نویسندگان: ابراهیم میرشاه جعفری
افسانه کلباسی
رویکردهای تربیت اخلاقی
ارزش شناسی در زمینه ی اخلاقی به طور مستقیم با فعالیت های تربیتی ارتباط دارد. بی تردید ارزش ها، به ویژه ارزش های اخلاقی، رکن اساسی زندگی آدمی را تشکیل می دهند. ارزش ها مانند دیگر امور، هم جنبه ی فردی دارند و هم در عرصه ی اجتماعی ظاهر می شوند.(5) برای اینکه تربیت اخلاقی به طور مؤثر انجام گردد، آشنایی با رویکردهای تربیت اخلاقی و نحوه ی پرورش منش اخلاقی لازم و ضروری است. برخی از محققان ده رویکرد را در تربیت اخلاقی معرفی کرده است که عبارتند از:
1.رویکرد غیرمستقیم یا رویکرد تلویحی و ضمنی: بدین معنا که عقاید مذهبی و ارزشی باید به صورت تلویحی و ضمنی در برنامه ی درسی گنجانده شود؛
2.رویکرد مبتنی بر تأکید بر جنبه های ذهنی اخلاق و ارزش ها: رویکرد شناختی پیاژه نمونه ای از این رویکرد است؛
3.رویکرد اخلاق مراقبتی یا رویکرد مسئولیت اجتماعی؛
4.رویکرد پیامدگرا: که به اثر و علت رفتارهای اخلاقی توجه دارند، نه به اصول و قواعد اخلاقی؛
5.رویکرد الهیاتی:(6) که رفتارهای اخلاقی را امری فراانسانی می داند؛
6.رویکرد علمی:(7) این رویکرد به آثار بیرونی و عینی رفتارهای اخلاقی توجه کرده و آن را ملاک داوری می داند؛
7.رویکرد تبیین ارزش ها: این رویکرد معتقد است تنها باید ارزش ها را برای دانش آموزان تبیین کرد و از تلقین آنها خودداری کرد؛
8.رویکرد تحلیل ارزش ها: این رویکرد معتقد است تنها باید دانش آموز بتواند چرایی ارزش های اخلاقی را توجیه کند و این بهترین راه برای آموزش اخلاق است؛
9.رویکرد روان تحلیلی گری:(8) بر اساس این رویکرد، رفتارهای انسان ریشه در ناخودآگاه او دارد و باید تحریکات ناشی از آن کنترل شود؛
10.یادگیری اجتماعی: این رویکرد معتقد است انسان از راه مشاهده رفتارهای تقویت شده، انجام رفتارهای اخلاقی را می آموزد. بنابراین، آموزش مستقیم، الگوسازی، تقلید و تقویت، نقش مهمی در تربیت اخلاقی دارند.(9)
با توجه به رویکردهای تربیت اخلاقی مزبور می توان دریافت که هر کدام از آنها از مکتب های حاکم بر فلسفه ی اخلاق یا از مکتب های روان شناسی رشد، به ویژه مکتب شناختی و اخلاقی و یا از نظریه ی خاصی در تربیت اخلاقی ناشی می شوند. هر کدام از این رویکردها دارای پیامدهای مثبت یا منفی مخصوص به خود می باشند؛ تا آنجا که هیچ کدام از آنها به تنهایی برای رسیدن به هدف مناسب نیست. بنابراین، برای تربیت اخلاقی نباید به یکی از این رویکردها بسنده کرد، بلکه به ترکیبی از رویکردها نیازمندیم. رفتارهای انسان افزون بر شناخت و آگاهی، از عوامل دیگری مانند عواطف و احساسات و نیز عوامل محیطی تأثیر می پذیرند.(10)
پرورش منش(11)(شخصیت)
تحکیم شخصیت اخلاقی به منزله ی هدف اساسی در تعلیم و تربیت تلقی می گردد. پرورش منش یعنی کمک به دانش آموزان برای درونی ساختن ارزش ها؛ به طوری که بدون حضور والدین و معلمان نیز قادر و راغب باشند به انتخاب های عاقلانه دست بزنند و بر اساس آنها عمل کنند.(12) پرورش منش، تصورات واقعی و مثبت دانش آموزان، نگرش نسبت به دیگران، توانایی آنها در تصمیم گیری و ضرورت شرکت در فعالیت های اجتماعی را در آنها پرورش می دهد. پرورش منش، ارزش های معینی را در دانش آموزان پرورش می دهد. روش اساسی در این امر شامل اثر متقابل قوانین انضباطی، فرآیند تفکر عقلانی و مشارکت دانش آموزان می باشد. پرورش منش به راه زندگی شکل می بخشد؛ تا جایی که ارزش های اخلاقی را در ــ تفکر هر ــ فرد پرورش می دهد. بنابراین یک پرورش منش اثربخش، درک و احساس زندگی اخلاقی و همچنین به واقعیت پیوستن آن در عمل را شامل می گردد.(13) در پرورش منش، تمام تلاش ها برای پرورش اخلاقیاتی چون دلسوزی، شهامت، تصمیم گیری، اعتماد، محبوبیت، وفاداری، مسئولیت پذیری و قابل احترام بودن به کار می رود. همچنین، یک منش ایدئال به کمک ارزش ها شناخته می شود. برای درونی شدن هر ارزش سه مرحله وجود دارد که عبارتند از: 1.شناخت اخلاقی؛ 2.احساس اخلاقی؛ 3.عمل اخلاقی.
برای مثال، در مرحله ی شناخت اخلاقی، شخص برای منصف بودن باید معنای انصاف را بداند و ضرورت منصف بودن در روابط بین مردم را درک کند. اگر شخصی در موارد بی انصافی، از رنج بردن دیگران ناراحت می شود، احساس اخلاقی دارد و سرانجام اگر در روابط بین فردی منصفانه رفتار کند، عمل اخلاقی به شمار می آید.(14) رفتار شخص، مقید به قراردادهای متفاوتی در گروه های مختلف است. گاهی به دلیل شرایط خاص محیطی، مطابق ارزش های خود عمل نمی کنیم و گاهی اوقات رفتاری انجام می دهیم که به ارزشی بودن آن اعتقادی نداریم. بنابراین، هر رفتاری، یا از خواسته های فرد و یا از ارزش های او ناشی می شود. هنگامی که ارتباط دقیقی بین شناخت، احساس (تمایل) و عمل فرد برقرار نشده باشد، آن ارزش درونی نشده است.(15)
تمام فیلسوفان از افلاطون و ارسطو تا کانت و دیویی، بر اهمیت پرورش منش در اجتماع نظر داشته اند. در تربیت اخلاقی، معلمان به منزله ی الگوهای مثبت باید جو اخلاقی درکلاس ایجاد کنند و در برنامه ی درسی، فرصت هایی را برای معرفی یک منش اخلاقی خوب در محیط خارج از کلاس فراهم آورند. از سوی دیگر، شرایط خشک مدرسه، روش های تدریس خسته کننده، بی علاقگی معلمان و سلامت اخلاقی معلمان می تواند تأثیرهای مثبت یا منفی بر شخصیت دانش آموز داشته باشد. با این نقطه نظر، تربیت اخلاقی باید تمام عوامل تأثیرگذار در آموزش را دربرگیرد.
عناصر مهم در تربیت اخلاقی
در تربیت اخلاقی سه عنصر مهم وجود دارد: خانواده، مدرسه و اجتماع؛ خانواده اولین نهادی است که فرزند در آن به تدریج هویت کسب کرده، وارد زندگی اجتماعی می شود. پایه های منش اخلاقی فرد، در پنج سال اول زندگی بنا نهاده می شود. ارتباط بسیار اساسی بین روابطی که در خانواده، در سال های کودکی شکل می گیرد، با روابط با معلمان، دوستان و مدارس در طی سال های بعدی وجود دارد. استفاده ی والدین از سبک های تربیتی خاص مثل استدلال(16) در مقابل اظهار قدرت،(17) آثار متفاوتی بر درونی کردن ارزش ها و عقاید والدین توسط فرزندان دارد. درونی کردن ارزش ها، از روش های مختلف تربیت از جمله آموزش، الگودهی، تقویت رفتار مناسب و سازواره های محیطی ــ مانند اینکه رفتار مطلوب به طور طبیعی استنباط می شود ــ تأثیر می پذیرد. اعمال سبک های تربیتی مختلف و به تبع آن، درجه انتقال ارزش ها و هنجارهای والدین به فرزندان، از خصوصیات شخصیتی والدین تأثیر می پذیرد.(18)
متغیرهایی که در جریان درونی شدن ارزشی معین و در نتیجه در تربیت اخلاقی فرزندان می توانند تأثیر بسزایی داشته باشند، سن، جنسیت و خلق و خوی فرزند، ثبات ارزش و اهمیت آن برای والدین، توافق بین پدر و مادر بر روی ارزش، روشنی و فراوانی ارزش به نمایش گذاشته توسط والدین و اتخاذ روش های تربیتی مناسب می باشند. خصیصه های شخصیتی مثبت یا منفی تنها از خانواده و یا اجتماع گرفته نمی شود، بلکه مدارس نیز در این زمینه نقش دارند. معلمان در این زمینه مهارت های مهم را با تمرکز بر بهبود و اصلاح ویژگی های شخصیتی دانش آموزان و آموزش آنها برای توسعه روابط انسانی و اینکه افرادی قابل احترام برای مردم باشند، فراهم می سازند.(19)
مدرسه به منزله ی یک مرکز تربیتی جامعه، در جنبه های مختلف زندگی و رشد منش اجتماعی دانش آموزان تأثیر فراوان دارد. آماده کردن شاگردان برای برخورد با اجتماع و کسب مهارت های لازم جهت شرکت در زندگی اجتماعی به وسیله مدرسه صورت می گیرد. مدرسه یک نظام اجتماعی است که سه نقش و مشخصه اصلی دارد: مدیریت مدرسه، معلم و شاگرد. این نقش ها قسمتی از سازمان رسمی مدرسه است که باید محیط مدرسه را نیز به آن افزود. محیط مدرسه همان جو روانی ــ اجتماعی مدرسه است که به نوعی بخش زیادی از شخصیت احساسی، رفتاری و فکری دانش آموزان را در بر می گیرد. اگر بر روابط معلم و شاگرد، مدیریت و شاگرد و محیط و شاگرد، ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده ی جامعه و والدین حاکمیت داشته باشد، به جریان هویت یابی جوانان بر اساس ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده کمک خواهد کرد.(20)
سه راه اساسی برای انتقال ارزش های اخلاقی در مدارس وجود دارد: الف)برنامه درسی (رسمی و غیررسمی)؛ ب)برنامه درسی پنهان؛ ج)تعاملات شخصی بین معلمان و دانش آموزانشان.(21)
همچنین تجربیاتی که دانش آموزان در میان همسالان خود کسب می کنند، مانند بازی ها و کارهای گروهی، می تواند در رشد اخلاقی آنها مؤثر باشد. با اینکه مدرسه یک مؤسسه اجتماعی است و خواه ناخواه تحت تأثیر زندگی جمعی و آنچه در آن جریان دارد قرار می گیرد، انتخاب مواد و به کار بردن روش های معین تعلیماتی می تواند این واحد اجتماعی را به صورت خاص در آورد. مدرسه باید نفوذ عوامل گروهی یا طبقه ای را در رفتار افراد کم کند و همه را با توجه به مهارت های اجتماعی و مبانی تربیتی متوجه ارزش ها و آرمان های انسانی کند.(22) کهلبرگ معتقد است محیط های آموزشی مانند مدارس، باید در تربیت اخلاقی، نقش واضح نمودن ارزش های اخلاقی را ایفا کنند.(23)
منبع:معرفت اخلاقی (1)
ادامه دارد…