نویسنده: محمد مهدی صفورایی پاریزی
محبت در خانواده
از نظر اسلام، محبت بیشترین نقش را در ساماندهی جامعه ی آرمانی انسانی دارد. روایاتی که در مورد محبت از ائمه ی هدی علیه السلام وارد شده است، به روشنی اثبات می کند که جامعه ی مطلوب اسلامی، جامعه ای است که بر اساس محبت مردم نسبت به یکدیگر شکل گیرد. محبت مؤثرترین عامل پرورش انسان های شایسته، و کارآمدترین ابزار پیشبرد اهداف فردی، اجتماعی و مادی و معنوی است. محبت به قدری شیرین و لذت بخش است که با کمک آن می توان همه ی تلخی های زندگی و بسیاری از ضعف ها و نابسامانی ها و مشکلات کوچک و بزرگ فردی و اجتماعی را جبران کرد. در حدیثی حضرت سلیمان علیه السلام می فرماید: «هیچ چیز مانند محبت شیرین نیست».(17) از دیدگاه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وقتی دوستی برقرار شود، مشکلات و کمبودها به آسانی قابل تحمل است. آن حضرت در این باره با کنایه می فرماید: «هیچ مجلسی برای نشستن دو دوست، تنگ نیست».(18) عنصر محبت، آن قدر برای تحقق برنامه های دینی و هدایت انسان ها مؤثر دانسته شده است که امام باقر علیه السلام دین اسلام را چیزی جز محبت نمی داند.(19) خداوند متعال در سوره ی روم، مهر و محبت را از آثار قدرت و نعمت های بزرگ برشمرده و می فرماید: «یکی از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با آنان انس بگیرید و در میانتان محبت و مهربانی برقرار کرد و هر آینه در این کار برای مردمی که بیندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد».(روم: 21)
همه ی انسان ها نیازمند دوستی و محبت هستند و دوست دارند محبوب دیگران باشند. وقتی فرد بداند محبوب دیگران نیست، خود را تنها و بی یار و یاور می داند و نمی تواند استعدادهای خود را شکوفا سازد و در این راه رسیدن به کمال قدم بردارد. این احساس غریزی در زن و مردی که با هم تشکیل خانواده داده اند و از «من» بیرون آمده و به «ما» رسیده اند، بیشتر احساس می شود. پیش از ازدواج، هر یک از زن و مرد از محبت های فراوان پدر و مادر خود برخوردار بوده اند و آن گاه که با هم پیمان ازدواج می بندند، انتظارات آنان نسبت به دریافت محبت تغییر می کند و منتظرند تا از طریق رشته ی دوستی جدید نیز محبت دریافت کنند. هر یک از زن و مرد انتظار دارند طرف مقابل، او را از صمیم قلب دوست داشته باشد و علاقه مندی و محبتی دو طرفه برقرار شود. در این میان، زن که موجودی عاطفی و کانون محبت است، بیشتر نیاز به محبت همسرش دارد؛ زندگی او وابسته به عشق و علاقه است و هر چه محبوب تر باشد، شاداب تر خواهد بود و برای به دست آوردن محبوبیت تلاش می کند؛ اما اگر احساس کند محبوب همسرش واقع نشده، خود را شکست خورده و بی اثر می پندارد. محبت دو طرفه، زن و مرد را به زندگی دلگرم و کانون خانواده را استوار، مستحکم و کارآمد می سازد. پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «بهترین زنان شما، زن هایی هستند که دارای عشق و محبت باشند»(20) و در مورد مردها می فرمایند: «هر کس از دوستان ما باشد، به همسرش بیشتر اظهار محبت می کند و نیز هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، محبت به همسرش را بیشتر می کند».(21)
شکسپیر نیز می گوید: «آنچه در زن قلب مرا تسخیر می کند، مهربانی اوست نه روی زیبایش، من زنی را بیشتر دوست دارم که مهربان تر باشد».(22)
در خانواده ای که مهر و محبت وجود دارد و زوجین با آرامش، آسایش و علاقه مندی به یکدیگر در آن زندگی می کنند با توان مندی بیشتری می توانند به تربیت فرزندان خود بپردازند. وقتی فرزند در کانون پر از محبت و عاطفه پرورش یابد، روح او نیز آرام است و بهتر رشد می کند و با الگوگیری از والدین خود، در آینده همسری مهربان و کارآمد خواهد بود و خانواده ای کارآمد نیز تشکیل خواهد داد. این کارآمدی، نسل به نسل منتقل می شود و جامعه ای پر از شور و نشاط و کارآمد شکل می گیرد.
آنچه سبب ناکارآمدی خانواده و طلاق عاطفی می شود، نبود و یا کمبود محبت بین اعضای آن است. وقتی محبت نباشد، اعضای خانواده به خانه و یکدیگر دلبستگی پیدا نمی کنند و از نظر روانی جدای از یکدیگر زندگی می کنند. محبت، مانند قانون جاذبه زمین در این جهان است. همان طوری که این جهان، از اتم گرفته تا کهکشان ها ــ بر اساس قانون جاذبه پابرجاست، خانه و خانواده نیز بر اساس قانون محبت استوار می گردد. همان گونه که اگر یک لحظه قانون جاذبه از جهان برداشته شود، نظم آن به هم می خورد و به طور کلی جهان طبیعت نابود می شود، اگر در خانه نیز محبت نباشد، آن خانه نابودشدنی است. اگر محبت در خانواده نباشد و اعضای آن نیاز خود به محبت را ارضا نکنند، هیچ یک از اعضا نمی توانند وظایف مطلوب خود را انجام دهند و در نتیجه کارکرد خانواده و کارآمدی آن به ناکارآمدی تبدیل می شود. همان گونه که اجزای یک ساختمان بدون ملاط به هم نمی چسبد و ساختمان پابرجا نمی شود، بنا و نظام خانواده نیز چنین است و ملاط آن محبت و رحمت است مرد یا زنی که کمبود محبت داشته باشد، برای تأمین سعادت و رفاه خانواده اش فداکاری و کوشش نمی کند و انرژی خود را صرف اموری می کند که ممکن است زمینه ساز ناهنجاری و فساد در خانواده و جامعه شود. یکی از اموری که سبب کارآمدی می شود، اعتماد متقابل زوجین و وفاداری نسبت به یکدیگر است و زمانی که محبت در کار نباشد، احساس وفاداری و اعتماد تحقق نمی یابد.
همچنین باید توجه داشت که محبت و دوستی قلبی کافی نیست و اینکه گفته شود من از صمیم قلب همسرم را دوست دارم، ولی در عمل و رفتار مشاهده نشود، کارآمدی را تضمین نمی کند. بلکه باید این محبت هم در رفتارها دیده شود و هم اینکه بر اساس آموزه های دینی به زبان آورده شود و به همسر اعلام شود که من تو را دوست دارم. اعلام دوستی سبب استوارتر شدن آن و محبت بیشتری می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: «وقتی کسی را دوست داری، به او بگو دوستت دارم».(23) همچنین رسول گرامی اسلام می فرمایند: «این سخن مرد که به همسرش می گوید واقعاً تو را دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد».(24)
تکریم و کارآمدی خانواده
از آموزه های مهم دین اسلام در برخورد و برقراری رابطه با انسان ها، توجه به کرامت و ارزش آنان، و تعلیم آن به دیگران است؛ تا جایی که نسبت به غیر مؤمنین و غیر مسلمانان نیز به این امر اهتمام داشته اند. این اخلاق نیکوی پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام باعث شده بود که افراد لجوجی که جاهلانه با پیامبر و دین مخالفت می کردند، به سبب اخلاق بزرگوارانه پیامبر و اهل بیتش شیفته آنان شده، به دین اسلام مشرف شوند. رعایت این ادب اسلامی در خانواده که اجتماعی کوچک و نقش آفرین است، آثار مهمی بر جای می گذارد و در ایجاد فضایی سالم و کارآمد کارساز است.
به طور کلی، رفتارهای اجتماعی و روابطی که انسان ها با هم برقرار می کنند، تابع دو مبنا است: الف)مبنای «کرامت»؛ ب)مبنای «اهانت». بر اساس این دو نوع نگرش، روابطی که انسان ها و اعضای خانواده با هم دارند، یا مبتنی بر «تکریم» و گرامی داشتن یکدیگر است و یا مبتنی بر «استخفاف» و حقیر شمردن. در نگاه اول، همسر و فرزندان موجوداتی با ارزش، شریف و صاحب کرامت ذاتی اند(25) و در نگاه دیگر، آنان بی ارزش، حقیر و فاقد کرامت ذاتی هستند.
رفتار ما با اعضای خانواده ی خود تابع مبنای فکری ما است؛ انسان را هر گونه تلقی کنیم، همان گونه با او برخورد می کنیم؛ اگر انسان را موجودی صاحب کرامت بدانیم، تلاش می کنیم این کرامت را در او تقویت کنیم و به عکس؛ اگر دیگران را بی کرامت بدانیم، آنان را کوچک شمرده، مورد اهانت و تحقیر قرار می دهیم. بنابراین، می توان گفت در برخورد با دیگران دو دیدگاه وجود دارد:
1.دیدگاه «دینی» که انسان را با کرامت می داند و نحوه برخورد او با دیگران را، برخورد همراه با تکریم می خواهد؛
2.دیدگاه «غیردینی» که کرامتی برای انسان قائل نیست و تنها برای اینکه از او بهره برداری کند، با او رابطه برقرار می سازد و برخوردش تحقیرآمیز است.
گروه اول، در سیره و رفتار خانوادگی خویش، تکریم و احترام به حقوق اعضای خانواده را روش و منش خویش قرار داده اند واز خانواده ای کارآمد و بالنده برخوردارند. اما گروه دوم توجهی به کارآمدی خانواده خود ندارند و تنها به دنبال دستیابی به اهداف و خواسته های خود هستند. اعضای این خانواده، افزون بر تحمل رنج تحقیر، از بهداشت روان مناسب نیز برخوردار نیستند.
در این بخش به چند نمونه از رفتارهای کریمانه ای که تأثیر زیادی در برقراری روابط سالم خانوادگی و ایجاد امنیت روحی و روانی در بین اعضای خانواده و کارآمدی آن دارد، اشاره می شود. امید است با الگوگیری از ائمه هدی بتوانیم رفتارهای کریمانه را الگوی اعمال، رفتار و گفتار خود قرار دهیم و خانواده ای کارآمد و بالنده تشکیل دهیم و روز به روز بر بالندگی آن بیفزاییم.
الف. احترام متقابل
تمام انسان های بهنجار، خود و تمام جنبه های وجودی خود را دوست دارند و خدشه دار شدن آن را تحمل نمی کنند و به عواملی که یکی از جنبه های وجودی آنان را مورد تعرض قرار دهد، واکنش منفی نشان می دهند و برای حفظ آن از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. شخصیت و حرمت، خود یکی از جنبه های اصیل و اساسی وجود هر فردی است که به شدت به آن علاقه دارد و می خواهد که دیگران ــ به ویژه همسر و اعضای خانواده ــ آن را محترم بشمارند و اگر کسی به شخصیت او احترام نگذارد، رشته محبت خود را با او قطع کرده و میان آنان فاصله ایجاد می شود. در حقیقت، حفظ حرمت و شخصیت اعضای خانواده در گرو احترامی است که در برخوردها نمایان می شود.
رعایت احترام متقابل سبب استحکام روابط و نزدیکی افراد می شود. نیاز به احترام، در زن و مرد تفاوتی ندارد و هر دو نیاز دارند که دیگری به او احترام بگذارد و هرگز نباید به سبب ارتباط دوستانه، نزدیک و بسیار خصوصی که زوجین با هم برقرار می کنند، از احترام به یکدیگر غفلت کنند. به همین دلیل، و برای اینکه روابط آنان به ارتباطی عادی و سرد تبدیل نشود، موظف به رعایت احترام متقابل و حفظ جایگاه شخصیتی یکدیگر هستند. در منابع دینی، رعایت احترام زن توسط مرد جزو حقوق او شمرده شده است(26) و زنی که احترام همسر خود را رعایت نکند، مورد لعنت قرار گرفته است.(27)
در خانواده ای که رفتارهای اعضای خانواده احترام آمیز و از روی ادب باشد، روابط صمیمانه و نزدیک خواهد بود. روابط صمیمی، مانع بروز بسیاری از ناهنجاری ها ونابسامانی ها می شود. چنین خانواده ای با نشاط و علاقه به اداره ی زندگی خود می پردازد و بدین ترتیب زمینه ی شکوفایی استعدادها و بالندگی اعضا و کارآمدی آن فراهم می شود.
از سوی دیگر، بی احترامی به افراد، در آنان احساس حقارت به وجود می آورد. احساس حقارت در اعضای خانواده، زمینه ساز ناکارآمدی و مانعی بر سر راه بالندگی و کمال است. امام علی علیه السلام می فرماید: «انسانی که حقارت نفس پیدا کرده دیگر انتظار خیر از او نمی رود. کسانی که نفسشان پست و خوار باشد، به خیرشان امیدی نداشته باش».(28) از انسان های پست، انتظار خیر و صلاح نمی رود؛ زیرا که از پست، پستی خیزد و از تحقیر شده، بدی. همچنین امام هادی علیه السلام فرمود: «انسانی که نفسش خوار شود، از شر او ایمن مباش».(29)
حتی خودبینی و خودخواهی و تکبر که سرآغاز تباهی های فردی، خانوادگی و اجتماعی است، معلول حقارت نفس است. امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ کس به خوی (ناپسند) تکبر مبتلا نمی شود، مگر به سبب خواری و ذلتی که در درون خود احساس می کند».(30)
ب. مدارا با یکدیگر
مدارا با دیگر انسان ها نیز در پرتو توجه به تکریم آنان معنا پیدا می کند. امیر مؤمنان علی علیه السلام در وصف مدارای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «پیامبر همیشه (و با همه افراد) خوش رو و خوش خوی بود، و خشونت و درشت خویی در رفتارهای ایشان مشاهده نمی شد».(31)
امام علی علیه السلام که دست پرورده ی مکتب رسول خدا و پیرو سنت و سیره ی ایشان بود، مدارا را سر لوحه ی برنامه های عملی و سیره ی خانوادگی و اجتماعی خویش قرار داده بود و می فرمود: «کسی که در امور خویش، سیره ی مدارا و سبک رفق و ملایمت و نرمی را پیش گیرد، به آنچه از دیگران انتظار دارد خواهد رسید»؛(32) زیرا مدارا رفتاری اخلاقی، اجتماعی و اسلامی است که از گسترش مخالفت ها، دشمنی ها و کینه و حسادت جلوگیری می کند. با رفق و مدارا، شدّت مخالفت ها کاهش می یابد.(33) آن حضرت معتقد بود تحقق زندگی شیرین و خانواده ای کارآمد، در گرو مدارا با یکدیگر است(34) و نیز فرمود: «انسان عاقل و با تدبیر کسی است که از این موضوع بهره ی کامل بگیرد»(35) و با استفاده ی عاقلانه و مدبرانه از مدارا در روابط خود با همسر و فرزندانش، زندگی درست، منظم و سالمی را پی ریزی کند.
سلام کردن و کارآمدی خانواده
در میان همه ملت ها و فرهنگ ها، مردم به هنگام ملاقات و دیدار با یکدیگر، برای ابراز احساسات و عواطف خود و خرسندی و رضایت از دیدار و نیز خوشامدگرایی و برای شروع گفت و گو با یکدیگر، راه و روش خاصی ابداع کرده اند و برای این منظور با واژه ها و حرکات ــ به صورت قراردادی ــ این مقصود را می رسانند. در سنت اسلامی، برای تأمین این منظور سلام کردن به یکدیگر، مصافحه (دست دادن) و معانقه (یکدیگر را در آغوش کشیدن) در نظر گرفته شده است. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «سلام، تحیت و درود ماست».(36) سلام کردن، از دستورات الهی قرآنی است. خداوند می فرماید: «هرگاه به خانه ها وارد شدید، به یکدیگر سلام کنید و این تحیت و درودی پاک و مبارک از جانب خداوند است».(نور: 61)
در آموزه های دینی بر این امر مهم، و جایگاه آن در سلامت و امنیت روحی و روانی و کارآمدی خانواده و جامعه انسانی تأکید شده است که اولین گام ارتباط، با سلام شروع می شود. در اسلام، به مؤمنان سفارش و تأکید شده است که به یکدیگر سلام کنند. پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله به زنان و کودکان نیز سلام می کردند. سلام با سلامتی هم خانواده است و مفهومش این است که هیچ خطر و تهدیدی از سوی سلام کننده، متوجه ی مخاطب او نیست. این شعار اسلامی که اعضای خانواده های مسلمان به منزله ی تحیت و تعارف ــ به هنگام روبه رو شدن و ملاقات ــ با هم دارند، در دیگر اقوام و ملت ها به گونه هایی دیگر است. سفارش اسلام به سلام، در ابتدای ارتباطات انسانی و به ویژه خانوادگی، منطبق و سازگار با فطرت انسان است.
زندگی در دنیای کنونی اغلب با دلهره و اضطراب توأم است. بنابراین، در اولین برخورد دو انسان، مطلوب ترین نوع برقراری ارتباط، دادن امنیت و آرامش به مخاطب خویش است تا مطمئن شود که از طرف مقابل ضرری متوجه او نیست. اهمیّت سلام تا آنجاست که یکی از نام های مبارک خداوند سلام می باشد. یکی از نام های بهشت که خانه ی آرامش و آسایش انسان است، دارالسلام نامیده شده است. بدیهی است که چنین ارتباط و آرامشی، زمینه های کارآمدی خانواده و رشد اعضای خود را فراهم می سازد.
در واقع، سلام که یک تحیت و تعارف رسمی اسلامی است، به معنای دعا و درخواست همین امنیت، سلامتی و آرزوی موفقیت و کمال مخاطب است. از این روی، در قرآن کریم، دربرخی موارد واژه ی سلام با کلماتی که معنای امنیت دارند، همراه است که این تقارن لفظی، خود قرینه ی تقارن مفهومی سلام و امنیت است؛ «اوست خدایی که جز او خدایی نیست. او سلطان مقتدر جهان است؛ پاک از هر عیب و آلایش است؛ امنیت بخش و نگهبان جهانیان و قاهر و مقتدر و جبّار است».(حشر: 23) در آیه ی دیگری می خوانیم که در روز قیامت به مؤمنان گفته می شود: «با سلامتی و در حال امنیت وارد بهشت شوید:.(حجر: 46) احساس امنیت و آرامش است که انسان را به کار و تلاش وادار می کند. بدون آرامش و تلاش، هیچ گاه مسیر حرکت به سوی کمال هموار نمی شود. کارایی و کارآمدی در هر زمینه ای نیازمند آرامش و آسایش است و خانواده به عنوان کانون آرامش ــ با احساس امنیتی که در اعضای آن ایجاد می شود ــ می تواند به سوی کمال حرکت کند و کارآمدی خود را تضمین کند.
منبع: معرفت اخلاقی (1)
ادامه دارد…