نویسنده:سید تقی آلیاسین
منبع:فصلنامه معرفت
شخصیت ممتاز و ارزنده مولای متقیان اگرچه بیش از سایر نوابغ بشری مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است ولی باز دربارهاش ناگفتههای بسیار وجود دارد و بیگمان کلک و زبان نویسندگان و گویندگان از بازگویی برازندگیهای شخصیتیگانه صاحب نهجالبلاغه همچنان ناتوان و قاصر مانده است. (1)
حاز الفضائل و المناقب کلها انی یحیط بمدحه الاسفار (2)
«او حایز تمام فضایل و منقبتها شد.کتابها کجا میتوانند بر مدح و ستایش او احاطه یابند؟» از آنجا که پژوهندگان وادی معرفت درباره اثر گران سنگ و پربهره نهجالبلاغه سالهای متمادی سخن گفته و قلم راندهاند، درباره ابعاد وجودی و گونههای شخصیتی امام علی علیه السلام نیز کتابها و منقبت نامههای بسیار پرداختهاند، به طوری که عبدالفتاح عبدالمقصود، نویسنده صاحب نظر و متفکر مصری، یادآور این نکته است که اگر کتابهای نوشته شده به نام «مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام» را در یک محل جمع آوریم، خود کتابخانهای بسیار مجلل و کمنظیر خواهد شد.
مسلمانان از بدو پاگرفتن اسلام با پیروی از کلام خداوندی که بارها مردمان را به کسب دانش فراخوانده و یا دانشمندان را در مقامی غیر از نادانان قرار داده است، رفته رفته در وادی دانشاندوزی ثابت قدم گشتند و با پیمودن مدارج علمی پایههای عظیم اسلامی را پی ریختند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهجالبلاغه در مناسبتهای گوناگون مردمان را به فراگرفتن دانش – اگرچه از سوی کافران باشد – دعوت فرموده و بارها با کلمات استوار خود ثابت قدمان عرصه دانش و راسخان در علم را ستوده است:
هلک خزان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر، اعیانهم معقوده و امثالهم فی القلوب موجوده» ; (3) گردآورندگان داراییها در همان حال که زندهاند، مردهاند و دانشمندان پایدارند تا روزگار پایدار است.جسمهای آنها گم شده اما نقشهایشان بر صفحه دلها موجود است.
نویسندگان و محققان دانش دوست و پارهای از افراد از همان دوره زندگانی امام علی علیه السلام شیفته شخصیت دریاسان او شدند و فضایل او را اگرچه دیگران دشمنکام نخواستند، در ضمن سخنان و یا نوشتههای خود جاودانه کردند.تا آنجا که با هرچه دور شدن از زمان شهادت حضرت در مسجد کوفه تا این عصر روز به روز بر شمار دوستداران و ارادتمندان وی افزوده میشود.ابوالعینای شاعر گفته است: «اگر من بخواهم فضایل تو را بازگویم چنان است که به هنگام ظهر از روشنی روز خبر دهم که بر هیچ کس پوشیده نیست» . (4)
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا.» (مریم: 96) ; همانا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، خداوند به زودی برای آنان دوستانی نیکو قرار میدهد. (5)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز میفرمایند: «علی علیه السلام در قول و فعل خود از معصیتبه دور است.هر سخنی که گوید و هر کاری که کند با دعوت دینی مطابقت دارد و داناترین مردم به معارف و شرایع اسلام هموست» . (6)
خواجه نصیرالدین توسی، ریاضیدان و فیلسوف بزرگ اسلامی، در کتاب تجرید الاعتقاد از امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین یاد میکند:
«علی علیه السلام داناتر از همگان بود.او حدسی نیرومند داشت و همیشه همراه رسول صلی الله علیه وآله بود.بخشش او از همه افزون بود و پس از پیغمبر پارساترین و فرزانهترین مردم به شمار میآمد.ایمانش بر همه مقدم و سخنش از همه فصیحتر و اندیشهاش از همه محکمتر بود.او سرچشمه فیاضی بود که دانشمندان دانشهای خود را به او استناد میدادند» . (7)
فخرالدین رازی، مفسر دانشمند و خبیر اسلامی، که درباره نهجالبلاغه شرح ناتمامی هم به او نسبت میدهند، درباره علی علیه السلام چنین اعتقادی دارد: «هر کس در دین پسر ابوطالب را پیشوای خود قرار دهد، همانا رستگار شده است.چون پیامبر دربارهاش فرمود: خدایا! علی هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان» . (8)
در صحیح مسلم آمده است: «دوست داشتن علی علیه السلام نشانه ایمان و دشمن داشتن او نشانه نفاق است» . (9)
احمد بن حنبل شیبانی معروف به «ابن حنبل» میگوید: «درباره هیچ یک از صحابه رسولالله صلی الله علیه وآله به اندازه علی بن ابی طالب علیه السلام فضایل نقل نشده است» . (10)
میخاییل نعیمه، دانشمند مسیحی عرب، معتقد است: «هیچ مورخ و نویسندهای هر اندازه هم از نبوغ و رادمردی ویژه برخوردار بوده باشد، نمیتواند قیافه کاملی از انسان بزرگی مانند پیشوا علی علیه السلام را در مجموعهای که دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح بدهد» . (11)
جبران خلیل جبران، نویسنده پرشور مسیحی، میگوید: «به عقیده من فرزند ابی طالب نخستین کسی بود از عرب که با روح کلی جهان ارتباط برقرار کرد و با آن همنشین شد.هر کس شیفته او گشت، شیفتگی او وابسته به فطرت است و هر که به دشمنی او پرداخت، از ابنای جاهلیت است.علی علیه السلام هنوز پیام خود را به طور کامل به سراسر جهان نرسانده بود که به سرای جاوید شتافت.مرگ علی مانند مرگ پیامبران روشنبین بود; همان پیامبرانی که به شهری روی میآوردند و با مردمانی میزیستند که هرگز شایسته آنان نبودند» . (12)
ایلیاپا ولیج، مورخ و خاورشناس روسی، در کتاب «اسلام در ایران» شخصیت امیرالمؤمنین را اینگونه تفسیر میکند: «علی علیه السلام پرورده محمد صلی الله علیه وآله و عمیقا به وی و امر اسلام وفادار بود.علی تا سرحد شور و عشق پایبند دین بود.صادق و راستکار زیست و در امور اخلاقی همواره خردهگیر بود.هم سلحشور بود و هم شاعر، و همه صفات لازمه اولیاءالله در وجودش جمع شده بود» . (13)
هنگامی که آراء و نوشتههای دانشمندان مسیحی را درباره امیرمؤمنان علیه السلام بررسی مینماییم، بیتردید با دریایی از شگفتی تعبیر روبهرو میشویم. این تعابیر ارزنده، به تصریح اکثریت از صداقت نفس و ارادت خالص آنها حکایت میکند و اینکه اندیشمندان معاصر معتقدند که «علی علیه السلام و کتاب او در میان مسلمانان غریب و تنهاست» (14) و یا اینکه «ما شایستگی شناخت علی علیه السلام را از دست دادهایم و شناخت او را از مغزهای ما بردهاند» (15) ، قولی به تمام پذیرفتنی و مطابق با حقیقت تواند بود.
با در نظر آوردن تحقیقات بسیار و کارساز مسلمانان باز باید بر این نکته اذعان کنیم که سهم غیرمسلمانان با انصاف و دانادل در شناخت و شناسانیدن چهره ناب علوی و کتاب ارجمندش اگربیشتر و پرمایهتر از مسلمانان نباشد، بیگمان کمتر از آنان و سایر پژوهندگان نخواهد بود.و در این باره کوششهای جدی و تا حدودی آگاهانه آنان این ادعا را ثابت میکند.
جرج جرداق مسیحی در کتاب بسیار ارزشمند «امام علی علیه السلام، صدای عدالت انسانی» پس از آنکه قهرمانیهای امام را با قلم توانای خویش توصیف میکند و شمهای از فضایل او را بازگو مینماید، در خطاب به روزگار میگوید: «آه! ای دنیا! چه میشد اگر قوای خود را جمع میکردی و توانت را برای بار دیگر در یک جا متمرکز مینمودی و در هر عصر و زمان یک نفر مانند علی علیه السلام را که در عقل و خرد و منطق و بیان و حماسه و شجاعتبا او همپایه بود، برای بشریتبه ارمغان میآوردی!» (16)
من آدمی به لطف تو هرگز ندیدهام این صورت و صفت که تو داری فرشتهای!
نرسیسیان یکی دیگر از فضلای مسیحی معتقد است: «اگر امروزه این خطیب بزرگ بر منبر کوفه پای مینهاد، میدیدید که مسجد کوفه با آن پهناوریش از سران و بزرگان اروپا موج میزد.آنان میآمدند تا روحشان را از دریای بیانتهای دانش او سیراب سازند» . (17)
توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی و صاحب کتاب «الابطال» عاشقانه و دردمندانه از علی علیه السلام یاد میکند: «ما چارهای نداریم به غیر از آنکه علی علیه السلام را دوست داشته باشیم; چه، او جوانمردی بلند قدر و نیک نفس بود.از سرچشمه وجدانش مهر و نیکویی سرازیر میگشت و از دلش شعلههای دلاوری و شجاعت زبانه میکشید. در کوفه ناگهان به حیله کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت گشت; چه او هر کس را چون خودش عادل میپنداشت.هنگامی که درباره قاتلش گفتوگو میشد، گفت: اگر زنده ماندم، خود میدانم با او چه رفتاری پیشه سازم و اگر درگذشتم کار با شماست: اگر خواستید قصاص کنید و ضربتشمشیرش را به ضربتی سزا دهید و اگر توانستید درگذرید! که این به تقوای الهی نزدیکتر است» . (18)
کارلایل این سخن را از نهجالبلاغه به عاریت گرفته است; چرا که حضرت در نامه بیست و سوم که در واقع آخرین وصیتنامه او به شمار میرود، درباره پسر ملجم وصیتی نموده که به راستی ابنای بشر را به تعجب وامیدارد.
اگر تمام فرهنگنامهها و تاریخهای سرنوشتساز بشری را با ذره بین تحقیق، سطر به سطر جستوجو کنیم، اگر سرگذشتبزرگان و نوابغ را با تمام جزئیاتش در نظر آوریم، اگر تمام آفریدههای ذیشعور الهی را فرد به فرد مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم و اگر همه زندگینامههای انسانهای کامل و بینقص را صفحه به صفحه ورق بزنیم…بدون ذرهای شک و تردید هرگز نخواهیم توانستسخنانی به اقتدار و عظمت و در عین حال به مظلومیت این وصیتنامه بیابیم! آن هم وصیتنامهای که از سوی امیر و فرمانروایی نوشته شده و لااقل مقتضای طبیعی مقام و حکومتحکم میکند که لحن آن آمرانه، مقتدرانه و جبارانه باشد: «وصیتی لکم ان لاتشرکوا بالله شیئا و محمد صلی الله علیه و آله.فلا تضیعوا سنته.اقیموا هذین العمودین و اوقدوا هذین المصباحین و خلاکم ذم.انا بالامس صاحبکم والیوم عبره لکم وغدا مفارقکم.ان ابق فانا ولی دمی و ان افن فالفناء میعادی.و ان اعف فالعفو لی قربه و هو لکم حسنه. فاعفوا “الا تحبون ان یغفرالله لکم”.» ; (19) سفارش من به شما این است که برای خداوند شریک قایل نشوید و سنت محمد صلی الله علیه وآله را تباه نسازید.این دو ستون (توحید و نبوت) را به پا دارید تا از هر نکوهشی در امان مانید.من دیروز یار و همنشین شما بودم و امروز مایه عبرتتان هستم و فردا از شما جدا خواهم بود. اگر – از این ضربت پسر ملجم – جان به سلامتبردم، خودم صاحب خونم هستم و اگر مردم همانا مرگ وعدهگاه دیرین من است.اگر وی را ببخشم، این بخشش باعث نزدیکی من به خداست – و اگر شما عفو کنید – برای شما نیکوکاری است.پس از او درگذرید! «آیا دوست ندارید که خداوند نیز شما را بیامرزد!
طه حسین در کتاب سودمند خود از امیرالمؤمنین این چنین یاد میکند: «علی علیه السلام در بازارها قدم میزد و مردم را به تقوا میخواند.روز حساب را به یادها میآورد و در خرید و فروش مراقب اهل بازار بود.او از همه غرور مایههای مقام پرهیز داشت و هرگاه میخواست چیزی برای خود بخرد، جستوجو میکرد تا در میان بازار کسی را یابد که او را نشناسد.چون دوست نداشت فروشنده به خاطر مقام و منصب در حق او رعایتی بکند.علی علیه السلام از خود خشنود نبود، مگربه هنگامی که حق جامعه و مردم را ادا کرده باشد…علی علیه السلام حتیبرای یک لحظه هم خدا را فراموش نمیکرد.آری، او هم امام بود و هم معلم» . (20)
خلیل بن احمد فراهیدی، نحودان و واضع علم عروض، دلیل امامت و پیشوایی علی علیه السلام را در بینیازی او از مردم میداند: «بینیازی پسر ابوطالب از دیگران و نیاز همه به او دلیل این است که او امام همگان است» . (21)
و اما یکی دیگر از شیفتگان شخصیت والای علوی شبلی شمیل، از پیشتازان مکتب مادیگری است که این چنین زیبا و گزیده به وصف حضرت میپردازد: «الامام علی بن ابیطالب عظیم العظماء، نسخه مفرده لم یرلها الشرق و لاالغرب صوره طبق الاصل، لاقدیما و لاحدیثا» ; امام علی بن ابیطالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخهای است که خاور و باختر در گذشته و حال، صورتی دیگر از آنکه مطابق با اصل باشد، به خود ندیده است. (22)
و شهریار، شاعر پرآوازه معاصر چه زیبا و در خور این گفته شمیل را به زیور نظم آراسته است:
علی علیه السلام است نسخه فردی که شرق و غرب جهان دگر ندید سوادی از او مطابق اصل (23)
در اینجا سخن خود را با گفتار محققانه شارح معتزلی، ابن ابی الحدید، کامل میکنیم.وی در مقدمه شرح نهجالبلاغه پس از نقل سخنانی درباره نسب و پیشینه امیرالمؤمنین چنین مینویسد: «…اما فضایل آن حضرت به چنان عظمت و اشتهاری رسیده و آن چنان در همه جا منتشر شده است که نمیتوان متعرض بیان آن شد…و اینک من چه بگویم درباره بزرگ مردی که دشمنان نتوانستند فضایل او را پوشیده دارند.و تو [خواننده ] میدانی که بنی امیه در خاور و باختر جهان بر پادشاهی چیره شدند و با تمام مکر و نیرنگ در خاموش کردن پرتو علی علیه السلام کوشیدند و بر ضد او تبلیغ کردند و برای او عیبهای نکوهیده تراشیدند و بر همه منبرها او را لعن کردند و ستایشگران او را نه تنها تهدید کردند که به زندان افکندند و کشتند و از روایت هر سخن و حدیثی که دربردارنده فضیلتی برای او بود و یا خاطره او را زنده میکرد، جلوگیری نمودند.حتی از نامگذاری کودکان به نام علی ممانعت کردند.و همه این کارها به برتری و علو مقام او افزود و باید گفت نام و یاد علی همانند مشک معطری بود که هر چه آن را میپوشاندند، باز بوی عطرش به مشام میرسید…
و من چه بگویم درباره مردی که یهود و نصارا با آنکه نبوت پیغمبر صلی الله علیه وآله را تکذیب میکنند، او را دوست دارند و فلاسفه با آنکه با اهل شریعت در ستیزند، او را تعظیم میکنند و پادشاهان روم و فرنگ صورت او را در کلیساها و پرستشگاههای خود در حالی که شمشیر حمایل کرده و برای جنگ دامن به کمر زده است، تصویر میکنند و پادشاهان ترک و دیلم صورت او را بر شمشیرهای خود نقش میزنند.
و من چه بگویم درباره مردی که هر کس دوست دارد با انتسابش به او بر حسن و افتخار خویش بیفزاید، تا آنجا که ارباب فتوت نیز خود را به او منتسب میکنند..» . (24)
آری، بدخواهان و دشمنان علی علیه السلام در طول تاریخ هرگز نتوانستند شعله عشق و خاطره او را از قلبها و یادها بزدایند; چه، خداوند نخواسته است تا نور خویش به خاموشی گراید: «یریدون ان یطفؤا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون.» (توبه: 33) ; میخواهند نور خدا را با دهانها – و سخنانشان – خاموش کنند و خداوند نمیپذیرد جز آنکه نور خویش را کامل نماید، هر چند مودر پسند کافران نباشد.
پینوشتها:
×) شماره خطبهها و نامهها و کلمات قصار از نهجالبلاغه دکتر صبحی صالح، چاپ بیروت نقل شده است و در صورت استفاده از نسخهای دیگر بدان اشاره خواهد شد.
1- علامه طباطبایی در این باره مینویسد: «بحثهایی که درباره شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام انجام گرفته و کتابهایی که پیروان مذاهب و سایر کنجکاوان در این باره نوشتهاند، درباره هیچ یک از شخصیتهای تاریخ اتفاق نیفتاده است.» (محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1351، ص 128)
2- شیخ عباس قمی، فصول العلیه، مؤسسه در راه حق، قم، 1365، ص 73
3- نهجالبلاغه، کلمات قصار، شماره 147
4- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیه، قاهره، 1385 ه.، ج 1، ص 18
5- لازم به یادآوری است که زمخشری در تفسیر کشاف، میبدی در کشف الاسرار و طبرسی در مجمع البیان، شان نزول این آیه را درباره علی علیه السلام میدانند.
6- محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 5
7- محمد مقیمی، فاتح خیبر، مؤسسه مطبوعاتی معراج، تهران 1349، 101
8- فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، دارالفکر عربی، بیروت، 1405 ه.ج 1، ص 211
9 و 10- سیدمحمد تیجانی، آنگاه…هدایتشدم، ترجمه محمدجواد مهری، قم، 1372، ص 193 (به نقل از: صحیح مسلم، ج 1، ص 48) /ص 232
11- محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1358، ج 1، ص 174
12- جمعی از دبیران، حساسترین فراز تاریخ، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362، ص 296
13- محمدتقی جعفری، پیشین، ج 1، ص 176
14- مرتضی مطهری، سیری در نهجالبلاغه، دفتر انتشارات اسلامی، قم 1361، ص 22
15- علی شریعتی، فلسفه نیایش، نشر امت، تهران، 1365، ص 87
16- جرج جرداق، الامام علی علیه السلام، صوت العداله الانسانیه، دارالکفر عربی، بیروت، ج 1، ص 49
17 و 18- حساسترین فراز تاریخ، ص 300/ص 294
19- نهجالبلاغه، نامه 23
20 و 21- حساسترین فراز تاریخ، ص 298/ص 282
22- محمدرضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373، ص 250
23- کلیات دیوان شهریار، انتشارات زرین و نگاه، تهران 1366، ج 2، ص 1050
24- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 1، صص 16- 27