نویسنده: معصومه حاجی مقصودی
چکیده
در دوره اقامت امام رضا (علیه السلام) در ایران – که مأمون سعی داشت با مواجه کردن امام (علیه السلام) با عقاید انحرافی فرق گوناگون، از روی آوردن مردم به ایشان جلوگیری نماید -، مبارزه هوشمندانه و دقیق حضرت با این عقاید انحرافی، در میراث حدیثی ایشان بسیار تأثیرگذار بود. رفع اختلافات اعتقادی، ردّ عقاید انحرافی با نظر به ریشه و پیآمد آنها، ترویج عقاید صحیح با رجوع به کتاب سنّت و عقل، معرفی افراد مورد اعتماد و نیز سردمداران عقاید انحرافی و نحوه برخورد با آنها، تمییز عقاید انحرافی از عقاید صحیح و نشان دادن مسیر واقعی اسلام از جمله تأثیرات مواجه حضرت با جریانهای انحرافی عصر خویش است. بنابر این میراث حدیثی حضرت به اشکال گوناگون، پاسخگوی نیازهای اعتقادی مردم و باطل کننده جریانها و افکار منحرف بوده است.
1. مقدمه
اهل بیت (علیه السلام) با توجه به شرایط و واقعیتهای زمانی خودشان، به پاسخگویی به نیازهای جامعه میپرداختند؛ به عنوان مثال، عصر امام سجاد (علیه السلام)، دوران افول اخلاق در سطح جامعه بود و ایشان با بحث دعا و عبادت، زمینه تحوّل را در جامعه فراهم نمودند. هم چنین دوران صادقین (علیه السلام)، هم زمان با پایان دوران پرخفقان اموی بود و از این رو رسالت ایشان در تبیین اندیشه اسلامی با تربیت شاگردان از مذاهب گوناگون و رواج احادیث نبوی نمود پیدا کرد.
اما در دوران امام رضا (علیه السلام) اندیشههای التقاطی و انحرافی گسترش یافته بود؛ زیرا در نیمه دوم قرن دوم قمری، علوم عقلی و تجربی و دانشهای غیر دینی به دلیل علاقه توجه مأمون خلیفه عباسی، مورد توجه شایانی قرار گرفت. با توجه به وجود دارالترجمه در این دوران، اندیشههای غیر دینی و انحرافی در جهان اسلام گسترش پیدا کرد. چنین فضایی در ترویج و تقویت مبانی جریانی هم چون معتزله که برای همسویی آموزههای دینی با اصول و ادله عقلی میکوشید، تأثیرگذار بود.
نکته دیگر این که عصر امام رضا (علیه السلام) عصر بازگشت به ائمه (علیه السلام) بود. مردم که از فشارهای اموی و حیلهها و فشارهای حکومت عباسیان خسته شده بودند، به ائمه (علیه السلام) علاقهمند شده بودند و فرصتی استثنایی در اختیار امام (علیه السلام) قرار گرفته بود. مأمون سعی داشت قدرت امام رضا (علیه السلام) را تحت تأثیر قرار دهد و ایشان را به لحاظ علمی محکوم نماید تا از رویآوری مردم به ایشان جلوگیری کند.
در زمینه جریانات فکری و کلامی عصر امام رضا (علیه السلام) و نحوه مقابله ایشان با این جریانات، کتب و مقالاتی نوشته شده است که از جمله آنها میتوان به کتابهای عیون أخبار الرضا (علیه السلام) از شیخ صدوق، مسند الامامالرضا (علیه السلام) از عزیزالله عطاردی، نهضت کلامی در عصر امام رضا (علیه السلام) از سید محمدمرتضوی و مقالات «رفتارشناسی امام رضا (علیه السلام) در جریان غلو»، «تعامل امام رضا (علیه السلام) با فرقه واقفیه» و «تعامل امام رضا (علیه السلام) با فرقه زیدیه» از نعمتالله صفری فروشانی و زهرا بختیاری و «گونهشناسی برخورد امام رضا (علیه السلام) با جریانهای انحرافی جامعهاسلامی» از صغری لکزایی و زهرا قاسمنژاد اشاره کرد. این تحقیق درصدد است با روش توصیفی – تفسیری به بررسی تأثیر افکار و جریانهای انحرافی بپردازد.
2. تأثیر افکار مذهب شیعه به طور عام بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
از زمان امام سجاد (علیه السلام) به بعد، انحرافات بسیار گسترده و عمیق شد، به گونهای که برخی انحرافات عقیدتی در بین خود شیعیان و با خواص ائمه (علیه السلام) نفوذ کرد. جریانهای انحرافی در قرن سوم هجری به اوج خود رسید و هر کدام در تلاش بودند تا عقاید خود را در جامعه بگسترانند. ائمه (علیه السلام) به عنوان پیشوایان جامعه شیعی و هدایتگران مردم، وظیفه داشتند که راه صحیح را به مردم بنمایانند و مردم را به آن هدایت کنند. شناخت انحرافات و مبارزه با آن، امری مهم است. ائمه (علیه السلام) هیچگاه انحرافات اعتقادی را به خود وانگذاشتند و همیشه با آن برخورد مناسب داشتند. در این قسمت به برخی از تأثیرات جریانهای شیعی بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام) اشاره میشود.
شیعه در اصطلاح به مسلمانانی گفته میشود که به امامت بلافصل امام علی (علیه السلام) و تعیین امامان از طریق نص شرعی، معتقدند. (1) این تعریف، شامل تمام فرق شیعی، اعمّ از زیدیه، اسماعیلیه، فطحیه، واقفیه و … میشود. عصر امام رضا (علیه السلام)، دوره اوج فعالیت این فرق است. این افکار و جریانها هر کدام به صورتی در میراث حدیثی حضرت تأثیرگذار بودند که به برخی موارد اشاره میشود:
رفع اختلافات اعتقادی شیعیان:
محدودیتهایی که عباسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، اغلب باعث دوری شیعیان از ائمه (علیه السلام) میشد و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم میکرد. امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به ابی نصر بزنطی که اختلاف شیعیان در مسئله جبر و تفویض را مطرح کرده بود، فرمود:
خداوند میفرماید: «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ »؛ (2)
هر چه نیکی به تو رسد، از جانب ماست و هر چه سختی به تو رسد، از خودت است. من در مورد کارهایم مورد سؤال و بازخواست نیستم، ولی از تو درباره کارهایت سؤال خواهد شد. (3)
ارجاع به کتاب و سنّت:
در روایتی آمده است که یکی از شیعیان به دلیل اختلاف زیادی که میان آنها در مورد شناخت خدا وجود داشت، از امام رضا (علیه السلام) خواست تا خدا را وصف نماید. امام (علیه السلام) برای جلوگیری از گسترش اختلافات، به صراحت فرمود:
ما شَهِد بِهِ الکِتاب و السنه فَنَحن القائِلون بِهِ؛ (4)
هر آنچه را که کتاب و سنت، صحت آن را تأیید میکنند، ما نیز آن را میپذیریم.
بیان ریشهها و پیآمدهای عقاید ناصحیح:
از حسین بن خالد روایت شده:
روزی به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: عامه به دلیل روایات منقول از پدران شما، ما را معتقد به تشبیه و جبر میدانند. امام پاسخ فرمود: «ای پسر خالد! روایاتی که میگویی از پدران من درباره تشبیه و جبر آمده زیادتر است یا آنچه در این زمینه از خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده؟» گفتم: آنچه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، بیشتر است. امام فرمود: «پس باید بگویید رسول خدا به تشبیه و جبر معتقد بوده است.» گفتم: آنها میگویند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این کلمات را نفرموده، بلکه به دروغ به او بستهاند. امام فرمودند: «به مردم بگویید پدران من نیز چنین چیزی نفرمودهاند، بلکه این روایات را به آنها نسبت دادهاند.» بعد امام (علیه السلام) فرمود: «هر کس قائل به تشبیه جبر باشد، کافر و مشرک میشود و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.»
امام پس از بیان این مطالب، آن روایات را ساخته غلات دانست و از شیعیان خواست آنها را از خود طرد کنند. (5)
ترویج تشیّع اعتقادی:
با وجود جریانهای مختلف اعتقادی در بین مسلمانان، امام رضا (علیه السلام) تلاش نمود مردم را به سوی تشیّع اعتقادی سوق دهد و راه و مکتب ناب اهل بیت (علیه السلام) را به آنها بشناساند و به عنوان تنها راه نجات و سعادت معرفی نماید. اگر به روایات کتاب عیون اخبار الرضا توجه شود، اغلب روایات امام (علیه السلام) با حفظ سلسله سند از امامان قبل تا امام علی (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است. با این روش، تشیّع اعتقادی تأیید میشد و از تشیّع سیاسی، مانند زیدیه، اسماعیلیه و فطحیه، تبرّی جسته میشد. (6)
معرفی افراد مورد اعتماد برای تعلیم عقاید صحیح:
از جمله تأثیرات افکار و جریانهای انحرافی در میراث امام رضا (علیه السلام) معرفی افراد مورد تأیید از سوی امام (علیه السلام) بود تا شیعیان برای حل مسائل و شبهات دینی خود به آنان رجوع کنند. امام (علیه السلام) به وکیل خود، عبدالعزیز بن مهتدی قمی فرمود: «آموزههای دینی خود را از یونس بن عبدالرحمن فرابگیر.» (7)
زکریا بن آدم نیز از خواصی است که مورد تأیید امام (علیه السلام) است. علی بن مسیب میگوید:
از امام(علیه السلام) خواستم فردی را به من معرفی نماید تا دانستنیهای دینم را از او فرابگیرم. امام، زکریا بن آدم را معرفی فرمود.(8)
حتی وقتی که زکریا بن آدم به سبب سفاهت قوم خویش، تصمیم میگیرد که از میان آنها کوچ کند، امام او را از انجام دادن این کار منع میکند و علّت آن را برداشته شدن عذاب از آن قوم به دلیل وجود وی ذکر میفرماید. (9)
تأیید شاگردان برجسته:
در این دوران، مخالفان شیعه به تحریف عقاید صحیح شیعیان میپرداختند و آنها را در بین شیعیان رواج میدادند. آنان حتی گاهی مردم را نسبت به شاگردان خاص ائمه (علیه السلام) بدبین میکردند تا جلوی تأثیرگذاریشان بر شیعیان گرفته شود. موسی بن مرقی روایت کرده است:
به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم! برخی روایت کردهاند که از شما درباره هشام بن حکم پرسیدهاند و شما فرمودهاید: او گمراه و گمراه کننده است. اکنون چه میفرمایید؟ ما او را دوست بداریم؟ امام فرمود: «آری.» برای مرتبه دوم پرسیدم که آیا او را دوست بداریم؟ امام فرمود: «آری، او را دوست بدارید. آری، او را دوست بدارید. از اینجا که بیرون رفتی، به دیگران هم بگو که من تو را به دوستی هشام دستور دادهام.» (10)
تأییدگفتار صحیح شاگردان سایر ائمه:
امام رضا (علیه السلام) گفتار صحیح شاگردانِ متکلم پدران بزرگوارش را تأیید میفرمود. علی بن یونس بن بهمن درباره اختلاف مربوط به کیفیت هوا و در نتیجه مخلوق وغیر مخلوق بودن آن که بین زراره و هشام بحث بود، از امام (علیه السلام) سؤال کرد. امام به وی فرمود: «در این باره قول هشام را بگیر و قول زراره را رها کن.» (11)
حمایت از شاگردان:
امام رضا (علیه السلام) در دوران بحرانی اختلافات مذهبی به تقویت قلوب شاگردان خود میپرداخت تا متزلزل نشوند؛ چنان که هشام بن ابراهیم جبلی، یونس بن عبدالرحمان و جعفر بن عیسی خدمت آن حضرت رسیدند و از اصحاب خود – که آنها را زندیق میخواندند و تکفیر مینمودند – شکایت کردند. ایشان فرمود: «اصحاب علی بن الحسین و محمدبن علی و اصحاب جعفر و موسی (علیه السلام) نیز چنین بودند.» جعفر بن عیسی در ادامه درباره هشام و یونس از حضرت سوال کرد که امام فرمود: «این دو شما را جز به راه هدایت و درستی، تعلیم ندادهاند. خداوند به شما جزای خیر دهد.» جعفر سپس پرسید: «شنیدهام که شما به صالح و ابا اسد فرمودهاید: شما را به کلام چه کار؛ که به بیدینی وامی داردتان؟» امام فرمود: «من به آنها چنین نگفتهام. من چنین چیزی گفتهام؟ به خدا سوگند که چنین چیزی نگفتهام.» (12)
در حدیث دیگری نقل شده که جعفربن عیسی و یونس بن عبدالرحمان خدمت امام (علیه السلام) بودند. گروهی از مردم بصره خدمت حضرت رسیدند. امام (علیه السلام) به یونس اشاره کرد که به اتاق دیگری برود. بصریها وارد شدند و درباره یونس بسیار بدگویی کردند وامام (علیه السلام) سر به زیر انداخته بود. آنها که رفتند، یونس با اجازه امام و در حالی که گریه میکرد، بیرون آمد و عرض کرد: «فدای شما شوم! من از عقاید دفاع میکنم، در حالی که یاران من چنین به من مینگرند». امام (علیه السلام) فرمود:
از سخنان آنان چه غصهداری هنگامی که امام تو از تو راضی است؟ یونس! با مردم در حد معرفت و آگاهی آنها سخن بگو و از سخن گفتن درباره چیزهایی که بدان معرفت ندارند، بپرهیز. (13)
معرفی ائمه بعد از خویش:
یکی از مسائلی که بعدها در مباحث کلامی مربوط به امامت، جایگاه ویژهای یافت، مسئله امکان امامت پیش از رسیدن به حدّ بلوغ است. این مسئله درباره امام جواد (علیه السلام) که در سال 203 ق به امامت رسید، به صورت جدیتری در کلام امامیه مطرح شد. در میان روایاتی که از حضرت رضا (علیه السلام) بر جای مانده، ایشان به جانشینی فرزند خردسالش امام جواد (علیه السلام) اصرار میورزید تا آن جا که در برابر اشاره برخی از اصحاب به سن اندک امام جواد (علیه السلام) با اشاره به نبوّت حضرت عیسی (علیه السلام) در دوران شیرخوارگی فرمود: «هنگامی که نبوّت به عیسی اعطا شد، سن او کمتر از سنّ فرزند من بود.» (14)
تبیین مسئله رجعت:
مأمون در مناظرهای درباره مسئله رجعت از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) سؤال کرد. امام (علیه السلام) فرمود: «رجعت، حقّ است و در امتهای پیشین هم بوده است. قرآن مجید نیز بدان ناطق است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده: «هر چه در امتهای سابق اتفاق افتاده، در این امت نیز بیکم و کاست و بدون تفاوت اتفاق خواهد افتاد» و فرمود: «هرگاه مهدی امّت از اولاد من خروج کند، عیسی بن مریم (علیها السلام) نازل شود و پشت سر او با او نماز گزارد.» (15)
3. تأثیر افکار فرقه واقفیه بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
بعد از شهادت امام کاظم (علیه السلام) تعداد زیادی از شیعیان به امامت امام رضا (علیه السلام) معتقد شدند. تعدادی هم امامت ایشان را نپذیرفتند و به واقفیه مشهور شدند. گروهی از واقفیه بر امام کاظم (علیه السلام) توقف نمودند و معتقد شدند که ایشان زنده است و همان مهدی منتظر است. عدهای از آنان نیز معتقد بودند که امام کاظم (علیه السلام) وفات کردند و به زودی مبعوث میشود. هم چنین گروهی از واقفیه معتقد بودند که ائمه بعد از ایشان، خلفا و امیران و قاضیان امام کاظم (علیه السلام) تا هنگام خروج آن حضرت هستند و اعتقاد داشتند که آنان امام نیستندو ادعای امامت نیز نکردند. بعضی دیگر از واقفیه اعتقاد داشتندکه ائمه بعد از امام کاظم (علیه السلام)، ظالم و گمراهاند و حکم به کفر ایشان کردند. (16)
در ادامه برخی از تأثیرات افکار فرقه واقفیه بر احادیث رضوی را بررسی میکنیم:
رد صریح مسئله توقف بر امامت امام کاظم (علیه السلام):
امام رضا (علیه السلام) در برخورد با واقفیه سکوت نفرمود و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، با نمایندگان ایشان به بحث پرداخت؛ به عنوان نمونه عثمان بن عیسی رواسیّ در مصر سکونت داشت و اموال زیادی به اضافه شش کنیز نزدش بود. امام رضا (علیه السلام) فردی را به سراغ او فرستاد تا آن شش کنیز واموال را برای حضرت بفرستد. وی در جواب چنین گفت: «پدرت هنوز نمرده است.» حضرت در پاسخ او در ضمن نامهای نوشت: «پدرم فوت کرده و ارثش را تقسیم کردهایم و اخبار صحیحی از مرگ آن حضرت در دست است.» ایشان در این نامه هم چنین دلایلی را در این باره ارائه نمود. (17)
منع مجالست با واقفیون:
امام رضا (علیه السلام) با تکیه بر آیات قرآن کریم، اصحاب را از همنشینی با جریانهای انحرافی از جمله فرقه واقفیه منع میفرمود.
محمدبن عاصم از کسانی بود که با فرقه واقفیه ارتباط داشت. امام (علیه السلام) به او فرمود: «به من خبر رسیده که با واقفه مجالست داری؟» وی پاسخ داد: «فدایت شوم! با آنها مجالست دارم، ولی با آنها مخالفم.» امام (علیه السلام) فرمود:
با آنها همنشینی نداشته باش. همانا خداوند عز و جلّ میفرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ» (18) منظور از «آیات»، اوصیایی هستند که واقفیه به آنها کافر شدند.(19)
منع ارتباط مالی با واقفیون:
امام رضا (علیه السلام) علاوه بر نهی از همنشینی با جریانهای انحرافی، هرگونه ارتباط مالی با آنان را نیز ممنوع میدانست؛ به عنوان مثال، ایشان پرداخت زکات را به واقفیه حرام اعلام کرد.
یونس بن یعقوب به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: «چیزی از زکات به کسانی که گمان میکنند پدرتان زنده است، داده شود؟» امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «به اینها ندهید، زیرا کافر، مشرک و زندیق هستند.» (20)
استفاده از قاعده «جری و تطبیق» در رد واقفیون:
گاهی امام رضا (علیه السلام) در توصیف اندیشههای انحرافی از قاعده «جری و تطبیق» استفاده مینمود. ایشان در تفسیر آیه «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ » (21) میفرماید:
من معتقدم آیه در مورد واقفه نازل شده است که میگویند بعد از موسی (علیه السلام) امامی نیست. خداوند آنها را ردّ کرد و فرمود: «بَل یداهُ مَبسوطَتانِ» و مراد از «ید» در باطن قرآن، همان امام است. (22)
تشبیههای تند درباره سردمداران واقفیه:
امام رضا (علیه السلام) سردمداران جریانهای انحرافی به خصوص واقفیه را معرفی میفرمود و گاه تشبیههایی را درباره انحراف عقایدشان ارائه میفرمود.
ایشان خطاب به علی بن ابی حمزه بطائنی – که از بزرگان واقفیه بود – فرمود: «ای علی! تو و اصحابت شبیه الاغ هستید.» (23) در حقیقت امام (علیه السلام) مشی و مرام این فرقه و نه اشخاص را به الاغ تشبیه کرده و این از تشبیهات تندی است که امام برای این فرقه به کار برده است.
بیان عذاب اخروی رهبران واقفیه:
حسن بن علی وشاء روایت کرده که روزی امام رضا (علیه السلام) در مرو مرا فراخواند و فرمود:
ای حسن! امروز علی بن ابی حمزه بطائنی درگذشت و همین الان او را وارد قبر کردند. دو فرشته بر او وارد شدند و از او درباره خدا، پیامبر و امامان سؤال کردند. همه را پاسخ داد و امامان تا موسی بن جعفر (علیه السلام) را برشمرد. پرسیدند: بعد از او؟ زبانش بند آمد. او را آزردند. باز هم پرسیدند، ساکت شد. گفتند: آیا موسی بن جعفر (علیه السلام) به تو چنین امر فرموده است؟! پس با تازیانهای آتشین بر سرش کوبیدند و قبرش تا روز قیامت پر از شعلههای آتش شد.
حسن بن وشاء میگوید: من از محضر امام بیرون آمدم و آن روز و آن ساعت را به یاد سپردم. طولی نکشید که نامههای کوفیان رسید. در آن نامهها از مرگ بطائنی در آن روز و دفن او در آن ساعت خبر داده بودند. (24)
ترویج فرهنگ مهدویت در جامعه:
از جمله انحرافات واقفیه، تطبیق دادن وصف «قائم» بر امام کاظم (علیه السلام) و اعتقاد به مهدویت ایشان بود. (25) امام رضا (علیه السلام) در مقابل حضرت مهدی را این گونه به مردم معرفی فرمود:
حجت قائم کسی است که در غیبتش انتظار او را میکشند و در ظهورش او را اطاعت میکنند. اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا او ظهور کند و زمین را همانطور که از جور پر شده است، از عدالت پر کند. (26)
امام (علیه السلام) با این اوصاف، اشتباه این افراد در تطبیق مصداق «قائم» را یادآوری نمود.
پاسخگویی به شبهات درباره امامت:
محمدبن عیسی یقطینی نقل کرده است که وقتی مردم در مورد امامت امام رضا (علیه السلام) اختلاف کردند، از آن حضرت سوالاتی را پرسیدند که پانزده هزار مسئله جمعآوری شد. (27)
پاکسازی احادیث از جعلیات واقفیه:
ابن قیاما صیرفی در سال 193 ق در سفر حج خود خدمت امام رضا (علیه السلام) رسید و عرض کرد: «فدایت شوم! پدرتان چه کرد؟» فرمود: «مانند پدرانش از دنیا رفت.» باز سؤال کرد: «پس چگونه یعقوب بن شعیب از ابیبصیر از امام صادق روایت کرده که اگر به شما خبر دادند پسرم مرده و کفن شده و قبر شده و دستان را از خاک قبرش بر هم زدند، آن را تصدیق نکنید؟» حضرت فرمودند: «ابوبصیر دروغ گفت و امام صادق فرمود: اگر از صاحب امر چنین خبری آمد، تصدیق نکنید.» (28)
4. تأثیر افکار غلات بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
یکی از پدیدههای انحرافی در اعتقادات دینی، پدیده غلو است. شیخ مفید در مورد نشانههای غلو میگوید:
در علامت غلو همین کافی است که فردی نشانههای مخلوق بودن را در معصومان (علیه السلام) نفی کند و به الوهیت آنها معتقد شود. (29)
اعتقاد به الوهیت ائمه، اعتقاد به تناسخ و عقیده به تشبیه از جمله عقاید خاص غلات است. (30) برخی از تأثیرات این فرقه بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام) از این قرارند:
ردّ مسئله تشبیه:
این مسئله بیشتر از ناحیه اهل حدیث مطرح بود که تحت تأثیر تفسیریهای مغرضانه ترویج شده از سوی امویان و یا یهودیان، خود را فقط متعهّد به قبول ظواهر آیات و روایات میدانستند. در نتیجه این امر، آنان ظاهر آیات و روایات را که دالّ بر تشبیه بود، میپذیرفتند و با استناد به این ظواهر، خدا و صفات او را طوری تفسیر میکردند که برای او چشم و دست و پا و … اثبات میکردند. (31) غلات نیز به منظور توجه عقاید خودشان، روایاتی را با مضمون حلول روح خدا در وجود امام و امثال آن، ساخته بودند.
امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدرانش و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت فرموده است:
ما عرَفَ الله من شَبّهه بِخلقِهِ و لا وصفَه بالعدلِ من نَسَبَ الیهِ ذُنوبَ عِبادِه؛ (32)
هر کس که خدا را به آفریدگانش تشبیه کند، او را نشناخته و کسی که گناهان بندگان را به او نسبت دهد، او را عادل ندانسته است.
کفرآمیز معرفی کردن عقیده تشبیه:
امام رضا (علیه السلام) در روایتی، اعتقاد به تشبیه را اعتقادی کفرآمیز میداند و میفرماید:
من شبه الله بِخلقِهِ فهو مشرِک و من وصفه بِالمکان فَهو کافِر؛ (33)
هر کس خدا را به آفریدگانش تشبیه کند، مشرک است و هر کس برای خدا قائل به مکان شود، کافر است.
معرفی ائمه (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان بندگان خدا:
در مجلس مناظره بین امام رضا (علیه السلام) و علمای ادیان و مذاهب مختلف، مأمون از ادعای غلوّ برخی پیروان امام سؤال کرد. امام به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
مرا از آنچه حدّ من است بالاتر مبرید، زیرا خداوند پیش ازآن که مرا رسول قرار دهد، عبد قرار داده است و در کتاب خود فرموده است: «مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ » (34)
سپس آن حضرت به روایتی از امام علی (علیه السلام) و آیاتی از قرآن کریم (35) در حکایت از قول حضرت عیسی (علیه السلام) اشاره کرد و فرمود:
پس هر کس برای پیامبران، مقام خدایی معتقد باشد، یا برای امامان ادّعای ربوبیت کند، یا به نبوّت ایشان معتقد شود و یا معتقد به امامت غیر ایشان گردد، ما از او در دنیا و آخرت بیزاریم. (36)
نهی از معاشرت و همنشینی با غلات:
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤالی درباره غلات و مفوّضه فرمود:
غلات، کافر و مفوّضه، مشرکاند. هر کس با ایشان همنشین شود، رفت و آمد کند، هم خوراک شود، ارتباط داشته باشد، ازدواج کند، آنها را امان دهد، در امانتی امین داند، حدیثشان را تصدیق کند و یا در کلامی یاری نماید، از حریم ولایت خداوند و رسول گرامیاش (صلی الله علیه و آله و سلم) و از دایره ولایت بیرون رفته است. (37)
ایشان در جای دیگر فرمود:
خداوند غلات را از رحمتش دور گرداند! کاش یهودی بودند! ای کاش مجوسی بودند! ای کاش نصرانی بودند! ای کاش قدری مذهب بودند! کاش از مرجئه بودند! کاش حروری بودند! با اینها همنشینی نکنید، رفاقت و دوستی ننمایید و از آنها بیزاری جویید که خداوند از آنها بیزاری جسته است. (38)
ردّ عقیده تناسخ:
مأمون درباره مسئله تناسخ – که یکی دیگر از اعتقادات غلات است – از امام رضا (علیه السلام) سؤال کرد: «یا اباالحسن! درباره تناسخ و قائلان به آن چه میگویید؟» امام (علیه السلام) فرمود: «هر کس قائل به تناسخ باشد، به خداوند بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است». (39)
5. تأثیر افکار فرقه زیدیه بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
زیدبن علی، عالمی پارسا بود که به قیام بر ضدّ حاکمان جور معتقد بود. او در سال 122 ق در کوفه قیامی را بر ضد امویان رهبری کرد که به شهادتش انجامید. بعد از او، پیروانش منحرف شدند و صورت مکتب کلامی مستقلی از شیعه امامیه به خود گرفتند. (40)
برخی از آثار مکتب زیدیه بر احادیث امام رضا (علیه السلام) به این شرح، مورد اشاره قرار میگیرند:
بهرهگیری از علم غیبی:
گاه امام در مقابله با جریانهای انحرافی، از کرامت استفاده میفرمود که این امر در میراث حدیثی ایشان، قابل مشاهده است؛ به عنوان نمونه محمدبن سلیمان بن داوود حسنی که عامل حرکت زیدیه در مدینه بود، از آن حضرت برای همراهی با قیام دعوت کرد. امام در پاسخ، با نوعی اخبار غیبی فرمود: «تا بیست روز دیگر به شما ملحق خواهم شد.» قبل از رسیدن آن زمان، یعنی بعد از گذشت 18 روز از این کلام امام، قیام زیدیه به شکست انجامید و امام رضا (علیه السلام) با این فرمایش، سرنوشت ناکام این قیام را پیشبینی نمود. (41)
تمییز عقاید زیدیه از زیدبن علی:
بعد از قیام زیدبن موسی بن جعفر در بصره و آتش زدن خانههای بنی العباس و دستگیری او و بخشیده شدنش توسط مأمون، بین مأمون و امام رضا (علیه السلام) گفتوگویی صورت گرفت. مأمون در این گفتوگو، کار برادر حضرت را به قیام زیدبن علی تشبیه کرد. امام (علیه السلام) در پاسخ به او فرمود:
برادرم زید را با زیدبن علی مقایسه نکن، زیرا او از علمای آل محمد بود و برای خداوند غضب نمود و با دشمنان او جنگید تا در راه خدا کشته شد. پدرم موسی بن جعفر (علیه السلام) برایم نقل کرد که از پدرش جعفربن محمد بن علی (علیه السلام) چنین شنید: «خداوند عمویم زید را رحمت کند، زیرا او مردم را به رضا (شخص پسندیده) از آل محمد دعوت میکرد و اگر پیروز میشد، به آنچه مردم را بدان دعوت میکرد، وفا مینمود. او با من درباره قیامش مشورت نمود و من به او گفتم: عموجان! اگر راضی هستی که کشته شوی و در محله کناسه جسدت را بر دار آویزان کنند، این کار را انجام بده.» بعد از رفتن زید حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «وای بر کسی که فریاد او را بشنود و او را یاری نکند.»
مأمون گفت: «یا اباالحسن! آیا روایاتی در مذمت افرادی که به ناحق ادعای امامت میکنند، وارد نشده است؟» حضرت فرمود:
زید ادعای ناحق نمیکرد. او متقیتر از این بود که چنین کند. او میگفت: «شما را به شخصی مرضی و پسندیده از آل محمد دعوت میکنم.» آن روایات در مورد افرادی است که ادعا میکنند خداوند آنها را به امامت تعیین کرده است و مردم را به غیر دین خدا دعوت میکنند و آنها را از راه خدا منحرف میسازند. قسم به خدا که زید از مخاطبان این آیه بود: «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ …» (42) (43).
این فرمایش امام، ابطال این عقیده زیدیه است که شرط امامت را قیام با شمشیر میدانند؛ زیرا طبق فرمایش ایشان، زیدبن علی مردم را با شمشیر به سوی خود دعوت نکرد و در اصل، مدّعی امامت نبود.
جدا کردن راه زیدیه از مسیر واقعی اسلام:
حسن بن موسی بن علی وشاء بغدادی نقل میکند: در مجلسی با امام رضا (علیه السلام) بودیم و زید بن موسی بن جمع حاضر فخر میفروخت که ما چنین و چنانیم. ابوالحسن (علیه السلام) وقتی سخنان او را شنید، به او گفت:
ای زید! آیا حرفهای سخنوران کوفه تو را مغرور کرده و فریب خوردهای که روایت میکنند: فاطمه (علیها السلام) عفّت خود را حفظ کرد و خداوند آتش را بر ذریه او حرام نمود؟ به خدا سوگند این امر جز برای حسن و حسین و فرزندان بلاواسطه آن حضرت نیست. اگر موسی بن جعفر (علیه السلام) پدرت، اطاعت خدا کند، روزها را روزه بگیرد و شبها را به نماز و عبادت پردازد و تو معصیت و نافرمانی خدا کنی، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوی باشید و جزای هر دو بهشت باشد، پس بدون تردید تو عزیزتر از او در نزد خدا هستی. آری، علی بن الحسین (علیه السلام) فرموده است: برای نیکوکار ما پاداش و اجر دو چندان است و برای بدکار ما عذاب دوچندان.
آن گاه امام درباره آیه (قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ) (44) از حسن بن موسی وشاء سؤال فرمود. بعد از این که نظر عامه را بیان کرد، امام (علیه السلام) فرمود:
نه، هرگز این طور نیست. او پسر واقعی نوح بود، لکن چون خداوند (عجل الله) را نافرمانی کرد، خداوند او را از پذیرش نفی نمود. [ما اهل بیت نیز این چنین هستیم] و هر کس از ما خدا را نافرمانی کند، از ما نیست و تو ای حسن! اگر خداوند را اطاعت کنی، از ما اهل بیت خواهی بود. (45)
تأثیر افکار فرق اهل سنّت به طور عام بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
تأثیر افکار جریان اهل سنّت به طور عام بر میراث روایی حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به وضوح، مشهود است. ما در این جا به مواردی از این تأثیرات اشاره میکنیم:
تبیین مسئله جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
امام رضا (علیه السلام) معارف زیادی را درباره امامت مطرح فرموده است. در کتاب مسند الامام الرضا (علیه السلام) بیش از 490 روایت در فصل «الامامه» آمده که قسمتی از آنها مباحث تاریخی مربوط به امام رضا (علیه السلام) است. (46) در این باره روایت مفصّلی از امام رضا (علیه السلام) درباره امامت مطرح شده که به طور جامع، ابعاد مختلف امامت را مورد بحث قرار داده و متن جامعی در این زمینه به شمار میرود. امام (علیه السلام) در ضمن این روایت میفرماید:
پیغمبر از دنیا رفت تا برای مردم همه معالم دین را بیان کرد و راه را برای شان روشن ساخت و آنها را بر جاده حق واداشت و علی (علیه السلام) را برای آنها پیشوا ساخت و از چیزی که مورد نیاز امت باشد، صرف نظر نکرد تا آن را بیان نمود. هر که گمان برد که خدا دینش را کامل نکرده، کتاب خدا را ردّ کرده است و هر که کتاب خدا را ردّ کند، به آن کافر است. آیا قدر امامت را در میان امت میدانند تا انتخاب مردم در آن روا باشد؟ به راستی امامت، اندازهای فراتر و مقامی والاتر و موقعیتی بالاتر و آستانی منیعتر و عمقی فروتر از آن دارد که مردم با عقل خود، بدان رسند و یا با رأی و نظر خود، آن را درک کنند و یا به انتخاب خود، امامی بگمارند. (47)
بیان ویژگیهای امام:
امام رضا (علیه السلام) ویژگیهای امام را این گونه معرفی میفرماید:
امام، عالمی است که نادانی ندارد؛ سرپرستی است که عقبنشینی ندارد؛ کانون قدس و پاکی و طاعت و زهد و علم و عبادت است؛ دعوت پیغمبر به او اختصاص دارد؛ از نژاد پاک فاطمه بتول است؛ در دودمانش جای طعن و سرزنشی نیست و هیچ نژاد شریفی به او نرسد؛ از خاندان قریش و کنگره هاشم و عترت پیغمبر و مورد پسند خدای (عجل الله) است؛ برای اشراف، شرف است و زاده عبد مناف است؛ علمش در ترقی و حلمش کامل است؛ در امامت، قوی و در سیاست، عالم است؛ اطاعتش واجب است؛ به امر خدای قیام کند؛ خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست. (48)
تشریح علل وجوب اطاعت مسلمانان از اولی الأمر:
فضل بن شاذان به نقل از حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) روایتی را آورده کرده که بخشی از آن، مباحث عقلی مربوط به امامت است؛ از جمله امام (علیه السلام) در پاسخ به این سؤال که «چرا خدا اولوالامر را قرار داده و مردم را به پیروی از آنها امر کرده است؟» علل مختلفی را از قبیل وجود سرپرست برای اجرای قوانین، حدود الهی، امور دنیوی واخروی، امامت نمازهای جمعه و جماعت، باز پسگیری حقوق ستمدیدگان و جلوگیری از نابودی و مشتبه شدن امور دینی بیان فرموده است. (49)
تبیین دلیل عدم هم زمانی امامت دو امام:
امام رضا (علیه السلام) قسمت دیگری از روایت فضل بن شاذان در پاسخ این سؤال که «چرا خداوند در یک زمان، دو امام در روی زمین قرار نداده است؟» دلایل عقلی و منطقی از جمله وحدت در تدبیر و فعل و جلوگیری از اختلاف رأی و نافذ بودن امر در صورت یکی بودن امام در هر دوره و … را بیان میفرماید. (50)
بیان علّت خویشاوندی امام با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
یکی دیگر از سؤالات فضل این است که «چرا جایز نیست امام از غیر خاندان پیغمبر باشد؟» امام (علیه السلام) در پاسخ، علتهای مختلفی را برای این امر بیان فرموده است؛ از جمله این که چون پیروی از امام واجب است، ناچار باید نشانهای باشد که او را معرفی کند و آن نشانه، خویشاوندی مشهور و وصیت آشکار است تا امام از غیر شناخته شود. علت دیگر این است که چنانچه امام از غیر خاندان پیغمبر باشد، لازم میآید کسی که پیامبر نیست، بر پیامبر برتری یابد، زیرا اولاد پیامبر، تابع فرمان اولاد دشمنانش خواهند شد. دلیل دیگر این که هرگاه مردم به نبوت پیامبر اقرار کنند و سر به طاعت فرمان او نهند، اطاعت از فرزندانش بر آنها چندان گران نیست. (51)
تشریح ارتباط ولایت با توحید:
شاید یکی از مهمترین ادله در بیان ارتباط ولایت با توحید، روایت امام رضا (علیه السلام) در نیشابور است. امام از طریق پدرانش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که خداوند فرمود:
لا اله الا الله حِصنی، فَمن دخَلَ حِصنی اَمِن مِن عَذابی؛
لا اله الا الله، قلعه من است. هر کس وارد این قلعه شود، از عذاب من در امان است. آنگاه خطاب به مردم فرمود:
بِشرطِها و شروطها و أنا مِن شروطِها. (52)
تفسیر صحیح آیات قران کریم درباره عصمت پیامبران:
در مجلسی که امام رضا (علیه السلام) حضور داشت، علیّ بن محمد بن جهم – که به عدم عصمت انبیا اعتقاد داشت – برای اثبات اعتقاد خود، به آیات قرآن تمسک نمود و از جمله درباره عدم عصمت حضرت آدم، آیه (وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى) (53) استناد کرد. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
خداوند (عجل الله) آدم را حجت خویش در زمین و جانشین خود در بلاد قرار داد و او را برای بهشت نیافریده بود، در حالی که معصیت آدم در بهشت بود، نه در زمین تا تقدیرات الهی کامل شود. هنگامیکه به زمین فرستاده شد و حجت و خلیفه الهی شد، مقام عصمت پیدا کرد، آنگونه که خداوند متعال میفرماید: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ). (54) (55)
7. تأثیر افکار معتزله و اشاعره بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
مسئله جبر و تفویض از ریشهدارترین مسائل کلامی به شمار میآید. معتزله، اولین مکتب کلامی رسمی اهل سنّت، نماینده دفاع از تفویض بود. (56) پس از مدتی که از شکل گرفتن مکتب تفویض میگذشت، شخصی به نام علی بن اسماعیل اشعری (330-261 ق) پس از چهل سال پیروی از مکتب اعتزال، تحت تأثیر احمد حنبل به مخالفت با افکار معتزله پرداخت. او به طور رسمی دیدگاههای اعتزال درباره قضا و قدر و عدل الهی و غیر آن را مخالف اسلام معرفی کرد و از آنها بیزاری جست. بدین طریق دومین مکتب مستقل کلامی اهل سنّت، یعنی مکتب اشعری پایهریزی شد. (57)
میتوان تأثیرات زیر را از این دو مکتب کلامی در احادیث بر جای مانده از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بر شمرد.
ردّ اعتقاد بخشیده نشدن صاحب گناه کبیره:
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به اعتقاد معتزله مبنی بر بخشیده نشدن صاحب گناه کبیره، فرمود: «قرآن برخلاف قول معتزله نازل شده. خداوند میفرماید: (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَهٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ) (58) (59)
مشرک خواندن مفوضه و کافر دانستن جبرگرایان:
زید بن عمیر بن معاویه در مرو از امام رضا (علیه السلام) درباره معنای این روایت امام صادق (علیه السلام) که میفرماید: «نه جبر است و نه تفویض، بلکه چیزی بین دو امر است» سؤال نمود. امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کسی که گمان کند خداوند کارهای ما را انجام میدهد و سپس به سبب آنها ما را عذاب میکند، قائل به جبر شده و کسی که گمان کند خداوند، کار خلق و روزی دادن به آفریدهها را به ائمه (علیه السلام) واگذار نموده، معتقد به تفویض شده است و معتقد به جبر، کافر است و قائل به تفویض، مشرک.
توضیح أمر بین الأمرین:
زیدبن عمیر بن معاویه از حضرت امام رضا (علیه السلام) درباره «أمر بین الأمرین» پرسش نمود که امام (علیه السلام) فرمود:
یعنی راه باز است که آنچه را خدا دستور داده، انجام دهند و آنچه را نهی فرموده، ترک کنند. (60)
در سؤال حسن بن علی الوشاء از محضر امام هشتم (علیه السلام)، معنای حدیث امام صادق (علیه السلام) کاملتر میشود، وی پرسید: «آیا خدا اختیار انجام کارهای بندگانش را به دست خودشان سپرده است؟» امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خداوند اجّل از آن است که چنین کند.» عرض کرد: «پس خدا آنها را اجبار به انجام معاصی میکند؟» امام پاسخ داد: «خدا عادلتر و حکیمتر از آن است که چنین کند.» سپس فرمود:
خدا خطاب به بندگانش چنین میگوید: «ای فرزند آدم! من به کارهای خود تو از خود تو شایستهترم و تو به کارهای بدت شایستهتر از من هستی؛ با نیرویی که من به تو دادهام، مرا نافرمانی کردی.» (61)
تشریح معنای جبر و تفویض:
در محضر امام رضا (علیه السلام) درباره جبر و تفویض صحبت شد. آن حضرت درصدد برآمد اصلی را به شاگردان آموزش دهد که هیچ زمان دچار اختلاف نشوند و در بحثها نیز پیروز شوند. ایشان فرمود:
خداوند با اجبار بندگان، اطاعت نمیشود و اگر انسانها نیز نافرمانی میکنند، از این بابت نیست که بر خداوند غلبه پیدا کردهاند و در عین حال، او بندگان خود را به حال خویش رها نکرده است. او خود، مالک همان چیزهایی است که به آنان عطا فرموده و نسبت به آنچه آنان را در آن مورد، توانا ساخته نیز قادر و تواناست. اگر مردم تصمیم به اطاعت خدا گیرند، خداوند مانع آنها نخواهد شد و اگر تصمیم به نافرمانی بگیرند، اگر بخواهد از کار آنان جلوگیری میکند، ولی اگر از کار آنان جلوگیری نکرد و آنان مرتکب معصیت شدند، او آنها را به گناه و معصیت نینداخته است… هر که حدود این گفتار را دریابد و مراعات نماید، بر هر فردی که در این مورد با او مخالفت کند، پیروز است. (62)
تبیین معنای تفویض با استفاده از آیات قرآن:
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤال از معنای تفویض میفرماید:
خداوند تبارک و تعالی امور دینش را به پیغمبرش واگذار کرده و فرموده است: (مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) (63) اما اختیار آفرینش و روزی دادن را به او نسپرد.
سپس فرمود:
خداوند (عجل الله) میفرماید: (اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ) (64) و نیز فرموده: (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ [هَلْ] مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ) (65) (66)
تشریح معنای اراده الهی:
بحث اراده و اختیار یکی از مسائل اختلافی بین فرق اسلامی است. در احادیث اهل بیت (علیه السلام) از اراده الهی به ایجاد کار و تحقق آن تعبیر شده است. امام رضا (علیه السلام) درباره مقایسه اراده الهی با اراده انسانی فرموده است:
اراده مخلوق، آهنگ درونی او و چیزی است که پس از آن از او سر میزند؛ اما اراده خدای تعالی، همان پدید آوردن اوست، نه چیز دیگر، زیرا او نمیاندیشد و آهنگ نمیکند و تفکر نمینماید. این صفات در او نیست و صفات مخلوقات است. پس اراده خدا، همان فعل اوست، نه چیز دیگر و به هر چه بخواهد موجود شود، میگوید: باش، پس وجود مییابد، بدون لفظ و تفکر. اراده خدا چگونگی ندارد، چنانچه ذات او چگونگی ندارد. (67)
تحریم همنشینی با جبرگرایان:
امام رضا (علیه السلام) در یکی دیگر از سخنان، همنشینی با جریان انحرافی جبرگرا را تحریم مینماید و میفرماید:
کسی که گمان کند خداوند بندگانش را برگناهان، اجبار مینماید و آنها را به آنچه نمیتوانند، مکلف میکند، از قربانیاش نخورید، شهادتش را نپذیرید، پشت سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او ندهید. (68)
تبیین مسئله رجعت:
مأمون در مناظرهای درباره مسئله رجعت از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) سؤال کرد. امام (علیه السلام) فرمود:
رجعت، حق است و در امتهای پیشین هم بوده است. قران مجید نیز بدان ناطق است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده: «هر چه در امّتهای سابق اتفاق افتاده، در این امّت نیز بیکم و کاست و بدون تفاوت اتفاق خواهد افتاد» و فرمود: «هرگاه مهدی امّت از اولاد من خروج کند، عیسی بن مریم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شود و پشت سر او با او نماز گزارد.» (69)
8. تأثیر افکار اهل حدیث بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام)
اهل حدیث کسانی هستند که فقط حدیث مروی از پیغمبر را اساس بحث و حل مسائل مورد نزاع میدانند. آنان بر تعطیلی عقل در همه مسائل، به خصوص مباحث اعتقادی تأکید میورزیدند. (70)
این جریان کلامی، تأثیراتی بر میراث حدیثی حضرت امام رضا (علیه السلام) داشته که در این جا به چندی از آنها اشاره میشود:
ردّ اعتقاد به جسمانیت خداوند:
اهل حدیث برای اثبات دست برای خدا، به آیه « بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ » (71) استدلال کردهاند. وقتی از امام رضا (علیه السلام) درباره این آیه سؤال شد، فرمود: «اگر منظور از دو دست مانند دستهای انسان باشد، آن وقت خدا باید مخلوق باشد.» (72)
تبیین مسئله رؤیت خداوند:
از امام رضا (علیه السلام) درباره حدیث «إنّ المؤمنین یزورون ربّهم مِن منازِلِهم فی الجنّه» که اهل حدیث، آن را دالّ بر رؤیت بصری خداوند در قیامت میدانند، سؤال شد. امام در پاسخ فرمود:
خداوند تبارک و تعالی، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر تمام مخلوقین، حتی فرشتگان و انبیای عظام، برتری داده و پیروی از او را به منزله اطاعت از خود قرار داده و دیدار پیامبر را در دنیا و آخرت به منزله دیدار خود شمرده است.
سپس با اشاره به آیات هشتاد سوره نساء و ده سوره فتح و نیز این سخن حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) که «هرکس در زمان حیات من یا بعد از مرگم به دیدار و زیارت من بیاید، خداوند را زیارت نموده است»، درجه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بهشت را از تمام درجات، بالاتر معرفی نمود و فرمود:
پس هر کس از درجه و مقام خود در بهشت، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کند، خداوند تبارک و تعالی را زیارت کرده است. (73)
امام رضا (علیه السلام) هم چنین در پاسخ به سؤال ابوقره درباره انکار رؤیت خداوند که با استناد به آیه «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى» (74) صورت گرفته بود، فرمود:
به دنبال این آیه، آیه دیگری نازل شده و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده، روشن میکند: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى » (75) قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که چشمانش دیده، تکذیب نمیکند. سپس از آنچه چشمانش دید، خبر میدهد و میفرماید: (لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى) (76) و روشن است که آیات خدا، غیر از خود خدا است. همچنین میفرماید: (وَ لاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً) (77) اگر کسی بتواند خدا را به چشم ببیند، پس به او احاطه علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت او قرار گرفته است.
ابوقره گفت: «آیا شما روایات را تکذیب میکنید؟» امام فرمود: «وقتی روایات، مخالف با قرآن باشد، من آن را تکذیب میکنم.» (78)
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تفسیر آیه (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ) (79) نیز فرمود: «یعنی در روز قیامت چهرههای مؤمنان از زیبایی میدرخشد و آنان انتظار ثواب پروردگارشان را دارند.» (80) آن حضرت هم چنین در تفسیر آیه (وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّا) (81) فرمود: «امر پروردگارت میرسد، در حالی که ملائکه صف به صف در جایگاه خود قرار گرفتهاند.» (82)
تبیین مسئله وجه داشتن خداوند:
ابوصلت از امام هشتم (علیه السلام) درباره معنای روایت «ثواب گفتن لا اله الا الله، نگاه کردن به صورت خداست» سؤال کرد که امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
وجه خدا، پیامبر و حجتهای او هستند. آنها کسانی هستند که مردم به واسطه آنها به سوی خداوند و دین و معرفت او رو میآورند. خداوند میفرماید: (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ) (83) و نیز میفرماید: (کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ) (84) پس نگاه کردن به پیامبران الهی و حجتهای خداوند در درجاتشان، برای مؤمنان، ثواب بزرگی در روز قیامت است. (85)
کافر دانستن مجسّمه:
امام رضا (علیه السلام) به ابوصلت فرمود: «ای ابوصلت! هر کس خداوند را دارای وجه و چهرهای همانند صورت و چهره مخلوقان بداند، کافر است.» (86)
مسئله حدوث و قدم قرآن:
بحث قدیم یا حادث بودن قرآن از اوایل قرن سوم هجری در بین مسلمانان مطرح و منشأ اختلافات و فتنههای فراوانی در جامعه اسلامی شد.
از امام رضا (علیه السلام) در این باره سؤال شد که ایشان در پاسخ فرمود: «قرآن نه خالق و نه مخلوق است؛ اما کلام خداوند عزیز و جلیل است.» (87)
نتیجهگیری
از زمان امام سجاد (علیه السلام) به بعد، انحرافات بسیار گسترده و عمیق شد و حتی برخی انحرافات عقیدتی در بین اصحاب خاص ائمه (علیه السلام) نفوذ کرد. در عصر امام رضا (علیه السلام) مردم از فشارهای حکومت اموی و عباسی خسته شده بودند و از این جهت، فرصتی استثنایی در اختیار امام (علیه السلام) قرار گرفته بود. شناخت انحرافات و مبارزه با آنها در عصر امام رضا (علیه السلام) اهمیتی مضاف یافت و آن حضرت نیز هیچ گاه امور انحرافی را به حال خود وانگذاشت و با آن برخورد مناسب داشت.
رفع اختلافات اعتقادی میان شیعیان، ارجاع به کتاب و سنت، بیان ریشهها و پیآمدهای عقاید ناصحیح، ترویج تشیع اعتقادی، معرفی افراد مورد اعتماد برای تعلیم عقاید صحیح، تأیید شاگردان برجسته، تأیید گفتار صحیح شاگردان سایر ائمه (علیه السلام)، حمایت از شاگردان، معرفی ائمه بعد از خویش و تبیین مسئله رجعت، از جمله آثار افکار مذهب شیعه بر میراث حدیثی امام رضا (علیه السلام) است.
از میان جریانهای انحرافی شیعی نیز فرقه واقفیه به صورت ردّ صریح مسئله وقف، منع مجالست و ارتباط مالی با واقفیون، استفاده از قاعده جری و تطبیق در رد آنها، تشبیههای تند درباره سردمداران واقفیه، نمایاندن عذاب اخروی رهبران واقفیه، ترویج فرهنگ مهدویت در جامعه، پاسخگویی به شبهات درباره امامت و پاکسازی احادیث از جعلیات واقفیه بر احادیث رضوی تأثیرگذار بوده است. هم چنین ردّ مسئله تشبیه، کفرآمیز معرفی کردن این عقیده، معرفی کردن ائمه (علیه السلام) به عنوان بندگان خدا، قرآن، نهی از معاشرت و همنشینی غلات و ردّ عقیده تناسخ را میتوان به عنوان تأثیرات افکار غلات بر احادیث و روایات برجای مانده از حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) برشمرد. اثرات فرقه زیدیه بر میراث حدیثی امام هشتم نیز در قالب بهرهگیری از علم غیب و تمییز عقاید زیدیه از زیدبن علی بوده است.
تبیین مسئله جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیان ویژگیهای امام، تشریح علل وجوب اطاعت مسلمانان از اولیالأمر، تبیین دلیل عدم امامت همزمانی دو امام، بیان علّت خویشاوندی امام با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تشریح ارتباط ولایت با توحید و تفسیر صحیح آیات قرآن کریم درباره عصمت پیامبران، از جمله تأثیرات افکار فرق اهل سنّت بر احادیث امام رضا (علیه السلام) است.
تأثیر افکار معتزله و اشاعره بر میراث حدیثی آن حضرت نیز به صورت ردّ اعتقاد بخشیده نشدن صاحب گناه کبیره، مشرک خواندن مفوضه و کافر دانستن جبرگرایان، توضیح امر بینالامرین، تشریح معنای جبر و تفویض و تبیین معنای اراده الهی بوده است. در نهایت، تأثیر افکار جریان اهل حدیث بر احادیث و روایات رضوی، در قالب: رد اعتقاد به جسمانیت خداوند، تبیین مسئله رؤیت خداوند، تبیین مسئله وجه داشتن خداوند، کافر دانستن مجسمّه و مسئله حدوث و قدم قرآن بوده است. بر این اساس، میراث حدیثی حضرت امام رضا (علیه السلام) به اشکال گوناگون، پاسخگوی نیازهای اعتقادی مردم و باطل کننده افکار جریانهای منحرف بوده است.
پینوشتها:
1. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 35.
2. نساء، آیه ی 79.
3. صدوق، التوحید، ص 338.
4. الکافی، ج1، ص 102.
5. صدوق، التوحید، ص 363؛ همو، کمالالدین و تمام النعمه، تصحیح: علیاکبر غفاری، ج1، ص 142 و 143.
6. محمّد محمّدی اشتهاردی، ایرانیان مسلمان در صدر اسلام و سیر تشیّع در ایران، ص 165.
7. احمدبن علی نجاشی، رجالالنجاشی، تحقیق: سیدموسی شبیری زنجانی، ص 447.
8. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، تحقیق: حسن مصطفوی، ص 595.
9. همان، ص 594.
10. همان، ص 269.
11. همان، ص 268.
12. همان، ص 488 و 489.
13. همان، ص 487.
14. الکافی، ج1، ص 322.
15. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 201 و 202.
16. شیخ مفید، الفصول المختاره، ص 313.
17. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 113.
18. نساء، آیه ی 140.
19. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، تحقیق: حسن مصطفوی، ص 457.
20. همان، ص 456.
21. مائده، آیه 64.
22. همان، ص 456 و 457.
23. همان، ص 444.
24. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 365.
25. شیخ طوسی، الغیبه، ص 41.
26. صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، تصحیح: علیاکبر غفاری، ج2، ص 378.
27. شیخ طوسی، الغیبه، ص 73.
28. شیخ طوسی، اختیار المعرفه الرجال، ج2، ص 773.
29. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 109.
30. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص 27، 31، 51 و 52.
31. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیه السلام)، ص 451.
32. صدوق، التوحید، ص 47.
33. همان، ص 69.
34. هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای خدا، بندگان من باشید…» (آل عمران، آیهی 79).
35. مائده، آیه ی 75 و 117؛ نساء، آیه ی 172.
36. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 201.
37. همان، ص 203.
38. همان، ص 202.
39. همان.
40. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 42.
41. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 207.
42. و در راه خدا چنان که حقّ جهاد [در راه] اوست، جهاد کنید. اوست که شما را [برای خود] برگزیده (حج، آیه ی 78).
43. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 248.
44. [خدا] فرمود: «ای نوح! او (پسر نوح) در حقیقت از کسان تو نیست؛ او [دارای] کرداری ناشایسته است» (هود، آیه 46).
45. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 232.
46. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ص 257-77.
47. الکافی، ج1، ص 199.
48. همان، ص 200.
49. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 101.
50. همان.
51. همان.
52. صدوق، التوحید، ص 25.
53. طه، آیهی 121.
54. آل عمران، آیهی 33.
55. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج، ص 195-203.
56. شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق: محمّد بدران، ج1، ص 56.
57. علی اصغر حلبی، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ص 36، 37، 44، 45، 72، 73، و 83.
58. و به راستی، پروردگار تو نسبت به مردم – با وجود ستمشان – بخشایشگر است (رعد، آیه 6).
63. صدوق، التوحید، ص 406.
64. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج، ص 124.
65. همو، التوحید، ص 363؛ الکافی، ج1، ص 157.
66. همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص 144.
67. آنچه را فرستاده، [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت، باز ایستید (حشر، آیه ی 7).
68. رعد، آیه ی 16.
69. خداوند همان کسی است که شما را آفرید، سپس به شما روزی بخشید. آن گاه شما را میراند و سپس از آن زنده میگرداند. آیا در میان شما شریکان شما کسی هست که کاری از این قبیل کند؟ منزّه است او، و برتر است از آنچه [با وی] شریک میگردانند (روم، آیه ی 40).
66. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 202 و 203.
67. الکافی، ج1، ص 109.
68. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 124.
69. همان، ج2، ص 201 و 202.
70. علی اصغر حلبی، تاریخ علم کلام، ص 165.
71. بلکه هر دو دست او (خدا) گشاده است (مائده، آیه ی 64).
72. صدوق، التوحید، ص 167.
73. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
74. و قطعاً بار دیگری هم او را دیده است (نجم، آیهی 13).
75. نجم، آیهی 11.
76. به راستی که [برخی] از آیات بزرگ خداوند را دید (نجم، آیهی 18).
77. و آنها (انسانها) به آن (علم خداوند) آگاهی ندارند (طه، آیهی 110).
78. صدوق، التوحید، ص 122؛ الکافی، ج1، ص 96.
79. قیامت، آیهی 23.
80. صدوق، التوحید، ص 116.
81. فجر، آیهی 22.
82. صدوق، التوحید، ص 162.
83. هر چه بر زمین است، فانی شونده است و ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهند ماند (الرحمن، آیهی 26 و 27).
84. جز ذات او (خداوند) همه چیز، نابود شونده است (قصص، آیهی 88).
85. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
86. همان.
87. صدوق، التوحید، ص 223.
منابع تحقیق :
1. محمدی اشتهاردی، محمد، ایرانیان مسلمان در صدر اسلام و سیر تشیع در ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1371 ش، چاپ اول.
2. جعفریان، رسول، حیات فکری – سیاسی امامان شیعه (علیه السلام)، انتشارات انصاریان، قم 1381ش، چاپ ششم.
3. حلبی، علی اصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، انتشارات اساطیر، تهران 1376 ش، چاپ دوم.
4. سبحانی، جعفر، العقیده الاسلامیّه، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم 1386 ش.
5. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق: محمدبدران، الشریف الرضی، قم 1364 ش، چاپ سوم.
6. طوسی (شیخ طوسی)، محمدبن حسن، اختیار معرفه الرجال، تحقیق: حسن مصطفوی، انتشارات دانشگاه مشهد، مشهد 1409 ق، چاپ اول.
7. طوسی (شیخ طوسی)، محمدبن حسن، اختیار معرفه الرجال، تعلیق: میرداماد استرآبادی، قم 1363 ش، چاپ اول.
8. طوسی (شیخ طوسی)، محمدبن حسن، الغیبهللحجه، دار المعارف الاسلامی، قم 1411 ق، چاپ اول.
9. عکبری بغدادی (شیخ مفید)، محمدبن محمد بن نعمان. اوائل المقالات، کنگره شیخ مفید، قم 1413 ق، چاپ اول.
10. عکبری بغدادی (شیخ مفید)، محمدبن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم 1413 ق، چاپ اول.
11. عکبری بغدادی (شیخ مفید)، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، کنگره شیخ مفید، قم 1413 ق، چاپ اول.
12. قمّی (شیخ صدوق)، محمّدبن علی بن بابویه، التوحید، مؤسسه النشر السلامیه، قم 1395ق، چاپ اول.
13. قمّی (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، نشر جهان، تهران 1387 ش، چاپ اول.
14. قمّی (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه، کمالالدین و تمامالنعمه، تصحیح: علیاکبر غفاری، نشر اسلامیه، تهران 1395 ق، چاپ دوم.
15. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا أبی الحسن علی بن موسی (علیه السلام)، آستان قدس رضوی، مشهد 1406 ق، چاپ اول.
16. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دارالکتاب الاسلامیه، تهران 1365 ش، چاپ چهارم.
17. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد 1372 ش، چاپ دوم.
18. نجاشی، احمدبن علی، رجالالنجاشی، تحقیق: سیدموسی شبیری زنجانی، انتشارات جامعه مدرسین، قم 1407 ق.
19. نعمانی، شبلی، تاریخ علم کلام، ترجمه: سید محمدتقی فخرداعی، اساطیر، تهران 1386 ش، چاپ اول.
20. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، دارالاضواء، بیروت 1404 ق، چاپ دوم.
منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.