هنگامی که ابن ملجم شمشیر بر فرق امیر المؤمنین (علیه السلام) زد آن حضرت را به خانه آوردند. مردم بر گرد خانه علی (علیه السلام) جمع شدند تا تکلیف ابن ملجم تعیین شود و او را بکشند. امام حسن (علیه السلام) آمد و فرمود: پدرم دستور داده متفرق شوید و به منازل خود برگردید فعلا ابن ملجم را به حال خود می گذاریم تا اگر پدرم بهبودی یافت خودش هر چه خواست با او معامله کند.
همه مردم رفتند مگر اصبغ بن نباته. پس از مختصر زمانی(22) حضرت مجتبی آمد دید اصبغ بن نباته هنوز ایستاده فرمود چرا نمی روی مگر پیغام پدر مرا نشنیدی؟ عرض کرد شنیدم ولی نمی روم مگر اینکه ایشان را ببینم و حدیثی از مولایم بشنوم.
امام حسن (علیه السلام) داخل شد و جریان را عرض کرد و برای اصبغ اجازه گرفت.
اصبغ وارد شد، گفت دیدم علی (علیه السلام) دستمال زرد رنگی بر سر بسته ولی رنگ صورتش از آن پارچه زردتر است. به من فرمود مگر نشنیدی پیغام مرا؟ گفتم شنیدم ولی خواستم حدیثی از شما بشنوم. فرمود بشنو که دیگر بعد از این از من نخواهی شنید. فرمود ای اصبغ همین طور که تو بر بالین من آمدی روزی من به بالین پیغمبر رفتم به من دستور داد که به مسجد برو و مردم را عموما دعوت کن. آنگاه یک پله پایین تر از فراز منبر بالا برو و بگو هر کس والدین خود را ترک کند و عاق شود و هر کس از مولا و آقای خود بگریزد و هر شخصی که مزدور خود را ستم کند و اجرت او را ندهد خداوند او را لعنت کند.
من به دستور آن حضرت عمل کردم همین که از منبر به زیر آمدم مردی از انتهای مسجد گفت یا علی سخنی گفتی ولی تفسیر ننمودی من خدمت پیغمبر آمدم و گفته آن مرد را به عرض رساندم.
اصبغ گفت در این هنگام علی (علیه السلام) دست مرا گرفت و پیش خود کشانید و یک انگشت مرا در میان دست نهاد، فرمود همین طور پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انگشت مرا در میان دست خود گرفت و فرمود:
یا علی الاوانی و انت ابوا هذه الامه عقنا فلعنه الله علیه الاوانی و انت مولیا هذه الامه فعلی من ابق عنا لعنه الله الاوانی و انت اجیرا هذه الامه فمن ظلمنا اجرتنا فلعنه الله علیه ثم قال آمین.
ای علی من و تو دو پدر این امتیم هر کس ما را ترک کند و بیازارد بر او باد لعنت خدا و نیز من و تو دو آقای این امتیم هر کس از ما بگریزد بر او باد لعنت خدا و هم من و تو دو مزدور و اجیر آنهائیم هر کس پاداش ما را ندهد مورد لعنت خدا واقع شود. سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت آمین.(23)
22) در روایت دیگر بسته که چون صدای گریه از میان خانه علی بلند می شد بر در خانه هر که بود گریه می کرد از این رو آنها را مرخص کردند و مرتبه دوم از صدای گریه اصبغ امام حسین (علیه السلام) آمد.
23) بحارالانوار، ج 9، ص 437.