.
برخی از مهمترین مباحث کلامی – سیاسی مطرح در آن دوره عبارت بودند از: توحید، امامت، ولایت عهدی و مهدویت که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم:
الف- توحید
محدودیتهایی که حکومت عباسی برای علویان ایجاد کرده بود، باعث دوری شیعیان از ائمه شده و از نظر فراگیری اعتقادات از جمله توحید، مشکلاتی برای آنان فراهم نموده بود. در روایتی آمده یکی از شیعیان خطاب به آن حضرت عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا! خدا را برای ما وصف کن، زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادی پیدا شده است.
می توان گفت عمدهی شبهه افکنیها و انحرافات عقیدتی در بحث توحید، از جانب اهل حدیث بود. آنان تنها خود را متعهد به ظاهر آیات میدانستند و از این رو ظواهری را که دال بر تجسیم خداوند بود، میپذیرفتند. نتیجه این نحوه نگاه به ادله، ترسیم خداوند در قامت انسانی بود. شیعیان که ائمه (علیه السلام) را ترجمان و عِدل قرآن میدانستند، در تفسیر آیات و روایات متشابه به امام رضا (علیه السلام) مراجعه میکردند. امام (علیه السلام) نیز این روایات را به تفصیل بررسی میکرد، قسمتی را از اساس غیر صحیح تشخیص میداد و برخی را با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدمات عقلی، توجیه میفرمود. در روایتی از آن حضرت نقل شده: «هر آنچه را که کتاب و سنت، صحت آن را تأیید کند، ما نیز آن را میپذیریم.» (6)
اما شیوه امام رضا (علیه السلام) در تبیین توحید و فروع آن، همان شیوهای است که همه ائمه (علیه السلام)، در آن متفقاند. از یاسر خادم روایت شده که امام رضا (علیه السلام) فرمود:
من شبه الله بخلقه فهو مشرک و من وصفه بالمکان فهو کافر و من نسب إلیه ما نهی عنه فهو کاذب؛ (7)
هر کس خدا را به مردم تشبیه کند، مشرک و هر کس برای او مکان قرار دهد، کافر و هر کس به او نسبتهای ناروا بدهد، دروغگوست.
در حدیث دیگری میفرماید:
هر کس خداوند را به چیزی تشبیه کند، او را نشناخته و کسی که گناهان بندگان را به او نسبت دهد، او را به درستی نشناخته است. (8)
حسن بن خالد میگوید:
از امام رضا (علیه السلام) شنیدم: «خدای متعال همیشه دانا، توانا، بینا، زنده، قدیم و لایزال است.» پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! گروهی از مردم معتقدند خداوند به سبب علم، داناست و به سبب قدرت، توانا و به سبب حیات، زنده و به سبب قدمت، قدیم و به سبب شنوایی، شنوا و به سبب بینایی، بیناست. امام فرمود: «خداوند متعال بالذات دانا، توانا، شنوا و بیناست و از آنچه مشرکان میگویند، برتر و والاتر است.» (9)
محمدبن غرفه نیز به آن حضرت عرضه میدارد: «خداوند اشیا را به قدرت آفرید یا به غیر قدرت؟» امام فرمود:
نباید گفت که خداوند چیزی را به وسیله قدرت آفریده، زیرا این به معنای آن است که چیزی غیر از خدا را موجود بداند و یا آن را وسیلهای قرار دهد که خداوند به واسطهی آن، اشیا را آفریده. چنین اعتقادی شرک به خداست.
امام هشتم (علیه السلام) درباره نظریه جبر و تفویض فرموده است:
هر کس گمان برد که خداوند، فاعل کارهای انسانهاست و پس از آن هم آنان را بر اساس این افعال عذاب میکند، به جبر گراییده است. نیز هر کس گمان کند که خدا امور مردم و روزی ایشان را به حجتهای خود واگذاشته است، به تفویض معتقد شده است. در حالی که جبرگرایان، کافر و معتقدان تفویض، مشرک هستند.
حضرت امام رضا (علیه السلام) در ادامه در پاسخ به سؤال از حقیقت أمر بینالأمرین فرمود:
راهی است که خداوند در اختیار آدمیان نهاده تا در آن مسیر، اوامر او را به جا آورند و نواهی او را ترک کنند.
از آن حضرت سؤال شد: «آیا خداوند مشیت و اراده خود را در این باره، اِعمال میکند؟» امام (علیه السلام) پاسخ داد:
در مورد طاعات، اراده، خواست و مشیت الهی، همان امر به آنها، خشنودی از آنها و یاری بر انجام آنهاست و اراده و مشیت خداوند در مورد معاصی، نهی از آنها و ناخشنودی او از آنها و کیفر بر ارتکاب آنهاست. (10)
ب- امامت
یکی از مهمترین دلایل در بیان ارتباط امامت با توحید، حدیث «سلسله الذهب» است. امام رضا (علیه السلام) این حدیث را میانه مسیر خود از مدینه به مرو و در شهر نیشابور بیان فرمود. سلسله الذهب به معنای زنجیره طلایی است و وجه تسمیه این حدیث به این نام، آن است که سلسله روات این حدیث قدسی از امام رضا (علیه السلام) به پدران بزرگوارش و در نهایت به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد.
آن گونه که در منابع روایی آمده، هنگام خروج امام رضا (علیه السلام) از نیشابور، اهل حدیث از آن حضرت تقاضای نقل حدیث کردند. امام رضا (علیه السلام) که در کجاوه شتر نشسته بود، سر خود را بیرون آورد و فرمود:
از پدرم موسی بن جعفر (علیه السلام) شنیدم که میگفت: از پدرم جعفربن محمد (علیه السلام) شنیدم که میگفت: از پدرم محمد بن علی (علیه السلام) شنیدم که میگفت: از پدرم علی بن الحسین (علیه السلام) شنیدم که میگفت: از پدرم حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) شنیدم که میگفت: از پدرم امیرالمؤمنان (علیه السلام) شنیدم که میگفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میگفت: از جبرئیل شنیدم که میگفت: از خداوند جل جلاله شنیدم که فرمود: «لا اله الا الله، قلعه و حصار محکم است. پس هر کس که داخل آن شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.
شیخ صدوق این حدیث را با سلسله راویان متفاوت نقل کرده که در یکی از این روایات آمده است: چون مرکب امام به حرکت درآمد حضرت ندا داد: «این امر شروطی دارد که من از جمله شروط آن هستم.» (11)
امام رضا (علیه السلام) در این حدیث، علاوه بر بیان جایگاه توحید و نقش آن در فلاح و رستگاری انسانها، پیوستگی امامت به مبدأ توحید را تبیین فرمود و شرط ورود به دژ مستحکم توحید و در امامان ماندن از خشم و عذاب الهی را التزام به امامت معرفی نمود.
ایشان در حدیث دیگری میفرماید:
همانا امامت، مقام پیامبران و میراث اوصیاست. به درستی که امامت، خلافت خداوند، جانشینی رسول خدا، مقام امیرالمؤمنین و میراث حسن و حسین (علیه السلام) است. بیگمان امامت سررشته دین و نظم دهنده امور مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امام، پایه بالنده اسلام و شاخه والای آن است. به واسطه امام، نماز و روزه و حج و جهاد به کمال میرسد و غنیمتها و صدقات زیاد میشود و حدود و احکام جاری میگردد و مرزها حفظ و حراست میشود. (12)
هم چنین حسن بن جهم میگوید:
روزی در مجلس مأمون حاضر شدم. علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نزد او بود و علما و متکلمان از فرقههای گوناگون نیز حضور داشتند. یکی از آنها از امام سؤال کرد: ای فرزند رسول خدا! امامت برای مدعی آن چگونه اثبات میشود؟ امام فرمود: «به وسیله نص و دلیل». عرض کرد: منظور از دلیل بر امامت چیست؟ فرمود: «علم او و استجابت دعایش.» عرض کرد: چگونه از چیزهایی که بعداً واقع میشود، خبر میدهید؟ فرمود: «از راه علم معهودی است که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده است.» عرض کرد: چگونه به آنچه در دلهای مردم است، آگاهی مییابید؟ فرمود: «آیا نشنیدی که پیامبر میفرمود: از زیرکی مؤمن بپرهیزید، زیرا او با نور خدا مینگرد.» (13)
ج – ولایت عهدی
یکی از مسائل سیاسی مهم عصر امام رضا (علیه السلام) مسئله ولایت عهدی آن حضرت بود. با مرگهارون، شورشهای متعددی در نقاط مختلف جامعه اسلامی آن روز، از جمله ایران بروز کرد. مأمون که از این شورشها در بیم بود، با طرح مسئله ولایت عهدی علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، در پی آن بود دستهای از شیعیان را که خواهان انتقال خلافت به خاندان پیامبر بودند، با خود همراه سازد. او با این حرکت هم چنین میتوانست امام را به حکومت خود، مشروعیت بخشد، ایشان را شریک کارها و تصمیمات خود جلوه دهد و آن حضرت را در مرو، تحت مراقبت بیشتری قرار دهد.
هنگامی هم که امام رضا (علیه السلام) خود را ناگزیر از پذیرش پیشنهاد مأمون دید، به او فرمود: من ولایت عهدی را به شرطی میپذیرم که کسی را به کاری نگمارم و از کار بر کنار نکنم، رسم و سنتی را تغییر ندهم، در امور حکومت، دخالت نکنم و فقط مورد مشورت باشم. (14)
مأمون شروط امام را پذیرفت، اما این شروط در حقیقت خط بطلانی بر نقشه پیچیده او بود؛ چرا که حضور مشروط آن حضرت در این جایگاه، از سویی میتوانست قدری شرایط را به سود شیعیان بهبود بخشد و از سوی دیگر، مأمون را در نیل به اهدافش ناکام گذارد.
د- مهدویت
اعتقاد به مهدویت و قیام مردی از خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعتقادات اساسی شیعه است و در روایات معتبر و فراوانی از معصومین (علیه السلام) ریشه دارد. این عقیده حیاتبخش در دورههای مختلف تاریخی، به عنوان ابزاری در دست فرصتطلبان و منحرفان قرار گرفت تا با سوء استفاده از آن، به فریب و جذب سادهدلان و ناآگاهان بپردازند و از این ره گذر، به اهداف پلید خویش دست یابند.
جریان موعودگرایی در زمان امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به اوج خود رسید. زمانی که امام هفتم در زندان هارونالرشید به سر میبرد، عدهای معتقد شدند حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)، همان قائم منتظر و مهدی موعود است و حبس و زندان او، همان غیبتی است که برای امام قائم مقرر شده است. به همین جهت پس از وفات آن حضرت، یحیی بن خالد، دستور داد اعلام کنند: «این موسی بن جعفر (علیه السلام) است که رافضیان گمان میکردند امام قائم است. پس او را بنگرید که مرده است.» (15)
با این حال، بعضی از شیعیان معتقد بودند که آن حضرت غایب است و به زودی باز میگردد تا جهان را از ظلم پاک سازد و از عدل و داد پر کند. این جریان – که به واقفیه مشهور شدند – امامت امام رضا (علیه السلام) را نپذیرفتند و بر موسی بن جعفر (علیه السلام) توقف نمودند. انگیزه اصلی رهبران این فرقه انحرافی از طرح این ادعا، امتناع از بازگرداندن وجه شرعی به امام رضا (علیه السلام) بود که از عصر امامت امام کاظم (علیه السلام) در اختیارشان باقی مانده بد.
امام رضا (علیه السلام) در مقابله با این جریان منحرف، علاوه بر توحید شیعیان به دوری از آنها، به تبیین عقیده راستین مهدویت نیز پرداخت. ایشان اعتقادات واقفیه را کفر و الحاد معرفی و شیعیان را از پرداخت زکات به آنان منع فرمود. هم چنین آن حضرت، زندگی واقفیه را همراه با سرگردانی و مرگشان را همچون مرگ زندیقان دانست و شیعیان را از مجالست با آنان نهی کرد.
از امام رضا (علیه السلام) روایات متعددی در زمینه تشریح ابعاد مختلف مهدویت در دست است، از جمله حسین بن خالد روایت میکند: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم:
قربانت گردم! عبدالله بن بکیر به نقل از عبیدالله بن زراره میگوید: در سالی که ابراهیم بن عبدالله محض قیام کرد، با امام صادق (علیه السلام) دیدار کرده و به ایشان گفته است: ابراهیم از مردم بیعت گرفته و مردم هم به سوی او میشتابند؛ شما چه فرمان میدهید؟ و امام صادق (علیه السلام) میفرماید: از خدا بترسید و مادام که زمین و آسمان در آرامش است، شما هم آرام باشید. عبدلله بن بکیر میگفت: اگر عبیدالله بن زراره در نقل خود صادق باشد، لازم میآید دیگر خروج و قیامی در میان نباشد. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «حدیث همانگونه که نقل شده، درست است، اما تأویل عبدالله بن بکیر نادرست است؛ زیرا مقصود جدم است که مادام که آسمان از صدا زدن صاحب شما و زمین از فرو بردن لشکر سفیانی آرام است، شما نیز آرام بگیرید که از قیام خود سودی نمیبرید.» (16)
نتیجهگیری
تلاش امام رضا (علیه السلام) در طول مدت امامت ایشان، حفظ و گسترش فرهنگ تشیع بوده است. با وجود تنگناهایی که بر زندگی امام هشتم (علیه السلام) حکمفرما بوده، آن حضرت هدایت اندیشهها و تصحیح افکار و باورها را بر همه امور مقدم میدانست.
یکی از اقدامات مهم ایشان در این زمینه، بهرهگیری از مناظرات با دانشمندان و رهبران ادیان و مذاهب مختلف بود که در نتیجه آن، جنبههای علمی شخصیت امام، بیش از پیش بر همگان آشکار شد. این مناظرات تنها جنبه فرهنگی وعلمی نداشت، بلکه با مسائل سیاسی نیز پیوند خورده بود. این بدان دلیل بود که رهبران نحلههای کلامی مختلف، با پشتوانه سیاسی حکومت عباسی و شخص مأمون و با هدف به شکست کشاندن آن حضرت وارد مناظره میشدند.
از دیگر وقایع سیاسی عصر امام رضا (علیه السلام) شکلگیری فرقه واقفیه بود که امام در برابر این جریان نیز به شایستگی، اتخاذ موضع نمود.
پینوشتها:
1. سیدمحمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنه الشریفه، ص 481.
2. احمدبن محمدبن خالد برقی، الرجال، ص 53.
3. شیخ طوسی، رجالالطوسی، ص 347؛ محمدباقر بهبودی، معرفه الحدیث، ص 53.
4. مرضیه محمدزاده، علی بن موسی الرضا (ع)، ص 418.
5. محمدعلی ولوی، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامی، ص 187 و 188.
6. صدوق، التوحید، ص 113.
7. همان، ص 96.
8. همو، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 74.
9. همان، ص 77.
10. مرضیه محمدزاده، علی بن موسی الرضا (ع)، ص 434.
11. صدوق، التوحید، ص 25.
12. الکافی، ج1، ص 293-283.
13. مرضیه محمدزاده، علی بن موسی الرضا (ع)، ص 47.
14. صدوق، عللالشرائع، ج1، ص 236.
15. علی بن عیسی اربلی، الغمه، ج3، ص 37.
16. محمدجواد فضلالله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ص 266 و 267.
منابع تحقیق :
1. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، مقدمه: ابوالحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامی.
2. ابوالجعفر احمدبن محمد بن خالد، رجال البرقی، تحقیق: محمد جواد قیومی اصفهانی، نشر اسلامی، قم 1419 ق.
3. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ترجمه: محمدجواد مشکور، اشراقی، تهران 1385 ش.
4. بهبودی، محمدباقر، معرفه الحدیث، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1362 ش.
5. ترمذی، محمّدبن عیسی، سننالترمذی، ج5، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
6. ترمذی، محمدبن عیسی، سننالترمذی، به کوشش: احمد محمّد شاکر و دیگران، قاهره، 1385 ق.
7. حرالعاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، دارالتراث العربی، بیروت 1391 ق.
8. حسینی جلالی، سیدمحمدرضا، تدوین السنهالشریفه، مکتبالاعلام الاسلامی، قم.
9. سجستانی، ابوداوود، سنن ابی داوود، به کوشش: عبدالحمید محمد محیالدین، دار احیاء السن^ النبویه، قاهره.
10. صدوق، محمدبن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، التوحید، انتشارات الصدوق، تهران 1391، چاپ اول.
11. صدوق، ابوجعفر، عللالشرائع، تصحیح محمّد صادق بحرالعلوم، المکتبه الحیدریه، نجف 1385 ق.
12. صدوق، ابوجعفر، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمه: محمّدتقی اصفهانی، انتشارات علمیه، قم.
13. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، تصحیح: محمّدباقر خرسان، نجف 1966 م.
14. طوسی، محمّدبن حسن، رجالالطوسی، منشورات رضی (افست)، قم 1380 ق.
15. طوسی، محمّدبن حسن، الغیبه، مکتبه نینوی.
16. عاملی، جعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، جامعه مدرسین، قم 1361 ش.
17. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، المرکز الاسلامی للدراسات، بیروت 1428 ق.
18. فضلالله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ترجمه: سیدمحمد جواد عارف، آستان قدس رضوی، مشهد 1381 ش.
19. کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، دارالکتبالاسلامیه، قم.
20. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ترجمه: سیدهاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت.
21. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، دارالکتاب الاسلامی، تهران 1382 ش.
22. مجلسی، محمدباقر، رجعت، انتشارات رسالت قلم، 1384 ش.
23. محمدزاده، مرضیه، علی ابن موسی الرضا، انتشارات دلیل ما، قم 1385 ش.
24. مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی، انتشارات اشراقی، تهران 1362 ش.
25. مفید، محمدبن نعمان، الارشاد، ترجمه: سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات، اسلامیه.
26. مفید، محمدبن نعمان، اوائل المقالات، به کوشش: واعظ چرندابی، تبریز 1363 ق.
27. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، محمّد جواد مشکور، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1361 ش.
28. ولوی، علی محمد، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامی، دانشگاه الزهرا (ع)، تهران 1380 ش.
منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.