اعجاز تواضع وفروتنی

اعجاز تواضع وفروتنی

نویسنده: امیر دیوانی

فروتنی برانسان خاکسار، جز بلند گی نمی افزاید، پس تواضع کنید تا خدای تان برشما رحمت فرستد.
نگارنده ترجیح می دهد روایتی عبرت آموز ومانایی از حضرت مسیح(ع) را، به قرار زیر زینت بخش نوشته ی پیش رو نماید: آن حضرت به یاران خود فرمود: ای حواریون ویاران پاک من! نیاز وحاجتی را با شما درمیان می گذارم، می خواهم که شما آن را بر آورده سازید.عرض کردند: یا روح اله، حاجت ونیاز شما برآورده است.ما آماده ایم .حضرت عیسی از جا برخاست وپاهای حواریون را شست وشوداد.آنان گفتند: روا وشایسته تر این بود که ما پاهای شما را می شستیم.
فرمود: سزاورترین مردم درخدمت کردن ، خود عالم ودانشمند است . سپس فرمود: یگانه هدف من از دست زدن به چنین کار این بود که با ارایه واظهار تواضع خود بر شما، شما نیز به نوبه ی خودمانند خود من با مردم تواضع وفروتنی نمایید.
به قول مولانا صائب تبریزی:
شبنم به آفتاب رسید از افتادگی
بنگر که از کجا به کجا می توان شدن
حضرت عیسی پس از آن فرمود: علم وحکمت با تواضع و فروتنی روبه سازمان یا بی وآبادی می گذرد، نه با تکبر وبزرگ منشی وبدین سان زراعت درزمین نرم وهموار می روید وگیاهان در دشت وهامون فروهشته ، سبز می شوند ، نه درکوه های فرازمند وبر افرواشته.
به راستی:
فیض روح القدس اربار مدد فرماید.
دیگران هم بکنند، آنچه مسیحا می کرد.
شاد روان سعدی، سخنور سبک” سهل وممتنع” ومایه ی فخر وافتخار عالم شعر وادب چه خوش سروده است:
یکی قطره باران زابری چکید
خجل شد چوپهنای دریا بدید./
که جایی که دریاست، من کیستم
گراوهست، حقا که من نیستم.
چو خود رابه چشم حقارت بدید
صدف درکنارش به جان پرورید.
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لولو شاهوار
بلندی از آن یافت، کو پست شد
درنیستی کوفت تا هست شد
تواضع کند هوشمند گزین
نهد شاخ پرمیوه، سربرزمین.
پس: کسی که فروتنی کند، نزد خود ناچیز، ولی در چشم مردم، بزرگ می باشد.هفتمین نصیحت خردمندانه وپند ارزنده ی لقمان حکیم به پسرش، مساله ی رعایت تواضع و فروتنی است که می توان آن را اساس وپایه ی ارزش وکلید گنجیه ی کمالات دانست. اومی گوید: ” پسرم ! بابی اعتنایی از مردم روی مگردان. “یعنی افتاده باش. به قول مولانا صائب تبریزی ، سخن سرای ممتاز همه ی دوران ها:
فروتنی است دلیل رسیدگان کمال
که چون سوار به منزل رسد، پیاده شود.
تواضع وخاکساری درزمره ی برجسته ترین صفات آدمی شمرده می شود.فروتنی، زیبنده ی هر فردی است وبرای دانایان وعلم جویان سزاوارتر بوده وکبر وخود بزرگ بینی، ویژگی ناخوشایندی است که از دیدگاه همگان ناپسند شمرده می شود وبرای دانشمندان ودانش پژوهان نامطلوب تر می باشد.فراگیری علم باید آدمی را در برابر سایرین فروتن تر کند نه آن که سبب خود شیفتگی وغرورش شود. پاره ای کسان بی جنبه وکم ظرفیت به صرف چند سال تحصیل ودستیابی به عناونی ظاهر فریب دنیایی، چنان خود خواه می شوند که خویشتن را برتر از همه می انگارند وتوقع دارند که خیل عظیمی از مردم ، آنان را بزرگ داشته وغلام حلقه به گوش شان شوند. به قول مثال های فارسی: “با شاه فالوده نمی خورد!”،
اگر پدرشان راندیده بودند، ادعای پادشاهی می کردند!
درصورتی که: ” درخت هر چه بارش بیشتر می شود، سرش فروتر می آید!” اما همان گونه که درحدیث آمده است: ” کسی که خویشتن را عالم بشمرد واز سر فروتنی ادعا کند: ” من فرزانه ام، در واقع نادان است.” اینان از مرحله پرت اند، دچار کمبود شخصیت هستند ودربین مردم، احساس حقارت وکمتری می کنند وبا دعوی فضل ورجحاتشان برآنند تا برای خود
شخصیت دروغین وخلاف دست وپا کنند. درحالی که چنان چه علم اندوزی با تربیت انسانی واخلاقی توام باشد ، باید هر چه بردانسته های انسان اضافه می گردد، خضوع وخاکساری اش فزونی گیرد.
از تواضع می توان کردن مسخر عالمی
خاتم دست سلیمانی ، همین پشت دوتاست
(ناصر علی سیر هندی)
به خاک این قدر دادن رمز کاری است
که عزمت نزد ما درخاک ساری است.
(؟)
مفهوخ تواضع وانواع آن:
“اساسا تواضع از واژه ی وضع که معنی فرونهادن را دارد، گرفته شده، به همین دلیل خاطر زایمان زنان، به وضع حمل تعبیری می شود ومفهومش از لحاظ اخلاقی این است که بشر باید خویشتن را در مقابل پروردگار وآفریدگان پایین تر از موقعیت خویشتن بنهد، فروتنی وفرو روحی نماید وعکس آن تکبر، بزرگ نمایی وتفرعن است که جز صفات نکوهیده وپایه ومایه ی کژ راهی های فکری وعلمی بسیار رذیله به حساب می آید.
گفتنی است فروتنی مفهوم ذلت وخواری خود فرد نیست که ناپسند ونکوهیده است .از جمله نشانه های تواضع این است که آدمی در رویا رویی با سایرین خوش روو خوش برخورد باشد.وهنگام افت وخیز وجداشدن از آنان، با ابروی گشاده ودلنشین ، روبه رویا جدا گردد وجدایی اش مهر آمیز است نه از روی بی اعتنایی ، که باعث کینه و کدورت شده واز علایم صفات زشت، تکبر وخود شیفتگی را می توان نام برد.
خروج از چار چوب فروتنی، نوعی بیماری عیان است که نمایانگر مرض وعدم صفای باطن شمرده می شود . صفت یاد شده را علامت ها ودرجه های متفاوت است ، باید شفاف و به موقع رعایت شان کرد.
سعدی در باب چهارم بوستان راجع به خاکساری چنین می گوید:
زخاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده ، افتادگی کن چوخاک
حریص وجهان سوز وسرکش مباش
زخاک آفریدندت، آتش مباش
چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت، خاک
چو آن سرافرازی نمود، این کمی
از آن دیو کردند، ازین آدمی
علما ودانشمندان هم مانند پیشوایان دین، درمقابل مردم بسی افتاده بوده وپیوسته با آن ها خاکسارانه رفتار می کردند. نقل است که روزی علامه مقدس اردبیلی سفر می کرد. یکی از زایران که او را نمی شناخت، گفت: “جامه های مار هم ببر نزدیک آب، بشوی وچروک شان را بگیر.” وی پذیرفت ولباس های آن مرد را برد، شست وآورد تا تحویلش دهد. در این هنگام ، آن مرد، علامه را شناخت وخجالت کشید. مردم نیز او را سرزنش کردند.مقدس اردبیلی فرمود: ” چرا ملامتش می کنید، مطلبی نشده است .حقوق برادران مومن بریکدیگر بیش از این هاست!”
حاج شیخ عباس قمی، بعد از نقل این رخداد می گوید:” مولانا دراین امر هب امام هشتم اقتدا کرد، زیرا در روایت آمده است که روزی امام هشتم وارد حمام شد، شخصی در آنجا بود که آن حضرت را نمی شناخت ، گفت: بیا مرا کیسه بکش. امام چنین کرد. آنگاه مردم آمدند، ایشان را شناختند وبابت خواسته ی آن فرد معذرت خواستند.اما با آن ها سرگرم صحبت بود تانگران نباشد وهمین گونه ادامه داد تا کیسه کشیدن او را تمام کرد. شاد روان دکتر محمد حسابی، فیزیک دان نامدار ایران می گفت: “بزرگترین درس زندگی ام را زمانی آموختم که انیشتین مرا استاد خواند، آن زمان متوجه شدم هر چه انسان، وجود ارزشمندتری داشته باشد، همان اندازه فروتن ومودب هم هست.”
این هاپاره یا از سخنان استاد یاد شده است .فردی که برای ارایه ی نظریه ی مهم اش در زمینه ی بی نهایت بودن ذرات به دانشگاه پرینستون سفر کرده وبه دیداری انیشتین رفت. انیشتین به دکتر حسابی گفت که نظریه اش در آینده ای دور، علم فیزیک را متحول ساخت لکن هنوز کامل نیست وباید روی آن کار کند. به همین دلیل بهترین آزمایشگاه با تمام امکانات در اختیار دکتر حسابی قرار گرفت.
درپی پژوهش های فراوان، نظریه آماده شد.آن روز دکتر حسابی به دانشگاه مزبور رفت تا از نظریه اش دفاع کند.هنگامی که وارد تالار شد، انیشتین از جای خود برخاست ومثل تمام استادان ودانشمندان به وی احترام گذاشت وتشویقش کرد.دکتر حسابی به سرعت نظریه اش را توضیح داد.پرفسور انیشتین او را صدا کرد وگفت: “چرا این همه با عجله؟” دکتر درجواب اظهار داشت:” نمی خواستم وقت تان را بگیرم. “انیشتین گفت: ” استاد، من هم اکنون شاگرد شما هستم.”
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است.
(پوریای ولی)
تواضع زگردن فرازان نکوست
گداگر تواضع کند، خوی اوست
(سعدی)
انواع فروتنی:
“به طور کلی تواضع بردو قسم است:
1- تواضع درمقابل خدا که شامل تواضع دربرابر حق وقانون پروردگار، فروتنی درقبال پیامبران ، امامان واولیا خدا.
2- فروتنی درمعاشرت با مردم، از دوست، همسایه، پدر ومادر، معلم، استاد، همکار و… مسلم است که افتادگی درمقابل ایزد، عالی ترین ومهم ترین درجه ی فروتنی است، چنان که ضد آن تکبر دربرابر خدا، بزرگترین گناه وسرکشی شمرده می شود. تواضع دربرابر خدا، جز ایمان ژرف، اعتقاد صحیح، معرفت. راه یابی به مقام قرب الهی است.نشانه ی آن، نهایت تسلمی درمقابل فرمان های آفریدگار ویپروی از او، وکمال خضوع وخشوع در برابر عظمتش می باشد، به نحوی که آدمی خویشتن را هم چون افتادن قطره ای دراقیانوس فنا در ذات مطلق الهی بنگرد وخود را هیچ وصفر بداند ودربرابر حق، هیچ گونه چون وچرا نداشته باشد. همه چیز را برای اوبخواهد ودر مسیر رضای الهی گام بردارد. واتصالش به خداوند درحدی باشد که به قول شاعر:
اسیر تو از هشت خلد مستغنی است
غلام کوی تواز هر دوجهان آزاد است./
بی مغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم.
(سعدی)
تواضع دارای درجاتی است .یکی از آن ها این است که انسان موقعیت نفسش را بداند وآن را با قلب سالم درهمان جایگاه قرار دهد وبرای دیگران همان را بپسندد که برای خود می پسندد هر گاه از کسی بدی دید، آن را با نیکی پاسخ دهد.
خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد وآن ها را مورد عفو قرار دهد.خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
انسان یکی هزار شود از افتادگی
هر دانه ای که خاک نشین گشت، خرمنی است
(کاشانی)
تواضع مر ترا دارد گرامی
زکبر آید بدی در نیکنامی
(ناصر خسرو)
فروتنی دربرابر متکبران:
درمنابع دینی ، انسان ها از تواضع دربرابر فردی که خود را بزرگ می پندارد ودیگران را به دیده ی حقارت می نگرد، باز داشته اند، زیرا از یک سو موجب پستی وذلت انسان است واز طرف دیگر تکبر را برای ادامه ی عمل ناپسندش تشویق می نماید وگمان می ند واقعا لایق احترام سایرین است. درمورد اهمیت فروتنی وافتادگی هر چه گفته ونوشته شود .اندک است ولی نگارنده به همین مختصر بسنده می کند ومقاله ی حاضر را با ابیاتی نغز وحکمت آموز به پایان می برد:
زافتادگی به مسند عزت رسیده است
یوسف کند چگونه فراموش، چاه را
(صائب)
“حافظ ” افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال ودل ودین در سر مغروری کرد
منبع:فصلنامه بهداشت و روان شماره 30

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید