نویسنده:/ دکتر سید جعفر شهیدى
منبع:على از زبان على یا زندگانى امیرالمومنین(ع)
چنانکه نوشته شد خاندان هاشم از مکنت چندانى برخوردار نبودند.ابوطالب که در کودکى سرپرستى محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)را بر عهده گرفت،فرزندان و عیال بسیار داشت.قریش را سالى سخت پدید آمد.محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)عموى خود عباس را گفت:«برادرت ابوطالب نانخور فراوان دارد و چنین که مىبینى مردم در سختى به سر مىبرند،بیا نزد او برویم و از آنان بکاهیم.من از پسران او یکى را برمىدارم تو هم یکى را،و سرپرست آنها مىشویم.»عباس پذیرفت.نزد ابوطالب رفتند و داستان را با او در میان نهادند.ابوطالب گفت:«عقیل را برایم بگذارید و هر چه خواهید بکنید.»محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)على را و عباس جعفر را گرفت. (1) از این رو على در خانه محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)و در دامان او پرورده شد و خود در این باره چنین گوید:
«در پى او بودم چنانکه شتربچه در پى مادر،هر روز براى من از اخلاق خود نشانهاى بر پا مىداشت و مرا به پیروى آن مىگماشت.» (2)
هر چه بیشتر مىبالید رسول خدا بیشتر به او و تربیت او مىافزود و او در این باره چنین فرمود:
«آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جا داد.و مرا در بستر خود مىخوابانید .چنانکه تنم را به تن خویش مىسود و بوى خوش خود را به من مىبویانید.» (3)
در شعب ابیطالب
على پیوسته در کنار پیغمبر بود و نگهبانى او مىنمود ابن ابى الحدید از امالى محمد بن حبیب آورده است:
«ابوطالب بر جان پیغمبر مىترسید.بسا شب هنگام نزد بستر او مىرفت و او رابرمىخیزاند و على را بجاى وى مىخواباند.»
شبى على گفت:«من کشته خواهم شد.»ابوطالب در چند بیتبدو چنین گفت:
«پسرم!شکیبا باش که شکیبایى خردمندانهتر است و هر زندهاى مىمیرد.بلایى است دشوار اما خدا خواسته است دوستى فداى دوستى شود.دوستى والا گهر،کریم و نجیب.اگر مرگى رسید تنها براى تو نیست،هر زندهاى مىمیرد.»
على چنین پاسخ مىدهد:
«مرا در یارى احمد شکیبایى مىفرمایى؟بخدا آنچه گفتم از بیم نبود.من دوست مىدارم یارى مرا ببینى و بدانى.من پیوسته فرمانبردار تو هستم،من احمد را که در کودکى و جوانى ستوده استبراى رضاى خدا یارى مىکنم.» (4)
هنگامى که قریش بنىهاشم را در شعب ابو طالب در بندان کردند،ابوطالب در جمله آنان بود.او على را به نگهبانى محمد سفارش مىنمود.دور نیست داستانى را که ابن ابى الحدید آورده در این روزها رخ داده باشد.
پىنوشت ها
1.طبرى،ج 3،ص 1164ـ1163 و نیز اسناد دیگر.
2.خطبه 192(قاصعه)
3.همان خطبه.
4.شرح نهج البلاغه،ج 14،ص 64.