وقتی بر رفتار و کردار انسانها نگاهی افکنده میشود گاهی اوقات اعمالی مشاهده میگردد که با هدف خلقت انسان و رسیدن به مقصودش و حاضر شدن در برابر خالقش سازگار نیست، این ناسازگاری با هدف خلقت را میتوان گناه و خطا تعبیر کرد. طبق آیات قرآن پیداست که خالق کاینات در وجود هر انسانی خیر و شر نهاده است «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» ترجمه: سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و چاه و راه و حسن و قبح را توسّط عقل و وحی به او نشان داده است).
این به این معنا نیست که انسان در مسیر خطا و گناه گام بردارد و آن را الهام خدایی پندارد زیرا قبل از این آیه «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا»؛ « ترجمه: و سوگند به نفس آدمی، و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است (و قوای روحی وی را تعدیل، و دستگاههای جسمی او را تنظیم نموده است) آمده است، یعنی انسان طوری ساخته و پرداخته شدهاست که قدرت کنترل بر فجور داشته باشد و اسیر نفس اماره نباشد. ناگفته نماند که خیر و تقوا ذاتاً پسندیده است و شر و فجور هم ناپسند. اما چون نفس گرایش به فجور دارد گاهی خطا امری پسندیده جلوه میکند، خصوصاً موقعی که نفس به جای ایمان و منطق، حاکم بر رفتارهای انسان باشد. با این حال راه بازگشت وجود دارد و طوری نیست که انسان نتواند تغییر مسیر بدهد. این درد قابل درمان است به شرطی که آدمی در فکر دوا باشد. خداوند که آفرینندهی انسان است و بر همه حالات او آگاهی کامل دارد و خطای اورا می بیند باز هم چراغی فراراه انسان نهادهاست که در این پرتگاه نسیان و عصیان سرانجام حرکت حیات خویش را به سقوط ختم ننماید بلکه دروازهی توبه و استغفار را بگشاید و با قلبی سرشار از ندامت و پشیمانی رو به سوی خدای غفار بنماید. ریشه یابی معنای استغفار استغفار از کلمه غَفَرَ در باب استفعال است، این باب در زبان عربی برای طلب و در خواست به کار میرود. الغَفْر به معنای بیم و ترس و مصون ماندن از پلیدی و آلودگی، میباشد. و همچنان به معنی پوشاندن و مخفی داشتن و محفوظ داشتن است. غفران و مغفرت از سوی خداوند این است که بنده را از این که عذاب به او برسد، مصون میدارد. مِغفَر یعنی کلاه خود که سر را میپوشاند و{از ضربه و خطرهای احتمالی دور نگه میدارد.} خداوند غفور است یعنی در دنیا و قیامت گناه تورا پوشیده نگه میدارد و از عذاب جهنم محفوظ مینماید، در دنیا به این معنی که هم گناه پوشیده میماند و هم انسان را از عواقب وخیم گناه در امان میدارد زیرا اگر انسان از شر گناه در امان نباشد نمیتواند راه هدایت در پیش گیرد وغفور بودن خدا در قیامت به این معنی است که گناه انسان هویدا نشود و از عذاب جهنم در امان باشد.
مقایسهای بین واژه های مشتق از غَفَرَ غافر: یک بار در قرآن آمده است و به معنی اینکه یک گناه را میبخشد: غافرالذنب و قابلالتوب. غفور: این اسم خداوند 91 بار در قرآن آمده است و دربر گیرندهی این معنی است که خدا گناهان بسیاری را میبخشد اگر چه هزاران باشد. از زبان حضرت موسی در قرآن نقل میشود که می فرماید: «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی».(موسی از کردهی خود پشیمان شد و رو به درگاه خدا کرد و) گفت: پروردگارا! من بر خویشتن (با کشتن یک تن) ستم کردم. پس (به فریادم رس و) مرا ببخش. خدا گریه و زاری وی را پـذیرفت و بـه حساسیت و طلب آمرزش او پاسخ مثبت داد: «فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (۱۶)در جنگ میان اسراییلی و قبطی در پی درخواست کمک اسراییلی از موسی به فریاد او میشتابد و با یک مشت قبطی را از پای در میآورد فوراً میفهمد که این عمل او شیطانی یوده بی درنگ به استغفار اقدام مینماید و نتیجهاین استغفار بنا به نص صریح آیه مشخص است.
غفار: این اسم اعظم خدا 5 بار در قرآن آمده است و متضمن این معنی است که خدا گناهان بسار و گناهانی که قابل مسامحه نیست میبخشد «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا» (نوح۱۰) و بدیشان گفتهام: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است و شما را میبخشاید). این گفته قرآنی از زبان حضرت نوح بیان شده است که به قومش میگوید: از پرودگارتان درخواست بخشش نمایید که او بسیار آمرزنده است و بدیهی است که قوم نوح بسیار ستمگر بودهاند زیرا در برابر دعوت وی به سوی خدا گوشهای خود را گرفتهاند و جامه بر سر کشیدهاند تا قیافه وی را نبینند. جالب اینجاست که دعوت نوح برای این بوده قومش ایمان بیاورند و خدا آنها را ببخشاید با اینکه بسیار ستم پیشه بودهاند «وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثیَابَهُم وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتکبارا» (۷ نوح) ترجمه: من هر زمان که ایشان را دعوت کردهام تا (ایمان بیاورند و) تو آنان را بیامرزی، انگشتهای خود را به گوشهایشان فرو کردهاند (تا ندای حقّ را نشنوند) و جامههایشان را بر سر کشیدهاند (تا قیافهی مرا نبینند) و (در فسق و فجور و ظلم و زور بیشتر فرو رفتهاند و بر کفر) پافشاری کردهاند و سخت سرکشی نموده و بزرگی فروختهاند.
مقایسهای بین استغفار و توبه
استغفار طلب بخشش از خدا برای گناهانی است که آدمی در گذشته انجام داده است و برای دفع شر ناشی از گناهان، اما توبه اقدامی عملی برای بازگشت از گناهان و عدم انجام آنها درآینده است، توبه رجوع از گناه و روی نهادن به سوی خداست اما استغفار درخواست پوشیده ماندن گناهان و بخشش آنهاست استغفار بیشتر جنبه زبانی و حالت روحی دارد اما توبه حالت فعلی و عملی. استغفار دست دعا ونیایش به سوی خدا سپردن است، اما توبه ایجاد بستری مناسب برای قبولی این دعاست. ناگفته نماند که هم توبه هم استغفار به تنهایی نوعی بازگشت به سوی خداوند هستند و اظهار ناتوانی بنده در برابر خالقش و تسکین دل دردمند از زخم گناه. البته این دو واژه در پارهای از آیات قرآن قرین و همدم همدیگرند: «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى» (۸۲غافر) و آیه «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا» (نصر 3).
ارمغانهای استغفار
وقتی آدمی بر اساس نسیان و گاهی به صورت عمدی رویی به سوی گناه مینهد و غبار گناه بر چهرهی قلبش احساس مینماید نسیم استغفار غبار زدایی میکندو قلب ماتم گرفته را به وجد میآورد. در اینجا به پارهای از فواید و ارمغانهای استغفار میپردازیم:
1-عاملی برای ذکر خدا: انسان که دچار خطا میشود و در برابر خدا دست به قانون شکنی میزند و حق حیات ربانی خویش را فراموش مینماید گاهی زود از غفلت به در آمده و به ذکر خدا میپردازد و راه استغفار در پیش میگیرد«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِر الذُّنُوبَ إِلا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا على ما فَعلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (135 آل عمران) کسانی که چون دچار گناه (کبیرهای) شوند یا (با انجام گناه صغیرهای) بر خویشتن ستم کردند، به یاد خدا می افتند (و وعد و وعید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم میدارند و پشیمان میگردد.) و آمرزش گناهانشان را خواستار میشوند – و بجز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ – و باعلم و آگاهی بـر (زشتی کار و نهی و وعید خدا از آن) چیزی که انجام دادهانـد پـافشاری نمیکنند (و به تکرار گناه دست نمییازند)
2-همگام شدن با پیامبر: پیامبر (ص) به ندای قرآن لبیک گفته و به استغفار میپردازد. ابوهریره از وی نقل میکند که میفرمایند: «به خدا سوگند من در طول روز بیشتر از هفتاد بار از خدا طلب آمرزش میکنم و به سوی او توبه مینمایم». وقتی پیامبر (ص) اقدام به استغفار مینماید با اینکه حبیب خداست حال و روز ما در استغفار چگونه باید باشد ؟ لب به استغفار گشودن، همچون پیامبر (ص)دل بر طبق اخلاص نهادن است و هم مسیر شدن با او در پیچ و خم زندگی.
3- همنوا شدن با ملایک: فرشتگان الهی که مأمور اجرای فرامین خدایند پس از تسبیح خدا برای ایمانداران دست نیایش و نیاز به سوی خدا بلند میکنند و میگویند: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَهً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» آنان که بردارندگان عرش خدایند و آنان که گرداگرد آنند به سپاس و ستایش پروردگارشان سرگرمند و بدو ایمان دارند و برای مومنان طلب آمرزش میکنند (و میگویند:) پروردگارا! مهربانی و دانش تو همه چیز را فراگرفته است (هم اعمال اقوالشان را کاملا میدانی و هم مرحمت و مهربانیت میتواند ایشان را دربـر گیرد) پس درگذر از کسانی که (از گناهان دست مـیکشند و به طاعت و عباداتت میپردازند، و از راههای انحرافی دوری میگزینند و به راستای راهت) برمیگردند و راه تو را در پیش میگیرند، و آنان را از عذاب دوزخ مصون و محفوظ فرما. پروردگارا! (آمین) البته انسان باید توبه کرده باشد تا ملایک اقدام به استغفار نمایند.حال اگر آدمی خود هم بعد از توبه طلب آمرزش کند با ملایک در درخواست بخشش از خدا هم ندا شده است.
4-دست یابی به نعمتهای الهی: قرآن از زبان حضرت نوح در امر دعوت اینچنین بیان میکند: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجعَلْ لَکُمْ أَنْهارا» (نوح 10-12) و بدیشان گفتهام: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است (و شما را میبخشاید. اگر چنین کنید) خدا از آسمان بارانهای پرخیر و برکت را پیاپی برایتان میباراند، و با اعطاء دارائی و فررندان شما را کمک میکند و یاری میدهد، و بـاغهای سرسبز و فراوان بهرهی شما میسازد، و رودبارهای پرآب در اختیارتان میگذارد. بدیهی است که هیچ یک از پیامبران از روی امیال درونی یا برای خود بزرگنمایی در میان مردم سخن نگفتهاند و از طرفی دیگر، خدا داستانی را بدون دلیل در قرآن بیان نمیکند بلکه درماورای هر داستانی حقیقتی نهفته است. در این بیان قرآنی معاملهای سودآور به نفع انسان به چشم میخورد که تنها با دادن دل به دست خدا و رفتن زیر سایه عرش پر مهر او و استغفار کردن، نعمتهایی پر بها به انسان داده میشود. اشاره به این نکته ضروری است که استغفار کردن شرطی اساسی برای اعطای نعمتها از طرف خداست و سعی انسان هم بی تأثیر نیست. نکته جالب توجه اینکه تنوین در این واژه ها بیانگر فراوانی نعمتهاست.
5-استغفار عامل دفع بلا: بنا به نص صریح قرآن طلب بخشش از خدا و استغفار کردن راهی اساسی برای نجات از عذاب خداست و دلیلش هم این است بنده با این ذکر پر برکت به خدا نزدیک میشود و مهمان لحظههای خداست و در ذات وی نمیگنجد که که مهمان همدم لحظه به لحظهاش را اگرچه زیاد هم خطا کرده باشد بیازارد، در رابطه باین قضیه به سراغ آیه قرآن میرویم که میفرماید: «….وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (انفال۳۳) و همچنین خداوند ایشان را عذاب نمیدهد در حالی که (بـرخـی از) آنـان طلب بخشش و آمرزش مینمایند (و از کردهی خود پشیمانند و از اعمال ناشایست خویش توبه میکنند).دایم در حال استغفار بودن به معنی مصون بودن از عذاب خداست. عوامل مغفرت وقتی انسان به دنبال استغفار میگردد باید همزمان با ذکر و درخواست متواضعانه زمینههای اجابت آن را فراهم نماید تا به این عطیهی الهی دست پیدا کند.
این بسترسازی را طبق آیات قرآن پی میگیریم:
1- .دوست داشتن خدا و رسول خدا: این حب سرآغازی است برای قبولی استغفار. اگر این دوستی همراه عمل باشد بخشش هم حتمی است. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (آل عمران۳۱)بگو: اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند آمرزندهی مهربان است. سید قطب (رحمه الله علیه): « محبّت خدا ادعای زبانی، و عشق وجدانی نیست. بلکه محبّت خدا و عشق به الله علاوه از گفتار برون و نیّت درون، پیروی از رسول خدا و گام نهادن در خط سیر رهنمودها و ارشادات او، و تحقّق راه و روش وی در زندگی است. » و این گام نهادن در مسیرپیامبر سرانجامش به بخشش ختم میشود که واقعاً سرانجام پر خیر و برکتی است و آسان هم به دست میآید.
2- داشتن تقوا: گاهی در اثر کم شدن تقوا و کم شدن نور ایمان شیطان روی به سوی انسان مینماید تا وی را از شاهراه عبودیت منحرف نماید و در بیابان آشفتگی تنها گذارد، اما با در پیش گرفتن مسیر تقوا این گناه ناشی از فریفتگی شیطان بخشیده میشود. تقوا واستغفار دو همراه صمیمی یکدیگرند، زیرا استغفار زمینهای برای رسیدن به تقواست و تقوا داشتن راهی برای اجابت طلب بخشش ازخداست. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» (۲۹) ای مؤمنان! اگر از خدا (بترسید و از مخالفت فرمان او) بپرهیزید، خدا بینش ویژهای به شما میدهد که در پرتو آن حقّ را از باطل میشناسید، و گناهانتان را میزداید و شـما را مـیآمرزد، چرا که یـزدان دارای فضل و بخشش فراوان است.
3- قبول دعوت پیامبران: در سوره احقاف در مورد جنیان که به قرآن گوش دادهاند اینچنین آمدهاست: «یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُجِرْکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» (31).ای قوم ما! سخنان فراخوانندهی الهی را بپذیرید، و به او ایمان بیاورید، تا خدا گناهانتان را بیامرزد و شما را در پناه خویش (محفوظ و مصون از عذاب سخت آخرت) دارد. اگر چه این آیه در مورد داعی جنیان به سوی خدا بحث میکند در مورد انسان هم که توسط دعوتگر [ پیامبران یا هر دعوتگر دیگر] به سوی خدا دعوت میشود صدق میکند و این پذیرش دعوت به سوی خدا وایمان به الله و لازمههای آن راهی برای بخشش خطاهای انسان و در امان ماندن از عذاب دردناک خداست. اوقات استغفار انسان گاهی دچار خطاهایی میشود که اصلاً احساس نمیکند گناهی صورت گرفته باشدبنابر این برای محو خطاهای نامحسوس خود و گناهان عمدی باید پیوسته لب به دعا و استغفار و طلب آمرزش باشد از بدو بیداری تا ورود مجدد به بستر خواب، در نشستن و برخاستن، در راه رفتن و ایستادن، و تمامی حالات زندگی و حیطههای کاری. اما بنا به نص قرآن دو زمان مهم برای استغفار مطرح شده است که نباید نادیده گرفت بلکه باید آنها را زنده کرد تا زنده ماند.
1- صبحگاهان: خداوند در مدح این زمان بزای طلب غفران میفرماید: «الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنْفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأسْحَارِ» (۱۷)آل عمران همان کسانی که (ایمان، دل آنان را لبریز میسازد، و فریاد بـرمیآورند و) میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش (دوزخ) بدور دار. و همان کسانی که (در راه طاعت و عبادت و دوری از گناه و معصیت و تحمّل مشقّات و ناملایمات) بردبار و (در نیّت و کردار و گفتار) درستکار، و (با خشوع و خضوع بر طاعت و عبادت) مداوم و ماندگار، و (از آنچه میتوانند و بدان دسترسی دارند) بخشاینده، و در سحرگاهان آمرزش خواهند… در این دعایشان، اشارهای به تقوایشان نهفته است. این دعا اعلان ایمان، و وسیلهی شفاعتی در پیشگاه خدا، و طلب غفران، و مایهی پرهیز از آتش دوزخ است.در هر صفتی از صفات ایشان، نشانهی ارزشمندی در زندگی انسانیّت و در زندگی گروه مسلمانان است.
2- شامگاهان: در آیه 55 سوره غافر اینچنین آمده است: «… وَاسْتَغْفِـرْ لِذَنبِکَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَالإِبْکَارِ» پس (ای محمّد ! بر اذیّت و آزار کفّار و ناملایمات روزگار) شکیبائی کن، چرا که وعده خدا (در امر کمک به پیغمبران خود و مؤمنان بدیشان، تخلّفناپذیر و) حق است. و آمرزش گناهانت را بخواه، و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز. در سایهی استغفار ما چقدر در زندگی بر سرای گناه پا نهادهایم و غافل از همه چیز دمی آرمیدهایم و فرمان نفس را پذیرفتهایم و بندگی خدا را در طبق فراموشی نهادهایم و دل به عشوه گریهای روزگار دادهایم اما خدا همچنان گناهان ما را پوشیده نگه داشته است و درِ عفو و غفران و رحمت را باز گذاشته است تا با دلی آکنده از ایمان بگوییم:….وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا…. و از ما درگذر (و قلم عفو بر گناهانمان کش) و ما را ببخشای و به ما رحم فرمای. تو یاور و سرور مایی. وقتی با کوله بار ی از خطا به استقبال آیه فوق میرویم احساس آرامش عجیبی میکنیم زیرا در مورد انسان گناهکار اول عفو مطرح است و به دنبال آن مغفرت و سپس رحمت، به این معنی که آدمی با انجام گناه فوراً مورد عذاب قرار نمیگیرد و اصلاًخطایش نادیده گرفته میشود اما باز هم از شر عملش در امان نیست بلکه منتظر فضل دیگری از جانب خداست و در این مرحله امید بخشش دارد و پش از بخشش نمیخواهد سر گردان باشد بلکه چشم انتظار هدیهای دیگر از جانب ربالعالمین است و آن ورود به بهشت است. دمی بر کردار خود بنگریم؛ با این که دروازه گناه را میگشاییم و مرز بندگی را در مینوردیم و در لحظهای بسیار کم در برابر نفس به زانو در میآییم، چو به هوش میآیم سر بر آستان خدا میساییم انتظار داریم که خدوند اول گناه ما را نادیده یگیرد و از شر گناهمان در امانمان دارد و عذاب جهنم را نصیبمان نکند، جدای از آن، بهشت سرشار از نعمتش را نصیب ما فرمایید، چه احساس بچگانهای از طرف انسان و چه لطف بی انتهایی از طرف ایزد منان و چه زیباست مولایی خدا برای بنده گناهکار.خدا بخشنده است و آدم گناهکار از در نمیراند بلکه اورا به توبه و استغفار دعوت میکند و حتی زمان آن و کیفیت آن را به او یاد میدهد زیرا میداند غیراز آغوش مهربانیش راهی دیگر برای انسان نیست. سید قطب در تفسیر آیه 135 آل عمران چه زیبا اندیشههای باریکش را به تصویر میکشد آنجا که مینویسند: « اگر کودک تو اشتباهی بکند و بداند که در خانه بجز تـازیانه نیست، او از خانه میگریزد و هرگز بدان برنمیگردد. اما اگر کودک تو بداند که در کنار تازیانه، دست مهربانی است که اگر او از گناه معذرت خواهـی نمود و اظهار پشیمانی کرد، بر ضعیفی او میبخشد و عذرش را میپذیرد و در تربیت و پرورشش میکوشد، او بدون گمان به خانه برمیگردد.» در نوای دیگر قرآن با ندایی دلانگیز چنان ما را به خود میآورد که با شوقی بی انتها ره به سوی استغفار بپوییم و رحمت بی پایانش را همانند بخشش بی منت به دست آوریم، آنجا که میفرماید: لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ ترحَمُونَ [نمل:46]. «چرا نباید از خدا طلب آمرزش کنید، تا مورد رحمت قرار گیرید.
« لَوْلا»: این واژه به معنی (هَلاّ) و برای ترغیب و تشویق انجام کار بعد از خود به کار میرود.(تفسیر نور) در آیهای دیگر مژدهای به ما میدهد که شتابان به سوی دیار استغفار بار سفر ببندیم و از هرچه غیر اوست دل بکنیم و به شوق وصال دوست قدم برداریم، نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (۴۹ الحجر) ای پیغمبر!: بندگان مرا آگاه کن که من دارای گذشت زیاد و مهر فراوان هستم (در حق کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار نیک انجام بدهند).چه ارتباط وصف ناپذیری که انسان خطاکار بنده نامیده میشود و جدای ازآن مژده میدهد که با طلب بخشش گناه آدمی بخشیده میشود. خدایا به سان کودک سرتافتهای ناشی جهل و نادانی دست نیاز به سویت بلند مینماییم و میگوییم: ربنا اننا آمنا فاغفر لنا ذنوبنا و قنا عذابالنار. به امید خیزشی نو برای رسیدن به قله استغفار و نهادینه کردن آن در زندگی!
منابع و مآخذ:
1- تفسیر فی ظلال اقرآن – سیدقطب. مترجم: دکتر مصطفی خرم دل.
2- تفسیر نور – دکتر مصطفی خرم دل.
3- زندگی در پرتو اسماء الهی- عمر خالد. مترجم: ژیلا مراد پور
4- مقاله بازشناسی مفاهیم قرآنی – مهندس آدم غلامی به نقل از سایت پایگاه اطلاع رسانی اصلاح.
5- مفردات الفاظ قرآن- راغب اصفهانی – مترجم دکتر سید غلامرضا خسروی حسینی
islahweb,0rg . نویسنده: عبدالله کاشفیاقدم