به نقل ابو بصیر، امام باقر (ع) فرمود:
بعد از رحلت رسول خدا (ص) جمعی از مهاجران و انصار و غیر آنها به حضور علی (ع) آمده و گفتند: سوگند به خدا تو امیرمؤمنان هستی ، سوگند به خدا تو از همه مقدمتر و شایسته تر نزد پیامبر می باشی ، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنیم بیعت جان نثاری که تا حد مرگ بپای این بیعت ایستادگی کنیم . علی (ع) به آنها فرمود: اگر راست می گوئید فردا با سر تراشیده نزد من بیائید. فردا که شد، خود علی (ع) سرش را تراشید و بعد تنها سلمان و ابوذر و مقداد با سر تراشیده آمدند و به قول بعضی عمار و ابو سنان و شتیر و ابو عمرو نیز با سر تراشیده آمدند (جمعا 7 نفر) سپس متفرق شدند، علی (ع) بار دیگر اعلام کرد، باز جز همین افراد یاد شده کسی سرش را نتراشید چرا که با تراشیدن سر، شناخته می شدند و به این ترتیب از این آزمایش ، شرمنده بیرون آمدند.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی